داستان کوتاه: پایین شهر

پایین شهر را با صورت‌های سوخته، خانه‌های گلی، چادرهای به کمر بسته و فاضلاب‌های سبز رنگ وسط کوچه‌هایش به یک نظر می‌توان شناخت: دائما مردی آس و پاس با قدی متوسط، سیبیل زرد و لب های خشک و سیاه همیشگی‌اش به دنبال سهمیه‌ی امروز، حیران و پر درد، همه‌ی سوراخ سمبه‌هایی را که به چشمش می‌آید زیر و رو می‌کند اما برای صاحب شدن باید اول پول داشت. قانون همین است و این و آن سرش نمی‌شود. همه می‌دانند.

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.