به وقت پیری

سراج۲۴، محمدمهدی‌ ادیبی/ حدوداً پنج ساله بودم. قَدَّم کمی بالاتر از زانوی پدرم بود و دست در دست او در خیابان نزدیک خانه‌مان قدم می‌زدیم. معمولاً خرید روزانه را در حینِ همین قدم‌ زدن‌ها انجام می‌دادیم. آن روز هم همین اتفاق افتاد و ما برای خرید چند قلم جنس، به مغازه‌ای در همان حوالی رفتیم. فروشنده، الباقی […]

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.