تریبون مستضعفین- مراسم اسکار را می توان مهم ترین رویداد سینمایی جهان به شمار آورد، که هر ساله توجه بسیاری از فیلمسازان، سینماگران و سینما دوستان را به خود جلب می کند.
این مراسم که توسط آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک (AMPAS)برگزار می شود اولین بار در ۱۶ می ۱۹۲۹ در هتل روزولت هالیوود با حضور حدود ۲۷۰ تماشاگر برگزار شد. این مراسم اکنون امروزه به صورت مستقیم در بسیاری از کشور های دنیا پخش می شود.
جایزه اسکار در هالیوود برای سینماگران آن مطرح شد و بعد ها درسطح جهانی گسترش یافت تا اینکه امروزه مهمترین رویداد سینمایی دنیا به حساب می آید.
سینمای هالیوود همواره با سیاست و سیاستمداران رابطه تنگاتنگی داشته است، امروزه بر همگان آشکار است که صهیونست ها در صدر سرمایه گذاران سینمای هالیوود هستند و هرساله هزینه های هنگفتی را جهت پیشبرد اهداف خود در سراسر دنیا و حفظ هیمنه رسانه ای خویش متقبل می شوند.
بدون شک نمی توان جایزه اسکار را بدور از این فضا مورد بررسی قرار داد، سرمایه گذاران صنعت سینما مطمئنا نمی توانند از این رویداد بزرگ سینمایی چشم پوشی کنند و همواره سعی در جهت دهی این رویداد داشته اند.
این جایزه علی رغم تمام آنچه همواره سعی دارد به مخاطبین القا کند و ژست دوری از سیاست را به خود بگیرد هیچ گاه نتوانسته در عملکرد خویش چنین باوری را در مخاطب ایجاد کند.
این همسویی با سرمایه گذاران هالیوود تا آنجا برای گردانندگان آکادمی اسکار اهمیت دارد که حتی گاهی اعتبار غیر سیاسی بودن خویش را فدای این همسویی می کنند.
این امر در اهدای جوایز اسکار سال ۲۰۱۰ که دو فیلم آواتار(AVATAR) و مهلکه (The Hurt Locker) هر دو در آن نامزد ۹ جایزه اسکار بودند بسیار مشهود است.
فیلم آواتار ساخته جمیز کامرون به شیوه ای جدید به نقد تهاجم و تجاوز دنیای مدرن برای تصاحب سرزمین های جدید می پردازد. دنیایی که برای گسترش قلمرو خویش بولدزر های خود را تا آن سوی کهکشان نیز خواهد فرستاد. داستان آواتار به گونه داستان بوجود آمدن آمریکا و کشتار بومیان آن توسط مهاجران تازه از راه رسیده است، با این تفاوت که در انتها این بومیان هستند پیروزی خویش را به واسطه قهرمانی که در همان دنیای مدرن تربیت شده جشن می گیرند. هر چند در نهایت این فیلم پیروزی بومیان را بدون قهرمان گریخته از مدرنیته محال می داند اما باز هم به خطوط ممنوعه استعمار وارد شده سیاست های استعماری دول غربی را به چالش کشیده است. این فیلم با اینکه در صدر فیلم های پر فروش جهان قرار گرفت و همچنین نام آن در میان ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما بر اساس رتبه بندی سایت IMDb به چشم می خورد، برتری را از آن خود کند!
در مقابل مهلکه کاترین بیگلو که در حمایت از جنگ عراق و به عبارتی همان تهاجم جهان مدرن به سرزمین های دوردست می پردازد فیلمی است که لایق تقدیر است. مهلکه ماجرای تیمی از تکنسین های خنثی کننده بمب آمریکایی است که در عراق مشغول خدمت هستند. این فیلم دلاوری، از جان گذشتگی و در نهایت نشاط نداشته سربازهای آمریکا یی در عراق را نشان می دهد، و صد البته که از دید آغاز کنندگان و حمایت کنندگان جنگ این مهلکه است که لایق پیروزی است.
و در نهایت این مهلکه است که بازی اسکار را ۶ بر ۳ از آواتار می برد.
و یا نمونه دیگر آن چهار اسکار فیلم «سخرانی پادشاه» در مراسم اسکار ۲۰۱۱، که نشان دهنده تعظیم آکادمی اسکار و سران به ظاهر طرفدار دموکراسی غربی است به نظام پادشاهی انگلستان.
اصول اولیه فوق در اهداء جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان، خود را در قالب حمایت از سیاست های خارجی آمریکا در کشورهای دیگر به رخ می کشد. حمایت از دولت هایی که همسو با آمریکا حرکت می کنند و همچنین مخالفان دولت هایی که سر به فرمان وی فرود نمی آورند.
چنین حمایت های غرض ورزانه ای تنها مختص جایزه اسکار نیست. ما جرای جشنواره های بین المللی اخیر و داوری افتخاری و صندلی خالی برای جعفر پناهی برای کسانی که اخبار سینما را پیگیری می کنند نا آشنا نیست.
حضور سینمای ایران در بخش مسابقه بهترین فیلم خارجی زبان شاید در ابتدا فرصت خوبی برای سینماگران ایرانی به شمار آید اما این حضور بازی در زمین حریف است و نیاز به پیروی از قوانین آن را دارد.
معیار ها و ارزشگزاری های اسکار برای انتخاب برترین ها به هیچ وجه با آنچه ما از سینمای ایران انتظار داریم همخوانی ندارد و موفقیت یک فیلم در این عرصه دلیلی بر با ارزش بودن آن با معیار های سینمای ایران و یا پسندیده شدن آن از جانب مخاطب داخلی نیست.
حضور سینمای ایران در این عرصه به نوعی ورود به یک بازیست که در هر صورت چیزی جز باخت برای ما به ارمغان نمی آورد.
اگر فیلمی با معیار هایی که لازمه فرهنگ ایرانی اسلامی است ساخته شود نمی توان برای آن شانسی برای اسکار در نظر گرفت.
فیلمی مانند ملک سلیمان که توانسته بود بسیاری از شاخصه های فرهنگی مورد نظر را رعایت کرده و سینمای ایران را با گونه ای جدید از سینما آشنا کند، در نهایت حتی اجازه اکران خارجی را نیافت و این در حالی است که همواره هنرمندان به ظاهر آزادیخواه غربی دم از حمایت از هنرمندان و دفاع حقوق آنان می زنند اما در این مورد هیچ عکس العملی نشان ندادند اما در مورد سینماگرانی که کارهای آن ها هیچ ارزش هنری ندارد و تنها به خاطر همسویی با سیاست های غرب حاضر به خریدن ننگ وطن فروشی شده اند، تحویل بازاری راه می اندازد که نگو و نپرس!
و اگر فیلمی در نقد نظام و فرهنگ ایرانی ساخته شود احتمال زیادی را برای تقدیر خواهد داشت، این قبیل فیلم ها اقلب به سیاهنمایی اوضاع داخلی ایران مشغول بوده و فرش قرمز خویش را برای لیبرالیسم و دموکراسی غربی پهن می کنند. چه کسی می تواند چنین کرنشی در برابر غرب را برای بدست آوردن تندیسی به نام اسکار، آن هم به ازای نادیده گرفتن فرهنگ عظیم این ملت، افتخاری برای ایران و ایرانی بداند؟
حضور سینمای ایران در اسکار تنها می تواند به شناخته شدن سینمای ایران در جهان کمک کند و فرهنگ ایرانی اسلامی را به مخاطبین و سینماگران جهانی معرفی کند و با وجود سیاست ها و دست های پشت پرده فعلی در تصمیم گیری های اسکار نمی توان و نباید به بدست آوردن این جایزه امید وار بود.
این امر باید در هدف گزاری و تصمیم گیری مسئولان لحاظ شده و نباید در سودای بدست آوردن این تندیس، پیروزی ذلت بار را بر شکست با عزت ترجیح داده شود.
Sorry. No data so far.