شنبه 05 فوریه 11 | 23:14

انواع شکنجه در ساواک به روایت اسناد

حشمت الله سلیمی

آپولو مجموعه‌ای از چند دستگاه فلزی بود که در اتاق شکنجه قرار داشت و متهم را روی تخت فلزی می‌خواباندند، سپس با استفاده از گیره‌هایی که روی دسته‌های تخت قرار داشت، دست‌ها و پاهای او را می‌بستند و به وسیله دستگیره‌ای که روی دستگاه وجود داشت، پاهای متهم را به سمت بالا می‌آوردند تا کف پا‌ها رو به بالا قرار گیرد.


قانون تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در اسفند ۱۳۳۵ به تصویب مجلسین شورای ملی و سنا و سپس به اعضای شاه رسید. بر اساس ماده اول قانون مذکور، هدف از تأسیس ساواک، حفاظت از امنیت کشور و جلوگیری از هر گونه توطئه علیه مصالح عمومی کشور، بود.
کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، تأثیرات زیادی در اوضاع سیاسی و امنیتی ایران بر جای گذاشت که از جمله آن‌ها می‌توان به ارائه تعریف جدیدی از «امنیت»، «اطلاعات» و «ضد اطلاعات» اشاره کرد. آنچه که آمریکا را برای مشارکت در کودتا در کنار انگلستان قرار داد، خطر سلطه کمونیسم بر ایران بود که توسط انگلستان بزرگ نمایی شده بود.

تا پیش از کودتای ۲۸ مرداد، در حکومت پهلوی تعریف دقیقی از امنیت ملی وجود نداشت. پس از کودتا به تدریج تعریفی از امنیت ملی شکل گرفت و آمریکا تلاش خود را برای تقویت پایه‌های امنیت حکومت پهلوی به کار گرفت. در این زمینه در درجه اول دستگاه ضد اطلاعات ارتش را تقویت کرد. سپس با تشکیل فرمانداری نظامی تهران وظیفه کشف، شناسایی و تعقیب مخالفان نظامی و غیر نظامی به آن فرمانداری محول شد.

فرمانداری نظامی که به دستور آمریکایی‌ها ایجاد شده بود، در حقیقت صورت تقویت شده رکن دوم ارتش بود و ریاست آن بر عهده یکی از عوامل مؤثر در کودتا یعنی تیمور بختیار قرار داشت. فرمانداری نظامی تا زمان تأسیس ساواک به مدت سه سال و نیم با عملیات ویژه به کشف و شناسایی سازمان‌ها و گروههای مخالف و دستگیری اعضای آن‌ها پرداخت. در این مدت، سازمان افسران حزب توده و سازمان فدائیان اسلام کشف و شناسایی شد، و اعضا و هواداران آن‌ها تحت تعقیب قرار گرفته و زندانی شدند. شدت عمل فرمانداری نظامی در برخورد با مخالفان سیاسی حکومت، مورد توجه و تشویق آمریکایی‌ها بود.

قانون تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در اسفند ۱۳۳۵ به تصویب مجلسین شورای ملی و سنا و سپس به اعضای شاه رسید. بر اساس ماده اول قانون مذکور، هدف از تأسیس ساواک، حفاظت از امنیت کشور و جلوگیری از هر گونه توطئه علیه مصالح عمومی کشور، بود. ساواک از نظر تشکیلاتی وابسته به نخست وزیری بود و رئیس آن سمت معاونت نخست وزیر را داشت و با فرمان شاه منصوب می‌شد.

در فروردین ۱۳۳۶، فرمانداری نظامی منحل شد. ساواک به عنوان دستگاه امنیتی کشور، رسما فعالیت خود را آغاز کرد. ساواک زائیده شرایط خفقان آور دوران حاکمیت فرمانداری نظامی بود. به‌‌ همان شکل که آمریکایی‌ها در ایجاد فرمانداری نظامی نقش اساسی داشتند، ساواک نیز با طرح و برنامه ریزی مستشاران آمریکایی تأسیس شده بود. تیمور بختیار که تا آن زمان ریاست فرمانداری نظامی را بر عهده داشت و نزد مستشاران آمریکایی شاغل در اداره دوم ارتش محبوبیت زیادی بدست آورده بود، با نظر آمریکایی‌ها به ریاست ساواک منصوب شد. به همراه بختیار تعدادی از افسرانی که در فرمانداری نظامی خدمت می‌کردند، وارد تشکیلات ساواک شدند.

سازماندهی ساواک توسط مستشاران آمریکایی و بر اساس سازمان «سیا»  انجام گرفته بود، با این تفاوت که «سیا» تنها وظیفه بررسی اطلاعات خارجی را بر عهده دارد و وظیفه امنیت داخلی آمریکا بر عهده اف. بی. آی است، اما ساواک هم اطلاعات خارجی و هم امنیت داخلی را در حیطه وظیفه و اختیار خود داشت. در حقیقت ساواک از نظر کارکرد، ترکیبی از وظایف دو سازمان «سیا» و اف. بی. آی را بر عهده داشت.

با تأسیس ساواک فعالیت‌های ضد براندازی و ضد جاسوسی از عهده شهربانی خارج شد و اداره کل سوم ساواک مشمول ضد براندازی و اداره کل هشتم آن مسئول عملیات ضد جاسوسی شد. گردآوری اطلاعات غیرنظامی از کشورهای همسایه و کشورهای هدف، از عهده رکن دوم ستاد ارتش خارج و به اداره کل دوم ساواک محول شد و اداره کل هفتم ساواک مسئول بررسی اینگونه اطلاعات گردآوری شده، قرار گرفت.

یکی از دلایل تشکیل ساواک، بدنامی فرمانداری نظامی تهران در بکارگیری روش‌های خشن علیه متهمان بود؛ اما با ورود پرسنل فرمانداری نظامی به ساواک، خشونت و شکنجه‌های رایج در فرمانداری نظامی، در سازمان جدیدالتأسیس ساواک تداوم پیدا کرد. هر چند در دوره ریاست بختیار بر ساواک هنوز شکنجه سیستماتیک نشده بود، اما استفاده از خشونت برای اقرار گرفتن از مته‌مان، شکنجه را به یک اصل پذیرفته شده در آن سازمان، تبدیل کرد. این امر موجب شد که نام ساواک تداعی کننده بدرفتاری، خشونت و رفتارهای غیرانسانی باشد. با این حال روش‌های شکنجه و شدت و ضعف آن در طول فعالیت ساواک یکسان نبوده است. نکته دیگر در این رابطه تفاوت در دامنه افرادی است که مسئول شکنجه می‌شدند.

در دوره ریاست بختیار بر ساواک، بیشتر کسانی مورد شکنجه قرار می‌گرفتند که اطلاعاتی در مورد سازمانهای مخالف حکومت داشتند، نه کسانی که به جرم خواندن کتب و اوراق ممنوعه دستگیر می‌شدند. در دوره ریاست بختیار، بازجویی هنوز علمی نشده بود و برای اقرار گرفتن از شکنجه استفاده می‌شد. فردوست مسئولیت اعمال شکنجه بر مته‌مان را متوجه تیمور بختیار و مصطفی امجدی (مدیر کل اداره سوم ساواک) می‌داند. اشاره فردوست به عدم مخالفت شاه با شکنجه مته‌مان گویای این واقعیت است که شاه از اعمال شکنجه بی‌اطلاع نبوده است.  شکنجه به دستور بختیار انجام می‌گرفت و زدن ضربات متعدد با شلاق سیمی از جمله این شکنجه‌ها بود.  سرهنگ زیبایی و مصطفی امجدی از جمله بازجوهای طراز اول ساواک در این دوره محسوب می‌شوند که با استفاده از «شلاق و چوب و کتک» از مته‌مان اعتراف می‌گرفتند.

پس از برکناری بختیار، ریاست ساواک بر عهده پاکروان قرار گرفت و حسین فردوست با عنوان قائم مقام ساواک وارد آن سازمان شد. در این دوره مأموران ساواک توسط یکی از اساتید سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد)، تحت آموزش «بازجویی» قرار گرفتند. حاصل برگزاری این دوره آموزش تربیت تعدادی بازجوی متخصص بود. اما متخصص شدن بازجو‌ها در امر بازجویی، به معنی حذف شکنجه در بازجویی‌ها نبود. نه تنها نمونه‌های زیادی از اعمال شکنجه‌های جسمانی ازاین دوره در دست است، بلکه شکنجه روحی نیز به شکنجه‌های قبلی اضافه شد. موساد در حقیقت از طریق این آموزش استفاده از جنبه‌های روان‌شناختی برای تضعیف روحی و درهم شکستن مقاومت مته‌مان را به مأموران ساواک، منتقل کرد. منزوی کردن، تحمیل زندان انفرادی، منتظر گذاشتن مته‌مان در اتاق بازجویی، طرح پرسش‌های مکرر و بستن چشم‌ها از جمله روش‌های جدیدی بود که مأموران ساواک از آموزش‌های موساد آموخته بودند. علاوه بر آن، پاکروان خود توسط آمریکایی‌ها به عنوان متخصص جنگ‌های روانی تربیت یافته بود. به همین خاطر استفاده از فشار روانی بر مته‌مان در دوره ریاست او به عنوان یک روش جدید به کار گرفته شد.

به دنبال وقوع قیام ۱۵ خرداد ۴۲ و آشکار شدن ضعف دستگاه امنیتی کشور که منجر به پاکسازی ساواک از وجود آخرین بازمانده‌های دوره ریاست بختیار گردید، در تهران حکومت نظامی اعلام و نعمت الله نصیری به عنوان فرماندار نظامی منصوب گردید. با برقراری حکومت نظامی، تعداد زیادی از مبارزان و مخالفان حکومت دستگیر شدند. شلاق زدن، ممانعت از خواب و دستبند قپانی زدن از جمله شکنجه‌هایی بود که بر روی دستگیرشدگان اعمال می‌شد. طیب حاج رضایی، حاج اسماعیل رضایی و لطف الله میثمی از جمله کسانی بودند که در این مقطع زمانی شکنجه شدند.

با قرار گرفتن نعمت الله نصیری در ریاست ساواک در بهمن ماه ۱۳۴۳، شدت برخورد با مته‌مان و زندانیان بیشتر شد. در این دوره نیز شکنجه در دستور کار بازجو‌ها قرار داشت و شاه نیز با وجود اطلاعی که از شکنجه داشته است، با این شیوه مخالفتی نکرده است. اوایل ریاست نصیری بر ساواک با ترور حسنعلی منصور و بازداشت اعضا و هواداران جمعیت مؤتلفه اسلامی مصادف بود. توکلی قمی و هاشمی رفسنجانی از جمله این گروه بودند. هاشمی رفسنجانی اتهام ارتباط با مؤتلفه شب‌های متوالی شکنجه کردند. روش شکنجه چنین بود که او را روی تخت می‌خواباندند؛ پا‌هایش را می‌بستند و به کف پا‌هایش شلاق می‌زدند. روش دیگر او را دمر می‌خواباند و به پشت او شلاق می‌زدند. سیلی زدن و پیچاندن دست‌ها یک روش بسیار معمول بود. متهم را پس از مدتی شکنجه کردن به سلول برمی گرداندند و پس از اینکه کمی دردش آرام و بدنش سرد می‌شد، دوباره به اتاق بازجویی برمی گرداندند و شکنجه می‌کردند. ازغندی و استوار ساقی از جمله بازجوهای این مقطع بودند و مته‌مان را در زندان قزل قلعه بازجویی و شکنجه می‌کردند.

تهدید بستگان از جمله روش‌های شکنجه در این دوران به شمار می‌رفت. گاهی یکی از بستگان نزدیک متهم را در هنگام بازجویی حاضر می‌کردند و بازجو تهدید می‌کرد که اگر متهم اقرار نکند، فرد مورد نظر را تحت آزار قرار خواهند داد. بی‌خواب نگه داشتن مته‌مان در این دوره نیز رواج داشت. بازجویی‌های توأم با شکنجه گاهی تا حدود ۲۰ ساعت طول می‌کشید. استفاده از شیوه‌های روانی برای خرد کردن اعصاب مته‌مان از دیگر روش‌های شکنجه بود. از جمله شیوه‌های روانی این بود که متهم را تهدید می‌کردند که در صورت اعتراف نکردن، او را بدست سیاحتگر شکنجه گر معروف ساواک خواهند سپرد. چنانچه متهم اعتراف نمی‌کرد، چند روز بعد از این تهدید، بازجویی او توسط سیاحتگر شروع می‌شد. سیاحتگر متهم را روی تخت می‌خواباند؛ دو نفر مأمور سر و پای متهم را نگه می‌داشتند و او با شلاق آنقدر متهم را می‌زد که آنچه که دیکته می‌شد، روی کاغذ بنویسد.

به دنبال گسترش اعتصابات و تظاهرات دانشجویان در سالهای ۴۷ تا ۴۹، ناصر مقدم مدیر کل وقت اداره کل سوم ساواک برای پیشگیری از تظاهرات دانشجویان در سال تحصیلی ۵۰-۴۹، دستور داد کمیته‌ای متشکل از مأموران و بازجویان اداره کل سوم ساواک در محل زندان اوین تشکیل گردد.  پیش از تشکیل این کمیته، تعدادی از کارکنان ساواک که در زندان قزل قلعه مستقر بودند، دانشجویان مشکوک به فعالیت‌های سیاسی را دستگیر می‌کردند.  در بازجویی از دانشجویان بازداشت شده، آن‌ها را با استفاده از کابل سیمی شکنجه می‌کردند. این بازداشت‌ها منجر به کشف ارتباط فعالیت‌های دانشجویان با زندانیان سیاسی شد. همچنین گروههای مارکسیستی نیز شناسایی و اعضای آن‌ها دستگیر شدند. کثرت بازداشت شدگان به حدی بود که در زندان اوین سلولهای جدیدی برای جا دادن آن‌ها ساخته شد.

گروه طوفان، گروه فلسطین و سازمان آزادیبخش خلق ایران (سازمان رهایی بخش خلق ایران) از جمله گروههایی بودند که در نتیجه فعالیت کمیته اوین و کمیته قزل قلعه شناسایی شدند. به تدریج تعداد دیگری از مأموران و بازجویان کارکشته ساواک به کمیته اوین پیوستند. این اطلاعات منجر به کشف و شناسایی گروه سیاهکل در زمستان ۴۹ شد.
اعضای دستگیر شده گروه مذکور به تهران منتقل شدند و در اوین تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفتند و در نتیجه شکنجه‌های اعمال شد. دو تن از آن‌ها در زیر شکنجه کشته شدند. در مقابل فشاری که ساواک بر دستگیرشدگان وارد می‌کرد، عناصر باقیمانده گروههای مذکور حمله به اماکن دولتی، ترور مقامات و ربودن بستگان مقامات حکومتی را در دستور کار خود قرار دادند. حکومت پهلوی برای مقابله با اینگونه برنامه‌ها درصدد ایجاد هماهنگی بین شهربانی و ساواک برآمد که این امر نهایتا منجر به شکل گیری کمیته مشترک ضد خرابکاری شد. هر چند در اوایل ریاست کمیته مشترک بر عهده سپهبد صدری رئیس شهربانی کل کشور قرار گرفت، اما به تدریج ساواک بر مقدرات کمیته مشترک مسلط شد.

گردآوری اطلاعات و گرفتن اقرار از متهمین از وظایف و اختیارات واحد اطلاعاتی کمیته مشترک ضد خرابکاری بود. دوره شش ساله فعالیت کمیته مشترک یعنی از اواخر سال ۱۳۵۰ تا اوایل سال ۱۳۵۷ یکی از سخت‌ترین و وحشتناک‌ترین مقاطع زمانی برای مبارزان و مخالفان حکومت پهلوی به شمار می‌رود. واحد اطلاعاتی از چهار دایره تشکیل شده بود که یکی از آن‌ها دایره بازجویی بود. دایره بازجویی از هشت تیم بازجویی تشکیل شده بود که با روش‌های مختلف به آزار و شکنجه مته‌مان می‌پرداخت، تا از آن‌ها در مورد فعالیت‌ها، سازمان متبوع و همدستانشان اطلاعات بدست آورد.
بازجوهای کمیته مشترک از نظر اداری تحت تابعیت واحد اطلاعاتی و زیرمجموعه دایره بازجویی بودند.  اکثر بازجوهای کمیته مشترک را مأمورانی تشکیل می‌دادند که در زمان شکل گیری کمیته‌های پیش از کمیته مشترک (کمیته اوین و کمیته قزل قلعه) به بازجویی از اعضای گروههای مخالف پرداخته بودند.

برخی از بازجو‌ها، پیش از شروع فعالیت در دایره بازجویی، دوره ۹ ماهه‌ای را در اداره آموزش ساواک طی می‌کردند که در خلال آن با شیوه‌های بازجویی آشنا می‌شدند. پس از طی این دوره، آن‌ها به عنوان بازجوی متخصص شناخته می‌شدند. بازجو‌ها در اوایل کار خود، در کنار بازجوهای کارکشته و با تجربه، جنبه‌های عملی بازجویی را فرا می‌گرفتند. بازجو‌ها در اعمال فشار و شکنجه از مقامات بالا دست خود دستور می‌گرفته‌اند و مقامات مافوق آن‌ها، از شکنجه‌ها اطلاع داشته‌اند.  سلسله مراتبی که بازجو‌ها را به مقامات مافوق ربط می‌داد عبارت بود از: سربازجو، معاون اطلاعاتی کمیته مشترک، رئیس کمیته مشترک، مدیر کل اداره سوم، رئیس ساواک و شاه. مستندات بیانگر این واقعیت است که بازجویی توأم با شکنجه با اطلاع معاون اطلاعاتی کمیته مشترک انجام می‌گرفته است.  علاوه بر آن، در بولتن‌های دایره جمع آوری اطلاعات، گزارش فعالیت روزانه دایره بازجویی درج می‌شد. در این بولتن‌ها روند کار واحد اطلاعاتی کمیته که شامل فعالیت بازجو‌ها و گزارش آن‌ها از اعتراف مته‌مان بود، نوشته می‌شد. بولتن‌ها در هر هفته دوبار تهیه می‌شد و غیر از رئیس واحد اطلاعاتی، رئیس کمیته مشترک، مدیر کل اداره سوم ساواک، رئیس ساواک، دفتر ویژه اطلاعات و شاه نیز آن را دریافت می‌کردند.  در این بولتن‌ها در قسمت گزارش بازجویی از مته‌مان، نوشته می‌شد که متهم پس از مدتی مقاومت سرانجام اعتراف کرد. درج این جمله به معنای استفاده از شکنجه برای گرفتن اعتراف از متهم بود.

در هنگام دستگیری متهم اطلاعات اولیه در مورد فعالیت‌های او و سازمان متبوعش وجود داشت. این اطلاعات اولیه مبنای کار بازجویی قرار می‌گرفت. بازجو در مرحله مقدماتی بازجویی، پس از بررسی پرونده اطلاعاتی متهم از او بازجویی به عمل می‌آورد و در صورت مغایرت پاسخ‌های متهم با اطلاعات مندرج در پرونده، موضوع را به سربازجو گزارش می‌کرد. سربازجو پس از دریافت گزارش بازجو، دستور شکنجه کردن متهم را صادر می‌کرد.
در فاصله بازجویی مقدماتی تا مرحله دوم بازجویی و اعمال شکنجه، متهم در سلول نگهداری می‌شد. سپس او را از سلول خارج می‌کردند و به اتاق تمشیت که‌‌ همان اتاق شکنجه بود انتقال می‌دادند.

مسئولان اتاق شکنجه، حسینی شکنجه گر معروف ساواک بود. در اتاق تمشیت پیش از هر کاری دست و پای متهم را می‌بستند. بازجو در کنار متهم قرار می‌گرفت و شروع به طرح سؤالات خود می‌کرد و چنانچه متهم پاسخ نمی‌داد یا پاسخ‌هایش بازجو را قانع نمی‌کرد، با اشاره بازجو شکنجه متهم آغازمی‌شد. در بسیار از موارد، بازجو نیز همراه شکنجه گر به ضرب و شتم و شکنجه متهم می‌پرداخت.

در مورد برخی مته‌مان، کار بازجویی به صورت تیمی انجام می‌شد و چند نفر بازجو و شکنجه گر، کار بازجویی و شکنجه را انجام می‌دادند. تعیین مرز بین عنوان «بازجو» و «شکنجه گر» مشکل است و می‌توان گفت که همه بازجوهای کمیته مشترک به این دلیل که در شکنجه مته‌مان دست داشته‌اند، شکنجه گر نیز بوده‌اند.

در کمیته مشترک شیوه و نوع شکنجه‌ها محدود نبود؛ بلکه از انواع روش‌های شکنجه استفاده می‌شد. شخصیت فردی بازجو، نوع اتهام فرد بازداشت شده، سابقه فعالیت و درجه وابستگی حزبی یا گروهی او، شرایط سیاسی و موقعیت زمانی دستگیری، در تعیین نوع و میزان شکنجه تأثیر داشت. علاوه بر این، اعترافات متهمانی که قبلا دستگیر شده بودند، عملیات آینده حزب با گروه متبوع متهم و نیز ماهیت اطلاعاتی که بازجو از متهم انتظار گفتن آن را داشت، نیز در شدت و نوع شکنجه نقش داشت.

استفاده از شوک الکتریکی، استعمال بطری و تخم مرغ، سوزاندن قسمت‌های مختلف بدن، آویزان کردن به مدت طولانی، بی‌خوابی دادن، استفاده از دستگاه آپولو و بستن دست‌ها و پا‌ها و زدن ضربات متعدد کابل بر کف پا‌ها، ادرار کردن در دهان مته‌مان، کشیدن ناخن، فرو کردن سوزن به زیر ناخن و داغ کردن سوزن با شعله فندک، ریختن قطرات آب به طور متوالی روی پیشانی متهم، به صلیب کشیدن، تجاوز جنسی، دستبند قپانی زدن و آویزان کردن متهم و زدن او با کابل، مجبور کردن متهم به دویدن بعد از شکنجه پا‌ها و لگد کردن پاهای شکنجه شده، ضربه زدن بر پا‌ها و دستهای شکنجه شده، تهدید به قتل، فحاشی و هتک حرمت مته‌مان در حضور خانواده‌هایشان، منزوی کردن متهم، نگهداری در سلول انفرادی، وارد کردن به دویدن و در آوردن صدای سگ، بستن چشم‌ها و قرار دادن در کنار هشتی بندهای کمیته مشترک، فرو کردن سر مته‌مان در آب سرد در فصل سرما از جمله شکنجه‌های رایج در کمیته مشترک ضد خرابکاری بود.

آپولو مجموعه‌ای از چند دستگاه فلزی بود که در اتاق تمشیت (اتاق شکنجه) قرار داشت و نحوه استفاده از آن چنین بود که متهم را روی تخت فلزی می‌خواباندند، سپس با استفاده از گیره‌هایی که روی دسته‌های تخت قرار داشت، دست‌ها و پاهای او را می‌بستند و به وسیله دستگیره‌ای که روی دستگاه وجود داشت، پاهای متهم را به سمت بالا می‌آوردند تا کف پا‌ها رو به بالا قرار گیرد. «کلاه خود» فلزی را که از سقف آویزان بود، به سمت پایین می‌کشیدند تا سر و شانه‌های متهم را بپوشاند. سپس با کابل کف پاهای او را می‌زدند  و یا با آتش سیگار قسمت‌های بدنش را می‌سوزاندند و یا اینکه سوزن در زیر ناخن‌هایش فرو می‌کردند و با شعله فندک سوزن را داغ می‌کردند. در این لحظات دردآور صدای فریاد متهم بلند می‌شد و داخل «کلاخود» می‌پیچید. هر چه بر شدت شکنجه افزوده می‌شد، صدای فریاد ناشی از درد بیشتر در گوش متهم می‌پیچید و شکنجه گران بدون اینکه صدای متهم را بشنوند به شکنجه او ادامه می‌دادند.

در اتاق تمشیت حسینی مخصوص اعمال انواع شکنجه‌ها و مخصوصا تبحر خاصی در شکنجه پا‌ها داشت. کف پا‌ها را به چهل قسمت مساوی تقسیم می‌کرد و با پائین آوردن شلاق هر بار قسمتی از کف پا را می‌زد به طوری که هیچ قسمتی از کف پا‌ها از ضربات شلاق و کابل در امان نمی‌ماند. جز در مواردی که متهم در بازجویی مقدماتی اعتراف می‌کرد، از یک روش شکنجه استفاده نمی‌شد؛ بلکه انواع شکنجه را چندین مرحله بر مته‌مان اعمال می‌کردند و چندین بار آن‌ها را به سلول برمی گرداندند و در وضعیتی دلهره آور در انتظار مرحله بعدی بازجویی و شکنجه نگه می‌داشتند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.