سه‌شنبه 10 آگوست 10 | 08:30

مساجد را به جایگاه اصلی‌ش برگردانیم

مسجد محلي است كه از آن بايد امور اداره بشود، اين مساجد بود كه اين پيروزي را براي ملت ما درست كرد، اين مراكز حساسي است كه ملت بايد به آن توجه داشته باشند، اين طور نباشد كه خيال كنيم حالا ديگر ما پيروز شديم، ديگر مسجد مي‏خواهيم چه كنيم؟ پيروزي ما براي اداره مسجد است.


پيروزي ما براي اداره مسجد است

به‏جاي مقدمه

مسجد به معنای جایگاه یا محلی برای سجده است که انسان در آن با اخلاص برای خداوند عبادت می‌کند. مسجد خانه امنیت متقین و پرهیزگاران و محل جلوس انبیا(ع) و در مجموع محور تمام ابعاد زندگی مسلمانان از صدر اسلام بوده و هست و در آن باید همه چیز بر مبنای تهلیل (لا اله الا الله)، تحمید (الحمدلله)، تسبیح (سبحان‌الله) و تکبیر (الله‌اکبر) ساخته و مدیریت شود.

براي بيان اهميت مساجد در وقوع و تداوم انقلاب اسلامي و ضرورت مديريت هوشمندانه آنها توجه به دو جمله از امام‏امت(ره) كافي به نظر مي‏رسد:

«مسجد مركز تبليغ است، در صدر اسلام از همين مسجدها جيش‏ها، ارتش‏ها راه مي‏افتاده، مركز تبليغ احكام سياسي- اسلامي بوده، هر وقت يك گرفتاري را طرح مي‏كردند صدا مي‏كردند: «الصلوه مع الجماعه» اجتماع مي‏كردند، اين گرفتاري را طرح مي‏كردند، صحبت‏ها را مي‏كردند، مسجد مركز اجتماع سياسي است. اجتماعات خود را هرچه بيشتر در مساجد و محافل و فضاهاي باز عمومي برپا نماييد.»[1]

«مسجد محلي است كه از آن بايد امور اداره بشود، اين مساجد بود كه اين پيروزي را براي ملت ما درست كرد، اين مراكز حساسي است كه ملت بايد به آن توجه داشته باشند، اين طور نباشد كه خيال كنيم حالا ديگر ما پيروز شديم، ديگر مسجد مي‏خواهيم چه كنيم؟ پيروزي ما براي اداره مسجد است.»[2]

بیان مقام معظم رهبری[3] به‏مثابه سندي پشتيبان

قبلاً هم مكرر گفته‏اند، ما هم گفته‏ايم؛ در مورد كمبود مسجد و نمازخانه در مراكز پرجمعيت. اين را بايد دوستانى كه از دولت اينجا تشريف دارند در دولت به طور جد مطرح كنيد. همه‏ى كارهاى مهندسى بزرگ بايستى يك پيوست مسجد و نمازخانه داشته باشد. وقتى مترو طراحى ميكنيم، براى ايستگاه مترو، مسجد در آن ملاحظه شود؛ ايستگاه قطار طراحى ميكنيم، فرودگاه طراحى ميكنيم، مسجد در آن حتماً ديده شود. شهرك طراحى ميكنيم، مسجد در مراكز لازم كه ممكن است بيش از يكى لازم باشد، در او حتماً ملاحظه شود. آيا ممكن است ما يك شهرك را طراحى كنيم، خيابان‏كشىِ او را فراموش كنيم؟ ميشود شهركِ بدون خيابان؟ با اين چشم بايد به مسجد نگاه كرد. شهرك بدون مسجد معنى ندارد. وقتى انبوه‏سازان ساختمان ميخواهند مجوز بگيرند براى انبوه‏سازى و ساختمان بسازند، در نقشه‏اى كه ارائه ميدهند كه مجوز بر اساس او صادر ميشود، بايد نمازخانه ديده شود. ما بايد با نمازخانه اينجورى برخورد كنيم …اشاره كردند به پروازها؛ نه فقط پروازهاى حج، در پروازهاى گوناگون – داخلى، خارجى، دوردست – كه وقت نماز را پوشش ميدهد، حتماً رعايت مسئله‏ى نماز بشود. اگر امكان دارد قبل از پرواز و بعد از پرواز، وقت نماز وجود داشته باشد؛ اينجور نباشد كه مثلاً فرض بفرمائيد از قبل از اذان صبح راه بيفتند و بعد از آفتاب به مقصد برسند؛ نه، برنامه را جورى تنظيم كنند كه مردم بتوانند نمازشان را بخوانند؛ يا قبل، يا بعد. اگر امكان ندارد در داخل هواپيما امكانات نماز خواندن را فراهم كنند. البته مسئله‏ى حركت قطارها هم به طريق اولى اينجور است … ما بارها، مكرر به آقايان ائمه‏ى جمعه، ائمه‏ى جماعت و روحانيون محترم در شهرستانها، در تهران توصيه كرديم كه مساجد بايد آباد باشد؛ صداى اذان بايد از مساجد بلند شود. بايد همه نشانه‏هاى توجه به نماز و اقامه‏ى نماز را در شهر اسلامى – بخصوص در شهرهائى مثل تهران و شهرهاى بزرگ كشور – ببينند، بايد احساس كنند؛ هم مردم خودمان، هم كسانى كه وارد اين شهرها ميشوند. نشانه‏هاى اسلامى بايد واضح و آشكار باشد؛ كما اينكه در مهندسى‏هاى ما بايد نشانه‏هاى اسلامى آشكار باشد. ما مسلمانها نشانه‏هاى اسلامى و مهندسى اسلامى را بايد در همه‏ى كارهايمان، از جمله در باب مهندسى بايستى مراعات كنيم.[4]

ارتباط با مردم هم يك ارتباط دو جانبه و تنگاتنگ است. مردم به روحانى مى‌رسند، روحانى به مردم مى‌رسد. رسيدگى روحانى به مردم هم فقط مسئله‌گويى نيست؛ در حالى كه در بين ما اين‌طورى جا افتاده است. روحانى گره‌گشايى مى‌كند، مشورت فكرى مى‌دهد و حل و فصل خصومتها و اختلافات را مى‌كند؛ الان هم همين‌طور است. مى‌نشيند، حرف مى‌زند، نصيحت مى‌كند و دل به دل مردم مى‌دهد. لذا هر جايى هم كه منصوبان ما در مشاغل گوناگون هستند و رفقا و طلبه‌ها و فضلايى را مى‌فرستيم، سفارش من به آنها اين است؛ مثلاً در مورد دانشگاه مى‌گويم در دانشگاه آن‌طور رفتار كنيد كه گويا در مسجد پيشنمازيد، با مردم مى‌نشينيد حرف مى‌زنيد، سؤال مى‌كنند، جواب مى‌دهيد، گله‌گزارى دارند، مشكل دارند، مشكل روحى دارند، مشكل فكرى دارند … يعنى همدلى با مردم. همين خصوصيت – با مردم بودن – باعث شده است كه در تحولات عظيم اجتماعى كشور ما – كه مهمترين كشور شيعه‌ى دنياست – روحانيت پيشقدم باشد. …. وظيفه‌ى ما چيست؟ اولين وظيفه‌ى ما اين است كه اين نقش روحانيت اصيل را جدى بگيريم. من بارها گفته‌ام كه با همه‌ى اين وسايل ارتباط جمعى‌اى كه وجود دارد – البته روحانيت بايد از همه‌ى اين وسايل ارتباط جمعى استفاده كند؛ از اينترنت و تكنولوژيهاى جديد ارتباطاتى بايد همه‌ى روحانيت براى دين استفاده كند؛ همچنانى كه از راديو و تلويزيون و بقيه‌ى چيزها استفاده مى‌كند – در عين حال، مسجد، جلسه‌ى مذهبى، نشستن روبه‌روى مردم، دهان به دهان و نفس به نفس با مردم حرف زدن، يك نقش بى‌بديل دارد و هيچ چيزى جاى اين را نمى‌گيرد و اين هم مال شماست. گروههاى سياسى خودشان را مى‌كُشند كه بتوانند يك چنين نقشى را به دست آورند؛ اما نمى‌شود. شما كه معمم و روحانى هستيد، يا آن خانم طلبه يا مبلغ، وقتى در مقابل مخاطبان خودش قرار مى‌گيرد و مى‌دانند روحانى است، دلبستگى و دلدادگى و اعتماد به او، از نوع ديگرى است و ربطى به اعتماد به بقيه‌ى گويندگان و سخنوران ندارد. ما بايد اين نقش را قدر بدانيم؛ قدر مساجد را بدانيم؛ قدر جلسات مذهبى را بدانيم. و مسجد مورد بى‌اعتنايى قرار نگيرد. من با روحانيونى كه در يك اداره‌اى مشغول كار مى‌شوند، در حالى كه پيشنماز فلان مسجد هم هستند، مخالفم؛ چون يك روز در هفته، دو روز در هفته، سه روز در هفته براى اقامه‌ى نماز جماعت به مسجد نمى‌روند. مى‌گوييم چرا؟ مى‌گويد گرفتار شدم؛ سرم شلوغ بود. يا مى‌رود نماز، ولى دير مى‌رود؛ مردم در صف جماعت منتظر نشسته‌اند؛ حالا آقا بعد از مدتى دوان دوان مى‌آيد؛ گاهى يك كيف سامسونت هم دستش است! من با اين روش موافق نيستم. پيشنماز مسجد، بايد مسجد را خانه‌ى خود، جايگاه خود و اداره‌ى خود بداند؛ وقتى وارد مسجد شد، «كالسّمك فى الماء» بايد باشد؛ احساس كند كه اينجا جاى اوست و عجله‌اى براى بيرون رفتن از مسجد نداشته باشد؛ اين درست است. جلسات مذهبى هم همين طور است. البته در درجه‌ى اول مسجد، بعد هم در درجه‌ى بعد، جلسات مذهبى و عُرفيات فراوانى كه ما در اين زمينه بحمداللَّه داريم. اين اولين وظيفه‌ى ماست و اين را بايد قدر بدانيم. همان‌طور كه عرض كرديم، اين ارتباط با مردم كه در مسجد و جلسات مذهبى هست، از آن كارهاى اثر گذار است.[5]

روحانىِ عقيدتى، سياسى – البته روحانى كه من عرض مى‏كنم، بقيه‏ى برادران غيرمعمم هم كه در عقيدتى، سياسى كار مى‏كنند، محكوم به همين احكامند؛ منتها در مورد روحانى تأكيدش بيشتر است – نبايد خودش را جاى فرمانده بگذارد و فرماندهى كند؛ بايد توى مجموعه برود. فرمانده، ضوابط و اصول و كارهايى دارد. البته فرمانده مردمى هم داريم. الان الحمدللَّه خيلى از فرماندهان ما مردمى‏اند؛ منتها منش، منش فرماندهى است. مى‏رود با سرباز و درجه‏دار و افسرش تماس مى‏گيرد، دست هم مى‏دهد، يك چايى هم با هم مى‏خورند و احوال زن و بچه‏اش را هم مى‏پرسد؛ اما منش‏اش، منش فرماندهى است: او بايد سلام دهد، اين بايد جواب دهد؛ اين بايد امر كند، او بايد گوش به فرمان باشد. روحانى نبايد اين‏گونه باشد؛ منش روحانى نبايد فرماندهى باشد؛ هرچند تشريفات فرماندهى اصلاً مردمىِ محض است. شما فرض كنيد در فلان محله‏ى تهران يا هر شهر ديگرى پيشنماز يك مسجد هستيد. پيشنماز يك مسجد چگونه رفتار مى‏كند؟ با امر و نهى و پَسرو و پيشرو رفتار مى‏كند؟ اگر بكند، مردم به نمازش نمى‏آيند. هميشه گرم‏ترين نماز جماعت‏ها متعلق به پيشنمازهاى مردمى است: با مردم گرم مى‏گيرند؛ با مردم خوش اخلاقى مى‏كنند؛ بى‏حوصلگى نشان نمى‏دهند؛ بدخلقى نشان نمى‏دهند، جواب مسأله‏شان را مى‏دهند؛ يك وقت اگر كسى بيمارى و مشكلى داشته باشد، اگر با پول نتوانند، با اخلاق آن مشكل را تسكين مى‏دهند. به عنوان آخوندى، دست ما گشاده نيست؛ اما ابرويمان كه مى‏تواند گشاده باشد. بنده خودم سالها پيشنمازى كرده‏ام؛ مى‏دانم انسان چگونه بايد با مردم رفتار كند. وقتى نماز تمام مى‏شد، برمى‏گشتم رو به مردم مى‏نشستم. تسبيحات حضرت زهرا را هم كه مى‏گفتم، افراد مى‏آمدند و مى‏ديدند راه باز است. جوان مى‏آمد، مزلّف مى‏آمد، بازارى مى‏آمد، ريش‏دار مى‏آمد، بى‏ريش مى‏آمد … در پادگان هم همين‏طور است؛ در محيط نيروى انتظامى هم همين‏طور است؛ در پاسگاه هم همين‏طور است؛ هرجا كه ما ميان مردم هستيم. يك‏جا مردم ما بازارى‏اند، يك‏جا مردم ما دانشگاهى‏اند، يك‏جا هم نظامى‏اند؛ سپاه و ارتش و نيروى انتظامى؛ فرقى نمى‏كند. اگر ما با مردم باشيم، افراد به تظاهر وادار نمى‏شوند. ما كه عقيدتى، سياسى هستيم، بد است كه در فلان نيروى مسلح طورى رفتار كنيم كه آن آدم زرنگِ رِند به مذهب تظاهر كند، اما باطنش خبرى نباشد؛ جلوى ما تسبيح به دست بگيرد و صلوات بفرستد، اما باطن قلبش چيزى نداشته باشد؛ يا دوره و كلاسى را كه ما اجبار كرده‏ايم، بگذراند، اما فقط الفاظ را ياد گرفته باشد؛ ايمان و اعتقادى پيدا نكرده باشد. اين خوب نيست، اين بُرد نيست. بُرد اين است كه ما بتوانيم دل او را تسخير و جذب كنيم، نه براى خودمان؛ او را دلداده‏ى حق و دلداده‏ى معنا كنيم؛ و اين با عمل ممكن است. اين را روحانى، خوب مى‏تواند. افراد غيرروحانى هم مى‏توانند.[6]

انقلاب هم همين‏طور پيروز شد. بيشتر شما جوانان، آن روزها را درك نكرده‏ايد. آن روزها هم مبلّغان دينى – همين طلبه‏هاى بى‏نام و نشان و بى‏ادّعا و بى‏توقّع – رفتند اطراف عالم اسلام را، اطراف كشور را، روستاها را، شهرها را، مسجدها را، محلّات را، داخل خانه‏ها را روشن كردند. هرجا رفتند، چراغى از آن خورشيد فروزانى كه مركز همه اين شعاعها بود – يعنى امام بزرگوار ما؛ و او خود شعله‏اى از خورشيد فروزان اباعبداللَّه‏الحسين عليه‏الصّلاةوالسّلام بود – روشن كردند و همه جا نورباران شد. دلها كه روشن شد، جانها كه آگاه شد، جسمها و زبانها به حركت مى‏افتد و اراده‏ها كار مى‏كند. امروز هم همين‏طور است، فردا هم همين‏گونه است؛ منتها در هر زمانى، هنر مبّلغ دين اين است كه مخاطب را با آنچه كه نياز اوست، آشنا كند. بنابراين، نياز زمانه را بايد شناخت. امروز بحمداللَّه اين فرصت در كشور ما هست و دولتمردان «درد دين» دارند. بله؛ تبليغات خارجى مى‏خواهد اين‏طور وانمود كند كه مسؤولان و متشخّصان كشور يا بعضى از آنها، به مسائل دينى كارى ندارند! نخير؛ اين‏طور نيست. بعضى از آنها نمى‏فهمند، بعضيشان عمداً تعميه مى‏كنند؛ مى‏خواهند اين‏گونه تبليغ كنند؛ مى‏خواهند ذهن اشخاص را خراب كنند. امروز در كشور ما، مسؤولان طراز اوّلِ كشور درد دين دارند؛ آنچه كه از دين مى‏فهمند، مى‏خواهند آن را اجرا كنند. زمينه‏ها فراهم است؛ هرچند كه رسانه‏هاى تبليغى انصافاً قصور دارند. شما اين رسانه تبليغى خودتان را مغتنم بشماريد. البته همه آنها هم وظيفه دارند خودشان را اصلاح كنند؛ ليكن شما اين منبر تبليغ و اين پايگاه عظيم تبليغ مسجد و حسينيه و زير خيمه امام‏حسين عليه‏السّلام را قدر بدانيد. اين چيزِ بسيار نافذ و مؤثّر و مباركى است.[7]

همه بايد به نماز و مسجد و عبادت و جلسات قرآن اهميت بدهند. سفارش ديگرى كه من مى‏خواهم بكنم، اين است كه همه‏ى خانواده‏ها و همه‏ى مردم – مخصوصاً جوانان – به نماز و مسجد و عبادت و جلسات قرآن اهميت بدهند. هرچه امروز اين كشور از عظمت و عزت و قدرت به دست آورده است، در سايه‏ى قرآن و اسلام و نماز و عبادت و ذكر خداست. هم بايد به درس و كار توجه شود، و هم به تدين؛ كه تدين پشتوانه‏ى همه‏ى اينهاست. با نماز و مسجد و عبادت و جلسات دينى و جلسات قرآن بايد انس پيدا كنيد.[8]

امروز در دنيا افكارى ارائه مى‏شود و فلسفه‏هايى در زمينه‏هاى گوناگون – در ذهنيات، در مسائل اجتماعى، در تاريخ، در اقتصاد – مطرح مى‏شود كه پاسخهايى هم در اين زمينه وجود دارد. هر چند صباحى يك نفر در دنيا سر بلند مى‏كند و كتابى مى‏نويسد؛ كتاب او را به زبانهاى ديگر ترجمه مى‏كنند و چهار نفر هم مروجش مى‏شوند؛ ما چه كار كنيم؟ ما اين‏جا در مدرسه‏ى فيضيه، يا در حوزه‏ى قم، يا در مسجدمان در فلان شهر كشور بنشينيم، تا ببينيم چه حرفى از خارج آمد كه فلان نقطه‏اش اشاره يا تعريضى به مسائل دينى دارد و بنا كنيم همان نقطه را رد كردن؟! اين درست است؟! بعد از آن‏كه كسانى آن را خواندند، دانستند، تدريس كردند، تفهيم كردند؛ يكى هم پيدا شد و آن را ترجمه كرد؛ مدتها هم گذشت و آن ترجمه به دست منِ روحانى رسيد؛ تازه حالا بفهمم كه در ده سال پيش، بيست سال پيش، چهل سال پيش، در اروپا دانشمندى يا متفكرى يا فيلسوفى يا فيلسوف‏نمايى آمده و به فلان نقطه‏ى اعتقادات من تعرض كرده و من حالا به او جواب بدهم! آيا اين روش درستى است؟! يا نه؛ حوزه بايد در متن حوادث علمى عالم باشد. [9]

مى‏خواهم اين را عرض بكنم كه تبليغ – رساندن – مقدماتى دارد؛ بايد محتوا را آماده كرد؛ ابزار را هم به تناسب انتخاب كرد و پشت سر اين محتوا و ابزار، همت و شوق و اراده‏ى قوى‏يى هم قرار داد و با سعه‏ى صدر جلو رفت. اين‏كه عرض مى‏كنيم محتوا، يادمان باشد كه ما معممان سالهاى متمادى منتظر بوديم كه گوشه‏يى از شهرى، در مسجد يا حسينيه‏يى، چهار نفر جمع بشوند و ما يك كلمه حرف بزنيم؛ بيش از اين‏كه نبوده است. در شهرى، عالمى، پيشنمازى، منبرىِ خوب و فاضلى بود و كسى غير او نبود، يا اشخاص چندانى غير او نبودند؛ جوش مى‏زد، غصه مى‏خورد، زحمت مى‏كشيد، به اين متوسل مى‏شد، به آن متوسل مى‏شد، رفع تهمت مى‏كرد، ايجاد زمينه مى‏كرد؛ براى چه؟ براى اين‏كه همين يك وجب مسجد را از او نگيرند چرا؟ چون فكر مى‏كرد كه الان پايگاه اشعاع فكرى همين‏جاست؛ اگر اين‏جا را هم بستند، هيچ چيز باقى نمى‏مانَد. آيا امروز هم همين‏طور است؟ امروز شما در اين شهر داريد تبليغ مى‏كنيد و مى‏دانيد كه در صدوسى‏وچند شهر ديگرى كه فرمودند، مثل شما دارند تبليغ مى‏كنند؛ وانگهى راديو و تلويزيون هم همين تبليغ شما را دارد مى‏كند؛ روى ديگر سكه‏ى راديو و تلويزيون اين است؛ حالا چهار تا ساز و آواز و چهار تار مو كه بيرون مى‏آيد، همه جنجالشان بلند مى‏شود؛ اما ديگر اين را نمى‏بينند كه راديو صبح تا شب قرآن و سخنرانى و مفاهيم اسلامى پخش مى‏كند؛ شروع مطلب با بسم‏اللَّه، و ختم مطلب با آيه‏ى قرآن است. پس امروز ما فرصت خوبى داريم؛ آيا از اين فرصت بايد استفاده كنيم يا نه … اين‏طورى نمى‏شود كه منبرِ بى‏مطالعه برويم. منبرِ بى‏مطالعه، يعنى اين‏كه همّ و غمّ آنچه كه مى‏خواهيم بيان كنيم و به مردم بگوييم، در دل ما نباشد؛ بگوييم حالا بالاخره مى‏رويم ببينيم چه به يادمان مى‏افتد و چه به زبانمان مى‏آيد! اين‏كه نمى‏شود؛ بايد برنامه‏ريزى كرد. حداقلِ قضيه اين است كه از بهترين گفته‏هايى كه گويندگان بزرگ و متفكرانى مثل شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، شهيد باهنر و اينهايى كه در گذشته چيزهايى گفتند و نوشتند، مطالبى در ذهن من و شما ثبت باشد؛ يعنى هر جا رفتيم، بتوانيم مفاهيمى را كه آقاى مطهرى در طول اين چندساله بيان كرده، مطرح كنيم. … همه‏ى كار هم فقط منبر نيست؛ استفاده از ابزارهاى مختلف و ابزارهاى هنرى هم لازم است. منبر دو گونه است؛ هنرى و غيرهنرى. اين منبريهاى خوبى كه شما ديده‏ايد منبرهاشان مى‏گيرد، همه‏اش به لبّ مطالب نيست؛ به هنرمندى در بيان است. در گذشته، افرادِ وارد مى‏گفتند كه بعضى از منبريهاى معروف زمان ما يك هنرمند واقعيند. بايد هنر سخن گفتن، هنر بيان كردن و تبليغ كردن را فرا گرفت. بايد كتابهاى خوب در اختيار مردم گذاشت. بايد قشرها را از هم تفكيك كرد؛ دختران جوان، پسران جوان، كودكان، اساتيد علوم جديد، دانشمندان، توده و عامه‏ى مردم، زنانِ در خانه؛ هر كدام از اينها مطالبى مى‏خواهند. … برادران عزيز! ما بايد پايه‏هاى نظام را قرص كنيم؛ تبليغ يعنى اين؛ سازمان تبليغات يعنى اين؛ يعنى يك مجموعه‏ى پُرتحرك و فعال. حقيقتاً سازمان تبليغات – تا آن‏جايى كه من اطلاع دارم – در گوشه و كنار تلاشهاى بسيار باارزشى كرده است؛ اما ظرفيت اين سازمان بيش از اينهاست …. ما كه در فلان گوشه‏ى سازمان مشغول كار هستيم، دايم بايد آن شغل را جدى بگيريم و به آن برسيم؛ آن را همان كار مهمى بدانيم كه به ما محول شده است؛ خودمان را در آن شغل بسازيم؛ نبايد فكر كنيم كه حالا ديگر مثلاً چند سال است كه در فلان شهر مشغول اين كارها هستيم؛ نه، واقعاً چه فرقى مى‏كند؟ در جبهه به يكى مى‏گويند سر برانكار را بگير و مجروحان را ببر؛ به يكى مى‏گويند آر.پى.جى بزن؛ به يكى مى‏گويند برو نگاه كن، هر وقت ديدى كسى مى‏آيد، ما را خبر كن. بنابراين، هركسى كارى مى‏كند. چنانچه هر كدام اين كار را نكردند، جبهه شكست خواهد خورد. نمى‏شود ما بگوييم اين هم كار شد كه به دست ما داده‏اند؛ برو مجروحان را بردار حمل كن! در حقيقت، اهميت حمل مجروح در جاى خود، كمتر از زدن آر.پى.جى كه نيست. …در جمهورى اسلامى، هر جا كه قرار گرفته‏ايد، همان‏جا را مركز دنيا بدانيد و آگاه باشيد كه همه‏ى كارها به شما متوجه است. چند ماه قبل از رحلت امام (رضوان‏اللَّه‏عليه)، مرتب از من مى‏پرسيدند كه بعد از اتمام دوره‏ى رياست جمهورى مى‏خواهيد چه‏كار كنيد. من خودم به مشاغل فرهنگى زياد علاقه دارم؛ فكر مى‏كردم كه بعد از اتمام دوره‏ى رياست جمهورى به گوشه‏يى بروم و كار فرهنگى بكنم. وقتى از من چنين سؤالى كردند، گفتم اگر بعد از پايان دوره‏ى رياست جمهورى، امام به من بگويند كه بروم رئيس عقيدتى، سياسى گروهان ژاندارمرى زابل بشوم – حتّى اگر به جاى گروهان، پاسگاه بود – من دست زن و بچه‏ام را مى‏گيرم و مى‏روم! واللَّه اين را راست مى‏گفتم و از ته دل بيان مى‏كردم؛ يعنى براى من زابل مركز دنيا مى‏شد و من در آن‏جا مشغول كار عقيدتى، سياسى مى‏شدم! به نظر من بايستى با اين روحيه كار و تلاش كرد و زحمت كشيد؛ در اين‏صورت، خداى متعال به كارمان بركت خواهد داد. غرض اين است كه ابزار هنرى را هم اضافه كنيد؛ در پى محتواى عالى هم باشيد و به كم و متوسط هم قانع نشويد. اگر شما اهل فكر و تراوش فكرى و سازندگى و خلاقيت در مفاهيم هستيد، فبها و نعمت؛ اگر نيستيد، از آن فردى كه هست، بگيريد؛ كتابى كه دارد، آن را بخوانيد و حفظ كنيد. دوم، انتخاب و استفاده از ابزارهاى مناسب، با ذوق و سليقه، ابتكار، خلاقيت، فهم موقع و بيانِ طبق مقتضاى حال است. سوم، همت و ايمان و اراده‏يى كه پشت سر اينها باشد؛ يعنى خسته نشدن.[10]

‏ الان در بعضى از كشورهاى اسلامى سنت خوبى وجود دارد كه در تمام ماه رمضان، اغلب مساجد افطارى مى‏دهند؛ يعنى هركس برود و وارد مسجد بشود، پذيرايى مى‏شود. البته خانواده‏ها محروم مى‏مانند؛ فقط مردان افطارى مى‏خورند و برمى‏گردند! اگر بشود در اين‏جا هم همين سنت در خصوص افراد تحت پوشش شما رواج پيدا كند – البته با حضور تمام افراد خانواده – خوب است. در زمان رژيم گذشته، اين ارتباطات معنوى، كم و يا منجمد شده بود؛ كه البته متأسفانه بقايايش همچنان باقى است. ما بايستى در دوران اسلامى، اين ارتباطات را زنده كنيم. امروز درآمدها با گذشته قابل مقايسه نيست؛ … بنابراين، روح انفاق و نيكوكارى بايستى در جامعه توسعه پيدا كند و جزو ايمان مردم بشود و هركس بنا را بر اين بگذارد كه در اموالش – «و فى اموالهم حقّ للسّائل و المحروم» – واقعاً براى محرومان حق قائل باشد؛ يعنى اين را حق آنها بر خودش بداند؛ تفضل خودش بر ديگران نداند؛ قرآن اين‏طورى مى‏گويد؛ نمى‏گويد كه شما به ديگرى تفضل مى‏كنيد؛ مى‏گويد او در مال شما حق دارد؛ «حقّ للسّائل و المحروم».در جاى ديگر مى‏فرمايد: «حقّ معلوم. للسّائل والمحروم». به‏هرحال، ما در جامعه‏ى اسلامى بايد اين را به عنوان يك فرهنگ دربياوريم. دولت و بنياد مستضعفان هم بايد كمك كنند. [11]

مسأله‏ى مهمى كه به نظرم مى‏رسد عرض بكنم، مسأله‏ى پايگاههاى اسلامى – يعنى مساجد و مجالس تبليغ – است. ما با مساجد و مجالس تبليغ چه كرده‏ايم و چه مى‏خواهيم بكنيم؟ اين سؤالى است كه ما بايد از خودمان بكنيم. در همه‏ى مراحلِ اين تاريخ پُرافتخار، مساجد هميشه پايگاه ديندارى و حركت مردم در جهت دين بوده است. شما خودتان يادتان است كه انقلاب از مساجد شروع شد؛ امروز هم در هنگامى كه حركت و بسيج مردم مطرح مى‏شود – چه سياسى و چه نظامى – باز مساجد كانونند؛ اين بركت مساجد است؛ ليكن مساجد كه فقط در و ديوار نيست. اين سؤال واجبى است كه ما بايد از خودمان بكنيم، و اگر نكنيم، ديگران از ما سؤال مى‏كنند كه شما براى تحول بخشيدن و پيشرفت دادن به مساجد چه كارهايى مى‏خواهيد بكنيد و چه برنامه‏هايى در پيش داريد. در دوره‏هاى پيش از انقلاب، عالمى به مسجد مى‏رفت، نمازى مى‏خواند و مسأله‏يى مى‏گفت؛ در ايام مخصوص هم يك منبرى دعوت مى‏شد و سخنرانى مى‏كرد. اگر امروز – كه روز حاكميت اسلام و ارزشهاى اسلامى است – مساجد به همان شكل، بلكه در مواردى با افت كيفى و كمى اداره بشود، آيا اين مقتضاى حق و مصلحت است؟ آيا اين پيشرفت است؟ پس «من استوى يوماه فهو مغبون» يعنى چه؟ ما بايد براى مساجد برنامه‏ريزى كنيم. غير از خود علما و روحانيون و ائمه‏ى جماعات، چه كسى بايد برنامه‏ريزى كند؟ من نمى‏گويم حتماً بياييم در مساجد از وسايل و دستگاههاى تبليغاتىِ جديد مثل فيلم و اين‏طور چيزها استفاده كنيم – حالا اگر در موردى امام جماعتى مصلحت دانست، بحث ديگرى است – اما من عرض مى‏كنم كه همان شيوه‏ى گذشته را هم مى‏توان با محتواى بهتر ادامه داد؛ اين كار را بايد بكنيم. چرا بنده بايد بشنوم كه در تهران با اين عظمت، براى نماز صبح در اول اذان، چندان مسجدى باز نيست و چندان نماز جماعتى برقرار نمى‏شود؟! ما بايد صبحها و ظهرها و شبها برويم و با مردم نماز بخوانيم؛ اين اوّلى‏ترين و ضرورى‏ترين كار ما در مساجد است. چرا بايد در اين شهر با اين عظمت، با اين همه هياهوهاى گوناگون از اطراف و اكناف، نغمه‏ى اذان در همه جاى شهر شنيده نشود؟! اذان، علامت مسلمانى است. چه كسى گفته بايد در پشت بام مساجد يا در مساجد بزرگ و عمده، حتّى در سحرها – ظهر و شب كه جاى خود را دارد – از طريق بلندگو اذان نگويند؟ وقت اذان كه مى‏شود، بايد تهران يكسره صداى اذان باشد. … اگر ما مساجد را گرم نگه نداريم، در مساجد حضور نداشته باشيم و در حد توان و امكانِ يك روحانى و پيشنماز به مسجد نرسيم، چه‏طور مى‏توانيم توقع كنيم كه به هنگام اذان ظهر مردم دكانهاشان را ببندند و بيايند پشت سر ما نماز بخوانند؟! ما بايد آن‏جا باشيم تا زمينه براى آمدن مردم فراهم بشود. البته آمدن مردم هم تبليغات و گفتن مى‏خواهد؛ اما زمينه و مقتضى آن، عبارت از حضور ما در آن‏جاست، كه متأسفانه ضعيف شده است؛ ما بايد اينها را علاج كنيم. در خصوص منبر و مطالبى هم كه در آن مطرح مى‏شود، بايد يك فكر اساسى كرد. امروز، روز بيدارى ذهنهاست. انقلاب ذهنها را بيدار كرد و در ذهنها سؤال به‏وجود آورد. طول دوران استبداد موجب خمودگى ذهنها شده بود. قبل از انقلاب جوانان ما سرشان پايين بود؛ مى‏آمدند و مى‏رفتند و كارى به كار كسى نداشتند؛ مگر آن‏كه يك نفر انقلابى مى‏رفت و آنها را با مفاهيم انقلابى آشنا مى‏كرد؛ اما امروز اين‏طور نيست؛ امروز راديو، تلويزيون، اخبار، سخنرانيها و چهره‏ى باز حكومت و دولتمردان در برخورد با مردم، آنها را متوجه قضايا كرده است. خود انقلاب اساساً مردم را بيدار كرده، اما سؤال در ذهنها هست. مگر مى‏شود در آن منبرى كه ما مى‏رويم، به اين سؤالها پاسخ داده نشود؟[12]

پیشنهادات

* تهیه خبرنامه بصورت هفتگی یا ماهیانه جهت افزایش دانش، بینش و بصیرت ائمه‏جماعات با استفاده از سایتها، نشریات و… عمدتاً با رویکردی ترویجی- توزیعی تا تولیدی جهت قرارگیری مسجد در متن حوادث داخلي و بين‏المللي
* ایجاد زمینه حضور مثبت و مؤثر ائمه‏جماعات در مسجد ساعاتي قبل و بعد از نماز از طریق رفع مسائل و مشکلات ایشان
* ایجاد زمینه برقراری ارتباط دوجانبه و تنگاتنگ روحانی با نمازگزاران و محله مسجد از طریق مشورت‏دهی، تلاش برای حل خصومتها و اختلافات، گره‏گشایی از مشکلات مردم، عضویت ناظر در شوراهای محله
* مورد مشورت و هم‏فکری قرار گرفتن پیش‏نماز مساجد بویژه توسط معاونت فرهنگی- هنری شهرداری‏ها جهت ارتقاء برنامه‏های فرهنگی شهرداری در محلات
* ایجاد زمینه برقراری ارتباط دوجانبه و تنگاتنگ روحانیون محلات با مدارس و سایر نهادهای تربیتی و آموزشی
* ایجاد زمینه برگزاری سه وعده نماز صبح، ظهر و عصر بصورت جماعت و در درجه دوم برگزاری جلسات مذهبی و عرفیات
* آشنا کردن ائمه محترم جماعات با هنرمندان و آثار فاخر جبهه‏فرهنگی انقلاب و تبعیت ایشان از رهبری در تجلیل از هنرمندان و اندیشمندان
* برگزاری جلسات آموزش غربشناسی، یهودشناسی، جریان‏شناسی و… برای ائمه‏جماعات و اعضاء بسیج
* ایجاد زمینه آشنایی مداحان با مفاهیم دینی اصیل، روش خواندن و فهم محتوای عمیق دعاها و مناجات و… از طریق برگزاری جلسات آموزشی و توجیهی
* ایجاد زمینه آشنایی ائمه محترم جماعات، هیئت امنای مسجد و… حداقل با آثار متفکرانی نظیر شهیدمطهری، سید شهیدان اهل قلم (سید مرتضی‏ آوینی)، آيت‏ا… مصباح يزدي و…
* دادن امکانات و اختیار به هیئت‏امنای مساجد برای کمک به مراجعین از فقرا، در راه ماندگان و… از طریق بررسی صحت و سقم ادعای کمک‏جو
* ایجاد زمینه ارتقاء وضعیت معیشتی خادم مسجد
* تقویت پایگاه‏های بسیج مساجد و ایجاد پیوند میان آنها، ائمه‏جماعات و نمازگزاران
* برگزاری کلاس‏های آموزش قرآن و احکام به نمازگزاران، جوانان، زنان و…
* برگزاری جلسات تلاوت قرآن با استفاده از اساتید برجسته در قالب برنامه‏های شبی با قرآن و…
* برگزاری کلاس‏های صحیفه‏خوانی بویژه فرمایشات، نامه‏ها و دستورالعمل‏های سال پایانی عمر شریف حضرت امام (ره)
* برگزاری کلاس‏های تدبر در کتب اصیل شیعه مانند: نهج البلاغه ، صحیفه سجادیه و…
* برگزاری جلسات یادواره شهدا با دعوت از خانواده شهدای محل
* دیدار با خانواده‏های شهدا، جانبازان و تفقد و دلجویی آن‏ها در مناسبت‏هاي مختلف
* گسترش و ارتقاء فعالیت پایگاه‏های فرهنگی و هنری مساجد از طریق ایجاد:

1. ایجاد کتابخانه امانی در شبستان مساجد – و نه قرائت‏خانه صرف برای پشت‏کنکوری‏ها، در زیرزمین- به نحوی که جهش فکری و فرهنگی در این حوزه ملموس باشد
2. برگزاری کلاس نویسندگی، خبرنگاری، کارگردانی، فیلنامه نویسی، عکاسی، نقاشی و… به نحوی که پس از یک‏سال اولین تولیدات این حوزه از طریق برگزاری جشنواره‏هایی مورد داوری قرار گیرد.
3. افزایش اعزام مبلغ به روستاها و شهرستانها با حمایت غیر محسوس نهادهای دولتی و تداوم رابطه روحانی با محل تبلیغ از طریق سرزدن گاه به گاه و در برخی موارد اقامت دائمی.

* حمایت دولت از صندوق‏های قرض‏الحسنه مساجد به عنوان نمونه‏های اقتصاد بدون ربا و در خدمت مستضعفین به عنوان صاحبان اصلی انقلاب
* تقویت علمی و محتوایی کلاس‏های تابستانی برای کودکان، نوجوانان و جوانان با حفظ نشاط و روحیه شاداب انقلابی
* تدوین ضوابط فرهنگی برای فروشگاه‏ها، غذابری‏ها، چاپخانه‏ها و…که تحت نظر مساجد فعالیت می‏کنند از جمله تعطیلی در زمان اقامه نماز
* پیشتازی مساجد در برپایی مراسم‏های شادی و عزاداری، ادعیه‏خوانی (عاشورا، کمیل، ندبه و… )، نماز اعیاد (فطر، قربان و…)
* پیشتازی مساجد در برپایی مراسم ماه مبارک رمضان ( غباروبی مساجد، احیاو…)، ماه شعبان (اعیاد نیمه‏شعبان و…)، ماه رجب (اعتکاف و…)
* دادن امکانات و اختیار به هیئت‏امنای مساجد و خیرین برای دادن افطار بعد از نماز مغرب و عشاء در مساجد بویژه در مکانهای پرتردد مثل گذرگاههای اصلی شهر.
* دادن امکانات و اختیار به هیئت‏امنای مساجد و خیرین برای برگزاری اعیاد مسلمین بویژه اعیاد شعبانیه و دادن ناهار در مساجد بویژه در مکانهای پرتردد مثل گذرگاههای اصلی شهر.
* کمک سازمان تربیت‏بدنی و شهرداریها به نمازگزاران جهت استفاده از اماکن ورزشی و…
* رفع کمبود یا نبود مسجد و نمازخانه در مراکز جمعیتی از طریق کمک به بانیان و خیرین و نه مداخله و ساخت مسجد
* تأمین مسجد و نمازخانه در مکان مناسب و شایسته در همه پروژه‏های عمرانی و توسعه‏ای نظیر ایستگاه‏های مترو، شهرکها، مجتمع‏های مسکونی و…
* رعایت مسئله نماز در حرکت هواپیما، قطار، اتوبوس و… هم از جهت زمان – حتی‏الامکان در زمان فضیلت و اول وقت- و هم از نظر مکان مناسب
* توجه به همه نشانه‏های توجه به نماز و اقامه نماز از جمله بلند شدن صدای اذان از مساجد و پر شدن فضای شهر و دوائر دولتی و عمومی از نوای آن
* ارائه کمکهای مالی به هیئت امنا و خیرین جهت بازسازی و نوسازی مساجد
* ارائه کمکهای مالی به هیئت امنا و خیرین جهت ارتقاء سطح نظافت و بهداشت مساجد
* از آنجا كه مسجد به عنوان پایگاهی برای فعالیت‌های اجتماعی است محوريت مساجد در مناطق بايد به گونه‏اي باشد كه به‏جاي ساخت مجتمع‏هاي فرهنگي و فرهنگسراهاي جديد كانونهاي فرهنگي مساجد تقويت شود.
* كمك به احداث مردمي مساجد جامع (داراي دبيرستانهاي معارف و علوم اسلامي، حوزه‏هاي علميه، بيمارستان و درمانگاه، كتابخانه، سالن اجتماعات، كانونهاي قرآن، جوانان و نوجوانان، مهد كودك و…)
* تلاش در جهت بازگرداندن نقش اجتماعي مسجد از طريق بازگرداندن تبليغات انتخاباتي، عزاداري‏ها، شوراهاي حل اختلاف – به جاي بالابردن هزينه‏ها از طريق اجاره يا خريد مكان- و… به مساجد.
* ارائه کمکهای مالی به مساجد از یک‏سو و در نظر گرفتن مزایایی برای خادم مسجد جهت افزایش ساعت باز بودن مسجد و امکان اقامه نماز، استراحت و استفاده از سرویس‏های بهداشتی در ساعات غیر از اول وقت نماز؛ به جای ساخت نمازخانه و سرویس بهداشتی با هزینه بالا و غیرقابل نظارت در سطح شهرها
* تلاش و تشویق سخنرانان و پیش‏نمازان در هر چه پربارتر شدن منابر و سخنرانی‏ها
* برگزاري نشستهاي ائمه جماعات بصورت استاني با محوريت مباحث نظري و سخنراني اساتيد جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي
* مسجد بايد نقش عمده ای در برقراري اتحاد ملي و انسجام اسلامي داشته و بخصوص برای بانوان – از طريق مشارکت آنها در فعالیت‏های مسجد و حضور در مجالس و دور كردن حالت انزوا از آنان – نوعي هويت اجتماعي ايجاد نمايد و از اين طريق راه سومي براي 1) زن خانه‏دار و بدون نقش اجتماعي و 2) زن اجتماعي بواسطه دارا بودن شغل فراهم نمايد.
* روحانی بايد سخنگوی مردم، مدیر دینی محل و تبیین‌کننده پیام‌های رهبری باشد و با چهره ولایت‌پذیری و بهره‌برداری از ولایت و نبوت، مسجد را در بعد فرهنگی تقویت کند.

مسجد بايد به عنوان پل رابط بين دولت (مسئولان) و ملت از طريق انتقال پيشنهادها و انتقادهاى مردم و خانواده‏ها به صورت سريع و صريح به مسئولان و متقابلاً پاسخگويي و بيان فعاليتها و مشكلات مسئولان به مردم ايفاى نقش كند.

—-ارجاعات—-

[1] (صحيفه نور ج 9 ص 631)

[2] (همان ج 21 ص320)

[3] برگرفته از سایت www.Khamenei.ir

[4] بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در هفدهمين اجلاس نماز (29/8/1387)

[5] بیانات در جمع روحانیون استان سمنان(17/8/1385)

[6] بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسؤولان عقيدتى، سياسى نيروى انتظامى(23/10/1383)

[7] متن كامل بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار علما و روحانيون و مبلّغان در آستانه‏ى ماه محرّم‏الحرام‏(23/1/1378)

[8]سخنرانى در جمع كثيرى از مردم بخش دلوار و روستاهاى تابعه‏(13/10/1370)

[9] سخنرانى در اجتماع طلاب و فضلاى حوزه‏ى علميه‏ى قم‏(1/12/1370)

[10] بيانات در ديدار با مسؤولان سازمان تبليغات اسلامى‏(5/12/1370)

[11] بيانات در ديدار با اعضاى شوراى مركزى و مسؤولان كميته‏ى امداد امام خمينى(ره( به مناسبت سالگرد تأسيس اين نهاد(12/12/1370)

[12] سخنرانى در ديدار با جمعى از روحانيون، ائمه‏ى جماعات و وعاظ نقاط مختلف كشور در آستانه‏ى ماه مبارك رمضان‏(14/12/1370)

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.