حجت الاسلام و المسلمین محمد مهدی مهندسی، استاد عرفان و فلسفه حوزه علميه قم و کارشناس مذهبی رسانه ملی و رادیو معارف و عضو هیات مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی چندی پیش بر اثر عارضه قلبی در بیمارستان کسری تهران دار فانی را وادع گفت. مرحوم آيتالله محمدمهدي مهندسي با حضور در برنامه بوستان راديو معارف به سؤالات خبرنگار اين راديو پدر مورد زندگی خود پاسخ داده است كه اين گفتوگو در زمان حياتش منتشر نشد، اين گفتوگو به اين شرح است:
لطفا درباره چگونگي ورود به حوزه علميه براي شنودندگان راديو معارف توضيح دهيد؟
بعد از تحصيلات دبيرستان در شهرستان آباده شيراز تصميم بر ادامه تحصيل در دانشگاه داشتم و اصلا فكر طلبگي در من نبود براي آمادگي كنكور مصمم شدم به تهران بيايم درآن موقع مركز خوارزمي شماره يك از معروف ترين و معتبرترين مراكز آمادگي كنكور بود آن موقع شهريه به صورت ماهانه دريافت مي شد من شهريه ماه اول را پرداخت كردم و مشغول به تحصيل در رشته رياضي شدم بعد از گذشت يك ماه ، ماه رمضان بود كه برگشتم آباده بعد از سپري شدن ماه رمضان تمايل به تحصيل در علوم ديني و طلبگي در خود احساس كردم هيچ مشوقي هم نداشتم و هرچه بنده فكر مي كنم كه چه عاملي بصورت ظاهر در آن زمان طاغوت باعث شد كه به حوزه علاقمند شوم به صورت ظاهر پيدا نكردم بلكه به عكس موانع بسيار زيادي سر راه ما بود.
اما به لطف الهي كه واقعا من اين طلبگي را لطف و عنايت خداي مي دانم بدون هيچ مشوقي ، بدون هيچ پيشنهادي بدون اينكه كسي حتي به اندازه يك جمله بگويد كه برو دنبال طلبگي و يا اينكه فضاي شهرماه فضاي روحانيت باشد حوزه هاي علميه داشته باشد يا با كساني كه رفيق روحاني يا طلبه داشته يا در فاميل يا بستگان روحاني داشته باشيم هيچ كدام از اين عوامل نبود اما عنايت الهي بود مخالفت هاي بسيار زيادي انجام مي گرفت از نزديكان گرفته تا دوست و رفيق همشهري هركس كه از راه مي رسيد قربت الي الله نصيحت مي كرد كه اين كار را نكن، اگر با نصيحت نمي شد با متلك من را مي خواستند از اين تصميم منصرف كنند.
بالاخره با عنايت خداي ما وارد نظام فكري حوزوي شديم، خوب حالا مانع سربازي سر راه ما واقع شد و مجبور شدم باز دوسال سربازي را پشت سر بگذاريم و با فاصله هاي كه افتاد در اواخر سال 1353 وارد حوزه علميه قم شدم و تقريبا از اوايل 1354 درس وبحث رسمي طلبگي من آغاز شد تا اكنون كه در خدمت شما هستم ادامه دارد.
آيا براي ورود به حوزه علميه با كسي مشورت كرديد؟
يادم هست در تهران بوديم يك روز با يكي از همشهريانم كه براي كلاس هاي كنكور رفته بوديم تهران به مسجدي براي نماز ظهر و عصر رفته بوديم خوب بچه شهرستان بوديم و درتهران خيلي احساس غربت مي كرديم مسجد درنزديكي دانشگاه تهران بود نماز كه تمام شد من سر به سجده گذاشتم خيلي دلم شكست حالا اين چه احساسي بود كه بايد اينجا شكل مي گرفت اين ها مسائل ماوراي اين بحث ظاهري است آنجا اين دعا بر زبان ما جاري شد “خدايا آنچه خير و مصلحت ما هست انجام بگيرد” دقيقا همان شب بود بعد از مغرب وعشاء كه اين فكر به ذهن ما افتاد و پيشنهاد دادم به دوستم كه بيا بجاي اينكه اينجا كلاس ها را برويم چون يكسري فشارهاي جانبي روي كار بود بريم شهرستان كه اين فشارها را نداشته باشيم و كنكور مكاتبه اي باشد
آمديم شهرستان در ايام ماه مبارك رمضان روحاني شهرمان آن موقع حاج آقاي كرماني بود ايشان بحث اعتكاف را براي اولين بار در آن شهرستان مطرح كردند يك فرهنگي كه اصلا با مردم مأنوس نبود هفت ياهشت نفر از بازاريان و حاجي هاي مسجد تصميم گرفتند معتكف بشوند من هم خوب به عنوان جواني كه علاقه به مسجدداشت رفتيم اجازه بگيرم كه آيا مي توانم معتكف شوم ايشان گفتند بله چرا اجازه نيست خانه خدا است چه مانعي دارد بيايد ما هم رفتيم معتكف شديم عجيب اين است كه شبهاي اعتكاف و شبهاي احياي بود كه اعتكاف كرده بوديم به هيچ وجه ما دعا من اين نبود كه در كنكور امسال موفق بشم مرتب دعا اين بود كه آنچه خير است براي ما پيش بيايد تا اينكه ماه مبارك رمضان گذشت من يك وقت حس كردم دنبال اين مسئله هستم به يكي از همكلاسي ها و رفيق هايم گفتم بيا از روحاني شهر بريم سوال كنيم راجع به طلبگي ببنيم چه حال و هواي دارد خدا شاهد است هرچه حالا كه هيچ فكر مي كردم چه مسئله اي باعث شد مطلبي كه اصلا هيچ سنخيت صوري و ظاهري با ما نداشت اين فكر در ذهن ما شكل گرفت رفتيم يك مقدار سوالاتي در مورد روحانيت كرديم تا اينكه بالاخره رفتيم به سراغ اين فكر و اين تفكر شكل گرفت و هجمه و مخالفت ها به شدت شروع شد به صورتي كه در هرفضاي كه من شركت مي كردم اينها بود كه مورد هجمه و نصيحت يا تندي مي كردند حتي جمع هاي تشكيل مي شد كه موضوع و محور آن جلاسات تمسخر من و توهين كردن من بود كه من را منصرف كنند
واكنش خانواده شما در باره طلبگي چگونه بود؟
يادم هست رفتم خدمت پدرم مي خواستم اين كه مي خواهم بروم تحصيل علوم ديني كنم مطرح كنم نمي دانستم چگونه مطرح كنم پدر من از پارچه فروشان شهر بود و معروف بود به استخاره آمدم در اين فكر بودم حالا چگونه اين فكر را در خانواده مطرح كنم بعد آمدم خدمت پدرم گفتم بيا از طريق استخاره وارد شوم گفتتم يك استخاره براي من بكنيد استخاره را كرد و قرآن باز كرد گفت در نيتت مرددي خيلي مشخص نكردي كه مي خواهي چكار كني گفتم چطور گفت بين دو جريان كه يكي جريان رسالت انبيا است و يك جانب ديگر مسائل دنيا و تفرعون است و اسم و رسم دنياست مشخص نكردي مي خواهي چكار كني من از همين فرصت استفاده كردم هي گفتم الله اكبر هي گفتم لااله الا الله گفتن كه فضا را ايجاد كنم براي پذيرش گفت بابا چيه مگر ؟ گفتم بابا من تصميم گرفتم براي طلبگي تو ذهنم اين است كه طلبگي بهتر است يا دانشگاه كه ايشان خنديد گفت اينجور استخاره نمي گيرند كه طلبگي بهتر است يا دانشگاه قرآن باز كنند ولي خوب الان كه يك جريان كه كاملا رسالت انبيا است از همين فرصت استفاده كردم و ايشان اولين كسي كه موافقت كرد و مخالفت نكردند و ايشان به من گفتند كه با آگاهي انتخاب كردي يا اينكه احساس است يكسري مشكلات كه ايشان مي دانست و اينها را براي من مطرح كرد گفت اين مشكلات را دارد تحمل مي كني يا نه نمي گويم نرو مي گويم با آگاهي برو گفتم نه من همه اين ها را فكرش را كردم تا بالاخره به لطف الهي توفيق نصيب شد.
آيا فضاي خانوادگي و سابقه مذهبي باعث گرايش شما به حوزه علميه شد؟
از نظر خانوادگي اين افتخار را داريم كه مذهبي بوديم ما از كودكي با قرآن و نماز و مسجد آشنا بوديم اين نبود كه هميشه مسجد باشيم ولي مي رفتيم اما در خانه ما اتاقي بوديم به عنوان نماز خانه قرار داده بود كه درآن مهر وجا نماز و تسبيح و فضاي بود كه هركس مي خواست نماز بخواند مي رفت آنجا و عبادت مي كرد.
اما فضاي جامعه كه خوب فضاي آلوده اي بود و اين نكته را بايد جوانان بدانند كه اگر احيانا فضاي آلوده دارد اين به معناي سلب اختيار انسان نيست كه بگويم چون جامعه خراب است پس من مجبورم كه خراب باشم نه اين نيسيت ما با انكه جوان حزب اللهي انچناني نبوديم نمازمان را مي خوانديم روزه مي گرفتيم بنده يادم هست از منزل كه مي خواستيم برويم دبيرستان روزي چهار نوبت از جلوي سينما شهر رد مي شديم يك نوبت نشد كه ما برويم جلوي عكس هاي كزايي ببنيم و جالب اين بود كه هيچ وحشت از خانواده نبود كه بگيم وحشت پدر هست مادر هست و خود ما دنبال اين بحث نبوديم كه اين ستاره سينما كيست اسمش چيه تصويرش كدام است مي خواهم بگويم كه الان كه برخي جوانان ما مي خواهند بهانه بگيرند كه چون وضع جامعه خراب است ما مجبوريم خراب باشيم اين طور نيست عزت نفس مسئله اي زيبا و قشنگ است كه اگر آدم دين هم خيلي قوي ندارد ولي عزيز باشد براي خودش ارزش قائل باشد اين كرامت را احساس كند اين باعث مي شود در فضاي قشنگ قرار گيرد
جناب استاد مهندسي رابطه شما با جوانان چگونه است؟
بنده معتقد هستم جوانان مبتذل نداريم نگاه من به جوانان بسيار مثبت است اين نه به خاطر خوش آمد جوانان بگويم زياد با جوانان ارتباط داشتم از اول طلبگي تا به الان در سطح جامعه ، دانشگاه ها و اكثر مشاوره هاي كه با جوانان دارم جوان هاي ما جوان هاي بسيار خوبي هستند منتها مسئله اي كه هست بعضا راهكار درست را نمي توانند تشخيص دهند نه اين است كه زمينه هاي فاسد دارند انگيزه هاي بسيار خوب و قشنگ دارند اما استفاده بهينه از اين انگيزه ها و سامان دهي به اين درخواست هاي فطري و زيبا و قشنگي كه دارند متاسفانه در محيط جانبي ضعيف است بنابراين جوانان ما بسيار مثبت هستند يك مقداري مي طلبد كه حمايت هاي فرهنگي و اخلاقي و تربيتي بشوند.البته انسان هرچه با قرآن و نهج البلاغه ارتباط داشته باشد كم است و اين نيست كه بگويد چرا كه اينها دو فضاي محدود نيستند هرچه به آنها نزديك شود و به ادبيات وحي و ولايت نزديك بشود احساس مي كند كمبود هايش بيشتر است و احساس مي كند نيازش به اين ارتباط بيشتر است
بفرمايد كه شما از چه زماني وارد حوزه تبليغ شديد؟
در روند كاري درس و بحث حوزوي از اول طلبگي فضاي تبليغي بوده در شهر و روستا و در مراكز مختلف و كم كم در رسانه ها در راديو و تلويزيون برنامه هاي تبليغي در سطوح مختلف داشتيم بيشتر كار طلبگي ما در حوزه تدريس بوده از اويل طلبگي به توصيه بعضي از بزرگان يادم هست در همان سال اول طلبگي وقتي آمدم وارد قم شدم بنا را بر اين گذاشتيم كه خدمت برخي از بزرگان و راه رفته ها را برويم و از آنها نصيحتي را بطلبيم خدمت مرحوم علامه طباطبايي رضوان الله تعالي عليه رسيديم خدمت مرحوم فلسفي در امر تبليغ رسيديم اساتيد بزرگواراني كه آن موقع از مشاهير بودند رسيديم و توصيه هاي كه اين بزرگان داشتند استفاده مي كرديم يكي از اين توصيه ها اين بود كه تدريس را از ابتداي امر طلبگي سعي كنيد داشته باشيد ما هم اين توصيه را مد نظر گرفتيم
جناب استاد مهندسي ارتباط شما با دانشگاه به چه نحو بود؟
در بحث دانشگاه هم دروس كه بحث هاي عمومي چه اخلاق و معارف و بحث هاي تخصصي از قبيل متون عرفاني و متون تفسيري ،فقه الحديث ، درايت الحديث اين قبيل بحث ها با ماهيت طلبگي ما در تخصص هاي بعضي از رشته هاي علوم انساني دانشگاه بوده اين ها را بحث مي كرديم هفته يك شب بحث تفسير قرآن را داريم اين ها مجموعه مباحثي بوده كه در فضاي حوزوي انجام گرفته است
استاد نظر شما درباره تبليغ ديني از رسانه هاي ديداري و شنيداري مانند راديو معارف چيست؟
بطور قطع يكي از بسترهاي كه دين را مي تواند به مردم برساند بستر رسانه است در قديم اينگونه نبود بايد حتما چهره به چهره مطرح مي شد يا بصورت مكتوب انجام مي شد اما با پيشرفتي كه ابزار رسانه اي انجام داده و مسائل را به مخاطبان ارائه كرد. خوب مسلما بايد از اين فرصت بايد استفاده درست و كارشناسانه و صحيح بشود و بنده معتقد هستم كه بايد كساني كه شايستگي را دارند هرچه بيشتر از اين فضاي تبليغي استفاده كنند
Sorry. No data so far.