وقتی‌ آرمیتا آرزوی شهادت دارد

“آخرین دیدار من و داریوش با دردناک ترین خاطره در ذهن من و دخترم نقش بسته شده است؛ همسرم بی‌گناه و ناجوانمردانه در مقابل دیدگان من و دخترم به رگبار گلوله بسته شد و حتی فرصت خداحافظی هم پیدا نکردیم.”

حالا چرا اینقدر تلخ؟

واقعیت ماجرا تلخ است و باید هم تلخ نشان داده شود. الآن آرمیتا دارد به شهادت پدرش و مسئله مرگ خیلی کودکانه نگاه می‌کند. و کمی که بزرگ‌تر بشود و معنی هرگز ندیدن را بفهمد، مصیبت خانم پیرانی آن موقع شروع می‌شود

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.