مرد تویی،بقیه اداتو درمیارن…

خبرنگار:خوشحالی اخوی،عملیات دیشب چطور بود؟
رزمنده:خیلی خوب شد
+حالت چطوره؟
-خیلی خوبه،اول شب دستم قطع شده از مچ ولی با این دستم جنگیدم

«ملاقات در شب آفتابی»

این رمان کوتاه سه بخشی از خاطرات چند ایثارگر دفاع مقدس است. پرداخت خوب داستان که فرایند تهیه ی خاطرات تا یافتن چند نفر از ایثارگران و رساندن آن ها به یکدیگر را در بردارد، فرزا وفرودهای متعددی دارد که در قالب پیاده کردن نوار خاطرات جانبازان پی گیری می شود.

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.