مترجم: نوذر نظری- مخرج مشترك همه انقلابهای رنگی، موجي از اعتراضات و گاهي شورشهايي است كه هدفشان واژگونسازي يك دولت مركزي است و اغلب در زمان برگزاري انتخابات و اندكي پس از آن به وقوع ميپيوندد. آیا زمان آن نرسيده كه بدون توجه به اين امر كه اين انقلابهاي كذايي توسط حاميان مشتاق غربي آنها از جمله سازمانهاي غيردولتي، ديپلماتها، تجار، نهادهاي دولتي و سران حكومتي، صحنهپردازي و مهندسي ميشوند، به بررسي آنها بپردازيم؟ در كشورهايي كه بسیج عمومي از اين دست شايع است، رهبران طرفدار غرب هم بر اريكه قدرت تكيه ميزنند. اگر بتوانيم بر طرح اين انقلابها نگاه موشكافانهاي بيندازيم محال است به آساني از همزماني انقلابهاي رنگي در كشورهايي كه با چين و روسيه مرز مشترك دارند، تعجب نكنيم.
بايد اين نكته را نيز خاطر نشان ساخت كه هيچ انقلاب رنگي در هيچ كشوري كه دولت آن وفادارانه حامي غرب است، رخ نخواهد داد. امروزه در حقيقت كاملا محتمل است حوادثي كه در مولداوي و ایران رخ دادهاند نمیتوانند حاوي علائم آخرين انقلاب رنگي باشند.
*****
انتخابات 2009 مولداوي برگزار شد و مقامات اعلام كردند كه نتايج اوليه فرايند انتخاباتي نشان ميدهند كه حزب كمونيست جمهوري مولداوی (كه با حزب چپ اروپايي آشنايي و نزديكي دارد)، تقريبا 50 درصد آراء را كسب نمودند. سازمان امنيت و همكاري اروپا (OSCE)، تائيد كرد كه انتخابات پارلماني مولداوي آزادانه و عادلانه بوده است. با اين وجود، دهها هزار تن بلافاصله پس از اعلام نتايج، شروع به اعتراض نمودند. اين تظاهرات را به سختي ميتوان بهعنوان تجمعاتي صلحآميز قلمداد كرد چرا كه خشونتهاي سازماندهي شده، امكانات دولتي از جمله ساختمان مجلس و دفتر رياست جمهوري را هدف قرار دادند. اسناد بدست آمده از این جریان با انقلاب نارنجي اوكراين شباهتهايي داشتند كه با اعتراضات گستردهاي شروع شد و خواهان انتخابات جديدي بودند كه در آن سياستمداران مخالف كه از نتايج انتخابات جاري ناراضي بودند، بتوانند مشارکت كنند.
مخالفان پرچمهايي از روماني و اتحاديه اروپايي در دست داشتند. آنها همچنين خواهان خلع دولت كنوني مولداوي از قدرت و تقبيح آن بهعنوان يك رژيم توتاليتر و برگزاري انتخابات پارلماني شدند كه مجددا زمان آن مشخص شده باشد. مقامات بلندپايه دولت مولداوي اعلام كردند كه به اين گزارشات آشوبهاي مدني بهعنوان وقايعي غيرقانوني مینگرند و متناسب با آن عمل خواهند كرد. به علاوه، سفير روماني در مولداوی بهعنوان عنصر نامطلوب اعلام و فقط روادید ضروری براي اتباع روماني صادر شد. همچنين اجتماعات معترضين طرفدار دولت مولداوي در چندين شهر در روماني به وقوع پيوست.
اگرچه هيچ رنگي براي اين انقلاب رنگي انتخاب نشد اما اين حوادث از قبل بهعنوان انقلاب تويتري موسوم شد زیرا گزارشات موجود بر روي سايتها نشان دادند كه سازماندهندگان اعتراضات از ابزارهاي شبكهاي اجتماعي به منظور شعلهور ساختن آتش نارضايتيها، استفاده گستردهاي نمودند.
رقابت ژئوپلتيك
براي تعيين اين كه آيا يك حادثه از نظر ژئوپلتيك داراي اهميت است يا نه، زمانبندي، عنصري است كه هميشه لازم است مدنظر قرار گيرد. فضاي بعد از فروپاشي شوروي يكي از فعالترين عرصههاي رقابت استراتژيك قدرتهاي بزرگ است و اكنون شاهد وقوع چندين نمونه جديد به قرار ميباشيم:
1. اين حقيقت كه اوكراين و گرجستان برخلاف فشار ديپلماتيك شديد از طرف اعضاي دائم ناتو، بهعنوان عضو اين سازمان پذيرفته نشدهاند.
2. برخلاف ديگر كشورهاي اتحاد جماهير شوروي سابق، دولت مولداوي اعلام كرد کیشینف بيطرف باقي خواهد ماند و اين كشور جانبداري از قدرتهاي بزرگ را رد ميكند. این موضعگیری كمابيش با موضعگيري اتخاذ شده توسط رئيس ديگر دولت شوروي سابق، تركمنستان، كه سياست خارجياش را بايد بهعنوان معيار بيطرفي صريح قلمداد كرد، شبيه است.
3. جنگ گرجستان ـ روسيه كه در آن مسكو شكست سختي را بر ارتش شديدا طرفدار غرب گرجستان وارد ساخت.
4. برگزاری نشست دولت قرقيزستان مبني بر بستن پايگاه ماناس.
5. اتحاديه اروپايي پروژه مشاركت شرق خود كه توسط لهستان و سوئد براي جذب كشورهاي اكراين، بلاروس، آذربايجان، گرجستان، مولداوي، و ارمنستان تدوين شده بود را اجرا كرد، اين پروژه از طرف مسكو بهعنوان تلاش براي جذب اين كشورها و در حاشيه نگهداشتن آنها از حوزه نفوذ روسيه تلقي شد.
6. تصميم اوكراين براي برگزاري انتخابات برنامهريزي شده پيش از موعد مقرر. بايد اين نكته هم اضافه شود كه نامزدي ويكتور يوشچنكو بهعنوان حامي غرب به طور ويژه اميدبخش نبود.
موارد فوق نشان ميدهند كه رقابت ژئوپلتيك بين روسيه و ناتو در حال تشديد است. در حقيقت سياستمداران بلندپايه روسي از قبل مدعي بودهاند كه ناآراميهاي مدني در مولداوي توسط سرويسهاي اطلاعاتي غرب هماهنگ شدهاند. آنها همچنين بر اين امر تأكيد كردهاند كه هدف نهايي انجام تغيير رژيم در کیشینف است و بنابراين روماني بهعنوان عضو ناتو ميتواند مولداوي را ببلعد. هيچ مسئله مرموزي وجود ندارد و ملي گرايان سرسخت در بخارست تمايل دارند كه با مولداوي الحاقی آنشلوسي داشته باشند. همچنين لازم است معلوم شود كدام منافع غرب ميتوانند در حوادث اين جمهوري كوچك بعد از فروپاشي شوروي، وارد شوند.
منطقهای جذاب
مولداوي يكي از فقيرترين و كمتوسعهيافتهترين جمهوريهاي اتحاد جماهير شوروي سابق است كه داراي بشيترين تراكم جمعيتي است. اين كشور يك كشور محصور در خشكي است كه با روماني و اوكراين همسايه است. برنامهريزان شوروي سوسياليستي تصميم گرفته بودند كه این منطقه در توليد غذا سرآمد و حرفهاي گردد. با وجود اين مولداوي كاملا يكدست و همگن نيست. زيرساخت صنعتي اين كشور در منطقه ترانسنيستريا بنا شده كه يك منطقه پرجمعيت با قوميت اسلاو (يعني تركيبي از روسها و اوكراينيها) است. اين منطقه عامل اصلي تامين درصد بالاي توليد ناخالص داخلي مولداوي به ميزان 40 درصد بوده و همچنين نقش مهمي در توليد كامل انرژی لازم براي صنعت مولداوي داشته است.
با پايان يافتن جنگ سرد، ديكتاتور روماني، «نيكولاي چائوشسكو»، اعلام كرد كه كرملين ناحيه بسارابيا (موسوم به مولداوی) كه او آن را بخشي از خاك روماني ميداند را به روسيه الحاق نموده است. فروپاشي اتحاد جماهير شوروي اوضاع را تغيير داد. كل اقتصاد مولداوي به طور ويژه از آنجا كه فقط محصولاتي مانند شراب، ميوهجات و نوشيدنيها و محصولات غذايي را صادر ميكند خيلي برجسته نيست. مولداوي وارد كننده اصلي زغال سنگ، نفت و گاز است زیرا داراي منابع ذخيرهاي هيچ يك از محصولات فوق نيست. براساس كتاب حقايق جهاني سازمان سيا، این کشور در ميان ردهبندي كشورها براساس درآمد ناخالص داخلي رتبه 138 را به خود اختصاص داده است. ترانسنیستريا پس از فروپاشي شوروي استقلال خود از مولداوي را اعلام كرد زیرا از رشد و برتري يك مولداوي مليگرا و ظهور مجدد احساسات طرفدار روماني بسيار بيم داشت. اين امر موجب شعلهور شدن آتش جنگ بين کیشینف و جداييطلبان ترانسنیستريايي شد. نيروهاي روسي به منظور پايان دادن به درگيريها وارد منطقه شدند. از آن زمان تاكنون مناقشه خاموش شده است.
با وجود اين حضور نيروهاي نظامي روسي (كه در حدود 3 هزار نفر ميباشند) به ترانسنيستريا اجازه داده كه استقلال عملي خود از مولداوي را حفظ كند. اگرچه اين منطقه هنوز رسما به مولداوي تعلق دارد، در حقيقت منطقه مذكور، مقامات رسمي، ارتش، مديريت اجرايي، پول رايج، خدمات عمومي، پرچم، سرود ملي، قانون اساسي و لباس نظامي مخصوص به خود را دارد. نيمي از صادرات اين منطقه به روسيه صورت ميگيرد. روسيه از منطقه ترانسنیستريا حمايت ميكند زیرا نسبت قابل ملاحظهاي از قوميتهاي وفادار به مسكو، بخش عظيمي از جمعيت اين منطقه را تشكيل ميدهند. اين نكته دور از ذهن نيست چرا كه جمعيت مهمترين سرمايه و نادرترين منبع روسهاست. به علاوه منطقه ترانسنيستريا در شرقيترين بخش مولداوي واقع شده و مهمتر از آن، با اوكراين هم مرز مشترك دارد. دليل ديگر اين است كه اقتصاد كوچك اين منطقه به صنعت عظيم، توليد منسوجات و توليد نيرويي وابسته است و این خود جذابيت خاصي به آن بخشيده است.
ولاديمير ورونين
بهعنوان پيامد مداخله روسيه، كشينيف دقت نموده است كه به صورت يك دشمن سرسخت براي مسكو در نيايد. رئيس جمهور فعلي مولداوي، «ولاديمير ورونين»، در سال 2001 بهعنوان نامزد حزب كمونيست جمهوري مولداوي بهسمت رياست جمهوري انتخاب شد. بدون توجه به نام اين حزب، ميتوان دولت او را بهعنوان يك دولت عملگرا، تلقي كرد. براي مثال او تصميم گرفت كه طرحهاي خصوصيسازي را كه قبلا توسط رئيس جمهور قبلي شروع شده بودند، ادامه دهد. متعاقب آن در سال 2002، او با تعيين زبان روسي بهعنوان دومين زبان رسمي كشور، خشم مليگرايان را برانگيخت. با وجود اين، اشتباه خواهد بود اگر كه به او برچسب طرفدار روسيه بزنيم زیرا سياست خارجي وي درصدد برقراري توازن بين منافع روسيه و غرب بدون جانبداري يكي از طرفين بوده است. براي مثال دولت او اعلام كرد كه درصدد گسترش روابط نزديك با اتحاديه اروپايي است كه يك مأموريت دائم را در کیشینف به عهده گرفته و نيز خواهان همكاري با ناتو و روسيه، به جز عضويت در ائتلاف آتلانتيك يا عضويت در سازمان پيمان امنيت جمعي(CSTO) به رهبري روسيه است. به علاوه اينها دولت ورونين اعلام كرده به جاي آن كه در روماني جذب و استحاله شود، مصر است استقلال خود را حفظ كند. به طور خلاصه او نه طرفدار روسيه است (مانند الكساندر لوكاشنكو) و نه طرفدار غرب است (مانند ميخائيل ساكاشويلي)، در عوض موضعگيري سياسي او به موضعگيري كوچماي اوكرايني، شواردنادزه گرجي و حتي نيازف تركمنستاني و بوردي موخايف شبيه است.
يك مولداوي طرفدار غرب
با وجود عوامل مذکور، دور از انتظار نيست فرض كنيم که ناتو به طور كلي و ايالات متحده به طور ويژه به تغيير رژيم در مولداوي تمايل دارند. هدف اصلي اين كار براندازي رژيم كنوني مولداوي و جايگزيني آن با دولتمرداني است كه خصومت بيشتري با روسيه داشته باشند. اگر چنين تلاشي به فرجام برسد روي كارآمدن يك دولت جديد در مولداوي كه بتواند براي بيرون انداختن نيروهاي روسي از منطقه ترانسنيستريا، تلاش براي عقبنشيني ارتش روسيه از اروپاي شرقي و بهعنوان تلاشي براي كاهش نفوذ روسيه در فضاي بعد از فروپاشي شوروي و تقليل پرستيژ روسيه در اين منطقه و مناطق ديگر رجزخواني كند، دور از انتظار نيست. همچنين اين كار ميتواند هشداري از طرف غرب به مسكو مبني بر اين امر باشد كه كمترين پريشاني و سردرگمي روسيه از طرف ناتو به فال نيك و بهعنوان يك امتياز قلمداد خواهد شد.
يك مولداوي مفروض طرفدار غرب ميتواند در قالب عضويت روماني وارد ناتو شود و باعث حركت مرزهاي ائتلاف ناتو بهسمت شرق و تصويب و پذيرش عادي پروتكلها براي اعضاي جديد خواهد شد. اين نكته را نيز نبايد فراموش كرد كه اگر كرملين با ظهور اين رژيم جدید مواجه شود معلوم نيست نهايتا به يك تغيير رژيم احتمالي در كشينيف واكنش نشان ندهد. به خصوص اینکه ممکن است هر دولت جديدي كه روي كار ميآيد تلاش كند با زور كنترل ترانستيستريا را به دست آورد، همانند اقدامي كه گرجستان در سال گذشته در قبال اوسيتاي جنوبي انجام داد.
آن چه مبرهن است اين است كه مسكو نميخواهد در دام مناقشهاي بيفتد كه ميتواند منابع مالي، نظامي، ديپلماتيك و سياسي اين كشور را مستهلك سازد. از اين رو تصميمسازان روسي دوست ندارند با یک اتفاق در مولداوي مواجه شوند و آن نمايشنامهاي است كه قبلا روي صحنه رفته است. بنابراين معقول خواهد بود خاطرنشان سازيم كه روسيه به منابع اطلاعاتي خود كه در ماوراي بحار از آنها استفاده ميكند به منظور مقابله با حركتهاي ضدروسي در مولداوي قبل از آنكه هرگونه اعزام نيروي نظامي مدنظر قرار گيرد، متوسل شود.
هنوز خيلي دير است دقيقا به پيشبيني اين امر بپردازيم كه كدام پيشرفتهاي تعيينكننده در مولداوي به وقوع خواهند پيوست و چگونه اين پيشرفتها خود را آشكار ميسازند.
مداخله
اتهامات روسيه مبني بر دخالت آژانسهاي اطلاعاتي غربي هنوز ثابت نشدهاند چراكه همه عملياتهاي زيرزميني براساس اصل انكار معقول و قابل پذيرش، عمل ميكنند. باوجود اين، يك سري حقايق مشروط وجود دارند كه بهنظر ميرسد مداخله بيگانگان را ثابت ميكنند. براي مثال بعضي مؤسسات نيمهرسمي غربي و سازمانهاي غيردولتي به آساني فعاليتهاي خود در مولداوي را تائيد ميكنند.
وب سايت موسسه كمكهاي خارجي ايالات متحده (USAID)، كه نگران فعاليتهاي آژانس در مولداوي است، از بعضي از افراد و آژانسهايي كه مشمول «برنامه مشاركت شهروندي مولداوي» و «برنامه آموزش و دسترسي به اينترنت» در اين كشور هستند را نام میبرد. «برنامه آموزشي و دسترسي به اينترنت» اهميت قابل ذكري دارد چرا كه در آن از شبكههاي ا جتماعي آن لاين براي افزايش فعاليتهاي ضدحكومتي استفاده فراوان شده است. وب سايت USAID مشخص ميسازد كه برنامه اين موسسه بستر لازم براي دسترسي بنيادها و موسسات محلي به اينترنت و آموزش گسترده در تمام ابعاد فناوري اطلاعاتي را فراهم ميسازد. اين موسسه همچنين خاطرنشان ميسازد كه گروههاي هدف اين طرح عبارتند از مقامات دولتي، روزنامهنگاران، دانشجويان، نمايندگان سازمانهاي غيردولتي محلي و داخلي، اساتيد دانشگاه و مقامات بهداشتي.
اين مثالها به طور ويژه کمک میکنند بتوانيم اين نكته را مدنظر قرار دهيم كه اين سازمانها در واقع عوامل و مشاركتكنندگان اصلي انقلابهاي رنگي پيشين ميباشند. اين به آن دليل است كه هم بازيگران و هم طرز عمل آنها هنوز هم بهطور گسترده لايتغير باقي مانده است. يكي از مخالفان و سازماندهندگان بدنام انقلاب توتيري، يك روزنامهنگار با نام «ناتاليا مورار» است. وی فعاليتهاي شديد مليگرايانه كمونيستي و حامي دول غربي را به حيطه خود درآورده است.
بهطور خلاصه و با در نظر داشتن موارد موافق، میتوان گفت که اين روند مشابه يك داستان مواجهه ژئوپتيك بين روسيه و غرب است. شواهد و پيچيدگيهاي استراتژيك آن عميقتر خواهند شد زیرا موجهاي شوكبرانگيز قوي را به درون اروپاي شرقي و فضاي بعد از فروپاشي شوروي خواهد فرستاد.
Sorry. No data so far.