ماجرا از چهارشنبه هفته قبل شروع می شود. هنگامیکه مینای کوچک در مسیر مدرسه اش در بابل با یک ماشین تصادف می کند و مصدوم می شود.حاضران در صحنه بدن نیمه جان مینا را به بیمارستان خصوصی “بابل کلینیک” منتقل می کنند و مینا تحت درمان قرار می گیرد اما حدود سه روز بعد مینا دچار مرگ مغزی می شود و برای همیشه راهی سرزمین فرشته ها می شود.
پدر و مادر مینا در اندوهی عمیق فرو رفته اند که دانشگاه علوم پزشکی از آنها درخواست می کند که با اهدای اعضای مینای کوچک به چند بیمار نیازمند در تهران موافقت کنند و این خانواده در اوج شرایط بد روحی که در آن قرار دارند با این مسئله موافقت می کنند و روند اداری اهدای اعضای مینا طی می شود.
نیمه شب است و خانواده مینا برای آخرین وداع با این فرشته کوچک که حالا قرار است نجات بخش چند انسان دیگر بشود، در بیمارستان بابل گرد آمده اند. آمبولانسی هم که قرار است مینا را به تهران منتقل کند به بیمارستان آمده است.
آخرین اقدامات نیز انجام می شود اما خبری جدید می رسد.بیمارستان حاضر به تحویل مینا نیست.مسئولان بیمارستان اعلام می کنند که تا مبلغ هزینه های صورت گرفته در دوران بستری مینای کوچک که در حدود ۳ یا ۴ میلیون تومان است، پرداخت نشود از تحویل او معذورند.
خانواده مینا که در لحظه یاد شده نه در شرایط روحی مساعدی هستند و نه حتی امکان پرداخت این هزینه میلیونی را در نیمه شب دارند، درخواست می کنند که با گذاشتن ضمانت، هزینه ها را در وقت اداری و با باز شدن بانک ها پرداخت کنند اما مسئولان بیمارستان مخالفت می کنند.و همین.
آمبولانس بیمارستان امام خمینی به تهران باز می گردد و خانواده هم مجبور به ترک بیمارستان می شود و روح مینای کوچک که حالا در جایی شبیه بهشت پرواز می کند، نظاره گر تمام این صحنه ها می شود.بیمارستان همچنان که نزدیک به یک هفته از تصادف مینا می گذرد، او را نگه داشته و از انتقال آن برای نجات جان چند بیمار نیازمند اهدای عضو، ابا می کند.
گفتنی است مینا می توانست حداقل 5 عضو خود را به بیماران نیازمند اهدا کند.تنها یک کلیه در بازار سیاه و پیاده رویی تهران بالغ بر 15 میلیون تومان است.با توجه به ارزش معنوی و حتی مادی این کار نباید ساز وکار منطقی و قانونی دیده شود که تا حداقل دولت هزینه های این کار را جبران کند تا از این دست مشکلات پیش نیاید.
Sorry. No data so far.