محمدرضا شهبازی
1
اجرای طرح کارت سهمیه رأفت اسلامی
یا آب و غذایمان زیادی کرده و یا اینکه هنوز محموله های رأفت اسلامی به لب مرز نرسیده. چرا؟ عرض می کنم؛ چون جدیدا برای اینکه برخی افراد را (که از قشر زحمتکش جاسوس ها هستند) مورد رأفت اسلامی قرار دهیم، باید حتماً آنها را از لب مرز به مرکز انتقال داده و پس از کلی جار و جنجال برأفتانیم!
این وسط معلوم نیست چرا ما بیخودی خودمان را اذیت و کلی پول غذا و لباس و آب معدنی و… به بیت المال تحمیل می کنیم. خب همان دم مرز یک ایستگاه صلواتی رأفت اسلامی بزنیم و آنها را شامل رأفت اسلامی کنیم بروند پی کارشان دیگر. اصلا بیاییم یکسری کارت رأفت اسلامی درست کنیم و بدهیم به تمام جاسوسهای عزیز تا همان دم مرز یا هر جای دیگر که گیر کردند، نشان دهند و به کارشان ادامه دهند!
فقط یادمان باشد همان دم مرز از جاسوسان گرامی قول بگیریم که وقتی به امریکا رفتند سلاممان را به شهرزاد میرقلی خانی و سایر ایرانیان در بند برسانند!
2
منشی وارد کنید
به نظر می رسد تشکیل وزارت ورزش هم کمکی به رفع مشکلات ورزش کشور نخواهد کرد. البته اشتباه نکنید! نه اینکه فکر کنید مشکل از شخص وزیر، ساختار این وزارت خانه، نبود مربیان خارجی یا موارد سطحی و بدون اهمیت دیگر باشد، نه؛ مشکل در واقع به امور بسیار پیچیده و حساسی مربوط می شود که انصافا از دست شخص وزیر هم کاری بر نخواهد آمد.
قبل از اینکه اصل مشکل را مطرح کنم بهتر است راه حل را بگویم: به نظر بنده باید به جای وارد کردن مربیان خارجی به وارد کردن منشی یا مسئول دفتر یا افرادی از این دست اقدام کنیم. تو رو خدا در این یکی اشتباه نکنید که قضیه حساس میشود! منظور ما وارد کردن منشی برای آن منظور نیست (که البته از آن جهت خودمان به اندازه کافی خودکفاییم و حتی قابلیت صادرات هم داریم!) بلکه منظور بنده وارد کردن منشی های خارجی است که توان فکس کردن اسامی بازیکنان و یا خواندن اسامی محرومین مسابقات از روی فکس را داشته باشند، چراکه بعد از حذف تیم امید حالا نوبت تیم سپاهان بود که به خاطر این معضل بزرگ و پیچیده از رقابتهای جام باشگاهها حذف شود. به نظر شما منشی خارجی می تواند این معضل بزرگ مدیریتی در ورزش ایران حل کند؟! آیا خندههای آقای کفاشیان بر این درد جانسوز نیز التیام خواهد بخشید؟!
3
فوتبال دو هزار چهره
به نظرتان زمین فوتبال را با چه چیزی می توان اشتباه گرفت: با باشگاه خنده؟ راهی برای نرسیدن به جام جهانی؟ کلاس جدید آموزش موفقیت؟ سندی برای اثبات اهمیت دستگاه فکس در کشور؟ چاله ای برای دور ریختن بیت المال؟
البته همه اینها هست اما جدیدا برخی ورزشکاران غیور نشان داده اند که مستطیل سبز را می توان با توالت هم اشتباه گرفت. این قضیه آنقدر بو دار(!) است که بیش از این نمی توان بازش کرد اما احتمالا یکی از این عزیزان اشتباه گیر که پشت نیمکت مشغول قضای حاجت بوده اند، در حالی که وسعت زمین فوتبال را به نفر بغلی نشان میداده، گفته است: اگر زمین به این بزرگی کاسه توالت می شد، چی میشد؟!
بعد نفر بغلی که نقش محافظت از این حرکت تاریخی را داشته جواب داده است که حیف که نگذاشتند خانم ها هم وارد ورزشگاه شوند، حیف این صحنه از دستشان رفت؟!
4
چاه تخلیه می کنیم
البته این خبر کمی قدیمی است اما راستش پیشنهادی داشتیم که بد جور بیخ گلویمان مانده بود و هرچه با خودمان کلنجار رفتیم نتوانستیم از خیر مطرح کردنش بگذریم.
در خبرها آمده بود رستوران برج میلاد قصد دارد بستنی طلا عرضه کند تا آقازادگان محترم به همراه آقاهایشان بتوانند طلا نوش جان بفرمایند و دیگر جز اینکه روی دماغشان راه بروند هیچ آرزوی برآورده نشده ای نداشته باشند!
البته طبیعی بود که این خبر توسط شهرداری تکذیب شود، چون چه معنی دارد آدمی که آنقدر اصولگرا است که به تنهایی مانند یک حزب در کمیته اصولگرایان نماینده دارد، یک همچین چیزی را تکذیب نکند و آن را حاشیه سازی حاشیه سازان نداند.
اتفاقا ما هم چون علاقه نداریم حاشیه ساز باشیم خیلی به این مسئله گیر نمی دهیم و فقط از عزیزان برج میلاد درخواست داریم در صورت اجرا شدن چنین برنامه هایی (مانند سالاد با سس طلا، کوبیده با سماق طلایی و…) برای آنکه ما(قشر مستضعف همیشه در صحنه) نیز از این ضیافت طلایی سهمی داشته باشیم لطف کنند و تخلیه فاضلاب برج را به ما بسپارند. بالاخره آنهمه طلا که همه اش جذب بدن نمی شود؛ همین!
5
نماینده مجلس حمایتت می کنیم
طرح نظارت بر نمایندگان که تصویب شد خود به اندازه چند مجلس حرف دارد اما یکی از نکاتی که در روند تصویب این طرح به چشم آمد، حضور فعالانه چند ده نماینده در رای ندادنها بود! از آنجا که مجلس در راس امور است و در راس مجلس نیز راس اصولگرایان وجود دارد و عمرا در زیرمجموعه این رئوس هیچ کار بدی انجام نخواهد شد، ما سعی داریم چند قطره آب در لیوان پیدا کرده و هر جوری هست نیمه پر لیوان را ببینیم. چه جوری؟ اینجوری:
1) با توجه به اهمیت این طرح این چند ده نماینده حتی در زمان رای گیری نیز در حال کار کارشناسی بودند و سعی می کردند کم کاری های آن 15 ماه کار کارشناسی را جبران کنند!
2) این نماینده ها پیش خودشان گفتند که ما در دیدار با رهبری در تایید صحبتهای ایشان درباره ضرورت این طرح کلی تکبیر فرستاده و وظیفه خود را به خوبی انجام داده ایم و حالا بعد از 15 ماه دیگر رای دادن یا ندادنمان خیلی فرق ندارد.
3) این نمایندهها داشتند خودشان را برای جلسه انتخاباتی آقای لاریجانی آماده می کرده اند!
4) اینها جزو همانهایی هستند که سوتی دادند و حواسشان نبود که در صورت تصویب شرط مدرک کارشناسی ارشد خودشان هم نمی توانند دور بعد کاندیدا شوند، بنابراین به شدت مشغول تحصیل بودند تا هر جوری هست ظرف این چند ماه فوقشان را بگیرند و بنابراین فرصت شرکت در رأی گیری را نداشتند!
5) این تعداد نماینده در راهرو های مجلس دنبال آقای جاسبی افتاده بودند تا لطف کند و نامه هایشان را امضا کند!
6
عیال وارترین مفسد اقتصادی
این اختلاس چند هزار میلیاردی به قدری هوش و حواس از سر همه پرانده که اصلا دیگر کسی حواسش به یکی دیگر از گونه های جالب فساد اقتصادی نیست. یکی از این گونه ها که در فضای رسانه ای گم شد فردی بود که موفق شده بود 47 وام مسکن بگیرد.
در همین راستا رییس کل بانک مرکزی که آدم کلی دلش به حال او می سوزد گفت: انتشار این گونه خبرها که مربوط به سالهای گذشته است، بیرون کشیدن مرده از قبر است!
واقعا چرا؟ چرا ای رسانه های اقتدارگرا؟ چرا اینچنین افتاده اید به جان قبرها و هی پشت سر هم مرده از قبر بیرون می کشید؟ خب شاید این بنده خدا 47 تا خانواده تشکیل داده بوده و به 47 تا خونه نیاز داشته. یا شاید به خونه ای نیاز داشته که برای خریدنش 47 تا وام لازم بوده. یا شاید 47 تا ضامن حقوق بگیر دولت با نامه کسر از حقوق داشته که کم مونده بوده اسراف بشه! یا شاید رییس اون شعبه بانک ایشان را 47 تا دوست داشته. یا شاید…
7
نگران نگرانی های شماییم
البته ما برای آقای هاشمی احترام خاصی قائلیم. حتی برای فرزندانشان هم احترام خاصتری قائلیم و خود را مدیون ایشان میدانیم چون هر وقت که به این موضوعات فکر می کنیم یاد کلی کار نکرده و هدف محقق نشده می افتیم که انگیزه فعالیت و امید به ظهور منجی را در ما زنده می کند!
جدیدا هم آقای هاشمی از اختلاس بزرگ اخیر احساس نگرانی کرده اند؛ ایشان چندی پیش هم از قیمت تولید گوشت قرمز در کشور احساس نگرانی کرده بودند؛ ایشان حتی چندی پیشتر از آتشفشانهای زیر خاکستر احساس نگرانی کرده بودند.
البته آدم خوب نیست به نگرانی بقیه بخندد اما من نمیدانم چرا هر وقت به بعضی نگرانی ها فکر میکنم خنده ام میگیرد؛ ببخشید ها!
Sorry. No data so far.