شنبه 21 آوریل 12 | 23:00

همه‌چیز درباره جنبش وال‌استریت

دکتر ابوذر گوهری مقدم استاد روابط بین الملل دانشگاه امام صادق علیه السلام و کارشناس مسائل آمریکا هستند. با ایشان درباره تحولات اخیر آمریکا به گفتگو نشسته‌ایم.


اشاره: دکتر ابوذر گوهری مقدم استاد روابط بین الملل دانشگاه امام صادق علیه السلام و کار‌شناس مسائل آمریکا هستند. با ایشان درباره تحولات اخیر آمریکا به گفتگو نشسته‌ایم.

به نظرم بهتر است از سابقه جنبش‎های اعتراضی آمریکا در دوره معاصر شروع کنیم.

در مورد جنبش‏های اخیری که شکل گرفته اگر بخواهیم به شکل موردی بررسی کنیم، مهم‏‌ترین اعتراضات در این سطح که الآن در جنبش اشغال وال استریت اتفاق افتاده به اعتراضات مردمی در سیاتل آمریکا در سال ۱۹۹۹ باز می‌‏گردد. اجلاس جهانی شدن بود و سران کشورهای صنعتی قرار بود اجلاسی برگزار کنند، غالب مردم آمریکا که با جهانی شدن به معنای سلطه نظام سرمایه‏ داری و حذف طبقات پایین‏‌تر و تحت فشار قرار دادنشان مخالف بودند آن‏را تحمل نکرده و به خیابان‏‌ها ریختند و با پلیس درگیر شدند و در آن مقطع شورش گسترده‏ای در منطقه سیاتل صورت گرفت و این اولین اعتراض مردم آمریکا در ده سال اخیر بود که در مخالفت با ساختار اقتصادی مطرح می‌‏شد.

اگر بخواهیم در یکی دو سال اخیر جنبش‏ هایی با‌‌ همان صبغه یعنی مخالفت با نظام سرمایه‏ داری را بررسی کنیم، جنبشی بود که در چند ماه گذشته در ایالت ویسکانسین آمریکا صورت گرفت، در این ایالت اعتراضات مردم به نظام حاکم، بحران‏های مالی و رویکرد سیاسی موجب شد که معترضان کنگره ایالتی را اشغال کردند و یک زنگ خطری را برای حکومت و حاکمیت آمریکا به صدا درآوردند، قبل از آن هم یک سری جنبش‏های واگرایانه‏ای در برخی ایالات آمریکا اتفاق افتاده بود، برخی ایالت‏‌ها خواستار استقلال شدند و در واقع این هم یک زنگ خطری را برای آمریکا به صدا درآورد.

تا این‏که به خاطر جنگ‏های عراق و افغانستان و ورشکستگی بانک‏های آمریکایی و بدهی‏های آمریکا- که الآن بدهی‏های آمریکا تبدیل شده به بزرگ‏‌ترین تهدید امنیت ملی آمریکا که در واقع نمی‌‏‏توانند آن‏را مدیریت کنند و از طرفی باعث فشار به مردم و از طرف دیگر موجب ایجاد نابسامانی شده است- بحران مالی در آمریکا و در واقع در دنیا پدید آمد که در این فضا دو حزب اصلی دولت آمریکا بر سر تصویب بودجه اختلاف زیادی پیدا کردند؛ ازآنجا که آقای اوباما می‌‏خواست با تصویب بودجه یک سری صرفه‏جویی‏های اقتصادی را در یک‏یک مواردی اعمال کند و یک برنامه ریاضتی تحمیل کند و البته جمهوری‏خواهان که در واقع بیشتر حامی منافع سرمایه‏دارانند، با آن مخالفت کردند و این مخالفت تا به آن‏جا ادامه داشت که دولت فدرال روبه تعطیلی می‌‏رفت و درواقع اگر بودجه کمی دیر‌تر تصویب می‌‏شد دولت مجبور بود برخی خدمات را در سراسر کشور به علت نبود بودجه تعطیل کند و این نشان از وخامت اوضاع اقتصادی آمریکا است.

اما مسئله وال استریت و رابطه آن با انقلاب‏های خاورمیانه؟

بحران اخیر ایالات متحده یا جنبش اخیر تحت عنوان اشغال وال استریت تا حد زیادی تحت تأثیر جنبش‏های مردمی خاورمیانه است و این یعنی وقتی مردم می‌‏بینند که مردمی علیه دولت‏‌هایشان قیام کردند و با برپایی اجتماعات توانستند یک دیکتاتور را، یک حاکم مستبد را، کنار بزنند طبیعتاً این اقدامات برایشان الهام‏بخش می‌‏گردد. هسته اولیه اشغال وال استریت در واقع از ۱۷ سپتامبر، شهریور ماه، شکل گرفت و این اقدام در واقع یک اقدام نمادین است، وال استریت مرکز اصلی بازار‏های مالی و پولی و بورس‏های ایالات متحده است از این‏رو بعضی آن‏را با حادثه ۱۱ سپتامبر- البته اگر تفکر غالب را بپذیریم- مقایسه می‌‏کنند، همانطور که در یازده سپتامبر به نمادهای ایالات متحده، پنتاگون و سازمان تجارت جهانی حمله شد و می‌‏گویند در واقع مردم آمدند یکی دیگر از نمادهای کشور در واقع نماد تسلط مالی را اشغال کردند و اعتراض می‌‏کنند.

این‏‌ها چه می‌‏خواهند؟

همانطور که می‌‏دانید وضعیت مالی بد آمریکا سبب گردیده بسیاری از مردم بیکار بشوند، خانه‏‌هایشان به خاطر وضعیت بد مالی توسط بانک‏‌ها مصادره شود، حقوق بازنشستگی اکثر مردم کاهش یافته یا قطع شود و فشارهای زیادی به مردم وارد شود لذا این‏‌ها از انگیزه‏های اصلی اشغال وال استریت است تا به نسبت طبقه حاکم و محکوم- چیزی که آن‏‌ها خودشان نسبت یک به نود و نه درصد می‌‏دانند- اعتراض کنند تا حداقل این‏که صدای خودشان را به دولت آمریکا برسانند. البته خواسته آن‏‌ها این نیست که فلانی برود، اوباما برود یا… بلکه بیشتر به دنبال این هستند که دیده بشوند و به دولت بگویند که به فکر ما که در زیر چرخ دنده‏های نظام به ما فشار می‌‏آید، باشید و در واقع به دنبال هویت سازی برای خود هستند، چون جنبش‏های اجتماعی وقتی شکل می‌‏گیرد دو حالت دارد، یا یک سری تقاضاهای خاص دارند که می‌‏خواهند به آن‏‌ها برسند یا نه می‌‏خواهند در واقع دیده بشوند و از حاشیه به متن بیایند، نکته خاص اینجاست که با شکل‏گیری این جنبش، جمهوری‏خواهان و دموکرات‏‌ها سعی کردند آن‏را مصادره به مطلوب کنند و جمهوری‏خواهان گفتند این از ماست و دموکرات‏‌ها نیز به همین صورت، جمهوری‏خواهان گفتند این مردم در اعتراض به سیاست‏های اوباما آمدند و در مقابل دموکرات‏‌ها با این جنبش همراهی کردند و اوباما در پیامی گفت که من حرف شما را درک کردم و فهمیدم و در واقع منظور این بود که مشکل من نیستم؛ بلکه مشکل ۸ سال ریاست جمهوری بوش و حمایت جمهوری‏خواهان و دو جنگ عراق و افغانستان است و من مقصر نیستم و در واقع من وارث آن هستم، و دموکرات‏‌ها طوری تفسیر کردند که ما می‌‏خواهیم قانون تصویب کنیم ولی جمهوری‏خواهان مخالفت می‌‏کنند.

مردم در واقع نه می‌‏گویند طرفدار اوباماییم نه می‌‏گویند مخالف آنیم و نه می‌‏گویند طرفدار جمهوری‏خواهان و نه می‌‏گویند طرفدار دموکرات‌هاییم؛ بلکه می‌‏گویند حرف مستقلی داریم که باید به آن توجه کنید.

عده‏ای آمدند برای این‏که مفهوم‏سازی بکنند، این جنبش را با تی پارتی (Tea Party) مقایسه کردند، همان‌طور که می‌‏دانید تی پارتی در دو مقطع مطرح شد، مقطع اولیه که در واقع اساس تشکیل چنین اصطلاحی بود در سال ۱۷۷۳ بود که سیزده مستعمره‏نشین انگلستان (بریتانیا) علیه استعمار انگلستان قیام کردند و به بیانیه استقلال آمریکا و تشکیل ایالات متحده منجر شد که در واقع نهضتی بود در مقابل استعمار انگلستان.

مقطع دوم در سال ۲۰۰۹ نیز یک عده‏ای جنبشی تشکیل دادند علیه سیاست‏های دموکرات‌ها، طبقه معترض عمدتاً محافظه‏کاران و غالباً جمهوری‏خواهان سفید پوست، ثروتمندان و طبقه متوسط به بالا در ارتباطات مالیاتی بودند.

آن چیزی که هست مشخص است که جنبش وال استریت شبیه تی پارتی اولیه است، آن‏‌ها آمدند خودشان را از زیر بار استبداد انگلستان نجات دادند و این‏‌ها می‌‏گویند ما را از استبداد نظام سرمایه‏داری نجات دهید؛ در واقع خواستار تغییر این نظام که حق ۹۹ درصد مردم را به نفع حق آن یک درصد نادیده گرفته هستند و البته با تی پارتی سال ۲۰۰۹ خانم پیلین و بقیه بسیار متفاوت است؛ زیرا که آن‏‌ها اساساً از طبقه خاصی بودند و عمدتاً وابسته به بازارهای مالی بودند، لذا آن چیزی که دارد اتفاق می‌‏افتد، فرا‌تر از اعتراض به یک حزب خاص است. یک سری تفاسیر افراطی هم از آن می‌‏شود و یک سری از جمهوری‏خواهان و سرمایه‏داران معتقدند که این‏‌ها اساسا آنارشیستند و به دنبال برهم زدن نظمند و از این طرف یک سری لیبرالیست‏‌ها معتقدند که این‏‌ها یک سری افراد لیبرالند که وجدان­شان بیدار شده و متوجه شده­اند که تحت ظلمند و این‏‌ها به دنبال اصلاح نظام سرمایه‏داری‌اند، در بیان تفاسیر افراطی از این هم جلو‌تر رفتند و از این اعتراضات تفاسیر تبلیغاتی کردند و این نشان داد که سیاست‏مداران آمریکا پاسخ­گوی مردم­شان نیستند بلکه دنبال این هستند که دریابند در سال ۲۰۱۲ معترضان می‌‏خواهند به چه نحوی رأی بدهند، لذا آقای اوباما در پیامی اعلام می‌‏کند که من پیام شما را شنیدم و این اعتراضات نشان از سرخوردگی مردم آمریکا است و از این اصطلاح سرخوردگی استفاده می‌‏کند و در ادامه می‌‏گوید که این‏‌ها می‌‏توانند در سال ۲۰۱۲ به لحاظ سیاسی هم خودشان را نشان بدهند، می‌‏بینیم که یک نیم‏نگاهی به انتخابات دارد، لذا اگر بخواهیم یک تفسیری از این‏‌ها ارائه دهیم و بگوییم که این‏‌ها واقعا دنبال چه هستند می‌‏توانیم بگوییم که این‏‌ها معترض به دموکراسی در آمریکا هستند و می‌‏گویند که جریان دموکراسی در آمریکا منحرف شده است.

یعنی چه؟ یعنی که دولت، احزاب و صاحبان قدرت نمایندگی مردم را برعهده ندارند؛ یعنی این‏‌ها به جای تأمین منافع مردم به فکر تأمین منافع صاحبان سرمایه هستند، در واقع می‌‏گویند که قانون اساسی و ساختارهای قدرت در ایالات متحده توسط سرمایه‏داران تحت سلطه قرار گرفته است به گونه‏ای که ساختارهای قدرت دیگر توجهی به خواسته‏ های مردم ندارند و در‌‌نهایت می‌‏­گویند چیزی که الآن تعیین‏کننده مناسبات سیاسی آمریکا است همین قشر سرمایه­دار و بازارهای آمریکا و صاحبان صنایع‌اند و به نوعی سیاست توسط این صاحبان ربوده شده است.

مهم­‌ترین محورهایی که معترضان راجع به آن صحبت می‌‏کنند، محورهایی که لاأقل به لحاظ فکری با آن مخالفند؟

این‏‌ها آمدند یک بیانیه‏ ای را منتشر کردند تحت عنوان بیانیه اشغال، بیانیه اشغال نیویورک، آمریکایی‏‌ها در آن تی پارتی اولیه بیانیه استقلال را اعلام کردند که آمریکا استقلال یافت و الآن این‏‌ها آن‏را شبیه­سازی کردند و بیانیه اشغال را اعلام کردند و چند محور را تبیین کردند:

محور اول: عدالت در آمریکا قربانی شده است، یکی از کلید واژه‏هایی که این‏‌ها به آن اشاره می‌‏کنند بحث بی‌عدالتی است. عدالت آن است که بالسویّه به همه نگاه شود و نه این‏که یک درصد همه سهم نود و نه درصد را بخواهد تصاحب کند، لذا بحث عدالت اجتماعی یکی از محورهایی است که آن‏‌ها به آن اشاره دارند و معتقدند قربانی شده است.

محور دوم: این‏که یک سری انحصارات تولید توسط این شرکت‏های عمده به وجود آمده که باعث شده رقابت از بین برود، چون یکی از ویژگی‏های نظام سرمایه ‏داری این است که رقابت وجود دارد و اگر رقابت نباشد این نظام طبیعتاً فرو می‌‏پاشد.

محور سوم: این‏که می‌‏گویند ما امنیت شغلی نداریم و با این ساختار ما نمی‌‏‏توانیم به راحتی شغل‏مان را حفظ کنیم.

محور چهارم: این‏که می‌‏گویند این ساختارهای مالی بر نظام آموزشی هم تسلط یافته است یعنی اگر جوانی بخواهد تحصیل کند، پول لازم دارد و شما وقتی نتوانید برایش کار ایجاد کنید که درآمد به دست آورد و با درآمدش تحصیل کند، در واقع او را از تحصیل محروم کرده­اید.

محور پنجم: بحث بیمه‏های اجتماعی و دستمزد‌ها و کاهش نرخ بازنشستگی است. هم‏اکنون در میان سیاست‏مداران آمریکا اختلاف است که چه طبقاتی می‌‏توانند بیمه دریافت کنند و در حال حاضر بسیاری از مردم از خدمات بیمه بی‏بهره‌اند.

محور ششم: می‌‏گویند نظام قضایی آمریکا تحت سلطه منافع سرمایه‏های کلان است و این‏‌ها هرطور که بخواهند حکم صادر می‌‏کنند و شما که سرمایه‏داری از آن جهت آقایان قاضی منصوب شما هستند در هر صورت پیروزید و لذا نظام قضایی نظام فاسدی است.

محور هفتم: این‏‌ها می‌‏گویند که دولت در حوزه شخصی ورود پیدا کرده است و در موارد بسیاری به آن تعرض نموده است، اف بی‌ای (FBI) سیستماتیک کار می‌‏کند و بحث استراق سمع و… را پیگیری می‌‏کند و در واقع ما هیچ حوزه شخصی نداریم و حتی بحث آزادی بیان در مطبوعات به علت اقدامات پلیسی مخدوش شده است. مثلاً همین بحث جنبش وال استریت را در اوایل کار که فکر می‌‏کردند مسئله مهمی نیست، سانسور شدیدی کردند و در ‌‌نهایت وقتی ملاحظه کردند مسئله جدی است، با اطلاعات غلط سعی در انحراف اذهان عمومی داشتند و لذا معترضان می‌‏گویند رسانه سانسور شدید دارد و اطلاعات غلط به دست مردم می‌‏رسد.

محور هشتم: خیلی جالب است که معترضان می‌‏گویند که این یک درصد (صاحبان صنایع و سرمایه) استبداد و استعمار داخلی را پیش گرفتند و به دنبال این هستند و موفق شدند که شرکت‏های مالی رقیب را حذف کنند و مثل دوران استعمار و به شیوه آنان در این هدف عمل کنند و به سود برسند.

محور نهم: این است که می‌‏گویند که این صاحبان صنایع به سمت تولید سلاح‏‌ها کشتار جمعی رفتند تا از این طریق هم به سود مالی برسند و می‌‏گویند این شرکت‏‌ها در بحث‏‌ها و دعواهای نژاد‏پرستانه در سراسر دنیا وارد شده‌اند، کارکنان مافیایی علیه مذاهب و گروه‏‌ها سعی در کسب منافع دارند.

بحث نفت، همین صاحبان صنایع باعث محتاج شدن آمریکا به نفت شدند و اجازه نمی‌‏‏دهند آمریکا به دنبال انرژی‏های جایگزین باشد، از آنجا که منافعشان در همین است.

و در ‌‌نهایت بحث‏های جنسیتی، تبعیض علیه زنان و….

در بیانیه‌شان یک جمله‏  جالبی می‌‏آورند و بیان می‌‏کنند که وظیفه این نظام سیاسی این است که از حقوق مردم دفاع نماید و وقتی این نظام نمی‌‏‏تواند چنین کند، وظیفه خود مردم است که از حقوق خودشان دفاع کنند و درواقع الآن ما آمدیم که از خودمان در برابر این نظام مراقبت بکنیم.

این به طور کلی یک حرکت نمادین است، البته بخشی نمادین و بخشی واقعاً عملی شده است و علیه نظام سرمایه‏داری و صاحبان صنایع است و البته همان‏طور که گفتم بیشتر برای این است که می‌‏خواهند دیده و شنیده شوند و به دنبال ایجاد هویت جدیدند.

بحث نگاه رهبری به قضیه چطور؟

از یک زاویه دیگر هم می‌‏توان به این قضیه نگاه کرد که آن بحث بیداری است که مطرح می‌‏شود و مقام معظم رهبری روی آن تاکید داشتند و در واقع قبل از سفر به کرمانشاه هم مطرح کرده بودند که بحث بیداری به اروپا و آمریکا هم کشیده خواهد شد که متعاقب آن ما شاهد شکل‏گیری جنبش‏های گسترده در اروپا و آمریکا بوده و هستیم و حتی آن در حال سرایت به شهرهای دیگر آمریکاست. این نشان می‌‏دهد یک پتانسیل به شکل بالقوه وجود دارد و مردم اگر حرف خودشان را بزنند و علیه این ساختار‌ها اعتراض کنند چه به لحاظ سیاسی فرهنگی و… می‌‏توانند به شکل گسترده قیام بکنند.

نکته جالب اینجاست که آمریکایی‏‌ها در مسئله جنبش‏های خاورمیانه، بیداری اسلامی، برای مقابله با ادعای جمهوری اسلامی- که با مستندات این حرکت‏‌ها را اسلامی معرفی می‌‏کرد- یک تفسیر ارائه دهند، و بیان کردند که این حرکت‏‌ها اسلامی نیستند و در هر جای دنیا هم ممکن است اتفاق بیفتند، با این ایده می‌‏خواستند جلوی تفسیر جمهوری اسلامی ایران را بگیرند، ما می‌‏گوییم مشکلی نیست این حرکت‏‌ها اسلامی نیستند و در هرجای جهان حتی در مرکز ایالات متحده نیز ممکن است اتفاق بیفتد.

اینکه بیان کردم مستند است، صحبت‏های مشاور امنیت ملی خود آقای اوباما خیلی خوب این چهارچوب‏‎‌ها را بیان می‌‏کند و چند مورد را بیان می‌‏دارد و از ویژگی‏های انقلاب‏‌ها نام می‌‏برد که منحصر در محدوده جغرافیایی خاص نیست. پس آمریکاییان در واقع درگیر تفسیر خودشان شدند.

یک مسئله‏ای که در غرب شروع این حرکت‏‌ها را تسهیل می‌‏کند، این است که اگر در خاورمیانه شما یک سیستم بسته دارید که کنترل همه رسانه‏‌ها را دردست دارد، خصوصاً فضای مجازی، لذا در غرب که شما مدعی آزادی هستید؛ توی‌تر، فیس بوک و سایر شبکه‏های اجتماعی محدودیت خاصی ندارند، ازاین‏رو بسیج عمومی از طریق این‏‌ها راحت‏‌تر صورت می‌‏گیرد، چون آن‏‌ها می‌‏گویند که این انقلاب‏های خاورمیانه بر پایه همین شبکه‏های اجتماعی شکل گرفت البته خودشان می‌‏گویند، درست و غلط آن بماند.

به مجموعه این عوامل می‌‏توانیم ناکارآمدی حکم‏رانان غربی را چه در آمریکا و چه در اروپا بیفزاییم؛ افرادی که جداً ناکارآمد و ضعیفند افرادی مثل برلوسکونی با آن فساد اخلاقی، سارکوزی، اوباما و… که دولت‏‌هایشان نیز واقعاً ناکارآمدند. البته اگر نخواهیم بگوییم این ساختار سقوط می‌‏کند ولی به هرحال به لحاظ تئوریک امکان آن وجود دارد.

معترضان از چه طبقه اجتماعی‏ اند؟

آن چیزی که ادعای خودشان است، این است که ۹۹ درصد مردم آمریکا هستند و البته خودشان بحث می‌‏کنند که این ۹۹ درصد واقعاً چند درصد است و اگر نخواهیم خودمان را درگیر این اعداد و ارقام کنیم به طور مسلم معترضان جزء طبقه متوسط مردم‌اند. طبقه متوسط، همیشه نقش ویژه‏ای در بسیج کردن جامعه و واکنش‏های اجتماعی داشتند. نکته اینجاست که بخش عمده‏ای از مردم ایالات متحده حتی اگر حرفی هم نمی‌‏‏زنند و به میدان هم نمی‌‏‏آیند در فیس بوک و توی‌تر خود را از جرگه معترضان می‌‏دانند و می‌‏گویند ما هم جز آن ۹۹ درصدیم. درکل طبقه متوسط و افرادی که متضرر از این نظامند.

رهبر این جنبش چه کسی یا کسانی است؟

یکی از ویژگی‏های جنبش‏های اخیر این است که رهبر ندارند. از نگاه سنتی در ادبیات علوم سیاسی هر جنبشی رهبر دارد و چه بهتر که از نوع کاریزماتیک و مقتدرش باشد؛ اما حرکت‏های اخیر رهبر ندارند و جنبش‌های بی‏سر نیز به آن‏‌ها می‌‏گویند و توده مردم‏اند.

همین که رهبر ندارند فضایی ایجاد شده برای موضع‏گیری ضد آن‏‌ها و یک سری می‌‏گویند که این‏‌ها آنارشیستند، یک سری می‌‏گویند مردم عوامند که چیز زیادی نمی‌‏‏فه‌مند و نباید خیلی آن‏‌ها را جدی گرفت و حتی آن‏هایی که خواستند بر جنبش مردم سوار بشوند، نتوانستند خودشان را به عنوان رهبر تمام عیار معرفی کنند و پس از مدتی توسط خود مردم کنار گذاشته شدند و شاید یکی از ویژگی‏های این جنبش‏‌ها که باعث شده آن‏‌ها موفقیت‏هایی به دست بیاورند همین است که رهبر ندارند از آنجا که نمی‌‏‏توانند به رهبر جنبش انگ سیاسی یا اقتصادی یا… بزنند و به این صورت سدّ راه آن شوند و آن‏را منحرف کنند.

مثلاً در مصر و یمن و… ما شاهد رهبری شخص خاصی نیستیم.

این تفاسیری که بنده عرض کردم در واقع زاییده فکر ما نیست و بسیاری از این تفسیر‌ها از خودشان است، یا از افراد بی‌طرفی که این جنبش‏‌ها و اهدافشان را واکاوی می‌‏کنند.

بدون رهبر به نتیجه می‌‏رسند؟

تا نتیجه گرفتن را چه چیز معنا کنیم، معترضان به این معنا که در ساختار سیاسی تأثیر بگذارند به نتیجه می‌‏رسند ولی اگر فکر کنیم که به سرعت ساختار نظام سیاسی آمریکا تغییر می‌‏یابد شاید یک مقدار قضاوت آن زود باشد.

خواسته ‏های مطرح شده نمادین است یا واقعی؟ فکر نمی‌‏‏کنید یک مقدار آنچه مطالبه کرده‌اند دور از دسترس است؟

به طور کامل نمی‌‏‏شود گفت همه‏اش نمادین است، البته این‏که در خیابان جمع می‌‏شوند نمادین است، ولی بعد از یک مدتی تبدیل می‌‏شود به یک چیز واقعی و با پلیس درگیر می‌‏شوند و….

به نظر من یک فهرستی از ضعف‏های جامعه آمریکا که مردم درگیر آنند دیده می‌‏شود و حتی بعضی آمریکایی‏‌ها به آن اضافه کرده‌اند و خودشان هم می‌‏گویند که ما جنبشمان اعتراضی است و هرکس می‌‏خواهد به ما بپیوندد، انتهای این فهرست باز است.

مواردی مثل مطرح کردن تبعیض جنسیتی، مصادره خانه‏‌ها توسط بانک‏‌ها، بی‏عدالتی و… مسائلی است که ملموس برای مردم و درد اکثر جامعه آمریکاست.

این جنبش رنگ خاصی دارد؟ یعنی یک جنبش نژادی است؟

نه؛ این طور که ظاهراً از تصاویر مشخص است هم سفید‏پوست هست هم سیاه‏پوست، در واقع همه طیف‏های جامعه آمریکا در آن هستند.

تا به حال عقب نشینی از دولت و نظام سیاسی آمریکا دیده شده است؟

همان‏طور که بیان شد، آقای اوباما یک‏بار آمد همراهی کرد ولی به نظر نمی‌‏‏رسد که این همراهی واقعی باشد و بیشتر یک ژست سیاسی است. معترضان می‌‏گویند اوباما که می‌‏گوید من حرف شما را فهمیدم برای نجات وال استریت پول تزریق می‌‏کند و این آقا ساختار را قبول دارد و ما می‌‏گوییم ساختار باید عوض شود.

جمهوری‏خواهان هم که کرسی ریاست جمهوری در دستشان نیست مدام انگ می‌‏زنند که شما – دموکرات­‌ها – بد عمل کردید.

البته برخی درخواست‏های معترضان نیز درخواست‏های واضح و مشخصی نیست، مثلاً همین که شما می‌‏آیی ۲۵ مورد لیست می‌‏کنی که باید اصلاح شود خوب سنگ بزرگه و این‏‌ها الآن دنبال نتیجه مشخصی نیستند.

با تشکر.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.