چهارشنبه 26 اکتبر 11 | 13:03

روش‌های هم‌افزائی دانشجویان مذهبی هم‌دوره در دانشگاه

محمدصادق شهبازی

دانشکده‌ی علوم اجتماعی تهران یک استاد بود که سر لیبرال‌ها بود، در بدترین نشریه‌های حتی نهیلیستی حتی در ارغنون مطلب می‌داد. بچه‌ها سر کلاس به او گفته بودند الآن بسیج برای جانبازان جلسه گذاشته، کلاس را تعطیل کرده بود، درخواست کرده بود بیاید روی سن گفته بود: همه‌ی ماها در این مملکت پفیوزی کردیم الا این شهدا. خب یک چیزی این آدم را جذب کرده


تریبون مستضعفین- محمدصادق شهبازی

با بچه‌هاي دوره‌اي از يک دانشکدة دانشگاه تهران جلسه‌اي بر سر نگراني‌شان براي خراب شدن رفقاي مذهبي در دانشگاه داشتيم؛ به جاي پاسخ به اين نگاه انفعالي، بحث به چگونگي غالب شدن بچه‌ها در دوره خودشان کشيده شد.

حلقه‌ی بسته‌ای که تکرار می‌شود …

از مهم‌ترين اشکالات نسل ما سکوت و عدم ارتباط جدي بين خود ما با هم و بين ما با ديگران است. بسيار ديده مي‌شود در مواجهه با ديگران بچه‌هاي ما حالت در خود پيدا کرده و درگير بحث‌ها نمي‌شوند. علاوه بر اين چون طرف مقابل بسيار فعال عمل مي‌کند و با وجود تعداد اندک در همه جا به نوعي جو را در دست مي‌گيرد و اساساً نوع تفکر و عمل آن‌ها به صورتي است که با يک انکشاف و پرده‌دري و انجام کارهاي خلاف عرف و اخلاق همراه است، ديده مي‌شود. احساس در اقليت قرار گرفتن و «خود که‌تربيني» به تعبير روان شناسي و به مزاح بچه‌ها «خود خرتر بيني» بازتوليد مي‌شود و در خود بودن بچه‌ها افزوده مي‌شود، اين احساس اقليت بودن و «خودمنفوربيني» در جوهايي که با مذهبي‌هاي از نظر سياسي مشکل پيدا کرده، مواجهه شکل مي‌گيرد، دو چندان مي‌شود. بچه‌ها منزوي و منزوي‌تر مي‌شوند و فضاي دوره‌ها بدتر مي‌شود، و بچه‌هاي شهرستاني هم بيش از همه تحت تأثير تهراني‌ها واقع مي‌شوند و احساس محروميت نسبي آن‌ها را به کج‌رفتاري براي دست‌يابي به منزلت در ميان اين افراد و يا بعضاً پيشي گرفتن آن‌ها مي‌کشاند و اين حلقة معيوب گسترش مي‌يابد. در نهايت اين جماعت منزوي در مسجد و نمازخانه و يا تعداد قليلي از آن‌ها در زنگ‌هاي تفريح در دفتر بسيج و بقية تشکل‌هاي انقلابي همديگر را مي‌يابند.

مشکل از کجاست؟

مشکل از کجاست؟ جبهه‌ی حق هر وقت شکست می‌خورد خودش مشکل داشته، وگرنه وعده‌ی پیروزی و یاری خدا که قطعی است.

«وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (139 آل عمران) و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید! ً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ (40 الحج) خداوند هر کس که خدا را یاری کند نصرت می‌کند.

وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (55 النور) خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن‌ها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل می‌کند، آن چنان که تنها مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت. و کسانی که پس از آن کافر شوند، آن‌ها فاسقانند.»

اصلا همه‌ی کار تشکیلاتی همین هنر آیه‌ی معروف «قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ (249 البقره)» است یعنی مدیریت پیروزی اقلیت بر اکثریت.

این که بچه‌های حزب الله لبنان این قدر محکم ایستاده‌اند و همه کار می‌کنند از تبلیغات مستقیم مذهبی تا تبلیغات موسیقایی و رسانه‌های تصویری تا مساجد و … همه‌اش برای همین است، چند هزار نفر آدم درک کرده‌اند اقلیتند و باید جبهه‌ی اکثریت را مدیریت کنند، همه‌ی ابزارها را به دست گرفته‌اند تا به مقصد برسند.

ارتباطات چهره به چهره، مدیریت رویت پذیری، ما اکثریتیم

واقعیت این است که در یک دانشکده و یک ورودی خاص، مهم‌ترین مدل تأثیرگذاری برای بچه‌ها از ارتباطات چهره به چهره و دیده شدن بچه‌ها شکل می‌گیرد. حال چه باید کرد؟ باید برای بچه‌ها تبیین کرد که اقلیت نیستند.

کل فعالان دانشجویی طبق آمار رسمی حتی در دوره‌ی دوم خرداد از هفت درصد یا دو درصد تجاوز نکرده است. جریان معاند و جریان انقلاب در یک شرایط نسبی کم تعداد و برابر که حتی بسیاری اوقات، جریان انقلاب کم‌تر از جریان معاند و هنجارشکن نبوده است، مشغول فعالیت بوده‌اند. اما بیش از 90 درصد تحت تأثیر جو و فضاسازی هستند. هر کس جو را در دست بگیرد، بقیه را به سمت خود هدایت می‌کند. ما می‌توانیم و اساساً وظیفه داریم این دور باطل را بر هم بزنیم. هر کس در این فضا بیشتر کار کند و بتواند طرف مقابل را منزوی کند، پیروز میدان است. مسئله‌ی اول فهماندن به این بچه‌هاست که کم نیستند، اقلیت هم نیستند و با ایجاد انگیزش این بچه‌ها را به راه انداخت.

اول خود بچه‌ها

ضرورت دارد این بچه‌ها خود یک هسته‌ی مرتبط و همان تعریفی که آقا در کتاب «شش گفتار در باب ولایت» از امت ارائه می‌دهند؛ یعنی مجموعه‌ی منسجمی که در ارتباط وثیق با یکدیگر باشند و جبهه بندی جدی با جبهه‌ی غیر باطل داشته باشند و بر اساس یک هدف مشخص شده به وسیله‌ی رهبری دینی منسجم عمل کنند و در خود هم نباشند. یعنی ضرورت دارد، هسته‌ی مرکزی خود بچه‌ها با یکدیگر ارتباط وثیق و جدی داشته باشند.

اخوت بین بچه‌های این هسته در قالب ارتباط با یکدیگر، امر به معرف و نهی از منکر درونی، کمک به مسائل یکدیگر، و بالا بردن صمیمیت و اخوت درونی در قالب نزدیک کردن کارها حتی کارهای درسی، تفریحات، کارهای عبادی، عقدهای اخوت و قرارهای دسته جمعی برای خودسازی مثل تجربه‌ی گروه ابوذر و… می‌تواند صورت بگیرد.

در فضای مجازی هم با ارتباط دادن این هسته با هم، و صد البته این صمیمیت و ارتباط وقتی جدی‌تر می‌شود که فعالیت و قیام لله در این میانه صور بگیرد. همین با هم بودن هم به این جماعت روحیه می‌دهد هم از دل آن برنامه ریزی جدی در می‌آید. به تعبیر رهبری «تشکیلات، یکی از فرایض هر گروه مردمی است که یک هدفی را دنبال می‌کنند. تشکیلات یعنی نظم، یعنی تقسیم وظایف، یعنی ارتباط و اتصال، و زنجیره‌ای کار کردن؛ این معنای تشکیلات است. این چیزی است که نه فقط بد نیست، بلکه یک چیز خوب و بلکه یک چیز ضروری است. هیچ کاری در دنیا بدون تشکیلات پیش نمی‌رود؛ انقلاب اسلامی ایران هم بدون تشکیلات پیش نرفت و پیروز نشد.»( 27/11/60)

این هسته‌ها باید سریع شکل بگیرد، قبل از این که این بجه ها در این فضای انزوا همدیگر را بیابند، باید از همان جلسات ورودی به وسیله‌ی سال بالایی‌ها چک شوند، اقلیتی از بچه‌های فعال هستند که از طریق ارتباط با بچه‌های حزب اللهی مدارسی که بیشتری قبولی‌های دانشگاه‌ها را دارند، حتی تلاش می‌کنند، قبل از آغاز دانشگاه هر سال حزب اللهی‌ها را پیدا کنند و با آن‌ها ارتباط بگیرند.

تقدم رتبی و نه زمانی ساختن بچه‌ها

اما «در خود بودن» این جماعت سودی ندارد، یعنی در این فضای انزوا تنها اتفاقی که می‌افتد یک سری آدم خوب منزوی داریم که ارتباط این‌ها هم تحت تأثیر این شرایط متزلزل می‌شود.

نحنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بالحقِ إِنهَّمْ فِتْیَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًی(13) وَ رَبَطْنَا عَلیَ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَاْ مِن دُونِهِ إِلَاهًا لَّقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا(14 الکهف) ما داستان آنان را به حق برای تو بازگو می‌کنیم آن‌ها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم. (13) و دل‌هایشان را محکم ساختیم در آن موقع که قیام کردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمان‌ها و زمین است هرگز غیر او معبودی را نمی‌خوانیم که اگر چنین کنیم، سخنی به گزاف گفته‌ایم.»

این قیام لله و فعالیت و کار کردن است که این بچه‌ها را با همدیگر وصل می‌کند. إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (96 مریم) مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دل‌ها قرار می‌دهد! جمع شدن این جماعت نسبت به اثرگذاری روی بقیه تقدم رتبی دارد نه زمانی. به تعبیر آقا «طبیعی است که اساس کار، تشکیلات است. شکی نیست که تا تشکیلاتی نباشد، هیچ چیزی بر اساس آن نمی‌شود بنا کرد؛ لیکن در ایجاد تشکیلات نباید خیلی معطل ماند.» (4/11/71)

خدا با ماست…

این بچه‌ها باید چند کار اساسی صورت بدهند. هم باید روابط عمومی خود را به صورت جدی تنظیم کنند، هم باید رویت پذیری خویش را به گونه‌ای مدیریت کنند، که دیده شوند.

باید برای این بچه‌ها تبیین کرد که وظیفه دارند علنی از حق دفاع کنند و امر به معروف و نهی از منکر در معنای وسیع دعوت به خوبی‌ها داشته باشند. این بچه‌ها باید درک کنند که برای این کار به اندازه‌ی حفظ خودشان مسئولند و اساساً صلاح و اصلاح از هم جدا نیست. کسی که اصلاح نمی‌کند آدم صالحی نیست و آدم صالحی هم نیست و صلاح انسان را به اصلاح می‌کشاند. یاری پیامبر و رهبر دینی که در قرآن و روایاتست به انجام همین کارها و حفظ گسترش دادن امت اسلامی و جبهه‌ی مؤمنین است.

« قالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تحت‌ها الْأَنْهارُ فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ (12 المائده) خداوند (به آن‌ها) گفت: «من با شما هستم! اگر نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و به رسولان من ایمان بیاورید و آن‌ها را یاری کنید، و به خدا قرض الحسن بدهید [در راه او، به نیازمندان کمک کنید]، گناهان شما را میپوشانم [می‌بخشم] و شما را در باغ‌هایی از بهشت، که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد می‌کنم. اما هر کس از شما بعد از این کافر شود، از راه راست منحرف گردیده است.»

هم ارتباط عمومی هم تلاش برای دیده شدن

هم ارتباط عمومی مهم است و رفاقت داشتن با آدم‌های مختلف و اجازه ندادن که جمع متشکل مؤمنین با هم چه در بود چه در نمود بیرونی تبدیل به جمع آدم‌های در خودی شود که دنبال خوب بودن خودشان هستند و بقیه را آدم حساب نمی‌کنند، و نیز این که آدم‌های منزوی هستند. یکی از اساتید اخلاق در جمعی دانشجویی می‌گفت اگر دست بقیه را نگیری هی دور خودتان بچرخید آخرش می‌زنید به دیوار و منحرف می‌شوید. حالا هی من را دعوت کنید این جا برای شما از خدا و پیغمبر بگویم، بقیه را ول‌کنید، به جایی نمی‌رسید!

هم دیده شدن مهم است، باید بچه‌ها دیده شوند و محل رجوع باشند. یک بخشی‌اش با همین رفاقت و اخلاق خوب و این‌ها تأمین می‌شود. یکی از بچه‌های بسیج دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران دهه‌ی هفتاد بود، این آدم هم آدم منطقی و اهل بحثی بود هم روابط عمومی خوبی داشت، کار به این جا کشیده بود، حتی دخترهای انجمن اسلامی برای تحقیق و مشورت ازدواج سراغ این بنده‌ی خدا می‌آمدند چون معتمدترین آدم دوره بود.

موقعی قبل از انقلاب از بچه‌های دوره شهید چمران که طبیعتاً اکثراً هم لاابالی و حداقل غیر مذهبی بودند رای گیری کرده بودند، بهترین دوست شما کیست گفته بودند شهید چمران! یک بخشی‌اش هم با انجام یک سری کارهاست. محل رجوع بودن و دیده شدن از لحاظ درسی، محل راز آدم‌ها حساب شدن، مرجع حل مشکلات به شمار آمدن و… یک مسئله‌ی جدی است.

این که حتی خیلی از این آدم‌های چپ کرده به شهدا مهر می‌ورزند می‌پرسید دلیلش چیست؟ اشاره می‌کنند به نگاهشان به رفقای خودشان که هر جا مشکل داشتند به این‌ها رجوع می‌کردند و… به همین روحیه بر می‌گردد. دانشکده‌ی علوم اجتماعی تهران یک استاد بود که سر لیبرال‌ها بود، در بدترین نشریه‌های حتی نهیلیستی حتی در ارغنون مطلب می‌داد. بچه‌ها سر کلاس به او گفته بودند الآن بسیج برای جانبازان جلسه گذاشته، کلاس را تعطیل کرده بود، درخواست کرده بود بیاید روی سن گفته بود: همه‌ی ماها در این مملکت پفیوزی کردیم الا این شهدا. خب یک چیزی این آدم را جذب کرده بخش عمده‌اش همین چیزهاست.

مرجعیت علمی، حلقه‌های درس‌خوانی جمعی

قطعاً این محل رجوع به روند درسی و قوی بودن درسی هم یک اثر مهم دارد. سال بالایی‌ها هم این جا خیلی می‌توانند کمک کنند. این حلقه‌های چند نفرۀ حزب اللهی هر دوره را برای تقویت درسی‌شان به ویژه در رشته‌های فنی و علوم پایه، و در بقیه‌ی رشته‌ها هم با جزوه دادن و … یک عده این جا از آن و بام می‌افتند، می‌گویند برای این که دیده بشویم و تأثیر بگذاریم، کلا باید درسمان را قوی کنیم می‌زنند بروند تی ای (Teacher Assistant) بشوند، بعد یک آدم عادی می‌شوند که مثلاً درسش خوب است از کارهای انقلابی هم باز می‌مانند. یکی از محورهای ارتباط گیری با دیگران همین درس خواندن هم هست، بچه‌های هسته‌ی اصلی ما باید از راه‌های مختلفی برای جمع کردن و ارتباط داشتن با این آدم‌ها استفاده کنند. یکی‌اش همین دعوت به درس خواندن‌های با هم است.

قسمت دوم

Comments are closed.

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.