پنج‌شنبه 04 آوریل 13 | 10:05

سعید جلیلی؛ دیپلماتی که کم‌ حرف‌ می‌زند اما قاطعانه و انقلابی

ابتکارات دکتر جلیلی بسیار زیاد است. در بیشتر موراد هنگام مصاحبه عکس شهدای هسته‌ای را در کنار خود قرار می‌دهد. می‌گویند سعید جلیلی کم حرف می‌زند و کم موضع می‌گیرد. اما اگر موضع بگیرد قاطعانه و انقلابی خواهد بود.


تریبون مستضعفین

سعید جلیلی«من سال ۶۲ که دیپلم گرفتم دانشگاه امام صادق(ع) قبول شدم و رفتم تهران. سال ۶۸ فوق لیسانس گرفتم و همان سال هم دکترای خارج کشور قبول شدیم هم در وزارت خارجه استخدام شدیم که بعد هم اعزام دکترا را تبدیل به داخلش کردیم و در همان دانشگاه امام صادق(ع) دکترا را در رشته علوم سیاسی- گرایش جامعه شناسی سیاسی – ادامه دادم و الان در شرف دفاع پایان نامه هستم. در وزارت خارجه هم از ۷۱ تا ۷۷ مسوولیت اداره بازرسی وزارت خارجه را داشتم. از آن زمان هم مسوول میز آمریکا را در وزارت خارجه هستم و معاون اداره اول آمریکا هستم که کارهای مربوط به آمریکا و تحرکاتی که آمریکا در قبال ایران دارد را تعقیب بررسی می‌کنیم.»

اینها را سعید جلیلی درباره خودش می‌گوید، آن هم زمانی که کاندیدای نمایندگی مجلس ششم از مشهد بوده است. به دلیل اقدامات تخریبی برخی جریانات خاص در مشهد رای نمی‌آورد، اما به گفته اعضای ستاد تبلیغاتی‌اش، او حتی حاضر نبود رقبایش را نقد کند، چه رسد به اینکه تخریب‌شان کند. او حتی برای تبلیغات خود در دو دوره کاندیداتوری، یک میلیون تومان هم خرج نکرد! چیزی که در زمانه‌ی ما بیشتر به شوخی شبیه است که با این هزینه‌های اندک به رقابت با جریانات وابسته به ثروت و قدرت و تکاثر رفت.

حسب‌حال

سعید جلیلی دومین فرزند یک خانواده 5 نفره فرهنگی و متدین اول شهریور ماه 1344 در مشهد به دنیا آمد. پدرش معلم و اصالتاً بیرجندی و مادرش دارای ریشه اردبیلی است. سال‌های قبل از دبستان را به خاطر شغل پدر در شهرستان قائن در جنوب خراسان گذراند و خانواده از 1349 در محلات طبرسی و طلاب مشهد ساکن شد. سعید جلیلی در هنگام وقوع انقلاب اسلامی سیزده سال داشت و به طور فعال در راهپیمایی‌های سال 57 همراه با دوستان نوجوان که بسیاری از آنها در سال‌های بعد به شهادت رسیدند، حضور داشت. در سال‌های اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دانش آموز دبیرستان دکتر شریعتی مشهد بود که از مهمترین مراکز چالش گروه‌های اسلامی با گروهک‌های التقاطی به شمار می‌آمد. در همین دوره با دکتر عبدالحمید دیالمه از فعالان دانشجویی مشهد و موسس مجمع احیای تفکرات شیعی، آشنا شد و در جلسات آموزشی و سخنرانی‌های سیاسی و اعتقادی او شرکت می‌کرد. دیالمه بعدها به نمایندگی مردم مشهد انتخاب و در 7 تیر 1360 در حادثه تروریستی حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید.

فعالیت‌ها و جهت‌گیری‌های دیالمه تاثیری جدی بر بنیه اعتقادی و منش سیاسی سعید جلیلی داشت. استقلال رای دیالمه، اصولگرایی مبنایی و صادقانه، تیزهوشی و شجاعت و خط شکنی او در میدان‌های سیاسی به‌علاوه روحیه تعبد و منش اخلاقی وی را به الگویی برای بسیاری از جوانان و نوجوانان انقلابی (خصوصا در مشهد و تهران) تبدیل کرده بود.

جلیلی همزمان با تحصیل در دبیرستان و حضور فعال در صحنه های چالش با جریان های سیاسی گوناگون اعم از منافقین و بنی‌صدری‌ها و … به همراه گروهی از دوستان خود طیف وسیعی از فعالیت‌های فرهنگی را در یکی از مساجد مهم جنوب شهر مشهد بنیان گذاشت. کتابخانه مسجد انصار المهدی که به نام پاسدار شهید محمد جعفر بیننده مزین شده بود یکی از نمونه رویش‌های فرهنگی انقلاب اسلامی بود که مثل هزاران هسته مشابه‌اش در مساجد کشور عهده دار حفظ و ارتقاء شور و شعور دینی نسل انقلاب بوده است.

جلیلی در سال 1362 در دومین دوره دانشگاه امام صادق (علیه السلام) در رشته معارف اسلامی و علوم سیاسی پذیرفته شد و در این دانشگاه از محضر اساتیدی همچون آیت الله مهدوی کنی، استاد سید جعفر شهیدی، آیت الله خزعلی، آیت الله باقری کنی و … بهره مند شد.

او در طی دوره تحصیل تا مقطع فوق لیسانس دانشجوی ممتاز دانشگاه بود و پایان‌نامه‌اش را با عنوان سیاست خارجی پیامبر (ص) با راهنمایی حجت‌الاسلام دکتر عبدخدایی و دکتر رضاقلی نظام مافی در سال 1368 دفاع کرد.

سعید جلیلی در طی سالهای دفاع مقدس بارها در جبهه‌های جنگ حضور پیدا کرد و در لشگر 21 امام رضا و لشگر 27 محمد رسول الله عمدتاً به عنوان بیسیم‌چی و دیده‌بان در عملیات بدر، والفجر 8، کربلای 5 و …. حضور داشت. پای راست جلیلی در 19 دیماه 1365 در شلمچه حین عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش قطع شد.

بسیاری از دوستانش در دفاع مقدس به شهادت رسیدند که می‌توان به نام‌هایی چون: سید اسماعیل موسوی، هاشم دقیق‌نژاد، امیرحسین صبوری، حمید غفوری، محمد رضایی زال، محسن امیرکانیان، مجید نعیمی، اصغرکهدویی، رامین عقدایی، علیرضا دهیار و… اشاره کرد.

جلیلی بعد از جنگ و با فارغ التحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد معارف اسلامی و علوم سیاسی وارد وزارت خارجه شد، در یکی دو سال اول کارشناس اداره بازرسی وزارت امور خارجه بود و سفرهای متعددی به کشورهای اروپایی و آسیایی داشت و همزمان با آشنایی با اوضاع بین‌الملی درک دقیقی نیز از بروکراسی اداری کشور پیدا کرد. او بین سالهای 1370 تا 1376 ریاست اداره بازرسی وزارت خارجه را به عهده داشت.

حضور 8 ساله در بازرسی وزارت امور خارجه و ارزیابی مستقیم و دقیق عملکرد بیش از 3000 کارشناس و کارمند و کاردار و سفیر این وزارتخانه، جلیلی را به یک کارشناس تمام عیار نظام اداری کشور بدل کرد و آسیب‌شناسی جامعی از دیوانسالاری حاکم که در سال‌های موسوم به سازندگی و توسعه هر روز بیش از پیش سمت و سو و رنگ و بوی بوروکراتیک و تکنوکراتیک پیدا می‌کرد به دست آورد.

سابقه جلیلی در اداره بازرسی یکی از سرفصل‌های مهم و ناگفته شغلی اوست.

چالش جلیلی با مدیران وقت وزارت خارجه بر سر برخورد با ناکارآمدی‌ها و برخی مفاسد موجود بالا گرفت و البته وزیر وقت فرصت برکناری او را از اداره بازرسی پیدا نکرد. وظیفه‌ای که کمال خرازی وزیر بعدی بر عهده گرفت و جلیلی بعد از 8 سال حضور فعال در اداره بازرسی به معاونت اروپا و آمریکا منتقل و معاونت اداره دوم آمریکا به وی سپرده شد. در پایان دهه هفتاد تحصیلات تخصصی خود را در مقطع دکترای علوم سیاسی به پایان رساند. او اگر چه در آزمون دکترای اعزام به خارج از کشور پذیرفته شد، اما با تبدیل آن به داخل کشور دانشگاه امام صادق علیه‌السلام را برای تحصیل برگزید. در این مقطع با اساتیدی همچون دکتر علی اکبر، دکتر چنگیز پهلوان، دکتر حسین بشیریه و… ضمن آشنایی بی‌واسطه با افکار مروجین اندیشه‌های غربی و لائیک در ایران در رشته علوم سیاسی دکترا گرفت.

پایان نامه دکتر جلیلی با عنوان پارادایم اندیشه سیاسی در قرآن به راهنمایی آیت‌الله علم‌الهدی انجام شد.  این رساله در کشور لبنان نیز به زبان عربی ترجمه و منتشر شده است.

سعید جلیلی در سال‌های بعد دروسی را در دانشگاه های مختلف تهران تدریس کرد.

جلیلی در سال 1380 با افزایش فشار جریان‌های چپ‌گرا و تکنوکرات در وزارت امور خارجه به دفتر مقام معظم رهبری منتقل و در آنجا گروه بررسی‌های جاری را بنیان گذاشت. در طول حضور چهار ساله در دفتر رهبری صدها گزارش کارشناسی در زمینه‌های گوناگون اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی برای ارائه به رهبر معظم انقلاب با مدیریت جلیلی تهیه شد. این مقطع از زندگی شغلی جلیلی به او کمک کرد تا در تراز بالاتر از وزارت امور خارجه تصویر جامع‌تری از مسائل از مسائل کلان کشور و چالش‌های نظام خصوصاً در حوزه اجرایی پیدا کند.

ده‌ها جلسه با مدیران ارشد نظام و اخذ و ارزیابی هزاران گزارش کارشناسی دستگاه‌های اجرایی و اداری و ارائه جمع‌بندی‌های کارشناسی به مقام معظم رهبری از جمله وظایف جلیلی در اداره بررسی‌های جاری دفتر رهبری بود.

دکتر جلیلی اواخر خردادماه 84 علیرغم اینکه در دوره اول انتخابات به محمود احمدی نژاد رای نداده بود، از سوی وی برای مشاورت در امور سیاسی دعوت و در هفته منتهی به سوم تیر در ستاد وی فعال بود.

با انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری، جلیلی در حلقه مشاوران وی برای انتخاب وزرا قرار گرفت و چندی بعد به همراه منوچهر متکی، صالحی و… به عنوان کاندیدای وزارت امور خارجه به مجلس شورای اسلامی معرفی شد که در نهایت با تعامل با مجلس منوچهر متکی به وزارت برگزیده شد و جلیلی از دفتر رهبری به معاونت اروپا آمریکای وزارت امور خارجه بازگشت.

او در سالهای 1384 تا 1386 در سمت معاون وزیر خارجه در مذاکرات ایران و غرب حضور داشت و از سال 1386 بجای علی لاریجانی با موافقت رهبر معظم انقلاب، دبیری شورای عالی امنیت ملی را بر عهده گرفت. او در سالهای بعد با حکم مقام معظم رهبری به نمایندگی ایشان در شورا به جای علی لاریجانی منصوب شد.

اگر چه دکتر جلیلی در این سمت بیشتر به عنوان نماینده جمهوری اسلامی در مذاکرات 1+5 شناخته شده است اما این مذاکرات بخش کوچکی از وظایف دبیر شورای عالی امنیت ملی محسوب می‌شود.

مهم‌ترین مسائل کشور در بسیاری حوزه‌های اقتصادی، مدیریتی، اجتماعی و … در دبیرخانه شورای عالی جمع‌بندی می‌شود.

جلیلی در سال 1373 ازدواج کرده و همسرش پزشک متخصص است و یک فرزند پسر دارد.

پدر جلیلی فرهنگی بازنشسته است و سابقه معلمی و حدود بیست سال مدیریت مدرسه را در کارنامه دارد. مادرش خانه‌دار، برادرش از فعالان فرهنگی کشور و خواهرش نیز از جامعه فرهنگیان است.

سعید جلیلی

از وی کتاب درباره سیاست خارجی پیامبر (ص) [انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی – 1374] منتشر شده است که در سال 1378 توسط انتشارات دارالنبلاء به عربی ترجمه و با عنوان «السیاسه الخارجیه للرسول الاكرم (صلی الله علیه و آله)» منتشر شده است.

ساده زیستی و تواضع

وی که در زندگی شخصی به پرکاری و ساده‌زیستی شهرت دارد، تا پاسی از شب در جهت تقویت دیپلماسی کشور تلاش می‌کند و مورد اعتماد رهبر انقلاب حوزه سیاست خارجی و داخلی است. مشهور است که او سوار بر پراید مشکی شخصی می‌شود و حتی مسئولیت دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئولیت مذاکرات هسته‌ای با غرب نیز این سبک زندگی او را تغییر نداده است.

مجدی حسین روزنامه‌نگار مشهور مصری درباره دیدارش با سعید جلیلی می‌گوید:

«علیرغم سفید شدن موی سرش به نظر نمی‌رسید که وی سن زیادی داشته باشد. (شاید بین ۴۵ تا ۵۵) رفتار او با من بسیار متواضعانه بود و گویی احساس نمی‌کردم که با یک مسئول بلند پایه یک کشور قدرتمند در حال گفتگو هستم. به طور خلاصه بگویم که در تمامی زمینه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی با یکدیگر متفق القول بودیم….

در پایان نیز دکتر جلیلی اصرار کرد که تا درب ورودی ساختمان و مقابل ماشین مرا مشایعت کند (این به معنای ده‌ها پله پیاده آمدن تا پایین ساختمان بود) هر چند سعی کردم او را منصرف کنم اما بی‌فایده بود و ما گفتگوهای خودمان را تا بدرقه من تا درب ماشین ادامه دادیم. در طول پایین آمدن از پله‌ها احساس کردم کمی راه رفتن دکتر جلیلی غیرعادی به نظر می‌رسد. هنگامی که به ماشین سوار شدم از همراهم در این مورد پرسیدم که وی گفت دکتر جلیلی پای راست خود را در جنگ با عراق از دست داده است که این قضیه باعث شرمندگی من در قبول مشایعت وی از دفترش تا ماشین شد.»

جلیلی در مهرماه ۸۶ پس از استعفای علی لاریجانی به سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی منصوب شد. اما آنچه امروز صحبت از این دیپلمات جوان و متعهد انقلاب را بر سر زبان‌ها انداخته است، اداره هوشمندانه، مقتدرانه و متعهدانه پرونده هسته‌ای و نحوه مذاکره او و تیم همراهش در مواجهه با کشورهای ۱+۵ بود.

سعید جلیلی

به نوشته خبرگزاری رویترز ديپلمات‌هايى که آقای جليلى را ديده‌اند مى‌گويند وى در بحث‌ها بر موضع خود بسيار پافشارى مى‌کند و عقايد محکمى دارد. يک ديپلمات گفت که وى بيشتر در سخنرانى و نه بحث تبحر دارد.

جليلى می‌گوید: «مدل و الگوى انقلاب اسلامى مى‌تواند در همه جاى جهان تکثير شود و ما حاضريم تجارب خود را در اختيار دنيا قرار دهيم. اگر همه قدرت‌هاى جنوب به يکديگر متصل شوند و توان خود را تجميع کنند، يک قدرت بزرگ ديگر به ابرقدرت‌ها اضافه خواهد شد.»

چند روایت معتبر از درباره دکتر جلیلی

دکتر مجید بذرافکن -که در دانشگاه امام صادق علیه السلام شاگرد وی بوده است- می‌نویسد:

سال سوم درس تفسیر آیات سیاسی چهارشنبه 10-12 آمد؛ با همین قیافه ای که الان دارد. مظلوم و سربه زیر، مرموز و موقر. ابهت خاصی داشت، پایش که می لنگید خیلی دوست داشتنی می شد.

با تبیین نظام فکری اسلام در چهار بخش هستی شناسی و انسان شناسی و جامعه شناسی و معرفت شناسی شروع کرد. با طمأنینه درس می داد و زیاد به دانشجویان سخت نمی گرفت. گوش می دادند یا نه کار خودش را با جدیت ادامه می داد….

ماه رمضان آن سال مشرف شدیم کربلا، غیبت ها را تا نهایت پرکرده بودم. دانشگاه امام صادق علیه السلام و سختگیری در حضور و غیاب کم از ارتش ندارد.

بچه ها به استاد گفتند رفته کربلا خواهشاً غیبت نزنید. خندیده بود. غیبت زده بود.

وقتی برگشتم گفتم: استاد چرا غیبت زدید؟ ما رفته بودیم کربلا!

باز هم می خندید. گفت کربلا رفتن مستحب است درس خواندن واجب؛ اشتباه کردی رفتی.

درس را به هر ضرب و زوری بود حذف کردیم تا صفر نشود. ترم بعد ارائه شد باز هم دکتر سعید جلیلی!

خلاصه کنم تنها درسی که صد گرفتم همین درس بود همیشه به وقت می رفتم سر کلاس خوب گوش می دادم . خیلی دوستش داشتم. انقلابی بود انقلابی واقعی.

سالها در وزارت خارجه کار می کرد با اتوبوس و مترو از کرج می آمد سر کار. تلفن همراه که نداشت ثابت را هم خارج از نوبت با امتیاز جانبازی نگرفته بود. می گفت ما در خدمت انقلابیم نه انقلاب در خدمت ما.

اوایل دوره دوم خرداد در یکی از مناصب بی خطر گمارده بودندش ولی همچنان استاد به کارش معتقد بود. بعد که بیت او را جذب کرده بود.

حکایات انقلابی گری اش در دروه دانشجویی اش را از دوستانش می شنیدیم ولی خودش هیچ وقت چیزی نگفت و هیچ وقت به سوالاهای مکرر ما جواب نداد. بسیج دانشجویی دانشگاه را که اولین بسیج دانشجویی بود آنها تأسیس کرده بودند. همین وحید جلیلی سوره شاگرد و برادر کوچکتر حاج سعید است.

به خاطر پایداری در اندیشه های انقلابی اش یکی از درسهایش را 5 از صد گرفته بود.

وقتی رئیس دانشکده جدید می خواستیم هر چه دانشگاه و معاون آموزشی دانشگاه اصرار کردند بیت اجازه نداد بیاید. خودش هم گوش به فرمان بود.

بخش سیاست خارجی دفتر بررسی منابع بیت بود. آقا گفته بود از نوشته هایش استفاده می کنم.

روزهای انتخاب وزرا یکی از بچه ها زنگ زد گفت اگر نماینده می شناسید تماس بگیرید جلیلی را معرفی کنید. به علت گمنامی کاندید مناسب وزارت خارجه نشده بود. هر چند درس خوانده و باسواد و انقلابی بود….

وقتی به وزرات خارجه برگشت عده ای از دوستان و هم دانشگاهی های وزارت خارجه ای برای تبریک و … سراغش رفتند ولی جز صلابت چیزی ندیدند: شما اگر کاره ای بودید که در دوره گذشته صدایی و ندایی از شما بلند می شد و … بفرمایید.

برای یادواره شهدای دانشگاه، سخنرانی داشت با یک پراید سیاه تنها آمد. سخنرانی اش یک محور داشت. راه امروز شهدا خدمت به انقلاب است. خودش می گفت دیدم دوستی در اداره لباس نظامی پوشیده گفتم چه خبر است گفت بود مانور داریم. دکتر گفته بود مانور امروز من و تو در همین اداره هاست نه در بیابانها.

اعتقاد فوق العاده ای به ولایت داشت. روزهای اوج حمله آمریکاییها به کربلا و نجف از او پرسیدند برویم عراق بجنگیم. گفت از فرمانده ام یاد گرفتم که وقتی در میانه میدان از رادیو شنید امام قطع نامه را پذیرفته است! گفته اگر امام سیبی را نصف کند بگوید نصفش حلال و نصفش حرام نمی پرسم چرا!

اصرار کردیم استاد یک ماه و چند ماهی یک بار بیا برای بچه ها صحبت کن، بچه ها نیاز دارند مشتاقند و هزار توجیه و التماس دیگر! گفت: ما کارگریم کارگر کار خودش دست خودش نیست.

در ایام جنگ لبنان رفته در مناطق درگیری یک از صدا وسیمایی ها اضافاتی داشت که ما ال و ما بل، با خنده گفت در مناطق درگیری ندیدم شما را!

مرد روزهای سخت یک‌نفره سفر می‌کند از این کشور اروپایی به آن کشور همه سفرا را فعال کرده است در خروجی خبرگزاری ها هر از چندی می بینی سفیر ایران در فلان کشور جواب فلان مقاله را در مورد ایران داده است. مدیر شبکه العالم به ایشان اصرار می کرد، قبل از سفر بگویید پوشش خبری بدهیم، مثل لبنان. فقط خندید.

مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد.

دفاع اصول از موضع انقلابی

ابتکارات دکتر جلیلی بسیار زیاد است. در بیشتر موارد، هنگام مصاحبه عکس شهدای هسته‌ای را در کنار خود قرار می‌دهد. می‌گویند سعید جلیلی کم حرف می‌زند و کم موضع می‌گیرد. اما اگر موضع بگیرد قاطعانه و انقلابی خواهد بود.

سعید جلیلی

  1. جواد
    4 آوریل 2013

    تیترش به نظرم گیر داره!
    همینطور نیست؟

  2. الا
    4 آوریل 2013

    ایشان که رایزن و دبیر و و.. بودند
    در چه کشوری این سمتها را داشتند؟
    شنیدم یه مدتی هند بودند؟

  3. یاسین توسلی
    6 آوریل 2013

    زنده باد دکتر جلیلی. این نوشتار درخصوص ایشان بسیار مرا تحت تاثیر قرار داد. الهام بخش بود این نوشتار.
    شیفته مرامش بودم بیشتر توجهم بهش جلب شد. دوستش دارم. ممنون

  4. حامد بیانی
    10 آوریل 2013

    زنده باد مهندس مشایی

  5. مهدی راست خدیو
    2 ژانویه 2014

    افرین به جلیلی که تمام \یش بینی هایش در مورد این گروه چ‍ب گراه به حقیقت بیوست
    مردم خودشون رو برای فتنه 92 اماده کنند به یاری خدا تا مدتی کوتاه دیگر بساتشون برچیده میشود

  6. مسعود
    3 ژانویه 2014

    درست برعکس آنچه هوادارانش می اندیشند از نظر گفتمانی در گفتگوهای
    هسته ای مرتکب گناهی نابخشودنی شد .اشتباه گفتمانی جلیلی – که جای نقد
    دارد- محدود کردن مذاکره به چند کشور و پذیرش سیادت آنها بر جهان بود. در
    حالی که باید از این فرصت برای کشاندن پای بقیه کشورها و بالا بردن هزینه
    برای دشمن استفاده می کرد. اما برعکس جلیلی با محدود کردن تلاشهای هسته
    ای خود بادایره محدود 6 کشور زورگو که خود را صاحب دنیا می دانند عملا
    سیادت آنها را پذیرفت. در حالی که احمدی نژاد در دوره ای که از چزخه هسته
    ای برکنار نشده بود با کشاندن پای کشورهای دیگر ، هژمونی سلطه قدرتها را
    بر دنیا به چالش کشید و هزینه سیاسی سنگینی را به دشمن تحمیل کرد. احمدی
    نژاد استاد مسلم استفاده از دیپلماسی عمومی بود حال آنکه جلیلی تصور می
    کرد صرف ایستادگی در مذاگرات و امتیاز ندادن کافیست! بی آنکه هیچ هزینه
    ای را به غرب تحمیل نماید.

    ثانیا: جلیلی در عرصه انتخاباتی نشان داد که بکلی فاقد توان ورود به
    چالشهای سیاسی است. او به آسانی هر چه تمامتر می توانست به اشاره به
    سوابق حسن روحانی در تیر 78 و سرسپردگی او به جریان راست، او را به چالش
    بکشد و پاشنه آشیل او را نشانه رود. چیزی که همه منتظر آن بودیم. اما او
    در خطایی بچگانه دقیقا خود را در دام بحث مذاکرات هسته ای انداخت و اجازه
    داد حقوق هسته ای ایران به عنوان یک اهرم انتخاباتی مطرح شود . کاری که
    نتیجه اش فاجعه بار بود. از آن بدتر اینکه گویا جلیلی میان مردم نبود و
    نمی دانست که اتفاقا مردم عدم به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای را از چشم
    او می بینند. گویا جلیلی بهتر از این نمی توانست پاس گل طلایی به روحانی
    بدهد که داد. حال آنکه روحانی با درایت هر چه تمامتر و با یاد آوری یک
    سابقه سرکوبگر از قالیباف کار الو را ساخت حال آنکه واقعا خود روحانی بیش
    از قالیباف دارای چنین سابقه ای بود.
    گویا اساسا وظیفه جلیلی و قالیباف دادن پاس گل به روحانی بود.

    ثالثا:جلیلی نشان داد که یک شخص با تفکر عمیقا نحبگانی است. نگاهی دایما
    اخم آلود داشت و ظاهرا خواسته های مردم برای او محلی از اعراب نداشت. او
    هیچ تلاشی انجام نداد تا از آرای گفتمانی خود موج سیاسی ایجاد کند. او
    اصلا در حرف زدن عادی هم دچار اشکال بود.

    رابعا: طرفداران جلیلی فاقد هر نوع استدلال و منطقی بودند. شعار مسخره ”
    رای ما جلیلی ” نشان دهنده اوج ضعف جلیلی بود. خوب هر کسی رای می دهد و
    به یک شخصی. کجای این شعار کسی را تشویق می کند که به جلیلی رای بدهد؟

    خامسا: از همه بدتر اینکه جلیلی می خواست خود را یک نوع احمدی نژاد 84
    معرفی کند حال آنکه از حداقل های توانایی احمدی نژاد در 84 بی بهره بود.
    از رهر نظر این مقایسه مضحک بود.

    سادسا: جلیلی و همه اصولگرایان دقیقا در همان دامی افتادند که هاشمی
    برایشان تنیده بود. جلیلی نه تنها احمدی نژاد را منحرف و ضد دین نامید
    بلکه حتی در مناظرات اقتصادی مطلقا تلاشی برای حمایت مستدل از اقدامات
    مثبت احمدی نژاد ننمود و به گونه ای به نظر می آمد که انگار 8 سال سیاهی
    و تباهی محض حاکم بوده است. جلیلی صرفا از موضع دیپلماسی حمایت می کرد
    چون خودش هم جزیی از آن بود. اما هیچ پاسخی برای استدلالات اقتصادی و
    سیاه نمایی های سایر کاندیداها نداشت.
    نتیجه اینکه جلیلی رای بخش عظیمی از روستاییان و شهرهای کوچک را که به
    آسانی و با حمایت از حداقل رویکردهای اقتصادی احمدی نژاد می توانست به
    دست بیاورد از دست داد.

    سابعا: وقتی مردم می بینند که جلیلی و سایر اصولگرایا صراحتا و یا با
    سکوت بر تمام اتهاماتی که هاشمی و بعد میرحسین موسوی به احمدی نژاد می زد
    صحه می گذارند و می بینند که انگار حق با هاشمی بود که از اول ذات منحرف
    و قانون شکن احمدی نژاد را شناخت ، چرا باید به جلیلی رای بدهند؟
    قطعا مردم مطمئن می شود که از اول حق با هاشمی بوده است. پس چچرا نباید
    به چنان فرد با بصیرتی رای دهند یا مثلا به کاندیدای او که حسن روحانی
    باشد؟

    متاسفانه، اصولگرایان بعضی هایشان رسما مهره هاشمی بودند و بعضی دیگر هم
    کاملا بازی خوردند.
    تمام کسانی که به آسانی هر چه تمامتر دنبال خط القای حاکنیت دوگانه و
    اثبات انحراف و قانون شکنی احمدی نژاد رفاتند و سخن از سی دی قرمز و
    برگزار نکردن انتخابات و چه و چه می گفتند باید به مکافات عمل خود دچار
    شوند.

    وقتی رهبری هشدار می داد که نتیجه کفران نعمت چیست، و یا در مورد اصلی و
    فرعی هشدار می داد و یا آنهمه بر روی فتنه اصرار می کرد، درست شبیه اثرار
    رسیول الله بر حفظ معبر در جنگ احد بود.

    متاسفانه افراد مغروری که فرق اصلی و فرعی را نفهمیدند مطلقا شایستکی آن
    را ندارند که ادعای رهبری جریان عدالتخواه را بنمایند.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.