نقش رسانهها در تمامی کشورهایی که در آنها براندازی نرم صورت گرفته، کاملا محسوس و تأثیرگذار است. در ایران نیز افرادی که به دنبال فتح سنگر به سنگر نظام بودند و تئوری فشار از پایین و چانه زنی در بالا را ارائه کرده بودند، نقش بیبدیل و قدرتمند رسانهها اعم از مکتوب و غیر مکتوب را درک کردند.
پس از مقطعی که روزنامههای جریان وابسته به دلایل مختلف توقیف شد، تنها اینترنت ماند و شبکههای ماهوارهای؛ کشورهای غربی نیز که در آن مقطع اصلاحطلبان را در پایان راه میدیدند سرمایههای عظیم مالی و حمایتی خود را پشت این جریان قرار دادند. در همین راستا در خارج از کشور شبکههای ماهوارهای با بودجه کشورهای غربی گسترش پیدا کرد و جمعی از روزنامهنگاران داخلی بر اساس تفکرات خود جذب رسانههای ضدانقلاب شدند. در داخل نیز جریان دوم خرداد پس از کشف پتانسیل اینترنت شروع به ساخت وبسایتهای مختلف کرد.
اینترنت آن دوران تازه به فضای رسانهای کشور وارد شده بود و هنوز سایتها و خبرگزاریها به گستردگی امروز درنیامده بود. جریان اصلاحطلب به خوبی از این خلأ استفاده کرد و در بحرانهای مختلف در آن سالها نظیر 18 تیر 78 و یا دیگر بحرانهای خود ساخته این جریان، اینترنت نشان داد که میتواند به خوبی و حتی برتر از رسانههای نوشتاری افکار عمومی را تهییج نماید. در این دوران است که اصلاحطلبان به پتانسیل بالای اینترنت و ظرفیتهای پنهان آن پی میبرند.
در همان ایام، پس از فیلتر شدن سایت “امروز” به مدیریت مصطفی تاجزاده بود که جمعی از روزنامهنگاران و وبلاگنویسان جنگ روانی گستردهای را علیه نظام شروع کردند. این اعتراضات به گونهای پیش رفت که حتی وب سایت BBC اعتراض وبلاگنویسان را مخابره کرد. اصلاح طلبان از پتانسیل اینترنت و وبلاگنویسی کمال استفاده را بردند و حتی ناظران خارجی که اوضاع ایران را رصــد میکردند متوجه این پتانسیل شدند و راههایی را ایجاد کردند تا بتوانند از این ظرفیت استفاده کنند.
آشنایی اصلاحطلبان با وبــلاگنویسی
وقتی یک ابزار نو درجامعه در هر حوزهای وارد میشود، یافتن کاربر برای آن ابزار مدتی زمان میبرد. حال این ابزار اگر درحوزه رسانه و با کاربری شخصی باشد صد البته که به زمان کمتری برای فراگیر شدن نیاز دارد. این ابزار نوین در ایران چیزی جز وبلاگ نبود؛ صفحات رسانهای کاملاً شخصی در اینترنت با ضریب نفوذ بالا!
نقش اینترنت برای اصلاحطلبان در قضایای سال 78 و همچنین تحصن مجلس ششم پس از آن روشن شد، زیرا اینترنت ابزاری بود که هر زمان رسانههای عادی (روزنامه) دچار مشکل شدند، بتوانند افکار عمومی را بسیج کنند. به همین دلیل از همان ابتدا سرمایه گذاری عظیمی در این بخش صورت گرفت.
چهرههای مختلف جریان اصلاحات با پی بردن به این قدرت و ضریب نفوذ بالا درصدد راهانداختن وب سایتهای خبری و صفحات شخصی برآمدند. راهاندازی وبسایتهایی همانند روزآنلاین، رادیو زمانه، رادیو فردا و. . . از کارهایی بود که در آن دوران با هدایت برخی چهرههایی که بعدها وابستگی آنان مشخص شد صورت گرفت. تشویق نمایندگان متحصن مجلس ششم برای نوشتن خاطرات و قرار دادن آن بر روی وبلاگ خود از جمله کارهایی بود که در آن زمان توسط همان چهرههایی که ذکرشان رفت، انجام شد.
به موازات این گفتهها نوع توجه کشورهای خارجی به بهرهگیری از اینترنت درایران نیز قابل توجه است. ناظران خارجی رویدادهای ایران دریافته بودند که استفاده از اینترنت در ایران بر خلاف دیگر کشورهای منطقه در حال گسترش است و تنها کاری که تا آن زمان برای مقابله با این رسانه انجام میشد مسدود کردن آنها بود که البته دولتهای غربی هزینه فراوانی خرج میکردند تا بتوانند این فیلترها را از میان بردارند.
دولتهای غربی میدانستند که با این پتانسیل میتوانند به براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی کمک فراوانی کنند. اما اینترنت مورد استفاده دیگری نیز داشت و آن اینکه اینترنت ابزار ارتباطی مناسبی برای برقراری ارتباط کشورهای غربی با مؤسسات غیردولتی (NGO) بود. در آن مقطع زمانی حمایتهای خارجی در انواع مختلف صورت میگرفت که کمک مالی کشورهای اروپایی به خصوص هلند در زمینه راهاندازی سایتها و مجلات خیلی تاثیـرگذار بود. در همین راستا شخصی به نام “فرح کریمی” از نمایندگان پارلمان هلند بودجهای معادل 15 میلیون یورو برای تقویت وب سایتها و وبلاگها دریافت میکند.
همزمان با تخصیص بودجههای سنگین برای سرمایهگذاری در فضای سایبری، از طرف دیگر مامورین امنیتی غرب نفوذ در رسانههای اینترنتی جریان اصلاحات را برای به دست گرفتن فضای موجود در دستور کار خود قرار دادند.
ماموران امنیتی با کنجکاوی و کنکاش وبلاگها را رصد میکردند تا بتوانند افراد مستعد داخل ایران را جذب کنند. آنها روشهای گوناگونی اعم از ارسال افراد به جشنوارههای مختلف، پوشش دادن به سفرها از طریق رسانههای همسو با خود، مصاحبه با رسانههای مختلف و توجه خاص به سیاستمداران و چهرههای برجسته اصلاح طلب و وب سایتهای آنها مانند محمد علی ابطحی، داشتند.
پروژه گلف 2000
در این شرایط اما پروژه استفاده از فضای مجازی برای شکل دهی به یک شبکه اینترنتی توسط بیگانگان باعث گردید که پروسههای براندازانهای علیه ایران شکل گیرد. یکی از این پروژههای تعریف شده برای این پروسه، اقدامات مرکز “برکمن” از زیر مجموعههای دانشگاه هاروارد بود که وظیفــه اصلیاش بررسی جنبههای سیاسی – اجتماعی اینترنت است.
در گذشته کنفرانسی در این دانشگاه برگزار شده بود که هدف آن بررسی نمونههای مختلف غیرامریکایی اینترنت در انتخابات کشورهای مختلف بود. برای امریکا و ناتو اهمیت داشت که متوجه شوند اینترنت تا چه میزانی دردیگر کشورها بومی شده است.
همچنین کنفرانسی در آن سالها پیرامون توانمندی وبلاگها و اینترنت در اسراییل برگزار شد. این کنفرانس توسط یکی از عناصر ایرانی تبار اسراییل به نام “دیوید منا شوید” که در پروژه “گلف 2000” گری سیک (مشاور و عضو ارشد شورای امنیت ملی امریکا در زمان کارتر) همکاری میکرد، برگزار گردید.
گری سیک پروژهای را راهاندازی کرده بود که در آن از همه ایرانیهایی که در داخل و خارج از کشور با سرویسهای امنیتی کشورهای مختلف همکاری میکردند استفاده میشد. هدف از این پروژه ارتباط با برخی نخبگان داخلی و کسب اطلاعات از اوضاع ایران بود که بعضی از اساتید دانشگاهی و شخصیتهای اصلاحطلب از جمله؛ سریعالقلم، سیامک نمازی، جهانبگلو، قمی، هادیان، ذاکریان و… در این پروژه عضو بودند.
در همین کنفرانس درتلآویو بود که روزنامهنگاری ایرانی درآن شرکت کرد و مباحثی چون استفاده درست جریان اصلاحات از اینترنت، راهاندازی جنگ روانی، براندازی نرم، انجام مواردی که رسانههای سنتی و بومی از انجام آن عاجز هستند و… مطرح شد.
از سوی دیگر مؤسسهای به نام “ممری”، در اسراییل مشغول به فعالیت شبه رسانهای است که دراصل امریکایی است. وظیفه این مؤسسه در زمینه مطالعات رسانهای خاورمیانه است. تلاش اصلی این مؤسسه مبارزه با فعالیتهای ضد اسراییل است که در دیگرکشورها صورت میگیرد.
مؤسسه “ممری” پروژهای را دنبال میکند که هدف آن حمایت از اصلاحطلبان دنیای اسلام از جمله ایران است. مسؤول این پروژه یکی از افسران قدیمی اطلاعات ارتش اسراییل است. بنا به گفتههای این افسر قدیمی اسرائیلی اهداف این مؤسسه درایران اشاعه تفکراتی مانند تفکرات عبدالکریم سروش و برخی دیگر از روشنفکران وابسته به آنهاست.
همکاری روزنامهنگاران ایرانی با پروژه گلف 2000
در این پروژه آنچنان که در آن برنامهریزی شد قرار شده بود که برخی از چهرههای برجسته اصلاح طلب جذب شوند و از طریق آنها روزنامهنگارانی که از دید آنها توان حرکت در راستای اهداف این پروژه را داشتند به گلف 2000 ملحق شوند.
بر همین اساس بود که اصلاحطلبانی که با اینترنت آشنا بودند و حضور پررنگ در دنیای مجازی داشتند جذب شدند. در این راستا افرادی از قبیل محمد علی ابطحی، ابراهیم نبوی، سینا مطلبی، امید معماریان، مسیح علی نژاد، نیک آهنگ کوثر، پرستو دو کوهکی، مسعود بهنود و… به این پروژه ملحق شدند.
در مثلث براندازی هر کدام از مؤسسات امریکایی فعالیت خاصی را انجام میدهند که در ایران نیز یکسری افراد با آنها همکاری میکنند.مهمترین مؤسسه “هوفر” زیر مجموعه دانشگاه استنفورد است که در زمان جنگ سرد تشکیل شده است. این مؤسسه پروژهای به نام “دموکراسی در ایران” دارد که زیر نظر 3 شخص امنیتی به نامهای عباس میلانی، لری دایمند، مایکل مک فور اداره میشود.
عباس میلانی در زمان شاه به دلیل فعالیت در گروههای چپ دستگیر و در بازداشت تبدیل به یک سلطنتطلب دو آتشه شد! بطوری که پس از انقلاب و یکی دو سال زندگی در ایران، کشور را به مقصدامریکا ترک کرد و در آنجا کتابهای متعددی به نگارش در آورد و از دستاوردهای رژیم پهلوی تقدیر کرد. او کمکم به یکی از رهبران اپوزیسیون تبدیل شد که با دیگران فرق عمدهای داشت و آن رابطه با عناصر اصلاح طلب داخلی بود.
پروژه “دموکراسی در ایران” پیرامون فرهنگ عامه مردم در ایران مانند موسیقی، وبلاگها و مسائل جنسی کار میکند. بخش دانشجویی این مؤسسه بسیار فعال است که افرادی مانند فاطمه حقیقت جو، آرش(احمد) نراقی از اعضای حلقه کیان و نزدیک به عبدالکریم سروش در کنفرانسهای آنها سخنرانی میکنند. در داخل ایران نیز افرادی که به کارگزاران نزدیکند به این مؤسسه نزدیک هستند. بطور نمونه محمد عطریانفر در هر مجله یا روزنامهای که کار میکند از عباس میلانی تحت پوشش یک تاریخ نگار که کارهای خود را انجام میدهد، مصاحبه میکند. اهمیت عباس میلانی برای CIA از رضا پهلوی هم بیشتر است، زیرا او با اصلاح طلبان رابطه خوبی دارد وحتی تمام هزینههای مالی اکبر گنجی در خارج از کشور را نیز او تأمین میکند.
شروع پروژه تقلب همزمان با تشدید فعالیت سایبری
پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 حزب سبز آلمان کنفرانسی با شرکت اکثریت اپوزیسیون ایرانی از فرح کریمی گرفته تا علیرضا نوری زاده، ابراهیم نبوی، خان بابا تهرانی، رضا معینی و. . . را در بلژیک برگزار کرد. در آن کنفرانس اعلام شد که درانتخابات ریاست جمهوری تقلب صورت گرفته و احمدینژاد با تقلب به مرحله بعدی رفته است! در همان جلسه پیشنهادات مختلفی مطرح شد که فرح کریمی نماینده پارلمان هلند و شخصی که بودجه 15 میلیون یورویی جهت تقویت وبسایتها و وبلاگها گرفته بود، راهاندازی وب سایتهای گوناگون مثل روز آنلاین، شهرزاد نیوز، گذار و. . . را پیشنهاد داد.
پروژه صداهای جهانی
یکی دیگر از پروژههایی که برای رصد و برنامه ریزی عملیاتی درفضای سایبری برنامهریزی شد پروژه “صداهای جهان” بود. پروژه “صداهای جهان” زیر مجموعه مرکز برکمــن (دانشگاه هاروارد) در سال 2004 تعریف شد. هدف این پروژه تمرکز بر تمام بلاگرهای دنیا بخصوص کشورهای مخالف امریکا از جمله ایران است تا بتوانند به هدف خود که ایجاد جنگ روانی در این کشورهاست دست پیدا کنند.
منابع مالی این پروژه را بنیاد سوروس (OSi) تأمین میکند که به اکثر مؤسسات غیر دولتی در دنیا کمک مالی میکند. طراح و پیگیر این پروژه فردی به نام “زوکرمن” است که قبلاً در بنیاد سوروس فعالیت میکرده است. او بر روی استفاده از اینترنت برای براندازی نرم در کشورهای مختلف فعالیت زیادی داشته است و با نهادهای اطلاعاتی امنیتی غربی نیز رابطه دارد. فرد فعال دیگر در این پروژه خانم “ربکامک کین” است که قبلاً در CNN فعالیت داشته است.
بر اساس مشاهدات و اطلاعات موجود پروژه “صداهای جهان” توسط سازمان اطلاعات مرکزی امریکا ساپورت مالی میشود و این سازمان، آن را طراحی کرده تا بتواند درکشورهای مخالف امریکا نیروها را جذب کند و یک جنگ روانی از طریق وبلاگها علیه حکومت در آن کشورها راهاندازی کند.
جذب روزنامهنگاران ایرانی در سازمان سیــا
جذب روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای ایرانی یکی از اهداف پروژههای میان مدت و دراز مدت سازمانهای جاسوسی غربی بویژه “سیا” در پروژههای مربوط به جنگ نرم است. البته شاید سیا مشخصا خود وارد این یارگیری نشود ولیکن از طریق برخی سرویسهای واسطه این جذب نیرو صورت خواهد گرفت.
برای جذب افراد مختلف از طرق مختلف وارد میشوند. آنها میدانند که یک فرد رسانهای علاقه به مطرح شدن دارد چه از طریق مصاحبه و گفتوگو با نشریات و رسانههای گوناگون، استفاده از این افراد به عنوان کارشناس در رادیو، تلویزیون و…
روشهای جذب افراد مختلف است و بستگی به نقاط ضعف آنها دارد. جذب برخی بر اساس مسائل مالی صورت میگیرد و یا از طریق مسائل جنسی و ارتباط جنسی مخالف جذب این سازمانها میشوند اما روش مالی برای جذب افراد در ایران کاربرد بیشتری داشته است. در این میان NGOها نقش مهم و به نوعی محلل در این خصوص بازی میکنند. NGOهایی که منابع مالی شان از خارج کشور تأمین میشود به گونهای به آنها پول تزریق میشود که قابل بررسی نیست.
مؤسسه گفتوگوی ادیان متعلق به محمد علی ابطحی و یا مؤسسه گفتوگوی تمدنهای محمد خاتمی و صادق خرازی از طریق دیگر مؤسسات خارجی مانند “هیفوس”، “سوروس”، “کلوپ مادرید”، “جرمن مارشال فایند” و. . . تأمین مالی میشوند. مؤسسات خارجی بیشتر در زمان جنگ سرد بوجود آمدند اما بعداز ماجرای 11 سپتامبر رشد و گسترش قابل توجهی پیدا کردند.
ابـزار امریکا برای جنگ نرم
امریکا در امپراتوری ظاهری که برای خود بنا کرده است درصدد اشاعه قدرت خود به اقصی نقاط دنیاست. امریکا پس از جنگ جهانی دوم از دو ابزار برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده که عبارتند از قدرت نرم و قدرت سخت که همان ابزار نظامی است.
الف- قدرت سخت: حملات نظامی امریکا به عراق و افغانستان نمونههای بارز این جریان هستند.
ب- قدرت نرم: دولت امریکا در برابر بعضی از کشورها مانند ایران از قدرت نظامی خود استفاه نمیکند اما روش دیگری به نام براندازی نرم را ایجاد کرده که مرتبط با مفهوم قدرت نرم است.
“جوزف نای” تئوریسین امریکایی از اساتید دانشگاه هاروارد در این زمینه میگوید: “قدرت فقط ابزارهای نظامی نیست، قدرت خیلی از ابزارهایش فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است و با همین عوامل میتواند نفوذ خود را گسترش دهد.”
براندازی نرم در سالهای دهه 80 علیه اتحاد جماهیر شوروی و جمهوریهای تازه استقلال یافته شروع به گسترش کرد. نمونههای بارز آن در صربستان، گرجستان، اوکراین و قبل از آن چکسلواکی و کرواسی و حتی در لبنان که منجر به خروج نیروهای سوری از این کشور شد، صورت گرفت. اما در بعضی از کشورها مانند ونزوئلا این براندازی نرم با شکست مواجه شد. این گونه براندازیها زمانی نتیجهبخش خواهد بود که نتیجه اکثریت مردم که حامیان اصلی حکومتهای مردمی هستند از دولتها ناراضی شوند. در ایران و هر کشوری که اکثریت از حکومت رضایت دارند و حتی حاضرند برای حکومت هزینه بپردازند این انقلابها نتیجهبخش نخواهد بود.
امریکا برای طرح براندازی نرم از تئوریسینهای مختلف از جمله “جین شارپ” بهره میگیرد که 50 سال از عمر خود را در مؤسسهاش صرف کرده تا طرح استفاده از نقاط ضعف حکومتها را برای براندازی نرم شناسایی کند.
در وب سایت این مؤسسه به نام “آلبرت انیشتین” شاید به 20 تا 30 زبان زنده دنیا متون و روش مبارزه مسالمت آمیز آموزش داده شده است. البته این زبانها آلمانی، فرانسوی و یا اسپانیایی نیست بلکه به زبانهای برمهای، چینی، عربی، فارسی و. . . است که امریکا دوست دارد در کشورهایی که به این زبانها گویش دارند انقلاب نرم صورت بگیرد.
افراد دیگر مانند “مارک پالمر” رئیس مؤسسه “کنوس” نیز درمورد ایران بسیار تحقیق کردهاند. آنها حتی 2-3 سال پیش کلاسهایی را تشکیل دادند و برخی از فعالان جریان دوم خردادی مانند عمادالدین باقی را دعوت کرده و دورههای براندازی نرم را به آنها آموزش دادند.
استفــاده از مدل صربستان در ایـران
روش انقلاب مخملی صربستان یکی ا ز روشهایی بود که جهت براندازی درایران شبیه سازی شد.
این مدل مبتنی بر انتخابات است و زمان آغاز آن حداقل 2 سال قبل از برگزاری یک انتخابات شروع میشود. آنها ابتدا شروع به برنامه ریزی کرده و نامزد مورد نظر خودشان را انتخاب میکنند. به طور نمونه آقای “ساکاشویلی” (رئیسجمهورفعلی گرجستان) کسی نیست که یک شبه به دنیای سیاست آمده باشد. این فرد بورسیه “فول برایت ” متعلق به وزارت خارجه امریکاست. او سالها دراین کشور تحصیل کرده و برای این روزها تربیت شده است. پس از تعیین نامزد مورد نظر به شدت روی او سرمایه گذاری اجتماعی میکنند.
به این صورت که افراد طرفدار آن نامزد به آموزش مردم به صورت شبکهای (مدل تجاری – گلدکوئیستی) میپردازند که روش ثابت برای یارگیری در کمپینهاست. بعد از این مرحله سمبل و نماد گرافیکی و رنگی را برای این نامزد انتخاب میکنند و شروع به آمادهسازی افکار عمومی جهت رأی دادن به نامزد شان میکنند. از طرف دیگر قبل از انتخابات خودشان را آماده میکنند تا اگر انتخابات را واگذار کردند شروع به تشکیک در انتخابات کنند و اعلام نمایند که تقلب صورت گرفته است و اصل مشروعیت حاکمیت را زیر سئوال میبرند و شروع به اعتصاب میکنند و در نهایت انتخابات را ابطال کرده و یا مجدد با نظارت ناظران خارجی برگزار شود که در نهایت نامزد مورد نظرشان پیروز شود.
این فرآیند درکشورهای گرجستان، صربستان، اوکراین و کرواسی انجام شد و به نتیجه هم رسیده است و همان متون آموزشی که در صربستان مورد استفاده قرار گرفته به فارسی ترجمه شده و با تغییرات کمی در ایران مورد استفاده قرار گرفت که این تغییرات بستگی به آداب و رسوم فرهنگ و مذهب جامعه دارد. مهمترین عوامل اجرایی این انقلابها جوانان هستند که سرمایه گذاری خوبی بر روی آنها صورت میگیرد. بر روی انرژی جوانان حساب میشود زیرا آنان تنها افرادی هستند که 2 – 3 ماه از زندگی خود را بدون پول، وقف انتخابات میکنند.
کودتای مخملی جریان شکست خورده انتخابات در ایران بسیار به انقلاب صربستان شبیه است. در آن کشور گروهی به نام “آتپور” وجود داشت که ظاهرا گروه دانشجویی بودند. اعضای این گروه شروع به عضو گیری کردند. این عضو گیری شباهت زیادی به جریان موسوم به موج سبز در ایران داشت.
همچنین جزوههای آموزشی که در صربستان توزیع شده بود در ایران نیز توزیع شد برای مثال در یکی از این جزوات آموزشی نکتهای آمده به نام “موقعیت دشوار” که از مهمترین روشهای استراتژیک است و حکومتها را در شرایطی قرار میدهد که نتواند با معترضین برخورد کنند. در این نکته آمده که باید زیر پوشش عادتهای مذهبی قرار بگیرید و حرکاتی مانند پیاده روی در خیابانها را انجام دهید که هیچ دولتی نمیتوانند از آن جلوگیری نماید. در انتهای این جزوه آموزشی اشارهای به چند حلقه فیلم آموزشی کرده که پیرامون انقلاب صربستان است وحتی فیلمها به زبان فارسی دوبله شده و بر روی وب سایتها قرار گرفته است. جزوه دیگری نیز وجود دارد که درمورد نحوه تسخیر مکانها و ساختمانهای حساس شهر است و در آن آموزش میدهد که گروههای معترض چگونه بتوانند مراکز مهم را تصرف کنند.
بـازوهای پـروژه برانـدازی در ایـران
مدل براندازی که در ایران طراحی شده بود مانند دیگر کشورها دارای 3 بازوی ؛ فکری، اجرایی و رسانهای است. هرکدام از این بازوها دارای زیرمجموعههای فعالی میباشند که بهطور مثال بازوی فکری دارای زیر مجموعههای: روشنفکری مذهبی، روشنفکری سکولار، سرمایه داری، سیاست خارجی، ادبیات و. . . میباشد که در هر کدام از این موارد مؤسساتی در خارج و داخل ایران وجود دارند که به صورت فعال نقش دارند.
بازوی اجرایی این پروژه را دارای 5 زیر مجموعه میباشد.
1- زیر مجموعه زنان: که ازچند طیف تشکیل شده است که مهمترین لیدرهای این طیف “شادی صدر” و “شیرین عبادی” هستند. این طیفها بیشتر با NGO های هلندی در تماس بودند که هزینههای این گروهها و کمپینها را پرداخت میکنند. طیف دیگری به مسؤولیت پروین اردلان، دختر علی اردلان از رهبران جبهه ملی فعالیت میکند. طیف “نوشین همدانی خراسانی” که تمایلات چپ دارند نیز از جمله این طیفها هستند.
2- زیر مجموعه قومی – نژادی: بیشتر امور این کار درطیف شیرین عبادی صورت میگیرد. او با اینکه در زمینه حقوق بشر فعالیت میکند اما رگهای قومی – نژادی در فعالیتهایش وجود دارد. گروههای ملی – مذهبی نیز دراین زمینه متمرکز هستند.
3- زیر مجموعه حقوق بشر: مهمترین چماقی که امریکا برای رویارویی با مخالفان خود استفاده میکند حقوق بشر است. در این زیر مجموعه چند طیف وجود دارد که این بار نیز طیف شیرین عبادی از فعالان این عرصه هستند. “هادی قائمی” که از عناصر فعال و امنیتی در امریکاست از حامیان خارجی این طیف هستند. او مدتی رئیس بخش ایران سازمان صهیونیستی “دیبای حقوق بشر است” و با بودجه 15 میلیون یورویی هلند مؤسسهای را راهاندازی کرده که تمرکزش فقط حقوق بشر در ایران است.
4- زیر مجموعه کارگری: اگر به یاد داشته باشید در سالهای گذشته سندیکای اتوبوسرانی اعتصابی را ایجاد کرده بود که رهبری آن را فردی به نام “منصور اصانلو” برعهده داشت. افرادی به دلایل مختلف از جمله عقب افتادگی دستمزد خود دست به اعتصاب میزنند اما حواسشان نیست که مؤسسات برانداز درامریکا مانند NED، صندوق مالی و دموکراسی و. . . به صورت آشکار به مؤسسات دیگر چندین میلیون دلار پول میدهند تا به سندیکاهای کارگری در ایران کمک کنند. تمامی اسناد این کمکها در وبسایت سازمان NED موجود است. علت دسترسی آسان به این اسناد را میتوان ظاهرسازی دانست. خیلی از افراد معتقدند که این مؤسسات چون مخفی کاری انجام نمیدهند پس به دنبال مطلب و مسأله خاصی نیستند!
5-NGO ها: این زیر مجموعه در دوره دولت اصلاحات از اهمیت خاصی برخوردار شد. غرب به این نتیجه رسیده بود که باید NGOها در ایران گسترش پیدا کنند و ضعف آنان از نظر منابع انسانی، مالی و مدیریتی نیز تأمین شوند، به همین دلیل موسساتی تأسیس شد که بیشتر آن در هلند بود. وظیفه این مؤسسات این بود که به NGOهای ایرانی خدمات آموزش پرسنل، آموزش جمع آوری پول از خارج کشور و. . . را بدهند.
دو NGO برجسته در کشور با نامهای “کنشگران” به مدیریت “سهراب رزاقی” (مدیرکل وقت وزارت کشور در بخش NGO ها در دوره اصلاحات) که مبلغ 2 میلیون یورو بودجه از مؤسسات هلندی دریافت کرد و مؤسسه “همیاران “با مدیریت”باقر نمازی” ( پدر سیامک نمازی، عضو دعوتی مؤسسه NGT که وابستگی آن به سیا معلوم شده است) از جمله NGOهایی بودند که میتوان در این زمینه نام برد.
مؤسسه همیاران بعد از زلزله بم در سال 2003 میلادی یک سری کلاسهای آموزشی با عنوان جذب پول از خارج کشور در تهران برگزار کرد که مدرسان آن افرادی همچون هادی قائمی بودند که سابقه وابستگی به سرویسهای امنیتی غرب را دارند.
6- زیر مجموعه دانشجویی: اوج فعالیت زیر مجموعه دانشجویی در جریان 18 تیر 78 بود و بعد از آن نیز تضعیف شد. اما مدتی بعد با مرکزیت دفتر تحکیم وحدت و شاخههای مرتبط با آن نقش جدی در بازوی اجرای براندازی ایفا کرد. دادگاه آغاجری، نامه به کوفی عنان، تحریم انتخابات و. . . از جمله فعالیتهای این زیرمجموعه بودهاست.
رفتن افرادی همچون محسن سازگارا، اکبر عطری، علی افشاری، رضا دلبری به امریکا و شاغل شدن این افراد در مؤسساتی که کار آنها براندازی نظام جمهوری اسلامی است میتواند بهترین مستند برای همکاری این زیرمجموعه دانست. بازوی دانشجویی در این گونه امور از دیگر زیرمجموعهها فعالتر هستند. زیرا احساسات آنها راحت تر تحریک میشود و دیگر اینکه کمتر به دنبال مادیات هستند.
بـازوهای فکری پـروژه برانـدازی در ایـران
بازوی فکری در پروژههای انقلاب مخملی از اهمیت بالایی برخوردار است و شاید بتوان گفت قبل از هر مسألهای کار فکری شروع میشود و سالها طول میکشدکه دیگر بازوها (اجرایی و رسانه ای) به کار بیفتد.
-بازوی فکری در ایران از سالهای خیلی دور یعنی از اواسط جنگ و در دهه 60 آغاز شد. در همین راستـا، یک تفکر روشنفکری از میان نیروهای مسلمان انقلابی بیرون میآید که رهبری آن برعهده عبدالکریم سروش و مجله کیهان فرهنگی است. در آن زمان مدیریت مجموعه کیهان با سید محمد خاتمی بود. سردبیرهای این مجله اعم از افرادی مانند ماشاءالـله شمس الواعظین، مصطفی رخ صفت، منتظر قائم و… همگی بعدها از جریان اصلاحات سر درآورند.
مقالاتی که سروش در این مجله به نگارش در میآورد موضوعات خاصی را در پی داشت. بهطور نمونه سروش در اولین مقالات خود این موضوع را انتخاب میکند که چیزی به عنوان غرب وجود ندارد که بخواهیم در مورد غرب زدگی صحبت کنیم و اینگونه غرب ستیزی که یکی از گفتمانهای مهم انقلاب بود زیر سؤال میرفت. آنها پایههای فرهنگی انقلاب را آرام آرام هدف گرفته و ازمیان میبردند. این روند ادامه پیدا میکند و با مجله کیان به زیر ساختهای سیاسی و مذهبی نظام جمهوری نیز نفوذ میکند و چون تفکر سروش و دوستانش دین را از سیاست جدا میداند، پتانسیلهای ضد استعماری و مقاومتی شیعه یا به اصطلاح “خمینیستی” را زیر سؤال میبرد.
در اروپای شرقی هم به همین صورت عمل شد و زیر ساختهای فکری را کم کم از میان بردند و بعد از مدتی نتیجه گرفتند که ما باید جامعه خود را به امریکا و غرب شبیه کنیم.
-شاخه دیگر بازوی فکری براندازی در ایران، روشنفکران سکولار هستند. در ابتدای انقلاب به دلیل اینکه فضای ضد سکولار در جامعه حاکم بود این افراد نتوانستند زیاد در جامعه مانور بدهند اما در دوران اول ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و بهخصوص با حمایتهایی که بعضی افراد که بعدها اسمشان “کارگزاران سازندگی ” شد و همچنین کسانی که از روشنفکری مذهبی خارج شده بودند، رشد کردند.
چاپ مجله و برگزاری سخنرانی از مهمترین اقدامات آنها بود. یکی از عوامل مهم این گروه رامین جهانبگلو است که بعد از سالها زندگی در فرانسه به ایران آمد و با حمایتهای فراوان محافل نزدیک به دوم خرداد، کارگزاران سازندگی و بهخصوص مؤسسه پژوهشهای فرهنگی شروع به فعالیت کرد.
-زیر شاخه بعدی بازوی فکری ادبیات است. کانون نویسندگان که ظاهر چپ دارد ولی عملکردش کاملاً در خدمت امریکا است.
– یک زیر شاخه هم در مورد فرهنگ عامه فعال است که در بیرون ایران فعالیت میکند و از داخل هم حمایتهایی شده است.
– زیر شاخه مهم دیگر سیاست خارجی است که مرکزیترین زیر شاخه در بحث مالی و لجستیکی است. بحثهای این زیرشاخه در فصلنامههای جدیتر و توسط دیپلماتهای نزدیک به کارگزاران مانند صادق خرازی و عباس ملکی مطرح میشود.
اکثر این آقایان سالها درامریکا زندگی و یا تحصیل کردهاند. آقای عباس ملکی بعد از اینکه مسئولیتش در وزارت خارجه ایران تمام شد در دانشگاه هاروارد و در مرکزی که مشکوک به ارتباط با سازمانهای امنیتی امریکاست مشغول به کار روی پروژهای به نام “طرح امنیت انرژی” شده است. صادق خرازی هم با توجه به سوابقی که در دفتر نمایندگی ایران در نیویورک دارد، رابطه اش با شخصی به نام تری تای پارسی محرز است و از طرفی با مؤسسات امریکایی مانند AIC نیزهمکاری میکند. افراد دیگری مانند سریع القلم، هادیان، سمتی و… با تفکرات خاص شروع به تئوری سازی در زمینه تأمین منافع امریکا در ایران کردند. آنها موضوعاتی مانند انرژی اتمی، حمایت از لبنان و فلسطین و… را آرام آرام مورد هجوم قرار میدادند. این تئوریها در مراکز تحقیقاتی مختلف اعم از مرکز تحقیقات ریاست جمهوری، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و مرکز پژوهشهای وزارت خارجه در دولت اصلاحات پرداخته شد و با مطبوعات به صورت گسترده در جامعه پخش میشد.
رسانه؛ بـازوی پرقدرت پـروژه برانـدازی
یکی دیگر از بازوهای براندازی که در مسائل اخیر خود را بیشتر نشان داد، رسانه است که در سالهای اخیر درآن خیلی سرمایه گذاری شده است.
این بازو دارای 3 زیر شاخه است: مطبوعات، اینترنت ( موبایل، سایت و. . . )، رادیو – تلویزیون.
از قبل رادیو – تلویزیون این تکنولوژی را به امریکا داد تا از بیرون به داخل ایران دسترسی پیدا کند به همین دلیل سرمایهگذاری زیادی در این زمینه انجام میشد اما در این چند سال اخیر در زمینه مطبوعات هم سرمایه گذاری شده و حتی یکسری از مؤسسات مطبوعاتی شروع به توزیع موارد فکری میکنند که یکی از مهمترین محورهای جنگ روانی است.
– از زیر شاخههای معروف رسانه، صدای امریکاست. خیلی از افراد مانند سازگارا، افشاری، شیرین عبادی، مهرانگیز کار و. . . . رسماً از نیروهای این شبکه محسوب میشوند. رسانههای دیگری نظیر رادیو اروپایی (دویچه وله) متعلق به وزارت خارجه آلمان، رادیو فردا که افرادی همچون: کیوان حسینی، فرید قاسمی، مصدق کاتوزیان، ایرج گرگین و. . . در آن مشغول به فعالیت هستند.
– هلند در بخش رسانه با اختصاص بودجهای 15 میلیون یورویی سرمایه گذاری عظیمی انجام داده که یکی از این مجموعهها که با این بودجه راهاندازی شد “رادیو زمانه ” است. عناصری از حامیان جریان دوم خرداد اعم از معصومه ناصری، مهدی گرامی، نیکآهنگ کوثر، ابراهیم نبوی، عباس معروفی، کلانتری و. . . درآن مشغول به کار هستند.
سردبیر خبر رادیو زمانه فردی به نام حسین علوی از افراد موثر رسانهای در اتحادیه جمهوری خواه است. در بخش اینترنت نیز این چند ساله فعالیتها گسترش یافته است. بخش اعظم بودجــههای هلند صرف بر پایی وب سایتهایی مانند روزآنلاین به سردبیری حسین باستانی و مشارکت نوشابه امیری، ابراهیم نبوی، عباس میلانی، علی افشاری، فرح کریمی و احمد زید آبادی شدهاست.
وب سایت خانه آزادی که با سازمان سیا رابطه مستقیم دارد و وب سایت گذار که افرادی مانند محمد تهوری، فاطمه حقیقت جو، فرج سرکوهی، عباس معروفی و. . . در آن مشغول به فعالیت هستند، از جمله این پایگاههای اینترنتی هستند.
در مجموع با توجه به مطالب گفته شده کاملاً میتوان دریافت که جریان برانداز در طی سالیان گذشته چگونه با بهره گیری از فضای سایبر به دنبال تأثیرگذاری در سپهر جامعه ایرانی برای دستیابی به مقاصد و اهداف خود بوده است. به شکلی که این تلاش به شکل دقیق در قالب دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اجرایی شد. به این شکل که تجمیع دو تلاش داخلی و خارجی در آن قابل رویت بود. یک سوی آن تلاشهای داخلی برای براندازی نظام درقالب انقلاب رنگی بود و سوی دیگر آن تلاشهای خارجی برای تأثیرگذاری و حتی حمایت و دخالت مستقیم به نفع برخی کاندیداها.
نقش مباحث اقتصـادی در برانـدازی
پس ا ز انتخابات نهم ریاست جمهوری و انتخاب احمدینژاد این زیر شاخه فعالتر شد چون وی یک نوع رویکرد متفاوت از 16 سال گذشته را در پیش گرفته بود.
موسی غنی نژاد و مسعود نیلی از جمله افرادی هستند که در مقام یک چهره آکادمیک مطالبی ارائه میدهند که شاید مستقیماً به دنبال براندازی نباشند؛ اما نتیجه کارشان در همان بازوی فکری براندازی جای میگیرد. آنها اصول اعتقادی جمهوری اسلامی مثل عدالت را زیر سؤال میبرند. این افراد دیگر در مطالب و سخنرانی خود از واژه مستضعفین استفاده نمیکنند، که واژه “آسیبپذیر” را به کار میبرند که یکی از تکنیکهای امریکایی است که خیلی هم استفاده میشود. نام این تکنیک “قاب بندی” است.
وقتی ما اسم کسانی را که درآمدشان کم است آسیب پذیر بگذاریم، معنی فقر را تغییر میدهیم و برخلاف مستضعف که مورد استضعاف قرار گرفته افرادی را معرفی میکنیم که خود بهخود ضعیف هستند.
Sorry. No data so far.