پنج‌شنبه 21 جولای 11 | 17:08

وقتی به جای عبدی و خمسه، پورمخبر و صادقی کمدین‌های پرفروش می‌شوند

اینکه سینمای کمدی امروز ایران دچار بحران شده و هنوز از بند لودگی و رقص و آواز امثال پورمخبر و صادقی و رضویان خلاص نشده، گرفتار ابتذال جنسی و کمدی جنسی امثال قاسم‌خانی و سروش صحت و رامبد جوان شده دلیل این نیست که کمدی‌سازی ایران از اول نمونه‌های درخشانی نداشته و از ابتدا غلط بنا شده. دلیل این بحران یکی سیاست‌های غلط مدیران است، دیگری رسانه‌ها هستند که با حمایت‌های غلطشان از بعضی هنرمندان و یا نقدنکردن بعضی جریانات به این بحران دامن می‌زنند.


دههٔ کمدی‌های ماندگار

درست بعد از پیروزی انقلاب،‌‌ همان سال‌های ۵۷- ۵۸، دعوا بر سر بودن یا نبودن، داشتن یا نداشتن خود سینما بود. انقلابیون که چشمشان از فحشا و ابتذال قبل از انقلاب ترسیده بود سینما را مترادف با فحشا می‌دانستند. امام می‌گفت «ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم»، اما باز بعضی از سوپرانقلابیون آن زمان که بعد‌ها بسیاریشان ضدانقلاب شدند! با اصل سینما مخالفت می‌کردند. در ‌‌نهایت سینما ماند، ولی نتیجهٔ آن ترس‌ها و دلهره‌ها از ابتذال در سینما شد نظارت سفت و سخت بر خروجی‌های آن. مردان فرهنگی دولت شروع کردند به حمایت از – به زعم خودشان- پاک‌ترین و بهترین و بااصالت‌ترین فیلم‌سازان قبل از انقلاب که این گمان می‌رفت که به درد فیلم‌سازی در بعد از انقلاب نیز بخورند، گروهی از فیلم‌سازان که به دلیل خلاف جریان بودنشان در جریان سینمای قبل از انقلاب، به فیلم‌سازان «موج نو» شناخته می‌شدند. پس آثار دههٔ اول بعد از پیروزی انقلاب، دههٔ ۶۰، را عموما فیلم‌سازان صاحب فکر و با شخصیت‌تری ساختند که خروجی‌هایشان معمولا عاری از لوده‌گی و یا ابتذال جنسی بود (البته فقط فیلم‌های بعد از انقلابشان زیرا آثار قبل از انقلاب همین دوستان با وجود خلاف جریان بودنشان از ابتذال جنسی خالی نبود) و البته حرفی برای گفتن داشت. پس درصد بالایی از آثار دهه۶۰ شدند آثاری قابل تامل و ماندگار در تاریخ سینمای بعد از انقلاب.

نبض کمدی‌سازی این دهه را فیلم‌سازانی مانند یداله صمدی، رخشان بنی‌اعتماد، داریوش مهرجویی، کیانوش عیاری، علیرضا داودنژاد و مهدی فخیم‌زاده در دست داشتند.

یداله صمدی با فیلم‌های «مردی که زیاد می‌دانست» (۱۳۶۳)، «اتوبوس» (۱۳۶۴)، «آپارتمان شماره ۱۳ (۱۳۶۹)» و همچنین رخشان بنی‌اعتماد با فیلم‌هایی مثل «خارج از محدوده» (۱۳۶۶) و «زرد قناری» (۱۳۶۷) کمدی سازان پرکار این دهه بودند و فیلم‌سازان مهمی چون کیانوش عیاری و مهدی فخیم‌زاده نیز کمدی‌های «روز باشکوه» (۱۳۶۷) و «خواستگار» (۱۳۶۹) را در این دهه ساختند که حتی بعد‌ها و در سال ۸۵ کمدی سخیف «خواستگار محترم» با بازی فرهاد آئیش به تقلید از کمدی موفق و در آن روزگار جدید فخیم‌زاده یعنی «خواستگار» ساخته شد و برخلاف نمونهٔ اصلیش با استقبال هم مواجه نشد.

اما شاید مهم‌ترین کمدی دهه۶۰ و یکی از مهم‌ترین کمدی‌های بعد از انقلاب را داریوش مهرجویی ساخت. همین امروز هم اگر بخواهیم ۵کمدی مهم سینمای بعد از انقلاب را نام ببریم یکی از آن‌ها «اجاره‌نشین»‌های مهرجویی است. مهرجویی از فیلم‌سازان مهم جریان موج نو سینمای قبل از انقلاب بود و با ساختن فیلم‌هایی مثل «گاو» اعتباری در سینما برای خود کسب کرده بود. وی بعد از انقلاب و در سال۵۹ فیلم «حیاط پشتی مدرسهٔ عدل آفاق» را برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخت اما از سوی مسئولان برای اکران پذیرفته نشد. با توقیف اولین فیلم بعد از انقلاب مهرجویی وی به فرانسه رفت و در سال ۶۳ برای ساخت «اجاره‌نشین‌ها» یکبار دیگر به کشور بازگشت.

فیلم داستان یک آپارتمان است که وارث آن نامعلوم است و زیر نظر مباشر مالک متوفای خانه اداره می‌شود. مباشر با همکاری دلال بنگاه معاملات املاک قصد تصاحب و فروش خانه را دارد و از تعمیرات خانه سرباز می‌زند. مستاجران که از ماجرا پی‌برده‌اند برای چاره‌جوئی با بنگاه رقیب تماس می‌گیرند و متوجه می‌شوند حکم تخلیه‌ای که دریافت کرده‌اند به علت مجهول‌الوارث بودن فاقد اعتبار است و……..

فیلم‌‌ همان زمان با واکنش‌های مختلفی روبه‌رو شد و حتی بسیاری برداشت‌های سیاسی از فیلم کردند و موضعگیری‌های تندی نسبت به آن داشتند. در یکی از جالب‌ترین واکنش‌ها مخملباف فیلمساز سوپرانقلابی آن زمان به سیدمحمدبهشتی دبیر وقت جشنواره فجر که اولین نمایش اجاره‌نشین‌ها در آن بود نامه‌ای نوشت و فیلم را متهم به هجو اسلام و انقلاب کرد و حتی مهرجویی را تهدید به حذف فیزیکی کرد. مخملباف در نامه‌اش نوشت «دو ساعت پیش که فیلم را دیدم، حاضر بودم به خودم نارنجک ببندم و مهرجوئی را بغل کنم و با هم به آن دنیا برویم».

با تمام این واکنش‌ها و موضعگیری‌ها اما هنوز اجاره‌نشین‌ها یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذار‌ترین کمدی‌های بعد از انقلاب است و می‌تواند الگوی مناسبی برای فیلم‌سازان جدید باشد.

دههٔ شروع کمدی‌های سیاسی و دعواهای زن و شوهری

دههٔ هفتاد از چند منظر دههٔ مهمی برای سینمای ایران بود. اولین و مهم‌ترین دلیلی که دههٔ هفتاد را به مهم‌ترین دههٔ سینمای ایران تبدیل می‌کرد روی کار آمدن اصلاح‌طلبان در صحنهٔ سیاسی کشور بود.

اصلاح‌طلبان برخلاف دولت‌های قبل و بعد خود تمرکز ویژه‌ای روی حوزهٔ فرهنگ داشتند و همین مسئله، سینما را در جایگاه ویژه‌ای برای آنان قرار داده بود. البته بررسی سیاست‌های فرهنگی اصلاح‌طلبان و تاثیری که آنان در فرهنگ مملکت به ویژه سینما داشتند نیاز به فرصتی دیگر دارد اما به عنوان مثال یکی از نتایج حضور مدعیان اصلاحات در راس امور مملکت ایجاد حوزه‌ای جدید در سینمای مملکت به نام «کمدی سیاسی» بود، که نتایج و خروجی‌هایش در اواخر دههٔ هفتاد و سال‌های آغازین دههٔ هشتاد قابل ردیابی‌ست.

به جز یداله صمدی که در اوایل این دهه نیز با فیلم‌های «دو نفر و نصفی» (۱۳۷۰) و «معجزه خنده» (۱۳۷۵) جزو کمدی سازهای پرکار بود، اوایل دهه هفتاد سال تولید چند فیلم مهم توسط چند تن از مهم‌ترین فیلم‌سازان نسل دوم بعد از انقلاب بود. هنرمندانی مثل کمال تبریزی و بهروز افخمی و محمدحسین لطیفی و همچنین افرادی مثل ابولحسن داودی و محمدرضا هنرمند.

ابولحسن داودی در سال آغازین دهه هفتاد فیلم «جیب بر‌ها به بهشت نمی‌روند» (۱۳۷۰) را ساخت که با استقبال خوبی همراه بود و هنوز هم بعد از گذشت بیست سال از زمان ساختش به مناسبت‌های مختلف از تلویزیون پخش می‌شود و بهروز افخمی نیز با فیلم «روزفرشته» (۱۳۷۲) نوع جدیدی از کمدی‌سازی را به نمایش گذاشت و توانایی خود را در ژانر کمدی نیز به اثبات رساند. اما شاید آن روز با دیدن فیلمی مثل «روز فرشته» کسی باورش نمی‌شد که کم از بیست سال بعد افخمی به ساختن فیلم‌ مبتذلی چون «سن‌پطرزبورگ» و فیلم بی‌سروته و ضعیفی چون «فرزند صبح» برسد.

با همهٔ اهمیتی که آثار نام برده شده در بالا دارند اما دو-سه اثر از اهمیت بیشتری برخوردارند و تاثیر آن‌ها بر جریان کمدی سازی بعد از خود بصورت محسوسی قابل مشاهده است. یکی از این آثار مهم ساختهٔ درخشان کمال تبریزی «لیلی با من است» (۱۳۷۴) است. این برای اولین بار بود که فیلمی کمدی با موضوع دفاع مقدس ساخته می‌شد و همین ویژگی خاصی به «لیلی با من است» می‌داد و آن را از تمام کمدی‌های قبل از خود متمایز می‌کرد. البته این اثر تبریزی انقدر اثر پخته و قوی‌ای بود که خارج از موضوع جنجالیش نیز فیلمی مهم در سینمای بعد از انقلاب تلقی گردد اما موضوع فیلم آنقدر بحث برانگیز بود که بیش از یک دهه کس دیگری وارد این حوزه نشود و بعد از طی زمانی طولانی بازهم کسی مثل ده‌نمکی بیاید و بار دیگر اثر کمدی با موضوع دفاع مقدس بسازد، اثری که در عین اینکه بیشترین فروش تاریخ سینمای ایران را به خود اختصاص داد اما بازهم ارزش‌های «لیلی با من است» را بیش از پیش نشان داد.

«همسر» (۱۳۷۳) کمدی بعدی مهدی فخیم‌زاده بعد از «خواستگار» نیز یکی دیگر از کمدی‌های مهم و تاثیرگذار این دهه بود. اهمیت فیلمی مثل «همسر» به این علت بود که آغازگر موضوعی نو در سینمای کمدی ایران بود. دعواهای زن و شوهری که هنوز هم جزو المان‌های ثابت کمدی‌های سینمایی و طنزهای شبانهٔ تلویزیونی‌ست با این فیلم پا به سینمای ایران گذاشت و اتفاقا هنوز هم از بهترین نمونه‌های این حوزه است چرا که اکثر فیلم‌های بعدی که به تقلید از «همسر» ساخته می‌شدند بیشتر به سمت ابتذال و لودگی می‌غلتیدند و به آثاری سطحی و غیرقابل دیدن تبدیل می‌شدند، البته به جز نمونه‌های قابل تامل‌تری چون «عینک دودی» (۱۳۷۸) محمد حسین لطیفی و «آتش بس» (۱۳۸۴) تهمینه میلانی.

مومیایی۳ (۱۳۷۸) محمدرضا هنرمند نیز کمدی مهم دیگر این دهه از تاریخ سینمای ایران بود. این اولین کمدی ایران بود که به کمدی کلاسیک هم پهلو می‌زد و البته کنایه‌های مستقیم سیاسی نیز داشت و همین دو فاکتور برای متمایز کردن آن با دیگر آثار قبل از خود کافی بود.

دههٔ شکستن تابو‌ها و لودگی سینمایی

اوایل دههٔ هشتاد مصادف بود با سال‌های تعدد «کمدی‌های سیاسی». در این دوران اصلاحاتیان مشغول برداشت هر آن چیزی بودند که در سینمای ایران کاشته بودند و این در حوزهٔ سینمای کمدی نیز بروز و ظهور ویژهٔ خود را داشت.

فیلم‌هایی مثل «دنیا» (۱۳۸۰) نوشتهٔ فرهاد توحیدی و «مکس» (۱۳۸۳) ساختهٔ سامان مقدم و البته به نویسندگی پیمان قاسم‌خانی و همچنین «نان و عشق و موتور۱۰۰۰» به کارگردانی ابولحسن داودی فقط نمونه‌ای از آثار متعلق به این جریان و این برهه از زمان است. جریانی که برای فیلم‌های متعلق به آن هیچ کارکردی جز کارکردهای سیاسی نمی‌توان متصور بود.

به طور مثال داستان فیلم «مکس» از زمانی آغاز می‌شود که به مناسبت سال گفتگوی تمدن‌ها، ‌ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تصمیم می‌گیرد تا یکی از موسیقیدانان ایرانی خارج از کشور را برای اجرای یک کنسرت، دعوت کند. برای موسیقیدان مورد نظر ایمیل فرستاده می‌شود، او ظرف چند روز به کشور می‌آید. این در حالی است که ایمیل اشتباهی به دست خواننده لس آنجلسی رسیده و او به جای فرد اصلی وارد تهران شده است. داستان بر مبنای کارهای این خواننده پیش می‌رود و تناقضهایی را به وجود می‌آورد که سبب شکل گیری حوادثی طنز آمیز می‌شود. ارجاعات سیاسی و همچنین توهین‌های بی‌شمار این فیلم‌ها به ارگان‌های انقلابی مانند بسیج و…. هنوز هم هر بیننده‌ای را به تعجب واخواهد داشت.

اما با این همه و حتی با وجود غلبهٔ فضای سیاسی بر جریانات فرهنگی کشور شاهد تولید تعدادی کمدی قابل تامل در سینمای ایران بودیم. مه‌مان مامان (۱۳۸۲) ساختهٔ داریوش مهرجویی یکی از همین فیلم‌هاست. فیلم که با برداشتی از یکی از داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده بود و بار دیگر نشان داد که می‌شود حتی در فضایی به شدت سیاسی، فیلمی انسانی و کمدی‌ای پاک را به مخاطب عرضه کرد.

متاسفانه روند نزولی کیفیت فیلم‌های کمدی و نفوذ لودگی به جریان کمدی‌سازی که از اواخر دههٔ هفتاد شروع شده بود (که در مطلب قبلی به آن پرداختیم) و خالی شدن جریان فیلم‌های کمدی از هرگونه تفکر و حتی بدعت‌های جدید و خلاقیت در نیمه دوم دهه هشتاد سرعت بیشتری به خود گرفت و سینما به تسخیر کامل کمدی‌های مبتذل در آمد، اما در همین قهقرای کمدی نیز می‌توان تک فیلم‌هایی را سراغ گرفت که به شعور مخاطب توهین نمی‌کردند و حرف جدیدی در کمدی برای گفتن داشتند.

«بی‌پولی» (۱۳۸۶) ساختهٔ حمید نعمت‌اله یکی از همین تک فیلم‌هاست که باید قدر آن را دانست. نعمت‌اله قبل از این فیلم تحسین‌شدهٔ «بوتیک» را ساخته بود و با این فیلم ثابت کرد که کارگردان کاربلدی‌ست و موفقیت فیلم اولش اتفاقی نبوده.

فیلم داستان یک زن و شوهر جوان با بازی بهرام رادان و لیلا حاتمی را روایت می‌کرد که زندگی مرفهی دارند اما شوهر کار خود را از دست می‌دهد و این خانواده دچار بی‌پولی شدیدی می‌شوند، اما به خاطر چشم و هم‌چشمی با دوستان و آشنایان نمی‌خواهند کسی از این موضوع با خبر شود و…….

با اینکه فیلم در بد‌ترین اوضاع فیلم‌های کمدی بعد از انقلاب ساخته می‌شد و اتفاقا جزو بهترین کمدی‌های سینمای ایران بود اما باز با بی‌توجهی مسئولین فرهنگی و همچنین اصحاب رسانه قرار گرفت و آنطور که لایقش بود تحویل گرفته نشد که خب این شاید برگردد به باندبازی مرسوم روشنفکران که غالب رسانه‌های مکتوب ایران را در اختیار دارند و البته بی‌سلیقگی مسئولین فرهنگی که نمودش را می‌توان در جشنواره فجر دید.

کلام آخر

اینکه سینمای کمدی امروز ایران دچار بحران شده و هنوز از بند لودگی و رقص و آواز امثال پورمخبر و صادقی و رضویان خلاص نشده، گرفتار ابتذال جنسی و کمدی جنسی امثال قاسم‌خانی و سروش صحت و رامبد جوان شده دلیل این نیست که کمدی‌سازی ایران از اول نمونه‌های درخشانی نداشته و از ابتدا غلط بنا شده. دلیل این بحران یکی سیاست‌های غلط مدیران است، دیگری رسانه‌ها هستند که با حمایت‌های غلطشان از بعضی هنرمندان و یا نقدنکردن بعضی جریانات به این بحران دامن می‌زنند. اما مهم‌ترین دلیل این معضل افرادی هستند که نبض کمدی سازی این مملکت را به دست گرفتند. وقتی امثال قدرت‌اله صلح‌میرزائی و سعید سهیلی کمدی‌سازان پرفروش ایران شوند، معلوم است که با زمانی که داریوش مهرجوئی و یداله صمدی کمدی‌سازان پرکار بودند تفاوت محسوسی در کیفیت خواهیم داشت و دچار ابتذال خواهیم شد. زمانی کمدین‌های محبوب ایران اکبر عبدی و علیرضا خمسه بودند و امروز امثال صادقی و پورمخبرند، خب معلوم است که چنین معضلی یک دهه سینمای کمدی ایران را نابود خواهد کرد. بنابراین تا وقتی هم که امثال قاسم‌خانی پرفروش‌ترین کمدی‌نویس‌های سینمای ایران هستند معضل ابتذال جنسی حل نخواهد شد.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.