کانکس‌نشینی در تهران، متری ۲۰۰ هزار تومان

کانکس‌ نشینی پدیده تازه پایتخت است. پدیده‌ای که برخی مالکان آژانس‌های بزرگ مسکن تهران به آن اشاره می‌کنند و می‌گویند؛ تازگی‌ها شیوه تازه‌ای از سکونت در تهران به چشم می‌خورد و آن کانکس‌نشینی است.

عکس: برج داود، بلندترین زاغه دنیا

این برج در واقع یک هتل ۴۵ طبقه و ۵ ستاره در کاراکاس پایتخت ونزوئلا بوده که سال ۱۹۹۴ به دلیل مرگ سازنده اش نیمه تمام و رها می شود. از سال ۲۰۰۷ به بعد تا بحال حدود ۳۰ هزار فقیر و بی خانمان ونزوئلایی در آن پناه گرفته‌اند و آنرا به مرتفع‌ترین زاغه دنیا تبدیل کرده‌اند. البته آنها قسمت‌هایی را درست کردند که قابل زندگی باشد و ماهی ۳۲ دلار هم برای نیروی محافظتی که خود ساکنان برج ایجاد کرده اند می‌پردازند. مردم کاراکاس می گویند این برج محل تجمع دزدهاست.

تهران مهم‌ترین تهدید جمهوری اسلامی است

تهران، امروز تبدیل به یک سیاه‌چاله شده؛ یعنی به وضعیتی رسیده که در کشور همه چیز را به سمت خودش می‌کشد، اعم از نیروی انسانی و سرمایه و… . هیچ قدرتی هم به جز عاملی بیرونی وتحولی بیرون از سیستم، توانایی بازگرداندن و توقف مسیر کنونی آن را ندارد… اکنون تهران در مرحلۀ پیش‌بینی‌ناپذیری است؛ بزرگ‌شدن حجم این سیستم باعث شده است که پیش‌بینی‌پذیری آن از دست برود. هیچ‌کس نمی‌داند که اگر در تهران 2-3 روز آب یا برق قطع شود، چه خواهد شد.

عکس: زندگی پر رنج مردم قلعه اردک

“قلعه اردک” حکایت رنجنامه زندگی کودکانی است که این روزها زندگی،‌ کودکی و تحصیل را از مسئولان طلبکارند، کودکانی که در چند کیلومتری برج‌های پایتخت به آلونک‌های‌شان دلخوشند و رعیتی بر سر زمین‌های ارباب‌های‌شان سهم آن‌ها از زندگی است.

کپرنشینی در حاشیه تهران +عکس

حکایت، حکایت کپرنشینانی است که در نزدیکی شهر آسمان‌خراش‌ها و خانه‌های چند میلیاردی بیخ گوش ما واقع شده‌اند؛ حکایت فرزندان مار و موش گزیده ای که به واسطه محرومیت شدید، نتوانسته اند سر کلاس درس بنشینند و حکایت انسان‌هایی که حسرت یک روز زندگی تمیز و حمام گرم را دارند.

شهری هستی یا روستایی؟کسی نمی‌داند!

ساکنان برخی مناطق، خودشان هم دقیق نمی‌دانند شهری هستند یا روستایی، آویزان‌اند میان زمین و آسمان. آدرس گیرنده نامه‌هایشان می‌گوید جزو محدوده شهرند، اما ظاهر منطقه چیز دیگری نشان می‌دهد.

داستان کوتاه: پایین شهر

پایین شهر را با صورت‌های سوخته، خانه‌های گلی، چادرهای به کمر بسته و فاضلاب‌های سبز رنگ وسط کوچه‌هایش به یک نظر می‌توان شناخت: دائما مردی آس و پاس با قدی متوسط، سیبیل زرد و لب های خشک و سیاه همیشگی‌اش به دنبال سهمیه‌ی امروز، حیران و پر درد، همه‌ی سوراخ سمبه‌هایی را که به چشمش می‌آید زیر و رو می‌کند اما برای صاحب شدن باید اول پول داشت. قانون همین است و این و آن سرش نمی‌شود. همه می‌دانند.

«زندگی در حاشیه» به روایت قیصر امین‌پور

از معلم پرسیدم: «حاشیه یعنی چه؟» گفت: «حاشیه یعنی قسمت کناره هر چیزی، مثل کناره لباس یا کتاب، مثلاً بعضی از کتاب‌ها حاشیه دارند و بعضی از کلمات کتاب را در حاشیه می‌نویسند؛ یا مثل حاشیه شهر که زباله‌ها را در آنجا می‌ریزند.» من گفتم: «مگر آدم‌ها زباله هستند که بعضی از آنها را در حاشیه شهر ریخته‌اند؟» معلم چیزی نگفت.

حضور یک میلیون حاشیه‌نشین در شهر آرزوها

حاشیه نشینان مجموعه‌ای از شهروندان مستعد، اما در عین حال فاقد امکانات، ثروت و برخی اوقات سواد کافی هستند اما تلاش می‌کنند با فراهم کردن زمینه تحصیل فرزندانشان، فاصله خود را با طیف‌های برخوردار کم کنند.

رشد حاشيه‌نشيني و افزايش كودكان كار

این کودکان غالبا افراد سازگاری نیستند و همچون رباطی خود را می پندارند که صرفا باید کار کنند و پول در بیاورند.

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.