رابطه انقلاب اسلامی با نهضت امام حسین (ع)

آن روز عده اى مى گفتند این حرکتها براى چیست؟ این مشت به سندان کـوبیدن اسـت؛ مـا بـا دسـت تهى در برابر چه کسى مقاومت کنیم؟ برویم باز هم برگردیم به گوشه مساجد و تکیه هاى خودمان… عده اى بنا کردند سمپاشى کردن. شاید درست مثل سمپاشى که بعد از شهادت حسین بن على (ع) مـى کردند. عده اى از مردم هم که ظاهرا مسلمان بودند اما روح اسـلامى در شـریان آن ها جریان نداشت، آنها هم مى گفتند چرا حسین بن على (ع) رفت؟ و چرا فرزندان و یاران خود را را به کشتن داد؟ مـگر تـوانست بـا هـفتاد و دو نفر در برابر آن خیل عظیم دشمن ایستادگى کند؟

قیام عاشورا و رگ حیاتى دین

بعد از رحلت رسول گرامی، عدّه ای مرتد شدند؛ بعضی دین بیمار را قبول کردند که هم می گویند: به من چه، هم می گویند: به تو چه! « امر به معروف و نهی از منکر » رگ حیاتی دین است، این رگ را قطع کردند. غالب مسلمانها می گویند: به من چه، می گویند: به تو چه! تو سر جایت بنشین، به من چه! این به من چه، حرف اسلام نیست. این به تو چه، حرف اسلام نیست… امر به معروف و نهی از منکر یک نظارت مردمی است؛ امر به معروف با ارشاد و تعلیم و تذکر و یاد آوری فرق دارد؛…شما باید امر بکنید، نه یاد آوری کنید، نه تذکر بدهید! بلکه فرمان بدهید

عاشورا؛ ترکیب ‌ستیز و عاطفه

وجود مبارک حضرت سیّدالشّهداء برحسب آثار ظاهری، نه فقط جامعه را، بلکه تاریخ را متحوّل کردند… حتی وقتی به دشمن می‌رسیده­ اند و جای ترحم وجود داشته است، بلافاصله ترحم می‌کرده ­اند، این‌ها همه نشانه‌ي آن است که مبنای زبان ایشان، زبان سخن گفتن با «عاطفه تاریخ» است؛ اصلاً حضرت با زبان عاطفه با تاریخ سخن می­گفتند!وقتی قمربنی­ هاشم وارد بر شط شدند، تشنه بودند، چرا آب نخوردند تا بهتر بجنگند؟ این که «منطق» ایشان به همان اندازه که برابر دشمن شدید است، در برابر دوست رؤوف و دل‌بسته است، این منطق سخن گفتن با تاریخ است. گریه کردن­ های سیّدالشّهداء در عاشورا و ابراز …

چمران در رثای یاران حسین (ع) می‌نویسد

انسانی می‏تواند زندگی حقیقی داشته باشد که اسیر و برده زندگی نگردد، هیچ‏ چیز حتی خود زندگی، او را به قید و بند اسارت و ذلت نکشاند،‌ آزاد و مختار باشد و تا وقتی که زنده است، با افتخار و شرف زندگی کند و هنگامی که مرگ فرارسید، آن را با آغوش باز بپذیرد که خود مبدأ حیات اخروی و تکامل بزرگتر و مهمتری است… شهدای کربلا، آن آزادگانی که در برابر دهر و ابرقدرت‏های آن روز تسلیم نشدند، آزادانه زندگی کردند…

پرتو اسلام، مس هویّت ایرانی را طلا کرد

اگر بخواهیم هویّت ایرانی را تجزیه و تحلیل کنیم باید اعتراف کنیم که ایرانی، هویّت ایرانی بودن خویش را با پذیرش اسلام ارتقا بخشید و مسِ وجودش را به طلا تبدیل ساخت. چه این‏که بدون اسلام هویّت بود، اما آغشته با آلودگی‏ها و ناپاکی های اخلاقی، اعتقادی و فرهنگی…

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.