یکی از بحثبرانگیزترین برنامههای معاونت جدید سینمایی، استقبال از فیلمسازانی بود که فیلم سیاسی میسازند و گفته شده که این فضا برای فیلمسازانی که بخواهند به این عرصه ورود کنند، باز خواهد بود. برای بررسی الزامات تحقق چنین وعدهای و نیز ترسیم تصویری روشنتر از جغرافیای سینمای سیاسی در کشور، سراغ محسن علیاکبری رفتیم. سینماگر فعالی که از حامیان معاونت جدید سینمایی محسوب میشود و در عینحال با عضویت در شورایعالی سینما یکی از چهرههای تأثیرگذار بر روند اجرایی شدن برنامههای مدیران فعلی سینماست
در حال حاضر شما یکی از اعضای مجموعهای هستید که در تصمیمات کلی سینمای ایران تأثیرگذار است. مضاف بر اینکه بهعنوان تهیهکننده از دغدغههای سینماگران نیز اطلاع دارید. با این پیشزمینه فکر میکنید آیا در سینمای ما چیزی به نام فیلم سیاسی وجود دارد یا اینکه برداشتهای ما مضمون فیلمها را بهسمت سیاسی شدن سوق میدهد؟
مشکلی که ما الان در سینما داریم این است که با فیلمهایی برخورد میشود که اکثر آنها سیاسی نیستند و بیشتر مضمون اجتماعی دارند. یعنی فیلم از یک درام شکل گرفته که در برخی جاهای آن به موضوعات سیاسی هم اشاره شده است و بهطور صرف نمیتوانیم بگوییم که با یک فیلم سیاسی روبهرو هستیم. البته در سال گذشته یکی دو فیلم سیاسی داشتیم که آنها هم بهدلیل نداشتن تجربه کارگردانها فیلم سیاسی خوبی محسوب نمیشوند که بتوانند مخاطب را ارضا کنند. این بیتجربگی هم بهدلیل عدم ورود کارگردان به این ژانر بوده و در واقع کارگردان سابقه ورود به چنین مسائلی را نداشته است. برای مثال یکی از فیلمهای سیاسیای که در جشنواره سال گذشته شاهد آن بودیم و الان هم روی پرده سینماهاست، حاصل کار کارگردانی است که تجربه دوم کارگردانی خود در زمینه فیلم بلند را داشته و کار قبلی او هم که کار سادهای بوده مضمونی خانوادگی داشته است. در نتیجه نمیتوان انتظار داشت که این کارگردان بتواند یک فیلم سیاسی موفق بسازد. اینچنین کارگردانی بهطور طبیعی با مشکلاتی مواجه میشود چرا که سختترین و پیچیدهترین ژانر سینمایی، ژانر سیاسی است. به همین دلیل برای ساخت یک فیلم سیاسی موفق، کارگردان باید تجربیات زیادی داشته باشد و اگر انتظار داشته باشیم که یک فیلمساز در تجربه دوم خود بتواند یک فیلم سیاسی موفق بسازد، خیلی بهجا نیست.
به مورد خوبی اشاره کردید و آن عدم ورود کارگردانها به عرصه فیلمسازی سیاسی است. علاوهبر اینکه برداشتهای سیاسی از فیلمهای اجتماعی، تا اندازهای ورود به این عرصه را سخت کرده، چه عوامل دیگری در این زمینه مؤثر بودهاند؟
همانطور که گفتم سینمای سیاسی پیچیدهترین ژانر در سینمای دنیاست. یعنی اگر در تمام ژانرهای سینمایی کنکاش کنیم در نهایت به این نتیجه میرسیم که ژانر سیاسی پیچیدهترین و به تعبیری مهمترین ژانر سینمایی محسوب میشود. در کشورهایی مثل آمریکا که پیشینه زیادی در سینما دارند، تقریبا به این نتیجه رسیدهاند که اصلیترین مباحث و مهمترین پیامها را در قالب ژانر سیاسی به مخاطب خود عرضه کنند. متأسفانه در سینمای ما بهدلیل تغییر و تحولی که در اواخر دهه 70 رخ داد، مسیر سینما از لحاظ محتوا تغییر اساسی کرد. اگر بهخاطر داشته باشید در دهه 60 سینمای ما شاهد فیلمهایی بود که حوادثی مثل انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را دستمایه خود قرار میداد. در سالهای دهه 70 محتوای آثار سینمایی تغییر کرد و از فضای دفاع مقدس فاصله گرفت و داستانها بیشتر بهسمت ماجراهای عاشقانه و خانوادگی، تغییر جهت داد. در این سالها نه تنها در ژانر سیاسی که در هیچ ژانری حتی کودک هم شاهد اتفاق خاصی نبودیم. به هر حال این اتفاقات در دهه 70 باعث شد تا حرکت خوبی که در دهه 60 آغاز شده بود، تغییر جهت داده و وضعیت سینما را دگرگون کند. این اتفاق را شاید بتوان به تغییر سبک زندگی در این سالها هم نسبت داد چراکه در همین سالها بود که تجملگرایی در سبک زندگیها باب شد و زندگیها از سادگی درآمدند و تشریفات حاکم بر زندگی، به سینما و محتوای آثار سینمایی هم نفوذ کرد. حاصل این تغییر، به نوعی راحتطلبیای بود که در اکثر فیلمهای بعد از این سالها مشاهده میشود. به این معنی که با صرف کمترین هزینه فکری و فرهنگی، آثار سینمایی ساخته و اکران میشد. اما در سالهای پایانی دهه 80، با تغییراتی که در سیاستگذاریها صورت گرفت، شاهد تولد دوباره ژانرهای سینمایی از جمله ژانر سیاسی بودیم.
با این وجود هنوز هم شاهد تولید یک فیلم صرفا سیاسی و استاندارد نیستیم!
ما الان در آغاز راه هستیم و نباید انتظار داشت که فیلمهای فیلمسازان ما با آثار برجسته سینمای دنیا رقابت کند، اما میتوان این انتظار را داشت که روز به روز شاهد رشد کمی و کیفی آثار تولیدی باشیم. علاوه بر این، باید ظرفیتهای موجود در قوانین دولتی را بالا ببریم و فیلمسازان را به این باور برسانیم که از آنها حمایت خواهد شد این ذهنیت فیلمساز را که هر فیلمی با هر مضمونی بسازد جلوی اکران آن گرفته خواهد شد، پاک کنیم و از آن مهمتر اینکه برای فیلمساز زمینه اعتماد را فراهم کنیم تا بتواند حرفهای خود را در قالب فیلم سیاسی مطرح کند. البته به این شرط که حرفهایی که گفته میشود بر پایه مستندات و با بهرهگیری از فرهنگ غنی خودمان باشد. اگر در این چهارچوب حرفی زده شد، نباید جلوی آن را گرفت. اگر به این صورت پیش برویم و این فضا بهوجود بیاید شاهد سینمایی خواهیم بود که برای اقشار جامعه جذاب خواهد بود و به نوعی تمام خانوادهها را درگیر خواهد کرد، چراکه در جامعه ما که هر کس به نوعی درگیر سیاست است و اغراق نیست اگر بگوییم که مردم جامعه ما به نوعی سیاستمدار هستند، جامعه ما این اقتضا را دارد که سینمای سیاسی قوی و پرباری داشته باشیم. اگر ما این آزادی را فراهم نکنیم فیلمها بهسمت لحن و بیان سیاسی نخواهند رفت و بیشتر سیاست زده خواهند شد. بنابراین باید امکانات لازم در اختیار فیلمسازان ما قرار گیرد تا در ژانری فیلم بسازند که نیاز مبرم جامعه است؛ برای مخاطبی که درگیر سیاست است نمیتوان یک فیلم سیاسی ساده ساخت، بلکه این آثار باید بهصورت کارهای بزرگ و تأثیرگذار در نظر گرفته شوند که در نهایت مخاطب از آن لذت ببرد.
این که فضای باز برای فیلمسازان وجود داشته باشد خیلی آرمانی است اما چیزی که مهم است ضمانت اجرایی این فضا است. وقتی فیلمسازان ما این پیشزمینه ذهنی را دارند که تا به حال برخوردهای مختلفی حتی با فیلمهای اجتماعی شده؛ چطور میتوانند اعتماد داشته باشند که سرمایهای که در این را صرف میکنند از بین نخواهد رفت؟
یکی از مشکلات مهمی که در سیستم نظارتی ما در سینما وجود دارد بحث تغییرات است. بهنظر من باید این مسأله مطرح شود؛ دوستانی که در شورای نظارت فعالیت میکنند و کسانیکه در بخش صدور پروانه ساخت و نمایش فعال هستند، نباید مدام تغییر کنند. اعضای این شوراها باید از نمایندگان سه قوه انتخاب بشوند و بهطور ثابت با احکامی از سوی رییس شورایعالی انقلاب فرهنگی یا شخص وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بهکار مشغول شوند. بهطور مثال این شورا موظف شود که به مدت 10 سال کلیه کارهای نظارتی سینما را مدیریت کند. مشکلی که وجود دارد ورود تفکرات شخصی به این حوزه است. برداشتها و سلیقههای فردی فیلمساز را سردرگم میکند و بهطور دقیق نمیداند که در چه زمینههایی مجاز به فعالیت است و در چه زمینههایی مجاز به فعالیت نیست. امروز یک سکانس در فیلم آزاد است و یک سکانس دیگر ممنوع، آنوقت سال بعد همان سکانس آزاد، ممنوع میشود و سکانس ممنوع، آزاد! اینجاست که فیلمساز تکلیف خودش را نمیداند. اینها مشکلاتی است که باید آفتشناسی و ریشه یابی شود. بهتر است در بحث نظارت بر سینمای ایران بهطور کلان قانونی نوشته شود که همگی ملزم به رعایت آن باشند. حتی هیچ اشکالی ندارد که این قانون تکثیر شده و در اختیار فیلمسازان قرار بگیرد تا فیلمسازان هم تکلیف خود را بدانند و بهعبارتی نسبت به خطوط قرمز آگاهی داشته باشند.
البته اگر این خطوط قرمز هم بر اساس سلایق شخصی تعریف نشود!
قانون مکتوبی داریم که خطوط قرمز را مشخص کرده است. خط قرمز فقط حول محور دین، کتاب آسمانی ما، قرآن و شخص رهبری و نظام جمهوری اسلامی طرح میشود و در این میان رؤسای سه قوه جزو خطوط قرمز نیستند. اگر اینها هم جزو خطوط قرمز باشند، دیگر فیلم سیاسی معنا پیدا نمیکند. فایده فیلم سیاسی این است که هم افشاگری میکند و هم به دولتمردان کمک میکند تا اگر معضلی در جامعه وجود دارد آن را از بین ببرند. این کاری است که در همه جای دنیا اتفاق میافتد. برای مثال هالیوود برنامههای 10 سال آینده آمریکا را در همین سینمای سیاسی خود ترسیم میکند. در حالیکه ما در کشور خودمان حتی نمیتوانیم مسائل گذشته خود را به تصویر بکشیم. باید اینها را به صراحت اعلام کنیم تا قوانین نانوشتهای که همان سلایق شخصی افراد است، مجال ظهور پیدا نکند.
در این میان فیلمهایی هم بودهاند که از این خطوط قرمز عبور نکردهاند اما توقیف شدهاند…
ما قانون نانوشته زیاد داریم، برای همین این مجال بهوجود میآید تا هر کسی بر اساس سلیقه شخصی خود رفتار کند، در حالیکه اگر به قانون مکتوب استناد شود، فیلمساز میداند که خط قرمزها چیست و بر چه اساسی باید فیلم بسازد. نقطه طلایی درگیریهای ما هم دقیقا اینجاست که طبق قانون مکتوب، خط قرمزها مشخص شده و به غیر از این موارد ما دیگر خط قرمزی نداریم. اما اینکه بگوییم یک سری خطوط قرمز وجود دارد که مکتوب نیست، کاملا غلط است چراکه ما مدعی هستیم که در یک کشور دموکراتیک زندگی میکنیم و باید به قوانین عمل کنیم. اگر مشکلی در بحث نظارتی وجود دارد باید بهصورت شفاف در شورایعالی انقلاب فرهنگی مطرح شده و تصمیمگیریهای مکتوب به اهالی سینما اطلاع داده شود. هیچ فیلمسازی، خلاف نظام فیلم نمیسازد مگر اینکه او را اذیت کنیم و مدام خط قرمزهای جدیدی را پیش پایش قرار دهیم و این اجازه را ندهیم که آزادانه حرفش را بزند! آنوقت فیلمساز هم میرود فیلمی میسازد که از ریشه همهچیز را نفی میکند! ما باید این امکان را برای فیلمساز فراهم کنیم که در کشور خودش و برای نظام خودش فیلم بسازد و اگر این امرتسهیل شود، مطمئن هستم که این روند بهشدت در پیشرفت جامعه تأثیر خواهد گذاشت.
جالب اینجاست که از این قوانین نانوشته بهعنوان مصلحت نظام یاد میشود، در حالیکه آنچیزی که یک معاون سینمایی بهعنوان مصلحت نظام بیان میکند و بر اساس آن فیلمی را توقیف میکند، در معاونت بعدی در نظر گرفته نشده و همان فیلم توقیف شده را اکران عمومی میکنند. آخر این مصلحتها کدام است که مسئولان را به چنین تصمیماتی وامیدارد؟
من بازهم تکرار میکنم که مشکل اساسی ما قوانین نانوشتهای هستند که متأسفانه در سینمای ما به وفور یافت میشوند. اینجاست که قوانین حرفی برای گفتن ندارند و این افراد هستند که قوانین را بر اساس آرای خودشان به اجرا در میآورند. به همین دلیل با تغییر مدیران و مسئولان، قوانین نیز تغییر پیدا میکنند. بهعنوان مثال، این قوانین نانوشته در زمان معاونت آقای جعفریجلوه نتیجهاش توقیف به «رنگ ارغوان» است و همان قانون نانوشته در دوره معاونت آقای شمقدری منجر به اکران همان فیلم میشود. ما قانونمند نبودهایم و نخواستیم که قانونمند باشیم در حالیکه اگر این قوانین بهصورت واحد مکتوب شوند، سیستم نظارت بر سینما هم با قدرت بیشتری کار میکند چرا که برای مثال اگر گروهی فیلمی را ساخت و توقیف شد، میگوید: ایراد ندارد؛ در معاونت بعدی اجازه اکران خواهیم گرفت. در حالیکه این تفکر اشتباه است و آن وجه نظارتی هم کمرنگ میشود. اگر قانون ملاک باشد، نه سلیقه افراد؛ فیلمساز هم هر روز با یک قانون تازه مواجه نمیشود و در کمال آرامش فکری و تنها با دغدغه ساخت فیلم، دست به تولید آثاری میزند که ارزشمند بوده و خیلی کلانتر از موضوعاتی است که امروز سینمای ما را درگیر کرده است.
معاونت سینمایی فعلی اعلام کرده که از ساخت فیلمهای سیاسی استقبال میکند. بهطور حتم برای اجرای چنین وعدهای باید برنامهریزی دقیق و حساب شدهای وجود داشته باشد تا فیلمسازان هم بتوانند با فراغ بال در این زمینه فعالیت داشته باشند. این برنامهریزی شامل چه مواردی است و معاونت سینمایی میخواهد در این میان چه نقشی ایفا کند؟
آقای شمقدری بهدلیل اینکه قبل از معاونت سینمایی، یک فیلمساز بوده است، بهخوبی با مشکلات فیلمسازان آشنایی دارد. در زمینه سینما ایشان بارها اعلام کرده که مدافع فیلمسازانی است که میخواهند به این عرصه وارد شوند. به همین منظور این امکان را فراهم آورده تا فیلم توقیفی وجود نداشته باشد و اگر احیانا فیلمی برای اکران مشکل دارد، با اصلاحیه امکان اکران را پیدا کند. این عملکرد نشان میدهد که آقای شمقدری پای حرفش ایستاده است. اما مسأله اینجاست که به این دلیل که ایشان فیلمساز هم هست میتواند چنین فضایی را بهوجود بیاورد در حالیکه اگر همین پست به فردی که صرفا مدیر است داده شود، با مشکل روبهرو خواهیم شد البته نقطه قوت معاونت آقای شمقدری اینجاست که برای مکتوب کردن قوانین تلاش میکند تا اگر این معاونت به شخص دیگری داده شد، بر اساس سلایق، رفتاری صورت نگیرد و قانون مکتوب بهعنوان آییننامه واحد اجرا شود.
در این راستا اقدامی هم صورت گرفته است؟
در حال حاضر، تمام زیرمجموعههای معاونت سینمایی در حال تلاش برای رسیدن به این هدف هستند. فکر میکنم به زودی نتیجه مطلوب حاصل خواهد شد.
اگر چنین فضایی ایجاد شود فکر میکنید چقدر با استقبال فیلمسازان مواجه شود؟
فکر میکنم تعداد زیادی از فیلمسازان از فضای بهوجود آمده استقبال کنند
Sorry. No data so far.