پنج‌شنبه 29 آوریل 10 | 15:41

به چيزي فراي مهندسي بينديشيد!

با اين تفاسير لازم است جايگاه مهندسي در نظام فعلي و در راستاي انقلاب آزادي­بخش اسلامي «بازتعريف» شود. آنچه به ذهن حقير مي­رسد اينكه هندس شدن به سه نيت مي­تواند يكي از اركان جدي و ضروري نظام اسلامي به شمار برود، سه نيتي كه هر سه عوارض مترتب بر اين فعاليتند و صالت اين كار را اثبات نمي­‌كنند…


من باب مقدمه!

شايد بعضي بگويند بايد امثال روضه­هاي اين مقاله و اين نشريه را براي آناني خواند كه هنوز وارد دانشگاه نشده­اند و انتخاب رشته نكرده­اند، اما اگر كمي به شرايط قبل از انتخاب رشته خود در تابستان بعد از كنكور رجوع كنيد به خوبي در مي­يابيد كه در هرصورت انتخاب «ديروز» شما هماني مي­بود كه الآن هست فلذا با كمل تأسف بايد گفت بهترين زمان سخن گفتن از ماهيت مهندسي در سيستم آموزشي ما چيزي در حدود سالهاي دوم و سوم دانشجويي است، يعني دو سه سال پس از انتخاب رشته!

قبل از ورود به مطلب بد نيست از آنهايي كه كمي تعصب رشته­اي دارند و مسيري را كه برگزيده­اند مقدسترين راه كمال در هستي مي­دانند و كمي قلبشان ضعيف است بخواهم از خواندن ادامه مطلب پرهيز كنند كه در آنصورت نه از تاك نشان خواهد ماند نه از تاك­نشان! براي آن دسته از دوستان هم كه حالا در خانه و فاميل و كوچه خيابان خانم مهندس و آقامهندس صدايشان مي­كنند لازم است اساساً ذهنشان را از غل و زنجيرهاي مجازي آزاد كنم و تصريح كنم كه كسي با 70 واحد پاس كردن رياضي و معادلات و عمومي و چندواحد تخصصي كمي پيشرفته­تر از دبيرستان مهندس نشده و كسي با سه سال درس خواندن آن هم در عنفوان جواني نمي­تواند ادعا كند كه الّا و لابدّ چاره­اي جز مهندس شدن به شيوه «معهود» فعلي ندارد.

شما مهندسي را انتخاب كرده­ايد يا مهندسي شما را؟

سؤال اساسي كه شما خواننده عزيز بايد بدان پاسخ بدهد اين است كه آيا واقعاً مهندسي را انتخاب كرده ايد؟ شرايط جامعه­شناختي و روانشناختي حاكم بر فضاهاي آموزشي ما اين امتياز را به من مي­دهد كه ادعا كنم اكثريت قريب به اتفاق همه ما را «رشته­هاي مهندسي شريف» انتخاب كرده اند نه ما آنها را! براي روشن شدن موضوع كمي توضيح بيشتر حشو نخواهد بود.

اصولاً دو نحوه تصميم­گيري در ميان آدميان رايج است. يكي اينكه اول استدلال مي­كنيم و سپس تصميم مي­گيريم، آن يكي اينكه اول تصميم مي­گيريم و بعد توجيه مي­كنيم! در حالت دوم انگيزه­هاي ناخودآگاهي در وجود ما وجود دارد كه نسبت به آنها آگاه نيستيم و عملاً اين انگيزه­هاي ناخودآگاه هستند كه تصميم ما را رقم مي­زنند. تازه بعد از تصميم­گيري ذهن فعال مي­شود تا استدلالهايي براي اين تصميم «بتراشد» تا در مقابل پرسش ديگران پاسخي داشته باشيم و ما اصطلاحاً به آن «توجيه» مي­گوييم. اينگونه مي­شود كه انسان خودش را هم گاهي –نه خيلي وقتها!- فريب مي­دهد! چنانچه به ذهن مباركتان رجوع كنيد شاهد مثالهاي بسياري براي اين نوع تصميم­گيري پيدا مي­كنيد، نه فقط در انتخاب رشته بلكه در تصميم­گيري­هاي مهمتري مثل تصميم براي ديندار بودن يا نبودن، تصميم براي اپلاي كردن يا نكردن، تصميم براي كمك كردن به مادر يا نكردن، تصميم براي ارتباط برقرار كردن با اشخاص يا نكردن و …

از آنجايي كه هركسي مي­تواند جزو آنهايي باشد كه «مهندسي او را انتخاب كرده است» توصيه مي­كنم بعد از خواندن اين مطلب تا پايان اين بار «شما واقعاً مهندسي را انتخاب كنيد»!

فرق «توجيه» و «استدلال واقعي» در چيست؟

براي فهميدن فرق اين دو كمي تدبر و تعمق در اين سلسله دلايل لازم است. كمي هم درك جامعه­شناسانه و روانشناسانه كمك زيادي خواهد كرد، چرا كه ما را در درك دلايل پنهان دروني و بيروني كه بر ما و ديگران اثر مي­گذارد ياري خواهد كرد. اصولاً توجيهات پايه منطقي ندارند و دلايلي مثل اينكه «همه اينكار را مي­كنند» يا عبارت كلي «مي­خواهم به مملكتم خدمت كنم» از نظر منطقي نمي­توانند پايه يك تصميم­گيري قرار گيرند.

استدلال واقعي به زنجيره­اي از دلايل گفته مي­شود كه بايد بتواند شرايط شخصيتي، ذهني، خانوادگي و … يك شخص را در يك نظام فكري و جهان­بيني معين به «لزوم تحصيل يك علم» منتهي كند. بديهي است كه درون اين نظام فكري پيش­فرضهاي مختلفي درباره جهان هستي، وجود خدا، مفهوم سعادت، ماهيت انسان، غايت آفرينش و موضوعاتي از اين دست وجود دارد كه هركدامشان مي­تواند جهت يك زنجيره استدلالي را باالكل تغيير دهد. از آنجايي كه ما اين بحث را در كشور ايران طرح مي­كنيم كه 98 درصد مردم آن شيعه هستند فرض را بر قبول نظام فكري دين اسلام و مكتب تشيع مي­گذاريم و از اينجا بحث را ادامه مي­دهيم.

ماهيت مهندسي چيست؟

ماهيت مهندسي چيست كه اين همه در كشور ما و كلاً در دنيا ارج و قرب دارد؟

«تكنولوژي» كه موضوع علوم مهندسي به شمار مي­رود، در مجموع ناظر به توليد محصولاتي است كه براي تسهيل در امورات زندگي انسان و به عبارت بهتر «رفاه زندگي بشر» به كار برده مي­شوند. زنجيره سردرگم­كننده تحصيلات رشته­هاي فني و تخصصهاي جزئي و ريزي كه مانع از درك كليت اين «فن» مي­شود نبايد مانع از آن شود كه كسي به اين معنا توجه نكند. به عبارت ديگر دستگاه تكنولوژي در عالم امروز كه آموزش و پژوهش فيزيك و رياضي و مهندسي و حتي علوم انساني در دانشگاه­ها و صنايع عظيم را در كارخانه­ها و ميليونها انسان را در سطح جهان به خود مشغول داشته، دستگاه اجتماعي بسيار بزرگي است كه خود در دل دستگاه عظيم ديگري به نام «سيستم اقتصادي» قرار گرفته است.

تكنولوژي ابزار سيطره انسان مدرن بر طبيعت است و به همين دليل است كه ارج و قرب بسيار دارد و مقدّس مي­نماياند. تكنولوژي رفاه را براي انسان به ارمغان آورده است، «رفاه»ي كه غايت وجود انسان و مصداق عيني سعادت است اگر وجود انسان را محدود به اين دنيا بدانيم و اگر به وجود آخرت و قيامت كافر باشيم. تكنولوژي كارها را ساده مي­كند و «اوقات فراغت» بوجود مي­آورد تا انسان مدرن در اين فرصت به «لذت» بيشتري دست يابد و اين لذت چيزي جز همين لذايذ فاني و محدود زميني نيست. مگر منتهاي شهوت زميني چه مي­تواند باشد؟

يافتن جايگاه دقيق «رفاه» اجتماعي در هندسه معرفت ديني كار ساده­اي نيست، اما پرواضح است كه «راحت زيستن» در دنيا نه تنها چون تفكر الحادي اصالتي ندارد بلكه در ميان اولويتهاي اجتماعي جايگاه به مراتب پايينتري مي­يابد چرا كه آرمان جامعه اسلامي استقرار «عدالت و اخلاق و معنويت و ولايت و تربيت الهي» است و مسائلي مثل رفاه مردم در اولويتهاي بعدي نظام اسلامي قرار مي­گيرد. آباداني كشور هميشه يكي از وظايف جدي حكومت اسلامي بوده و خواهد بود ليكن بحث بر سر جايگاه آن در نظام معرفتي ديني و اولويت آن در وظايف اجتماعي ماست.

فعاليت مهندسي در چارچوب انقلاب اسلامي به چه كاري مي­‌آيد؟

آنچه تا اينجا گفتيم سخن از ماهيت مهندسي بود و جايگاه آن در نظام غيرالهي و سكولار امروز حاكم بر جهان. با اين تفاسير لازم است جايگاه مهندسي در نظام فعلي و در راستاي انقلاب آزادي­بخش اسلامي «بازتعريف» شود. آنچه به ذهن حقير مي­رسد اينكه مهندس شدن به سه نيت مي­تواند يكي از اركان جدي و ضروري نظام اسلامي به شمار برود، سه نيتي كه هر سه عوارض مترتب بر اين فعاليتند و اصالت اين كار را اثبات نمي­كنند:

1) توليد ثروت براي حمايت از انقلاب اسلامي

ثروت يكي از نيازهاي مهم حركت جهادي شيعه تا زمان ظهور است و دشمنان تشيع هميشه از اين حربه براي ضربه زدن به اين مكتب استفاده كرده­اند كه مثال مشهور آن غصب فدك توسط ابوبكر و به توصيه عمر است كه به عنوان پشتوانه اقتصادي آل علي(ع) به شمار مي­رفت. تذكر اين نكته لازم است كه ارزش اين ثروت به خودش نيست بلكه چون وسيله يك حركت فرهنگي است بالعرض ارزشمند مي­شود و به همين خاطر اين ثروت به واسطه بركت الهي رشدي فراتر از محاسبات و تلاشهاي مادّي خواهد يافت.

2) قدرت­نمايي به جهانيان و افزايش غرور ملي

جمهوري اسلامي بايد به عنوان الگوي كشورهاي اسلامي شناخته شود و يكي از راه­هاي آن پيشرفتهاي تكنولوژيكي است كه نگاه جهانيان را به سوي ما جلب مي­كند و موضوع دستيابي ايران به فناوري غني­سازي اورانيوم و فناوري پرتاب ماهواره به مدار زمين و عكس­العمل جهانيان به خوبي اين ادعا را ثابت مي­كند. از سوي ديگر اين فعاليتها بذر روحيه و اميد را در دل ايرانيان مي­شكفد و اعتماد به نفس آنها را كه زمينه هر حركت ملي­اي است تقويت مي­كند.

3) تقويت قواي نظامي جمهوري اسلامي

جمهوري اسلامي هر روز در معرض تهديدهاي جدي دشمنانش است و لازم است نيروهاي نظامي آن به سلاحهاي نوين مجهز باشد. نكته حائز اهميت در اينجا اين است كه باز هم در اينجا داشتن تسليحات و تجهيزات نشان قدرتمندي و پيروزي نيست بلكه نيروي ايمان و امداد الهي به مراتب قدرتمندتر است همانطور كه در جنگ 33روزه لبنان و 22روزه غزه به اثبات رسيد. در آيه 60 انفال مي­خوانيم «و أعدّوا لهم مااستطعتم من قوّة و من رباط الخيل ترهبون به عدوّ الله و عدوّكم و آخرين من دونهم…» آنچه در اين آيه به عنوان دليل لزوم آمادگي نظامي ذكر مي­شود «ترساندن» (ترهبون) دشمنان است تا فكر تجاوز نظامي به سرشان نزند كه در صورت جنگ اين نيروي نظامي نيست كه تعيين­كننده است بلكه قوت ايمان و امداد الهي است كه «كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة بإذن الله و الله مع الصابرين»

كمي هم درباره آنچه بدان نمي­انديشيم!

تحليل اسلامي از تاريخ و تحولات اجتماعي فرهنگ­محور است حال آنكه تحليل غربي و اومانيستي و الحادي از جهان و تاريخ و جامعه ابزارمحور است و اين است دليل آنكه غربيان تاريخ را به عصر سنگ و آهن و مفرغ و چاپ و فناوري اطلاعات و … تقسيم­بندي مي­كنند و قرآن تاريخ را به حسب حضور انبياء نشانه­گذاري مي­كند.

در چنين تحليلي از جهان آنچه بر خلاف «فعاليت اقتصادي و توسعه مادي» اصالت مي­يابد «فعاليت فرهنگي و رشد تربيتي» است. به عبارت ديگر تاريخ صحنه فعالان جبهه حق است كه جهان را به سوي اطلاق كامل حق بر جهان حركت مي­دهند و سر سلسله آنها مهدي موعود(عج) است. حضرت امام روح الله خميني يكي از اين ياران آخرالزماني مهدي بود كه اين نبرد را وارد مرحله جديدي كرد و دژ مقاومت جبهه حق را بعد از 1400 سال در جهان تشكيل داد. فعاليت فرهنگي شيعيان براي بيدار كردن مردم جهان از سي سال پيش در قالب شكل­گيري نظام جمهوري اسلامي شكل جديدي به خود گرفته است و تلاشهاي پاياني را مي­طلبد. فرزندان معنوي خميني يا نسل سوم انقلاب بايد اين معنا را درك كنند و قدم نهايي را بردارند.

اينها كه گفته شد هرگز به معني لزوم تغيير رشته نيست كه مهندسي خواندن سرنوشت محتوم نسل ماست چرا كه اين معاني در رشته­هاي تحصيلي و در دانشگاه­ها نيستند، در قلبها هستند و در جمعهايي كه حضرت امام آنها را «هسته­هاي مقاومت» مي­خواند كه تا حد زيادي مستقل از رشته تحصيلي – و نه مستقل از سواد و تخصص- هستند. بهترين راه مهندسي خواندن و به­چيزي­فراي­مهندسي انديشيدن است.

  1. حسین
    9 سپتامبر 2010

    سلام
    بعضی هستند که علوم مهندسی را به غیر این که برای پول یا تکنولوژی می خوانند برای شناخت عظمت پروردگار میخوانند که این مطلب نیز باید به این مقاله اظافه شود

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.