اشاره: مبارزه با مفاسد و تحقق عدالت یکی از آرمانهای جامعه اسلامی، اهداف بزرگ انقلاب اسلامی، مطالبات رهبران و مصلحان اسلامی و به تبع دانشجویان و تشکلهای دانشجویی به ویژه تشکلهای مذهبی و عدالتخواه است. تجربیات سالهای اخیر و مشاهدهی حرکتهای مختلف عدالتخواهانه در جامعه یا دانشگاه ما را بر آن داشت که ضمن انتقاد برخی از روشها، راهکارهایی عملی را برای دوستان دانشجو و گروهها و تشکلهای مردمی خویش ارائه دهیم. این مباحثی گفتارهایی که در یکی دو سال گذشته در گعده-های دانشجویی و مردمی ارائه شده است ـ از جمله فعالان فرهنگی و دانشجویی دانشگاههای شاهرود، سبزوار، شیراز، بابل، فعالان فرهنگی و مردمی جیرفت و… این نوشتار به صورت اجمالی در گعدههای انتقال تجربیات در نشست شهید مصطفی مازح جنبش عدالتخواه دانشجویی (بهمن ۱۳۸۹ در شهر قم) ارائه شده است.
راهکارهای مبارزه با مفاسد اقتصادی- قسمت اول
راهکارهای مبارزه با مفاسد اقتصادی- قسمت سوم
در ادامه بخش دوم این گفتار را میخوانید:
گام چهارم، روشنگری افکار عمومی
گام چهارم، روشنگری افکار عمومی منطقه یا کشور در این زمینه است. لذا بیانیهها و نامههایی که از سوی تشکل یا گروه صادر میشود باید روشنگر باشد تا رسانهها، مردم و مسئولین، ادعاهای آنها را بپذیرند یا پیگیری کنند و گرنه صرفاً یک بیانیههای افشاگرانه، دردی را دوا نمیکند و جز ناامیدی و القای یأس چیزی عائد جامعه نمیکند. متأسفانه از این نوع فعالیتهای افشاگرانه در کشور زیاد صورت گرفته است، ولی تأثیر چندانی در برخورد با مفاسد نداشته است. نمونه معروف و اخیرش، افشاگریهای آقای پالیزدار یا حتی آقای احمدینژاد در ایام انتخابات ریاست جمهوری بود، ولی آیا به اقدام عملی منتهی شد؟ خیر، پس صرف افشاگری فایده ندارد.
حرکتهای عدالتخواهانه در این زمینهها باید کاملاً منطقی و حساب شده باشد. مثل بازی شطرنج، باید برای هر کدام از حرکتهای مفسدین و بدنه مسئولین همراه با آنها برنامه داشته باشیم.
از سویی دیگر، متأسفانه ما از آن حرکتهای افشاگرانه، هیچ استفادهای نکردیم. هم چنان که این نوع حرکات، میتواند یک تهدیدی برای کشور و حرکت انقلاب باشد، میتواند یک فرصت هم برای شفافسازی در خصوص عملکرد مسئولین و مبارزه با مفاسد هم قلمداد شود.
مثلاً برای افشاگریهای پالیزدار، چه شفافسازیهای پس از آن افشاگریها صورت گرفت؟ هیچ! غیر از آیتالله مکارم شیرازی و آیتالله خزعلی، کسی دیگر به ادعاهای ایشان جواب نداد و به شبهات پیش امده در اذهان و افکار عمومی در این خصوص پاسخ دادند. متأسفانه مسئولان دستگاه قضایی به سرعت با دستگیری و محکوم کردن او، صورت مسأله را پاک کردند و هزاران سئوال درباره ادعاهای پالیزدار درباره اشخاصی چون فعالیت آقای واعظ طبسی در مشهد، فرزندان آقای هاشمیرفسنجانی، فرزندان آقای علیاکبر ناطقنوری، مباحثی درباره آیتالله یزدی، آیتالله امامیکاشانی و… در اذهان باقی ماند و کسی توضیحی در این موارد نداد. البته به نظرم، این بزرگان هم خودشان مقصرند که هیچ توضیحی در مورد ادعاهای آقای پالیزدار ندادند و به نوعی فضا را برای پذیرش ادعاهای پالیزدار آماده کردند. ای کاش آنها هم مثل حضرات آیات مکارم شیرازی و خزعلی، ادعاهای پالیزدار را رد میکردند و ادعاهای آقای پالیزدار را کذب میشمردند و از ادعاهای او اعلام برائت میکردند.
متأسفانه هنوز که هنوز است، سئوالات فراوانی درباره عملکرد آقایان ناطقنوری و واعظ طبسی یا فرزندانشان وجود دارد و قوه قضائیه یا سازمان بازرسی کل کشور، کاری جدی در این صورت انجام ندادهاند. ای کاش این دو نهاد و دیگر نهادهای نظارتی، اموال این بزرگان را مورد بازرسی و نظارت قرار میدادند و با اطلاعرسانی عمومی و شفافسازی صریح در خصوص اموالشان، به سئوالات مردم پاسخ میدادند و جلوی سوءاستفاده دشمنان را میگرفتند. الآن غالب رسانههای غربی و ضد انقلاب از این گونه امور سوءاستفاده میکنند. به نظرم، اگر نهادهای نظارتی مثل سازمان بازرسی کل کشور چنین کاری نمیکند، خود این بزرگان باید چنین اقدامی بکنند و طبق قانون دارایی اموال مسئولان و حتی برای عدم سوءاستفاده دشمنان نظام و تنویر افکار عمومی، صورتی کامل از اموال و املاک خویش را به رسانهها و مردم اعلام کنند. متأسفانه افراد و رسانههای مغرض و دشمن، به مخاطبان خود در جامعه اسلامی و کل جهان اسلام و مستضعفان دنیا چنین ادعاها و القائات را مرتباً تکرار میکنند که به نظرم، تا حد زیادی موفق بودهاند و توانستند ذهنیت مردم را به نسبت به برخی مسئولان و حتی کلیت نظام بدبین کنند. ای کاش آنها هر چه سریعتر، اعلام میکردند و جلوی سوءاستفادههای دشمنان به ویژه غربیها را میگرفتند.
چگونگی پیگیری مبارزه با مفاسد
همچنان که مبارزه با مفاسد اقتصادی، خصوصاً آن مفاسدی که پای مسئولان یا مدیران در میان است، ظرافت و دقت خاصی را میطلبد، پیگیری آن از سوی تشکلهای مردمی یا دانشجویی هم ظرافت و دقت خاصی میطلبد و به اصطلاح، بیگُدار نمیتوان به آب زد. ضمن آشنایی با موضوع محل نزاع یا فساد صورت گرفته، تا حدی که امکان دارد از جوانب مختلف کار آگاه شد و سپس اقدام کرد. اولین اقدام میتواند جلسات حضوری و سپس پرسش و پاسخ با مسئولان قضایی در خصوص مفاسد اقتصادی صورت گرفته باشد. سپس با استناد به حرفهایی که آن مسئولان زده شده است و هم چنین شواهد دیگر، مطالبه را در سطح استانی و کشوری پیگیری کرد.
تجربه ماجرای مبارزه زمینخواری شیراز
برای نمونه در قضیه زمین خواری شیراز ـ که خوشبختانه با بخشی از آن ـکه فرزند آیتالله حائری شیرازی، امام جمعه وقت شیراز و برخی اعضا و مسئولان وقت ستاد نماز جمعه این شهر از جمله آنها بودندـ برخورد شد، ولی عمق قضیه ظاهراً بیشتر از اینهاست. پیش از این آقای عبدالله شهبازی، مورخ نامدار کشور، ـکه کتاب «زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران» وی بسیار قابل توجه و ارزشمند استـ ادعاهایی را مطرح کرد که تشکلهای مذهبی و دانشجویی این شهر فضایی را ایجاد کردند که وی ادعاهای خود را مطرح کند و از طرفی مسئولان را به پاسخ طلبیدند. عدم پاسخگویی مسئولان باعث شد که دوستان دانشجوی ما در این امر مصممتر شوند. متأسفانه کاهلی مسئولان در خصوص پیگیری ادعاهای آقای شهبازی و کوتاهی مسئولان در برخورد با مفسدین اقتصادی این شهر و تجربیات مواجهه مسئولان با حرکتهای عدالتخواهانه و… باعث شد که دوستان دانشجوی ما بیتجربگی کنند و خودشان مستقیماً از آقای عبدالله شهبازی (یکی از طرفین دعوا) حمایت کنند. در صورتی که لزومی نداشت کار به اینجا بکشد. اینها میتوانستند به عنوان یک ناظر و گروه سوم، پیگیری ادعاهای شهبازی را خواستار باشند و خودشان را خرج ادعاهای آقای شهبازی نکنند. اینها میتوانستند با ابزارهای مختلف، مسئولان استانی و حتی کشوری را به پاسخگویی و اعلام موضع در این باره مجبور کنند ولی متأسفانه با تعلل مسئولان استانی، خودشان را وارد فضایی کردند ـفضای حمایت از آقای شهبازیـ که اصلاً لزومی نداشت. اصل، مبارزه با مفاسد و پیگیری ادعاهای آقای شهبازی بود نه حمایت و طرفداری از ادعاهای ایشان. به نظرم، اگر آنها مبارزه با مفاسد را مطالبه میکردند، خواه ناخواه به نفع آقای شهبازی میشد و همه یا غالب ادعاهای ایشان تصدیق میشد.
تجربه زمینخواری سیرجان و حرکت طلبه سیرجانی
الآن در ماجرای زمینخواری سیرجان، مطالبه¬ها باید به سمت برخورد با زمینخواران این شهر برود نه صرفاً حمایت از حجتالاسلام آقای علیرضا جهانشاهی. اگر چه بعداً ایشان یک نماد مبارزه شد و حمایت از ایشان، یعنی پیگیری ادعاهای ایشان و مبارزه با زمینخواران سیرجانی. هم چنان که حرف آقای جهانشاهی هم برخورد قاطع و بدون تبعیض با زمینخواران است نه آفتابه دزدهای این شهر. متأسفانه برخی نهادهای نظامی و امنیتی خواه ناخواه، با علم یا بیعلم، آلوده به زمینخواری شدند که مبارزه با این پدیده شوم را سخت و برخورد با زمینخواران را پیچیدهتر کردند. از سویی دیگر ما باید بدانیم که مبارزه با مفاسد بزرگی چون زمینخواری، رشوه، اختلاس و دیگر فسادهای اقتصادی و اداری به همین راحتی نیست و این خوشباوری و سادهلوحی است که با صرف چند تا تجمع و بیانیه بتوانیم ریشه فساد را برکنیم. البته اینگونه هم نیست که نتوان جلوی فساد را گرفت. این امر شدنی است. فقط همت و اراده و استمرار میخواهد. خصوصاً استمرار و پیگیری.
تجربه تخلفات دانشگاه آزاد
الآن شما ماجرای دانشگاه آزاد را ببینید. چند سال طول کشیده است؟! آیا هنوز برخورد لازم شده است؟! نه! هم چنان که ماجرای با مهدی هاشمی ـ برای کشاندنش به دادگاه و پیگیری پرونده¬های دیگری همچون پرونده شل و… ـ هنوز محقق نشده است. پس نباید ناامید شد. این طولانی شدن ماجرا را از منظرهای مختلف میتوان تحلیل کرد مثل نهادینه شدن فساد در بخشی از بدنه حکومتی و قضایی، وجود باندهای فساد و… یک منظرش هم این است که نشان میدهد که قضایا گاهی اوقات، مبارزه با فساد و تحقق عدالت، پیچیدهتر از این است که ما فکر میکنیم. متأسفانه طی دو دهه اخیر، با تعلل و کوتاهی دستگاههای نظارتی و قضایی، شبکههای متعددی از فساد در کشور شکل گرفت و قدرت یافتند که الآن برخورد با آنها به این سادگی نیست. آن شبکهها فساد توانستند برخی از قضات، وکلاء، مأموران انتظامی، امنیتی و قضایی و حتی دیگر مسئولان اجرایی و نمایندگان را به طرق مختلف با خود آلوده یا همسو کنند ـ مانند وامدار کردنشان به خود، آلوده کردن آنها یا خانوادههایشان، ایجاد فرصتهای تحصیلی، شغلی یا اقتصادی و دهها موارد دیگرـ لذا میبینید که عزم جدی در مبارزه با مفاسد در برخی ادارات و نهادها و بین برخی از مسئولان به چشم نمیخورد. دولت آقای احمدینژاد تلاش کرد با تخلفات و مفاسد دانشگاه آزاد اسلامی برخورد کند، ولی کنار کشید و حتی دیگرانی مانند آقایان عباس سلیمینمین (مدیر موسسه مطالعات و تدوین تاریخ معاصر) و علیرضا زاکانی (نماینده مجلس) و برخی تشکلهای دانشجویی پیگیر آن ماجرا شدند، حمایت نکرد حتی حمایت رسانهای لازم و مستمر. حمایتهای رسانهای موقت بود. متأسفانه دولت آقای احمدینژاد هم که با شعار مبارزه با مفاسد و عدالتخواهی روی کار آمد، برخی مدیران یا منسوبانش دچار مفاسد فراوانی شدند که در رسانهها آمده است و نیازی به تکرار مکررات نیست؛ چرا که دل همه مذهبیها و طرفدار انقلاب اسلامی در داخل و خارج از کشور را به درد آورده است.
احتراماًپیرو مطلب درج شده از سخنان برادر عسکری در مورد حرکت عدالتخواهی در شیراز تذکر نکات زیر ضروری است
دوستان عدالتخواه در شیراز بر خلاف تصور بسیاری از دوستان در تهران با یک گروه کوچک و محدود در این پرونده بزرگ فساد روبرو نبودند بلکه یک مافیای گسترده و ذی نفوذ در دستگاهها مختلف از جمله دستگاه قضایی سمپات این جریان کمتر شناخته شده هستند و مطمئنا تصور دوستان دیگر نقاط کشور بعلت عدم برخورد مستقیم با این ماجرا کامل وجامع نیست .
دوستان عدالتخواه در شیراز از ابتدا در ماجرای زمین خواری شیراز سعی بر استقلال و عدم جانبداری از طرفین را داشتند اگر چه که فسادهای رایج در قضیه باغشهرها شهره عام وخاص بود .
و هیچ موضعی در طرفداری و حمایت از جناب آقای شهبازی نیز از دانشجویان عدالتخواه صادر نشد اگر چه که در تحلیل شخصی خود حرفهای ایشان را صحیح و بر مبنای شواهد موجود درست میدانستند .
اما چیزی که شما بعناون حمایت از آقای شهبازی مطرح کردید نیز صورت دیگری دارد . جلسات مشترکی که میان بچه های عدالتخواه و آقای شهبازی برگزار شد برای شنیدن حرف ایشان و دیدن مدارک ارائه شده از مردم کمهره سرخی شیراز که اقای شهبازی را نماینده خود در رسیدگی به شکایت خود کرده بودند بود.
همچنین پس از اینکه دوستان عدالتخواه شیراز در بیانیه ای از نمایندگان سه قوا در شیراز و همچنین مخاطبین رسیدگی به فساد در فرمان هشت ماده ای در استان خواستند که حقیقت این قضیه را شفاف کنند توسط ستاد برگزاری نماز جمعه دستگیر شدند وطی گزارش سراسر کذبی مسئولیت توزیع گسترده کتاب الکترونی آقای شهبازی را به ایشان نسبت دادند تا بتوانند در یک پرونده حقوقی حق بچه پاپتی های عدالتخواه را بهمراه شهبازی که بعلت انتشار کتابی الکترونی الیگارشی و انباشت ثروت در فارس ( حقایقی در مورد زمین خواری در فارس ) در دادگاه محاکمه شوند .
این شکایت نیز باعث شد تا جلسات مشترکی بین بچه های عدالتخواه وآقای شهبازی بوجود بیاید تا در مورد رسیدگی حقوقی در این پرونده صحبتهایی صورت گیرد .
شبهه حمایت عدالتخواهان از شهبازی به سرعت بعنوان تهمتی برای سیاهنمایی و بی ابرو کردن عدالتخواهان دهان به دهان گشت اگر چه که هیچ کس نیز نتوانست آن را اثبات کند یا شاهدی بر این مدعا بیاورد اما دوستان عدالتخواه چندی بعد در بیانیه ای نقد های فراوان خود به آقای شهبازی را مطرح کردند تا استقلال و عدم وابستگی خود را نشان دهند اما این شایعه بی اساس دهان به دهان گشت و گسترش یافت .
بنده مطمئنم که اگر ازدوستان بپرسم منظورتان از حمایت از شهبازی چیست هیچ جواب قانع کننده ای وجود ندارد و این خود شاهد برمردود بودن این ادعاست .
عدالتخواهی در شیراز بر خلاف بسیاری از نقاط دیگر در حد تئوری و در مرزهای دانشگاه یا یک سری بیانیه وتجمع باقی نمانده و به شکل موثر پیگیر مبارزه با مفاسد در استان بود.
طبیعی است در مبارزه های بزرگی که چند نفر دانشجوی عدالتخواه با یک مافیای عظیم و پیچیده طرف می شوند حواشی و شایعات فراوانی تولید میشود اما انتظار این است دوستان همفکر در اظهار نظر خود دقیق تر و منصفانه تر عمل کنند .
مخصوصاٌ با توجه به سو استفاده هایی که این جریان نیمه جان مفسد در استان می تواند از این اظهارات بکند .
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها
بنده از هزاران کیلومتر اینور آبها سالها بود
که چیز هایی میشنیدم و با چه حرارتی همه
آنها را در مقابل معاندان وبد خواهان نظام
تکذیب میکردم می گفتم همه این شایعات
از طرف دشمنان نظام است ولی حالا دارم
یواش یواش متوجه میشم زیاد هم بی ربط
نمی گفتند یادم هست چندین سال پیش به دوستی که
استاد دانشگاه “یو سی ال ا ” است می گفتم
من حاضرم جانم را برای وطنم بدهم و ایشان در جواب گفت
حتی اگر رفسنجانی از آن سوء استفاده کند آن موقع
آقای رفسنجانی هنوز رییس جمهور بود اما حالا
یاد گرفتم دو رکعت نماز نذر آقا میکنم و ازش میخوام
که همه ظالمین و مفسدین را در هر لباس و مقامی رسوا
و ذلیل کنه انشا الله