احمدشاه مسعود به روایت همسرش

چهار روز بعد، توی خیابان درحالی قدم می‌زنم که سرم توی صفحات پایانی «احمد شاه مسعود، روایت صدیقه مسعود» است و تلاش می‌کنم، اشکم را از دید عابران پنهان کنم. می‌خوانم: «روز پانزده سپتامبر بالأخره خبر مرگ امیرصاحب به دنیا اعلام می‌شود.» و با بغض به خودم مباهات می‌کنم و می‌گویم: من برای احمد شاه مسعود گریه می‌کنم… کتابِ ۲۶۴ صفحه‌ای تمام شده. زبان یک‌دست، ترجمه روان، روایتِ خوش‌نشین و داستان‌گو است. کتاب را خوانده‌ام و حالا می‌دانم: شهدا، هرجا که باشند، چه ایران، چه افغانستان، بسیار بسیار به هم شبیه‌اند.

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.