تریبون مستضعفین– محمدمهدی میرزایی پور – استعفای منتقدانه استاد حسن رحیم پور ازغدی از شورای عالی انقلاب فرهنگی چندی پیش باعث ایجاد موج جدیدی از نقد و سخن درباره این شورا و جایگاه ناشناختهی آن در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی شد. این استعفا در شرایطی صورت گرفت که رهبر معظم انقلاب هم حدود شش ماه است که حکم اعضاء این شورا را تمدید نکردهاند. اما مشکل کجاست؟ مدیریت فرهنگی کشور چه ایرادی دارد که حتی کف مطالبات جبهه انقلاب را فراهم نکرده است؟ و چرا واژه پر طمطراق «انقلاب فرهنگی» تا کنون مهجور مانده و محقق نشده است؟
جبهه فرهنگی انقلاب سؤالات متعددی از این شورا دارد که هنوز بی جواب ماندهاند. مثل این که چرا کار باید بهجایی برسد که رهبر انقلاب با عدم تمدید معنادار حکم اعضاء شورا نارضایتی علنی خود را برای چندمین بار از ناکارآمدی این ارگان اعلام نمایند؟ لازم به یادآوری است که لااقل سه سال است که دیدار سالیانه ایشان نیز با اعضاء این شورا انجام نمیپذیرد. مسئولیت بزرگی بر عهده این ارگان نهاده شده و برای انجام آن نیز اختیارات گسترده ای به آن محول شده است از جمله این که مصوبات آن در حکم مصوبات رهبری است و هیچ شورای دیگری در جمهوری اسلامی (حتی مجمع تشخیص مصلحت نظام) چنین جایگاهی ندارد. شورای عالی انقلاب فرهنگی طبق تعریفی که زمان حضرت امام از آن ارائه شد دارای جایگاهی فوق شوراهای دیگر در کشور است. شاید بیراه نباشد که بگوئیم از اصلی ترین تفاوتهای نظام جمهوری اسلامی با تمامی نظامهای دیگر دنیا وجود همین ارگان است.
وظیفه «مدیریت فرهنگی انقلاب اسلامی» بر عهده این شوراست، حال سؤال اینجاست با توجه به مسئولیت عظیم این شورا چه عملکردی در رابطه با مهمترین چالشهای فرهنگی کشور از خود ارائه داده است؟ از دید یک ناظر بیرونی آیا بجا نیست بپرسیم شورای عالی انقلاب فرهنگی در فتنه 88 کجای ماجرا بود و چه کمکی به حفظ و صیانت از انقلاب کرد و آیا توانست نقش خط شکن را بازی کند؟ آیا بجا نیست بپرسیم برای مقولات مهمی مانند مهندسی فرهنگی، ناتوی فرهنگی و نهضت نرم افزاری چه خروجی از این شورا بیرون آمده است؟ یا شاید عجیب شده باشد که سؤال شود نقش آفرینی این شورا در رابطه با تحولات مصر و تونس چه بوده است و بحران رهبری واحد در آن کشورها آیا ارتباطی با ما دارد یا نه؟!! مشخص نیست شورا خود را پاسخگو در این موارد می داند یا خیر و آیا تقریبا مثل همیشه باید آن را در این عرصهها غائب ببینیم؟ به عنوان مثالی دیگر می توان پرسید آیا برآوردی از جنبههای مختلف فرهنگ مردم کشور در مناطق مختلف و سنین متفاوت آن وجود دارد و آیا نیازسنجی در رابطه با آن صورت گرفته است؟ به اهتزاز درآوردن پرچم «لا اله الا الله» بر قله عالم حقیقتا چه ربطی به واحدهای درسی رشته کشاورزی دارد؟ با این وضع جای تعجب چندانی نیست که عضو برجسته این شورا به عنوان چهره ماندگار رشته خودش انتخاب شود! حتما سر مسئولین فرهنگی کشور این قدر خلوت است که به راحتی به فعالیت در چندین رشته می رسند و طبیعتاً مشخص نیست که چه کسی باید به اسلامی سازی واقعی علوم انسانی بپردازد!
مواردی که استاد حسن رحیم پور به آنها اشاره کردهاند مسائلی هستند که به طور حتم باید در رابطه با آنها بازنگری جدی صورت بگیرد. این موضوعات سالهاست که یکی از سرلیستهای مطالبات دانشجویان از مسئولین فرهنگی کشور را به خود اختصاص داده است. ترکیب اعضاء شورا و ساز و کار بررسی مسائل در آن، همچنین اولویت بندی درست و مشخص شدن حیطه وظائف این شورا و احاله اختیارات اجرایی کافی برای مصوبات آن به نظر اولین مسائلی هستند که باید مجددا در یک کمیته انقلابی مورد بازنگری قرار بگیرند. در غیر این صورت به طور حتم اهداف عالیه نظام جمهوری اسلامی در مدیریت کردن فرهنگ جهانی با مشکل مواجه خواهد شد. به نظر می رسد هنوز که هنوز است گرد دوران اصلاحات و روحیه منفعلانه آن زمان در اردوی انقلاب از دامن اعضای این شورا پاک نشده است حال آن که انعکاس صدای ملت ما اکنون در اقصی نقاط جهان شنیده می شود.
امروز ملوک الطوایف فرهنگی کشور هر کدام برای خود یک ساز می زنند. وزارت ارشاد در بخش مطبوعات و سینما عملا وظیفهای جز نظارت برای خود قائل نیست. شاید هیچ وقت به ذهن مسئولین این وزراتخانه نرسیده باشد که برای تربیت نیروی متعهد و یا برای سیاست گذاری و شاخص گذاری و تعیین راهبرد انقلابی در حیطه وظائفشان فکری بکنند و چون تخته پارهای خود را در امواج ابتذال فرهنگی رها کردهاند. درباره صدا و سیما نیز نارضایتی رهبر انقلاب در مهلت یک سالهای که در حکم دوم مهندس ضرغامی مرقوم فرمودند مشهود بود. صدا و سیما نیز به طریق خودش فرهنگ کشور را مدیریت می کند و جای خالی هماهنگی و انسجام با دیگر اعضاء خانواده فرهنگی کشور در آن به چشم می خورد. شاید از همه عقبتر شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده است که علی رغم بر دوش داشتن مسئولیت رهبری و سیاست گذاری از کلی ترین تا جزئیترین ارگانهای فرهنگی کشور خود را از وظایف ارگانهای مذکور برکنار دانسته و بعضا ساعتها وقت خود را به تصمیم گیری در رابطه با بعضی مسائل جزئی میگذراند.
از سوی دیگر غیر از صدا و سیما و وزارت ارشاد، وزارت علوم، دانشگاهها و حوزههای علمیه داخل و خارج از کشور، وزارت آموزش و پرورش، بسیج و سپاه و بسیاری از ارگانهای دیگر نیازمند مدیریت کلان فرهنگی هستند. افق جدیدی که در رابطه با «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» مطرح شده است بدون تلاش یک مدیریت قاطع بالادستی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی به موفقیت نمی رسد. ظاهراً این رهبر انقلاب هستند که در این مدت به تنهایی بار مسئولیتها را بر دوش کشیده و به سختی بار حفظ گفتمان آرمانی انقلاب اسلامی را بر دوش میکشند.
یکی از دلایل وضعیت اسفبار کنونی عدم توجه به نقدهای دلسوزانه نخبگان انقلابی و فرهنگی کشور در این سالیان بوده است. به عنوان مثال در بحثهایی که با بعضی از اعضاء محترم این شورا صورت می گرفت به جای پاسخگویی به ایرادات وارده منتقدین را بازیچه جریاناتی می خواندند که می خواهند شورای عالی انقلاب فرهنگی را خراب کنند! باید عرض کنیم این برخوردهای تکراری دیگر جواب نمی دهد، با نارضایتی رهبری چه می کنید؟ و در نهایت چه کارنامه و برآوردی از نتایج حاصل شدهیتان دارید که به مردم ارائه بدهید؟ آیا واقعا مسئولیت این شورا این است که چندین سال را به تغییر یکی دو بند از اساسنامه دانشگاه آزاد اختصاص بدهد و این مورد نسبتاً ناچیز در برابر اهداف بلند انقلاب را یک موفقیت بزرگ بداند؟ پس چه کسی باید مشخص کند که موضوعاتی مانند میزان تأثیر سد سیوند بر آرامگاه کوروش با موضوعی مثل مقدار فهم دینی مردم شمال شهر تهران یا نحوه هدایت مردم امریکای لاتین به اسلام دارای یک اولویت واحد نیستند؟ یا کدام نهاد باید فعالان فرهنگی داخلی و خارجی اسلامی و حوزههای علمیه را هماهنگ کند تا کارهای مشترک انجام بدهند و در زمان بحران احساس سردرگمی نکنند؟ قصد نداریم زحمات بی دریغ و موفقیتهای نسبی عزیزان شورا را نادیده بگیریم ولی به ما حق بدهید که بپرسیم مسئول این سردرگمی نهادهای فرهنگی کشور کیست؟
مقام معظم رهبری از یکی از دوستان نخبهای که در محضر ایشان سخنانی درباره شورای عالی انقلاب فرهنگی گفته بود درخواست کردند که اگر پیشنهادی در رابطه با ساختار شورا دارد بعداً خدمت ایشان تحویل بدهد. این دوست ما نیز بعد از جلسه ای که با دبیر این شورا داشت سر این شورا را بسیار شلوغ توصیف کرد طوری که گویی آن قدر سر این شورا شلوغ است که وقت ندارد به مسائل مطروحه در متن بالا برسد و چارهای جز ادامه راه به همین صورت ندارد! ولی به نظر می رسد همان طور که رهبری رسیدگی به مسائل کوتاه مدت و فوری را در کنار رسیدگی به مسائل بلند مدت به مسئولان اجرایی کشور گوش زد کردند مسئولان فرهنگی نیز باید با تفکیک مسائل به این مقوله توجه داشته باشند. علاوه بر این تدوین یک سند راهبردی جدی برای خود شورا به منظور تعیین مسیر و اولویتهای پیش روی آن و نیز ارائه گزارشات پی در پی از وضعیت پیگیری اهداف مطروحه در آن سند و تعامل بیشتر با فعالان فرهنگی به نظر می تواند تاحدی گره از کارهای سنگین شورا بگشاید. همچنین تصحیح رویکرد ارگانهای دیگر مثل مجلس و دولت نسبت به مصوبات این شورا ضروری به نظر می رسد.
إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَى أُولَئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ
Sorry. No data so far.