یکشنبه 19 ژوئن 11 | 13:04

راهکار های احیای سینمای سیاسی؛سران سه قوه خط قرمز نیستند

خط قرمز فقط حول محور دین، کتاب آسمانی ما، قرآن و شخص رهبری و نظام جمهوری اسلامی طرح می‎شود و در این میان رؤسای سه قوه جزو خطوط قرمز نیستند. اگر این‎ها هم جزو خطوط قرمز باشند، دیگر فیلم سیاسی معنا پیدا نمی‎کند. فایده فیلم سیاسی این است که هم افشاگری می‎کند و هم به دولتمردان کمک می‎کند تا اگر معضلی در جامعه وجود دارد آن را از بین ببرند.


یکی از بحث‎برانگیزترین برنامه‎های معاونت جدید سینمایی، استقبال از فیلم‎سازانی بود که فیلم سیاسی می‎سازند و گفته شده که این فضا برای فیلم‎سازانی که بخواهند به این عرصه ورود کنند، باز خواهد بود. برای بررسی الزامات تحقق چنین وعده‎ای و نیز ترسیم تصویری روشن‎تر از جغرافیای سینمای سیاسی در کشور، سراغ محسن علی‎اکبری رفتیم. سینماگر فعالی که از حامیان معاونت جدید سینمایی محسوب می‎شود و در عین‎حال با عضویت در شورای‎عالی سینما یکی از چهره‎های تأثیرگذار بر روند اجرایی شدن برنامه‎های مدیران فعلی سینماست

در حال حاضر شما یکی از اعضای مجموعه‎ای هستید که در تصمیمات کلی سینمای ایران تأثیرگذار است. مضاف بر این‎که به‎عنوان تهیه‎کننده از دغدغه‎های سینماگران نیز اطلاع دارید. با این پیش‎زمینه فکر می‎کنید آیا در سینمای ما چیزی به نام فیلم سیاسی وجود دارد یا این‎که برداشت‎های ما مضمون فیلم‎ها را به‎سمت سیاسی شدن سوق می‎دهد؟

مشکلی که ما الان در سینما داریم این است که با فیلم‎هایی برخورد می‎شود که اکثر آن‎ها سیاسی نیستند و بیشتر مضمون اجتماعی دارند. یعنی فیلم از یک درام شکل گرفته که در برخی جاهای آن به موضوعات سیاسی هم اشاره شده است و به‎طور صرف نمی‎توانیم بگوییم که با یک فیلم سیاسی روبه‎رو هستیم. البته در سال گذشته یکی دو فیلم سیاسی داشتیم که آن‎ها هم به‎دلیل نداشتن تجربه کارگردان‎ها فیلم سیاسی خوبی محسوب نمی‎شوند که بتوانند مخاطب را ارضا کنند. این بی‎تجربگی هم به‎دلیل عدم ورود کارگردان به این ژانر بوده و در واقع کارگردان سابقه ورود به چنین مسائلی را نداشته است. برای مثال یکی از فیلم‎های سیاسی‎ای که در جشنواره سال گذشته شاهد آن بودیم و الان هم روی پرده سینماهاست، حاصل کار کارگردانی است که تجربه دوم کارگردانی خود در زمینه فیلم بلند را داشته و کار قبلی او هم که کار ساده‎ای بوده مضمونی خانوادگی داشته است. در نتیجه نمی‎توان انتظار داشت که این کارگردان بتواند یک فیلم سیاسی موفق بسازد. این‎چنین کارگردانی به‎طور طبیعی با مشکلاتی مواجه می‎شود چرا که سخت‎ترین و پیچیده‎ترین ژانر سینمایی، ژانر سیاسی است. به همین دلیل برای ساخت یک فیلم سیاسی موفق، کارگردان باید تجربیات زیادی داشته باشد و اگر انتظار داشته باشیم که یک فیلم‎ساز در تجربه دوم خود بتواند یک فیلم سیاسی موفق بسازد، خیلی به‎جا نیست.

به مورد خوبی اشاره کردید و آن عدم ورود کارگردان‎ها به عرصه فیلم‎سازی سیاسی است. علاوه‎بر این‎که برداشت‎های سیاسی از فیلم‎های اجتماعی، تا اندازه‎ای ورود به این عرصه را سخت کرده، چه عوامل دیگری در این زمینه مؤثر بوده‎اند؟

همان‎طور که گفتم سینمای سیاسی پیچیده‎ترین ژانر در سینمای دنیاست. یعنی اگر در تمام ژانرهای سینمایی کنکاش کنیم در نهایت به این نتیجه می‎رسیم که ژانر سیاسی پیچیده‎ترین و به تعبیری مهمترین ژانر سینمایی محسوب می‎شود. در کشورهایی مثل آمریکا که پیشینه زیادی در سینما دارند، تقریبا به این نتیجه رسیده‎اند که اصلی‎ترین مباحث و مهمترین پیام‎ها را در قالب ژانر سیاسی به مخاطب خود عرضه کنند. متأسفانه در سینمای ما به‎دلیل تغییر و تحولی که در اواخر دهه 70 رخ داد، مسیر سینما از لحاظ محتوا تغییر اساسی کرد. اگر به‎خاطر داشته باشید در دهه 60 سینمای ما شاهد فیلم‎هایی بود که حوادثی مثل انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را دستمایه خود قرار می‎داد. در سال‎های دهه 70 محتوای آثار سینمایی تغییر کرد و از فضای دفاع مقدس فاصله گرفت و داستان‎ها بیشتر به‎سمت ماجراهای عاشقانه و خانوادگی، تغییر جهت داد. در این سال‎ها نه تنها در ژانر سیاسی که در هیچ ژانری حتی کودک هم شاهد اتفاق خاصی نبودیم. به هر حال این اتفاقات در دهه 70 باعث شد تا حرکت خوبی که در دهه 60 آغاز شده بود، تغییر جهت داده و وضعیت سینما را دگرگون کند. این اتفاق را شاید بتوان به تغییر سبک زندگی در این سال‎ها هم نسبت داد چراکه در همین سالها بود که تجمل‎گرایی در سبک زندگی‎ها باب شد و زندگی‎ها از سادگی درآمدند و تشریفات حاکم بر زندگی،‎ به سینما و محتوای آثار سینمایی هم نفوذ کرد. حاصل این تغییر، به نوعی راحت‎طلبی‎ای بود که در اکثر فیلم‎های بعد از این سال‎ها مشاهده می‎شود. به این معنی که با صرف کمترین هزینه فکری و فرهنگی، آثار سینمایی ساخته و اکران می‎شد. اما در سال‎های پایانی دهه 80، با تغییراتی که در سیاست‎گذاری‎ها صورت گرفت، شاهد تولد دوباره ژانرهای سینمایی از جمله ژانر سیاسی بودیم.

با این وجود هنوز هم شاهد تولید یک فیلم صرفا سیاسی و استاندارد نیستیم!

ما الان در آغاز راه هستیم و نباید انتظار داشت که فیلم‎های فیلم‎سازان ما با آثار برجسته سینمای دنیا رقابت کند، اما می‎توان این انتظار را داشت که روز به روز شاهد رشد کمی و کیفی آثار تولیدی باشیم. علاوه بر این، باید ظرفیت‎های موجود در قوانین دولتی را بالا ببریم و فیلم‎سازان را به این باور برسانیم که از آن‎ها حمایت خواهد شد این ذهنیت فیلم‎ساز را که هر فیلمی با هر مضمونی بسازد جلوی اکران آن گرفته خواهد شد، پاک کنیم و از آن مهمتر این‎که برای فیلم‎ساز زمینه اعتماد را فراهم کنیم تا بتواند حرف‎های خود را در قالب فیلم سیاسی مطرح کند. البته به این شرط که حرف‎هایی که گفته می‎شود بر پایه مستندات و با بهره‎گیری از فرهنگ غنی خودمان باشد. اگر در این چهارچوب حرفی زده شد، نباید جلوی آن را گرفت. اگر به این صورت پیش برویم و این فضا به‎وجود بیاید شاهد سینمایی خواهیم بود که برای اقشار جامعه جذاب خواهد بود و به نوعی تمام خانواده‎ها را درگیر خواهد کرد، چراکه در جامعه ما که هر کس به نوعی درگیر سیاست است و اغراق نیست اگر بگوییم که مردم جامعه ما به نوعی سیاست‎مدار هستند، جامعه ما این اقتضا را دارد که سینمای سیاسی قوی و پرباری داشته باشیم. اگر ما این آزادی را فراهم نکنیم فیلم‎ها به‎سمت لحن و بیان سیاسی نخواهند رفت و بیشتر سیاست زده خواهند شد. بنابراین باید امکانات لازم در اختیار فیلم‎سازان ما قرار گیرد تا در ژانری فیلم بسازند که نیاز مبرم جامعه است؛ برای مخاطبی که درگیر سیاست است نمی‎توان یک فیلم سیاسی ساده ساخت، بلکه این آثار باید به‎صورت کارهای بزرگ و تأثیرگذار در نظر گرفته شوند که در نهایت مخاطب از آن لذت ببرد.

این که فضای باز برای فیلم‎سازان وجود داشته باشد خیلی آرمانی است اما چیزی که مهم است ضمانت اجرایی این فضا است. وقتی فیلم‎سازان ما این پیش‎زمینه ذهنی را دارند که تا به حال برخوردهای مختلفی حتی با فیلم‎های اجتماعی شده؛ چطور می‎توانند اعتماد داشته باشند که سرمایه‎ای که در این را صرف می‎کنند از بین نخواهد رفت؟

یکی از مشکلات مهمی که در سیستم نظارتی ما در سینما وجود دارد بحث تغییرات است. به‎نظر من باید این مسأله مطرح شود؛ دوستانی که در شورای نظارت فعالیت می‎کنند و کسانی‎که در بخش صدور پروانه ساخت و نمایش فعال هستند، نباید مدام تغییر کنند. اعضای این شوراها باید از نمایندگان سه قوه انتخاب بشوند و به‎طور ثابت با احکامی از سوی رییس شورای‎عالی انقلاب فرهنگی یا شخص وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به‎کار مشغول شوند. به‎طور مثال این شورا موظف شود که به مدت 10 سال کلیه کارهای نظارتی سینما را مدیریت کند. مشکلی که وجود دارد ورود تفکرات شخصی به این حوزه است. برداشت‎ها و سلیقه‎های فردی فیلم‎ساز را سردرگم می‎کند و به‎طور دقیق نمی‎داند که در چه زمینه‎هایی مجاز به فعالیت است و در چه زمینه‎هایی مجاز به فعالیت نیست. امروز یک سکانس در فیلم آزاد است و یک سکانس دیگر ممنوع، آن‎وقت سال بعد همان سکانس آزاد، ممنوع می‎شود و سکانس ممنوع، آزاد! این‎جاست که فیلم‎ساز تکلیف خودش را نمی‎داند. این‎ها مشکلاتی است که باید آفت‎شناسی و ریشه یابی شود. بهتر است در بحث نظارت بر سینمای ایران به‎طور کلان قانونی نوشته شود که همگی ملزم به رعایت آن باشند. حتی هیچ اشکالی ندارد که این قانون تکثیر شده و در اختیار فیلم‎سازان قرار بگیرد تا فیلم‎سازان هم تکلیف خود را بدانند و به‎عبارتی نسبت به خطوط قرمز آگاهی داشته باشند.

البته اگر این خطوط قرمز هم بر اساس سلایق شخصی تعریف نشود!

قانون مکتوبی داریم که خطوط قرمز را مشخص کرده است. خط قرمز فقط حول محور دین، کتاب آسمانی ما، قرآن و شخص رهبری و نظام جمهوری اسلامی طرح می‎شود و در این میان رؤسای سه قوه جزو خطوط قرمز نیستند. اگر این‎ها هم جزو خطوط قرمز باشند، دیگر فیلم سیاسی معنا پیدا نمی‎کند. فایده فیلم سیاسی این است که هم افشاگری می‎کند و هم به دولتمردان کمک می‎کند تا اگر معضلی در جامعه وجود دارد آن را از بین ببرند. این کاری است که در همه جای دنیا اتفاق می‎افتد. برای مثال هالیوود برنامه‎های 10 سال آینده آمریکا را در همین سینمای سیاسی خود ترسیم می‎کند. در حالی‎که ما در کشور خودمان حتی نمی‎توانیم مسائل گذشته خود را به تصویر بکشیم. باید این‎ها را به صراحت اعلام کنیم تا قوانین نانوشته‎ای که همان سلایق شخصی افراد است، مجال ظهور پیدا نکند.

در این میان فیلم‎هایی هم بوده‎اند که از این خطوط قرمز عبور نکرده‎اند اما توقیف شده‎اند…

ما قانون نانوشته زیاد داریم، برای همین این مجال به‎وجود می‎آید تا هر کسی بر اساس سلیقه شخصی خود رفتار کند، در حالی‎که اگر به قانون مکتوب استناد شود، فیلم‎ساز می‎داند که خط قرمزها چیست و بر چه اساسی باید فیلم بسازد. نقطه طلایی درگیری‎های ما هم دقیقا این‎جاست که طبق قانون مکتوب، خط قرمزها مشخص شده و به غیر از این موارد ما دیگر خط قرمزی نداریم. اما این‎که بگوییم یک سری خطوط قرمز وجود دارد که مکتوب نیست، کاملا غلط است چراکه ما مدعی هستیم که در یک کشور دموکراتیک زندگی می‎کنیم و باید به قوانین عمل کنیم. اگر مشکلی در بحث نظارتی وجود دارد باید به‎صورت شفاف در شورای‎عالی انقلاب فرهنگی مطرح شده و تصمیم‎گیری‎های مکتوب به اهالی سینما اطلاع داده شود. هیچ فیلم‎سازی، خلاف نظام فیلم نمی‎سازد مگر این‎که او را اذیت کنیم و مدام خط قرمزهای جدیدی را پیش پایش قرار دهیم و این اجازه را ندهیم که آزادانه حرفش را بزند! آن‎وقت فیلم‎ساز هم می‎رود فیلمی می‎سازد که از ریشه همه‎چیز را نفی می‎کند! ما باید این امکان را برای فیلم‎ساز فراهم کنیم که در کشور خودش و برای نظام خودش فیلم بسازد و اگر این امرتسهیل شود، مطمئن هستم که این روند به‎شدت در پیشرفت جامعه تأثیر خواهد گذاشت.

جالب این‎جاست که از این قوانین نانوشته به‎عنوان مصلحت نظام یاد می‎شود، در حالی‎که آن‎چیزی که یک معاون سینمایی به‎عنوان مصلحت نظام بیان می‎کند و بر اساس آن فیلمی را توقیف می‎کند، در معاونت بعدی در نظر گرفته نشده و همان فیلم توقیف شده را اکران عمومی می‎کنند. آخر این مصلحت‎ها کدام است که مسئولان را به چنین تصمیماتی وامی‎دارد؟

من بازهم تکرار می‎کنم که مشکل اساسی ما قوانین نانوشته‎ای هستند که متأسفانه در سینمای ما به وفور یافت می‎شوند. این‎جاست که قوانین حرفی برای گفتن ندارند و این افراد هستند که قوانین را بر اساس آرای خودشان به اجرا در می‎آورند. به همین دلیل با تغییر مدیران و مسئولان، قوانین نیز تغییر پیدا می‎کنند. به‎عنوان مثال، این قوانین نانوشته در زمان معاونت آقای جعفری‎جلوه نتیجه‎اش توقیف به «رنگ ارغوان» است و همان قانون نانوشته در دوره معاونت آقای شمقدری منجر به اکران همان فیلم می‎شود. ما قانونمند نبوده‎ایم و نخواستیم که قانونمند باشیم در حالی‎که اگر این قوانین به‎صورت واحد مکتوب شوند، سیستم نظارت بر سینما هم با قدرت بیشتری کار می‎کند چرا که برای مثال اگر گروهی فیلمی را ساخت و توقیف شد، می‎گوید: ایراد ندارد؛ در معاونت بعدی اجازه اکران خواهیم گرفت. در حالی‎که این تفکر اشتباه است و آن وجه نظارتی هم کمرنگ می‎شود. اگر قانون ملاک باشد، نه سلیقه افراد؛ فیلم‎ساز هم هر روز با یک قانون تازه مواجه نمی‎شود و در کمال آرامش فکری و تنها با دغدغه ساخت فیلم، دست به تولید آثاری می‎زند که ارزشمند بوده و خیلی کلان‎تر از موضوعاتی است که امروز سینمای ما را درگیر کرده است.

معاونت سینمایی فعلی اعلام کرده که از ساخت فیلم‎های سیاسی استقبال می‎کند. ‎به‎طور حتم برای اجرای چنین وعده‎ای باید برنامه‎ریزی دقیق و حساب شده‎ای وجود داشته باشد تا فیلم‎سازان هم بتوانند با فراغ بال در این زمینه فعالیت داشته باشند. این برنامه‎ریزی شامل چه مواردی است و معاونت سینمایی می‎خواهد در این میان چه نقشی ایفا کند؟

آقای شمقدری به‎دلیل این‎که قبل از معاونت سینمایی، یک فیلم‎ساز بوده است، به‎خوبی با مشکلات فیلم‎سازان آشنایی دارد. در زمینه سینما ایشان بارها اعلام کرده‎ که مدافع فیلم‎سازانی است که می‎خواهند به این عرصه وارد شوند. به همین منظور این امکان را فراهم آورده تا فیلم توقیفی وجود نداشته باشد و اگر احیانا فیلمی برای اکران مشکل دارد، با اصلاحیه امکان اکران را پیدا کند. این عملکرد نشان می‎دهد که آقای شمقدری پای حرفش ایستاده‎ است. اما مسأله این‎جاست که به این ‎دلیل ‎که ایشان فیلم‎ساز هم هست می‎تواند چنین فضایی را به‎وجود بیاورد در حالی‎که اگر همین پست به فردی که صرفا مدیر است داده شود، با مشکل روبه‎رو خواهیم شد البته نقطه قوت معاونت آقای شمقدری این‎جاست که برای مکتوب کردن قوانین تلاش می‎کند تا اگر این معاونت به شخص دیگری داده شد، بر اساس سلایق، رفتاری صورت نگیرد و قانون مکتوب به‎عنوان آیین‎نامه واحد اجرا شود.

در این راستا اقدامی هم صورت گرفته است؟

در حال حاضر، تمام زیرمجموعه‎های معاونت سینمایی در حال تلاش برای رسیدن به این هدف هستند. فکر می‎کنم به زودی نتیجه مطلوب حاصل خواهد شد.

اگر چنین فضایی ایجاد شود فکر می‎کنید چقدر با استقبال فیلم‎سازان مواجه شود؟

فکر می‎کنم تعداد زیادی از فیلم‎سازان از فضای به‎وجود آمده استقبال کنند

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.