در دومین روز نمایش فیلمهای جشنوارهی فیلم فجر در برج میلاد، فیلمهای گشت ارشاد، پنجشنبهی آخر ماه، میگرن، گیرنده، من و زیبا، و مادر پاییزی به نمایش درآمدند که در ادامه به معرفی و بررسی برخی از این فیلمها میپردازیم.
گشت ارشاد؛ در حمایت از ونک به بالا !
گشت ارشاد به کارگردانی و تهیه کنندگی سعید سهیلی است و فیلمنامهی آن نیز به طور مشترک توسط سعید سهیلی، مهدی میرزایی و مهدی محمدنژادیانی نوشته شده است. در این فیلم بازیگرانی چون حمید فرخنژاد، پولاد کیمیایی، ساعد سهیلی، سحر قریشی، میرطاهر مظلومی، اصغر سمسارزاده، نیوشا ضیغمی و جمشید هاشمپور به ایفای نقش پرداختهاند.
در خلاصهی داستان گشت ارشاد عنوان شده است: سه جوان پایین شهری برای پولدار شدن دست به کارهای خطرناک زده و در این میان سخت گرفتار و دچار مشکل میشوند.
سعید سهیلی معلوم نیست با راهی که در پیش گرفته قرار است به کجا برود. گشت ارشاد پیش از هر چیز دچار سرگردانی در ژانر است. اگر چه در نگاه اول به نظر میرسد قرار است فیلمی کمدی باشد اما گاهی به درام و همین طور فیلمهای حادثهای نزدیک میشود. ریتم فیلم کند است و مخاطب نیز نمیداند باید دقیقا پیگیر چه موضوعی باشد. نقدهای اجتماعی فیلم و یا داستانهای عاشقانه و یا ماجراهای حادثهای؟ چیزی که گشت ارشاد را جذاب میکند، نه فیلمنامه آن است و نه حتی مضمون فیلم، بلکه طنازی بازیگران –به خصوص حمید فرخنژاد- و شوخیهای موقعیت آن است. در بسیاری از لحظات فیلم، مخاطب احساس میکند در حال گوش دادن به بیانیههای سیاسی و اجتماعی کارگردان است. شخصیتهای اصلی فیلم سهیلی سه جوان هستند که در قالب گشت ارشاد و تیپهای بسیجی در میآیند و از این طریق از سوژههای مد نظر خود اخاذی و کلاهبرداری میکنند. کارگردان با انتخاب چنین سوژهای برای ساختن فیلم وارد حیطهی حساسی شده است اما به نظر میرسد نمیتواند جانب انصاف را رعایت کند و یک طرفه به قاضی میرود. خلق موقعیتهای کمیک و طنز بوسیله قرار دادن شخصیتهای متدین در فیلم پیش از این نیز سابقه داشته است. فیلمهایی مثل مارمولک، کتاب قانون و حتی فیلم پیشین سعید سهیلی یعنی چارچنگولی نیز از چنین ویژگی برخوردار بودهاند اما در این فیلم آش چنان شور میشود که به نظر میرسد کارگردان پیامهای فیلم خود را نیز زیر پا میگذارد و حقوق شهروندی و آزادی و آبروی مؤمن گویا تنها برای یک طرف خلاصه میشود و افرادی که مورد نقد قرار گرفتهاند از این حقوق برخوردار نیستند.
حضور بازیگرانی مثل حمید فرخنژاد و پولاد کیمیایی قرار است وزنهی منتقدپسند را سنگین کند و در مقابل نیوشا ضیغمی و سحر قریشی نیز قرار است سردر سینماها را پر کنند و مخاطب عام را به سینما بکشانند. اگر چه فیلم در مورد اول موفق نمیشود اما به نظر میرسد میتواند به یکی از فیلمهای پرفروش سال آینده تبدیل شود.
به گزارش ستاد خبری سی امین جشنواره فیلم فجر در نشست مطبوعاتی گشت ارشاد سعید سهیلی در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران مبنی بر اینکه “گشت ارشاد” به فیلمهای دیگر شباهت دارد و در بخشهایی بی شباهت به “شش و بش” نیست، اظهار کرد: من “شش و بش” را ندیدم اما اگر شما شباهتی میان این دو فیلم می بینید، معذرت می خواهم. وی در خصوص شخصیتهای فیلم و پرداخته نشدن به آنها گفت: مشکل بیشتر فیلمسازان یا حداقل من این است که خیلی راحت نمیتوانم به شخصیتهای منفی بپردازم. دست فیلمساز برای پرداختن به شخصیتهای مثبت معمولا باز است اما شخصیتهای منفی معمولا آدم را دچار مشکل میکند. اگر روی هر کس دست بگذاریم میگویند چرا ما.
در ادامه این نشست سهیلی به چند سوال خبرنگاران پاسخ نداد و همین مساله باعث شکایت خبرنگاران شد. حسنی نسب در واکنش با این رفتار سهیلی گفت: مطبوعاتیها وقتی احترام میبینند که به سوالاتشان پاسخ داده شود و حضور صرف کارگردان در جلسات نشست به آنها احترام نمیگذارد.
نا امیدی در پنجشنبهی آخر ماه
پنجشنبهی آخر ماه فیلمی با کارگردانی ماشاالله شاهمرادیزاده، تهیهکنندگی ابراهیم اصغری و نویسندگی علی مینایی، ابراهیم اصغری و جواد اردکانی است. بازیگران این فیلم را محمود پاکنیت، شبنم قلیخانی، علی بکائیان، جواد اصغری، علی کشوری، سینا سهیلی، لاله کریمی، آلما سعادتیفر، سعید توکلی، مجتبی قربانی و سعیده عرب تشکیل دادهاند.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: تعدادی جوان دانشجو در خانهی یکی از دوستانشان جمع شدهاند تا در یک مهمانی شرکت کنند که ناگاه مردی روحانی وارد خانه میشود.
پنجشنبهی آخر ماه از آن جهت فیلم حائز اهمیتی است که تمام ویژگیهای یک فیلم بد را دارد! فیلم در رعایت حداقل استانداردها نیز لنگ میزند. ماجرای فیلم در یک روز اتفاق میافتد و چند جوان دانشجو قرار است در خانهی یکی از دوستانشان جشن تولد مختلط بگیرند. در ابتدا باید به گونهای رفتار کنند که موجب جلب توجه اهالی محل نشوند و بعد از گذراندن این مرحله و داخل شدن به خانه ناگهان یک روحانی وارد خانه میشود. احتمالا خودتان میتوانید حدس بزنید در این مدت چه اتفاقاتی میافتد. گذشته از ایدههای تکراری و از مد افتادهی فیلم، بازیها فوقالعاده ضعیف و آماتوری هستند به گونهای که ناشی بودن بازیگران فیلم باعث آزار مخاطب میشود. کارگردانی ضعیف و قاببندیهای به شدت ناشیانه، به همراه نورپردازی آزار دهنده و فیلمنامهای بدون چفت و بست و بدون تعلیق، فیلم را تبدیل به یک اثر فوقالعاده ضعیف کرده است. فیلم دارای پایانبندی بیمعنی و نامربوط به کلیت فیلم است. از آن فیلمهایی که تمام شخصیتهای منفی فیلم در پایان به آدمهای خوبی تبدیل میشوند. واقعا علت ساخت چنین فیلمی و قرار دادن آن در جشنواره را نمیفهمم. اگر چه میتوان گفت سازندگان این فیلم دغدغههای شریفی داشتهاند اما به قول شاعر: گر تو قرآن بدین نمط خوانی / ببری رونق از مسلمانی
میگرن زنانه
میگرن فیلمی است به نویسندگی و کارگردانی مانلی شجاعیفرد و تهیهکنندگی برادران آقاگلیان. در این فیلم: رضا کیانیان، گوهر خیراندیش، هنگامه قاضیانی، پانتهآ بهرام، هدایت هاشمی، شاهرخ فروتنیان، افشین هاشمی، سهیلا رضوی، صفا آقاجانی و حسن سلیمانی به ایفای نقش پرداختهاند.
در خلاصهی میگرن آماده است: قصه در آپارتمانی میگذرد که در سه واحد این آپارتمان سه نوع زندگی به شکل موازی در جریان است. در هر یک از این زندگیها، قصه حول سه جنس مختلف از زندگی میگذرد. از نظر سطح فرهنگی، شخصیتهای این قصهها هر کدام درگیریهای خود را دارند.
میگرن پیش از هر چیز فیلمی زنانه است و شباهت زیادی با آثار ادبیات زنانه معاصر دارد. زنان فیلم میگرن شباهت زیادی به آثار افرادی چون زویا پیرزاد و فریبا وفی دارند و شاید به توان گفت میگرن یک فیلم در ترسیمی از موقعیت اجتماعی زنان در دنیای امروز است. نسلهای متفاوتی از این جنس در فیلم حضور دارند و فیلم میکوشد به نوعی دغدغههای هر کدام را نشان دهد. از کودک تا میانسال و پیر. از خانهدار تا شاغل. میگرن نیز در راستای پرداختن به روند جدید و شکل گرفتهی سینمای ایران، یعنی پرداختن به دغدغههای طبقهی متوسط و زنان این طبقه قرار دارد. و روایت دیگری است از المانهای ثابتی که در این فیلمها بدانها تأکید میشود. چیزهایی مثل تنهایی، آشفتگی، محاصره بودن در میان مشکلات متعدد، مهاجرت، بگو مگوهای خانگی و زن و شوهری و مواردی دیگر از این دست که در این گونه فیلمها تکرار میشود. در مورد ساختار فیلمنامه میتوان به این مورد اشاره کرد که ربط معناداری میان سه خانواده برگزیده شده وجود ندارد و صرفا برای دقایقی با هر کدام همراه میشویم. توجه بیش از حد کارگردان به برخی از جزئیات نیز کمی نامشخص و بی دلیل به نظر میرسد اگر چه به عنوان کار اول کارگردان، فیلم از ساختار قابل قبولی برخوردار است اما در هر صورت همین موضوع نیز باعث شده کارگردان کمی بیش از حد درگیر تکنیک شود. در مورد بازیها تنها افشین هاشمی و گوهر خیراندیش توانستهاند کمی متفاوتتر از نقشهای پیشین خود به ایفای نقش بپردازند و سایرین چیزی فراتر از بازیهای گذشتهی خود ارائه نکردهاند. ضمن اینکه جنس بازی هنگامه قاضیانی به شدت یادآور فیلم به همین سادگی بود و قاضیانی نتوانسته از کلیشههای آن نقش خارج شود.
به گزارش ستاد خبری سیامین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، در ابتدای این نشست «مانلی شجاعیفرد» کارگردان فیلم گفت: این اولین فیلم بلند سینمایی من بود که مثل سایر فیلمسازان، چندین بار آن را بازنویسی کردم که در نهایت، فیلمی شد که امروز ما در کنار سایر مخاطبان آن را دیدیم. باید بگویم سوژه این کار از نزدیکترین همسایههای من شکل گرفته و سه همسایه در کنار یکدیگر بودند که «میگرن» را روایت کردند.
وی ادامه داد: «میگرن» قصه متفاوت سه زن از سه طبقه فرهنگی را روایت میکند که هر کدام دردهایی را در زندگیشان دارند اما این را باید بگویم که حدود 15 دقیقه از فیلم ما کم شد واین جریان، لطمهای بزرگ به قصه زد که در جایی مخاطب احساس میکند چیزی از قلم جا افتاده است.
شجاعیفرد اظهار داشت: این فیلم اولین تجربه بلند سینمایی من بود و برایم بسیار ارزش داشت که در جشنواره به نمایش درآید، اما اگر فیلم اولی نبودم، شاید پافشاری بیشتری میکردم تا کمتر اصلاحیه بخورد، گرچه چیزی حدود هشت اصلاحیه به این فیلم وارد شد.
وی در پاسخ به این که چرا سه شخصیت معمولی زنانه را در فیلم روایت کرده است، افزود: من سه همسایه داشتم که صداهای ضبط شده آنها را نگه داشته بودم و یکی از دلایلی که باعث شد تا این فیلم کلید بخورد، همین صدای ضبط شده شخصیت گوهر، هنگامه و پانتهآ بود و به هیچ وجه قصد نداشتم با این فیلم به مخاطب را ارشاد کنم فقط میخواستم بگویم که اگر زن در جامه دچار مشکلات خانوادگی شود، چه میکند.
گیرنده: رئیس جمهور!
گیرنده فیلمی است به نویسندگی و کارگردانی محمد غفارزاده و تهیهکنندگی محمد قهرمانی و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی. در این فیلم بازیگرانی چون: سعید راد، محمدرضا شریفینیا، محمدرضا غفاری، چکامه چمنماه، نیما شاهرخ شاهی، سیامک اطلسی، میرطاهر مظلومی و باقر صحرارودی به ایفای نقش پرداختهاند.
همچنین در خلاصه این فیلم آمده است: حاج صمد راننده وانت در شهرستانی دورافتاده در کارخانهای کار میکند. او مأموریت پیدا میکند نامههای مردم را که در سفر استانی رئیس جمهور جمع آوری شده به فرودگاهی در شهرستان دیگر برساند که در حین مأموریت با اتفاقات گوناگونی رو به رو میشود.
بعد از فیلم تلفن همراه رئیس جمهور، گیرنده دومین فیلم در جشنواره امسال است که رئیس جمهور نقشی کلیدی در آن دارد! اما گیرنده علی رغم ایدهی جذاب اولیهاش هرگز نتوانسته در فیلمنامه نیز به ساختار داستانی و روایی درستی دست یابد. فیلم از ایدهی اولیه خود دور میشود و درگیر داستانهای فرعی کسلکنندهای میشود. روند اتفاقات فیلم به گونهای است که لحظه به لحظه مخاطب را از ادامهی پیگیری منصرف میکند. دور شدن از ایدهی اولیه به حدی است که نامههای مردم به رئیس جمهور که نقش اصلی و کلیدی را در پیشبرد فیلمنامه دارند در نهایت به موضوعی فرعی و بی اهمیت تبدیل میشوند و حتی نمیفهمیم چه بر سر آنها میآید. به نظر میرسید در صورت پروراندن ایدهی اولیه، فیلم میتوانست سر و شکل مناسبتری به خود بگیرد و در همراه کردن مخاطب با خود موفقتر عمل کند. اما در نهایت گیرنده به فیلمی معمولی تبدیل شده است که انتظار استقبال چندانی از آن نمیرود.
در مورد بازیها باید گفت که محمدرضا شریفینیا در همان قالب همیشگی خود قرار دارد و انگار تصمیمی هم برای بر هم زدن آن کلیشهها ندارد. سعید راد نیز هرگز نمیتواند به بازی درخشان خود در فیلم دوئل نزدیک شود.
به گزارش ستاد خبری جشنواره فیلم فجر، در نشست مطبوعاتی این فیلم، در ابتدا کارگردان فیلم، مهرداد غفارزاده ضمن اشاره به کارنامه هنری خود که از تئاتر آغاز شده و با حضور در مطبوعات و ادبیات دنباله دار شده تا به فیلمسازی رسیده است، گفت: زمانی که به عرصه ادبیات قدم گذاشتم میدانستم که پایه اساسی برای رسیدن به هدف اصلیام را که فیلمسازی است، درست انتخاب کردم. وی درباره ویژگیهای بازی سعید راد در نخستین تجربه سینمایی خود گفت: با وجود این که سه شرط اولیه سعید راد برای حضور برآورده نشد، اما او با حضورش، «گیرنده» را مدیون حضور خود کرد. ظرافتهای بازی سعید راد باعث شد که روایت داستان به شیوه صحیح اتفاق بیفتد. حساسیتهای او در طول زمان ساخت مرا کمک میکرد. بسیاری اوقات او با پیشنهادها و تذکراتش مرا به یاد سینما می انداخت. این که یکی از بزرگان بازیگری که همیشه با فیلم «تنگا» و جذابیتهای نقش اش در ذهن من تصویر می شد، در اولین فیلم من حضور پیدا کند، اتفاق فرخندهای بود.
کارگردان «گیرنده» در ادامه افزود: در سینمای ایران این تعبیر برای فیلم اولی ها وجود دارد که کارگردانانی که نخستین تجربه خود را شروع می کنند، شناخت کامل از سینما و فیلمسازی ندارند و در یک نگاه تحقیرآمیز از او می خواهند که با در اختیار داشتن امکاناتی که به او داده شده خود را محک بزند و اگر توانی داشت در این راه بماند. در حالی که، زمانی که امکاناتی در اختیار یک کارگردان قرار میگیرد باید به او اعتماد کرد و چنین نگاه همراه با تحقیر را به او نداشت. می خواهم از پشت این تریبون به تمام فیلم اولی هایی که در آینده برای تجربه این دنیا می آیند بگویم که فیلم خود را با اقتدار بسازند و با این برداشت ها از خط اصلی و هدف خود جدا نشوند.
Sorry. No data so far.