شايد بعضي بگويند بايد امثال روضههاي اين مقاله و اين نشريه را براي آناني خواند كه هنوز وارد دانشگاه نشدهاند و انتخاب رشته نكردهاند، اما اگر كمي به شرايط قبل از انتخاب رشته خود در تابستان بعد از كنكور رجوع كنيد به خوبي در مييابيد كه در هرصورت انتخاب «ديروز» شما هماني ميبود كه الآن هست فلذا با كمل تأسف بايد گفت بهترين زمان سخن گفتن از ماهيت مهندسي در سيستم آموزشي ما چيزي در حدود سالهاي دوم و سوم دانشجويي است، يعني دو سه سال پس از انتخاب رشته!
قبل از ورود به مطلب بد نيست از آنهايي كه كمي تعصب رشتهاي دارند و مسيري را كه برگزيدهاند مقدسترين راه كمال در هستي ميدانند و كمي قلبشان ضعيف است بخواهم از خواندن ادامه مطلب پرهيز كنند كه در آنصورت نه از تاك نشان خواهد ماند نه از تاكنشان! براي آن دسته از دوستان هم كه حالا در خانه و فاميل و كوچه خيابان خانم مهندس و آقامهندس صدايشان ميكنند لازم است اساساً ذهنشان را از غل و زنجيرهاي مجازي آزاد كنم و تصريح كنم كه كسي با 70 واحد پاس كردن رياضي و معادلات و عمومي و چندواحد تخصصي كمي پيشرفتهتر از دبيرستان مهندس نشده و كسي با سه سال درس خواندن آن هم در عنفوان جواني نميتواند ادعا كند كه الّا و لابدّ چارهاي جز مهندس شدن به شيوه «معهود» فعلي ندارد.
شما مهندسي را انتخاب كردهايد يا مهندسي شما را؟
سؤال اساسي كه شما خواننده عزيز بايد بدان پاسخ بدهد اين است كه آيا واقعاً مهندسي را انتخاب كرده ايد؟ شرايط جامعهشناختي و روانشناختي حاكم بر فضاهاي آموزشي ما اين امتياز را به من ميدهد كه ادعا كنم اكثريت قريب به اتفاق همه ما را «رشتههاي مهندسي شريف» انتخاب كرده اند نه ما آنها را! براي روشن شدن موضوع كمي توضيح بيشتر حشو نخواهد بود.
اصولاً دو نحوه تصميمگيري در ميان آدميان رايج است. يكي اينكه اول استدلال ميكنيم و سپس تصميم ميگيريم، آن يكي اينكه اول تصميم ميگيريم و بعد توجيه ميكنيم! در حالت دوم انگيزههاي ناخودآگاهي در وجود ما وجود دارد كه نسبت به آنها آگاه نيستيم و عملاً اين انگيزههاي ناخودآگاه هستند كه تصميم ما را رقم ميزنند. تازه بعد از تصميمگيري ذهن فعال ميشود تا استدلالهايي براي اين تصميم «بتراشد» تا در مقابل پرسش ديگران پاسخي داشته باشيم و ما اصطلاحاً به آن «توجيه» ميگوييم. اينگونه ميشود كه انسان خودش را هم گاهي –نه خيلي وقتها!- فريب ميدهد! چنانچه به ذهن مباركتان رجوع كنيد شاهد مثالهاي بسياري براي اين نوع تصميمگيري پيدا ميكنيد، نه فقط در انتخاب رشته بلكه در تصميمگيريهاي مهمتري مثل تصميم براي ديندار بودن يا نبودن، تصميم براي اپلاي كردن يا نكردن، تصميم براي كمك كردن به مادر يا نكردن، تصميم براي ارتباط برقرار كردن با اشخاص يا نكردن و …
از آنجايي كه هركسي ميتواند جزو آنهايي باشد كه «مهندسي او را انتخاب كرده است» توصيه ميكنم بعد از خواندن اين مطلب تا پايان اين بار «شما واقعاً مهندسي را انتخاب كنيد»!
فرق «توجيه» و «استدلال واقعي» در چيست؟
براي فهميدن فرق اين دو كمي تدبر و تعمق در اين سلسله دلايل لازم است. كمي هم درك جامعهشناسانه و روانشناسانه كمك زيادي خواهد كرد، چرا كه ما را در درك دلايل پنهان دروني و بيروني كه بر ما و ديگران اثر ميگذارد ياري خواهد كرد. اصولاً توجيهات پايه منطقي ندارند و دلايلي مثل اينكه «همه اينكار را ميكنند» يا عبارت كلي «ميخواهم به مملكتم خدمت كنم» از نظر منطقي نميتوانند پايه يك تصميمگيري قرار گيرند.
استدلال واقعي به زنجيرهاي از دلايل گفته ميشود كه بايد بتواند شرايط شخصيتي، ذهني، خانوادگي و … يك شخص را در يك نظام فكري و جهانبيني معين به «لزوم تحصيل يك علم» منتهي كند. بديهي است كه درون اين نظام فكري پيشفرضهاي مختلفي درباره جهان هستي، وجود خدا، مفهوم سعادت، ماهيت انسان، غايت آفرينش و موضوعاتي از اين دست وجود دارد كه هركدامشان ميتواند جهت يك زنجيره استدلالي را باالكل تغيير دهد. از آنجايي كه ما اين بحث را در كشور ايران طرح ميكنيم كه 98 درصد مردم آن شيعه هستند فرض را بر قبول نظام فكري دين اسلام و مكتب تشيع ميگذاريم و از اينجا بحث را ادامه ميدهيم.
ماهيت مهندسي چيست؟
ماهيت مهندسي چيست كه اين همه در كشور ما و كلاً در دنيا ارج و قرب دارد؟
«تكنولوژي» كه موضوع علوم مهندسي به شمار ميرود، در مجموع ناظر به توليد محصولاتي است كه براي تسهيل در امورات زندگي انسان و به عبارت بهتر «رفاه زندگي بشر» به كار برده ميشوند. زنجيره سردرگمكننده تحصيلات رشتههاي فني و تخصصهاي جزئي و ريزي كه مانع از درك كليت اين «فن» ميشود نبايد مانع از آن شود كه كسي به اين معنا توجه نكند. به عبارت ديگر دستگاه تكنولوژي در عالم امروز كه آموزش و پژوهش فيزيك و رياضي و مهندسي و حتي علوم انساني در دانشگاهها و صنايع عظيم را در كارخانهها و ميليونها انسان را در سطح جهان به خود مشغول داشته، دستگاه اجتماعي بسيار بزرگي است كه خود در دل دستگاه عظيم ديگري به نام «سيستم اقتصادي» قرار گرفته است.
تكنولوژي ابزار سيطره انسان مدرن بر طبيعت است و به همين دليل است كه ارج و قرب بسيار دارد و مقدّس مينماياند. تكنولوژي رفاه را براي انسان به ارمغان آورده است، «رفاه»ي كه غايت وجود انسان و مصداق عيني سعادت است اگر وجود انسان را محدود به اين دنيا بدانيم و اگر به وجود آخرت و قيامت كافر باشيم. تكنولوژي كارها را ساده ميكند و «اوقات فراغت» بوجود ميآورد تا انسان مدرن در اين فرصت به «لذت» بيشتري دست يابد و اين لذت چيزي جز همين لذايذ فاني و محدود زميني نيست. مگر منتهاي شهوت زميني چه ميتواند باشد؟
يافتن جايگاه دقيق «رفاه» اجتماعي در هندسه معرفت ديني كار سادهاي نيست، اما پرواضح است كه «راحت زيستن» در دنيا نه تنها چون تفكر الحادي اصالتي ندارد بلكه در ميان اولويتهاي اجتماعي جايگاه به مراتب پايينتري مييابد چرا كه آرمان جامعه اسلامي استقرار «عدالت و اخلاق و معنويت و ولايت و تربيت الهي» است و مسائلي مثل رفاه مردم در اولويتهاي بعدي نظام اسلامي قرار ميگيرد. آباداني كشور هميشه يكي از وظايف جدي حكومت اسلامي بوده و خواهد بود ليكن بحث بر سر جايگاه آن در نظام معرفتي ديني و اولويت آن در وظايف اجتماعي ماست.
فعاليت مهندسي در چارچوب انقلاب اسلامي به چه كاري ميآيد؟
آنچه تا اينجا گفتيم سخن از ماهيت مهندسي بود و جايگاه آن در نظام غيرالهي و سكولار امروز حاكم بر جهان. با اين تفاسير لازم است جايگاه مهندسي در نظام فعلي و در راستاي انقلاب آزاديبخش اسلامي «بازتعريف» شود. آنچه به ذهن حقير ميرسد اينكه مهندس شدن به سه نيت ميتواند يكي از اركان جدي و ضروري نظام اسلامي به شمار برود، سه نيتي كه هر سه عوارض مترتب بر اين فعاليتند و اصالت اين كار را اثبات نميكنند:
1) توليد ثروت براي حمايت از انقلاب اسلامي
ثروت يكي از نيازهاي مهم حركت جهادي شيعه تا زمان ظهور است و دشمنان تشيع هميشه از اين حربه براي ضربه زدن به اين مكتب استفاده كردهاند كه مثال مشهور آن غصب فدك توسط ابوبكر و به توصيه عمر است كه به عنوان پشتوانه اقتصادي آل علي(ع) به شمار ميرفت. تذكر اين نكته لازم است كه ارزش اين ثروت به خودش نيست بلكه چون وسيله يك حركت فرهنگي است بالعرض ارزشمند ميشود و به همين خاطر اين ثروت به واسطه بركت الهي رشدي فراتر از محاسبات و تلاشهاي مادّي خواهد يافت.
2) قدرتنمايي به جهانيان و افزايش غرور ملي
جمهوري اسلامي بايد به عنوان الگوي كشورهاي اسلامي شناخته شود و يكي از راههاي آن پيشرفتهاي تكنولوژيكي است كه نگاه جهانيان را به سوي ما جلب ميكند و موضوع دستيابي ايران به فناوري غنيسازي اورانيوم و فناوري پرتاب ماهواره به مدار زمين و عكسالعمل جهانيان به خوبي اين ادعا را ثابت ميكند. از سوي ديگر اين فعاليتها بذر روحيه و اميد را در دل ايرانيان ميشكفد و اعتماد به نفس آنها را كه زمينه هر حركت ملياي است تقويت ميكند.
3) تقويت قواي نظامي جمهوري اسلامي
جمهوري اسلامي هر روز در معرض تهديدهاي جدي دشمنانش است و لازم است نيروهاي نظامي آن به سلاحهاي نوين مجهز باشد. نكته حائز اهميت در اينجا اين است كه باز هم در اينجا داشتن تسليحات و تجهيزات نشان قدرتمندي و پيروزي نيست بلكه نيروي ايمان و امداد الهي به مراتب قدرتمندتر است همانطور كه در جنگ 33روزه لبنان و 22روزه غزه به اثبات رسيد. در آيه 60 انفال ميخوانيم «و أعدّوا لهم مااستطعتم من قوّة و من رباط الخيل ترهبون به عدوّ الله و عدوّكم و آخرين من دونهم…» آنچه در اين آيه به عنوان دليل لزوم آمادگي نظامي ذكر ميشود «ترساندن» (ترهبون) دشمنان است تا فكر تجاوز نظامي به سرشان نزند كه در صورت جنگ اين نيروي نظامي نيست كه تعيينكننده است بلكه قوت ايمان و امداد الهي است كه «كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة بإذن الله و الله مع الصابرين»
كمي هم درباره آنچه بدان نميانديشيم!
تحليل اسلامي از تاريخ و تحولات اجتماعي فرهنگمحور است حال آنكه تحليل غربي و اومانيستي و الحادي از جهان و تاريخ و جامعه ابزارمحور است و اين است دليل آنكه غربيان تاريخ را به عصر سنگ و آهن و مفرغ و چاپ و فناوري اطلاعات و … تقسيمبندي ميكنند و قرآن تاريخ را به حسب حضور انبياء نشانهگذاري ميكند.
در چنين تحليلي از جهان آنچه بر خلاف «فعاليت اقتصادي و توسعه مادي» اصالت مييابد «فعاليت فرهنگي و رشد تربيتي» است. به عبارت ديگر تاريخ صحنه فعالان جبهه حق است كه جهان را به سوي اطلاق كامل حق بر جهان حركت ميدهند و سر سلسله آنها مهدي موعود(عج) است. حضرت امام روح الله خميني يكي از اين ياران آخرالزماني مهدي بود كه اين نبرد را وارد مرحله جديدي كرد و دژ مقاومت جبهه حق را بعد از 1400 سال در جهان تشكيل داد. فعاليت فرهنگي شيعيان براي بيدار كردن مردم جهان از سي سال پيش در قالب شكلگيري نظام جمهوري اسلامي شكل جديدي به خود گرفته است و تلاشهاي پاياني را ميطلبد. فرزندان معنوي خميني يا نسل سوم انقلاب بايد اين معنا را درك كنند و قدم نهايي را بردارند.
اينها كه گفته شد هرگز به معني لزوم تغيير رشته نيست كه مهندسي خواندن سرنوشت محتوم نسل ماست چرا كه اين معاني در رشتههاي تحصيلي و در دانشگاهها نيستند، در قلبها هستند و در جمعهايي كه حضرت امام آنها را «هستههاي مقاومت» ميخواند كه تا حد زيادي مستقل از رشته تحصيلي – و نه مستقل از سواد و تخصص- هستند. بهترين راه مهندسي خواندن و بهچيزيفرايمهندسي انديشيدن است.
سلام
بعضی هستند که علوم مهندسی را به غیر این که برای پول یا تکنولوژی می خوانند برای شناخت عظمت پروردگار میخوانند که این مطلب نیز باید به این مقاله اظافه شود