سه‌شنبه 13 سپتامبر 11 | 15:20
نگاهی به شبکه‎های اجتماعی در نشستی با حضور محمد صالح مفتاح و علی فلاح

فیس‌بوک هیچ وقت انقلاب‌ساز نبوده است

احمد يوسفي صراف

در مورد این‎که فیس‎بوک و کلا شبکه‎‎های اجتماعی چقدر در شکل‎گیری انقلاب‎‎های منطقه تأثیرگذار بوده‎اند باید بگویم؛ فیس‎بوک هیچ‎وقت نمی‎تواند منجر به انقلاب شود. کما این‎که مسأله‎ای که دو سال پیش در ایران اتفاق افتاد، اسمش یک انقلاب توییتری یا فیس‎بوکی نبود.


صحبت درباره شبکه‎ای اجتماعی، شاخه‎‎های متعددی را در بر می‎گیرد. از خاستگاه و کارکرد این شبکه‎‎ها گرفته تا تأثیرگذاری‎شان بر جوامع و حتی نقش آن‎‎ها در تحولات منطقه و تأثیرگذاری‎شان بر زندگی شخصی افراد. مسأله این است که شبکه‎‎های اجتماعی، بخش بزرگی از آینده جامعه ما و هر کشوری را به خود اختصاص داده است.

چراکه نوعی از ارتباط و تأثیر‎گذاری را به روی بشر گشوده که تا پیش از این، تجربه آن را نداشته است. ارتباطاتی که به‎راحتی مرز‎‎های زمان و مکان را در نوردیده و می‎تواند شما را به‎عنوان یک شخصیت متفاوت در آینده مطرح کند. گفت‎وگو با «محمد صالح مفتاح»، عضو شورای مرکزی مجمع وبلاگ نویسان مسلمان و مدیر سایت تریبون مستضعفین و «علی فلاح»، مدیر شبکه اجتماعی نت ایران و دبیر شورای هماهنگی فعالین سایبری درباره شبکه‎‎های اجتماعی، تبدیل به یک میزگرد جذاب شد؛ گفت‎وگویی سه نفره که موضوعات متفاوت و دغدغه‎‎های متعددی را در بر می‎گرفت. البته هریک از آن‎‎ها برای خودشان تجربیاتی داشتند که توانست به باز شدن هرچه موجز‎تر این موضوع کمک کند.

یوسفی: اولین‎بار شبکه‎‎های اجتماعی چگونه شکل گرفت؟ و چگونه استفاده از آن، این اندازه سریع در تمام فرهنگ‎‎ها و کشور‎‎های مختلف جای خود را باز کرد؟

مفتاح: احتمالا این روزها؛ همه فیلم «شبکه اجتماعی» ساخته دیوید فینچر را دیده‎اند. این فیلم بخشی از واقعیت ایجاد شبکه اجتماعی فیس‎بوک را نشان می‎دهد. اگر بخواهیم در این مورد جدی‎تر صحبت کنیم؛ باید عرض کنم که چرایی وجود شبکه‎‎های اجتماعی، از یک نیاز فطری انسانی بر گرفته شده و آن هم نیاز انسان‎‎ها به ارتباط است. همه انسان‎‎ها بر اساس قواعد اجتماعی موجود، نیازمند برقراری ارتباط با یکدیگر هستند. از زمانی که فضای مجازی به این شدت گسترش پیدا کرد، بخشی از زندگی حقیقی انسان‎‎ها در فضای مجازی باز نمایی پیدا کرد. در این میان نیاز فطری انسان به اطلاع یافتن و داشتن ارتباط با سایرین، خودش را در قالب شبکه‎‎های اجتماعی بروز داد. همه ما در فضای مجازی حس کنجکاوی ویژه‎ای نسبت به دیگران داریم، و علاقه‎مندیم درباره آن‎‎ها انواع مختلف اطلاعات را کسب کنیم. از سوی دیگر، نیاز مبرمی به برقراری ارتباط با دیگران داریم. طبیعتا این نیاز‎‎ها در فضای مجازی ما‎به‎ازای خودش را پیدا می‎کند؛ کما این‎که ما در سایر مسائل بیرونی نیز به‎دنبال ما‎به‎ازای مجازی می‎گردیم. مثلا برای تجارت، قوانین و مقررات قضایی، ارتباطات انسانی و همه و همه دارای یک ما‎به‎ازای مجازی در فضای نت هستند.

فلاح: تاریخ پیدایش فیس‎بوک از سال 2004 است. همان‎طور که پیداست در آن زمان شبکه‎‎های اجتماعی دیگری نیز حضور داشتند و خیلی پیش از این فعالیت خود را آغاز کرده بودند؛ از جمله اورکات و مای اسپیس که شبکه‎‎های اجتماعی قدرتمندی هم هستند. به عقیده من، برگ برنده فیس‎بوک برای همه گیر شدن؛ ساده بودن و کاربر پسند بودن فضای فیس‎بوک است. از نظر فنی و تکنیکی هم دارای ویژگی‎‎های منحصر به فردی بود. البته داشتن ویژگی‎‎های فنی سطح بالا، تنها دلیل همه‎گیر شدن یک شبکه اجتماعی نیست. یقینا برای همه گیر شدن این شبکه‎‎های اجتماعی می‎بایست از آن حمایت‎‎هایی شود تا بتواند سریع رشد کند. غول شرکت‎‎های کامپیوتری دنیا، شرکت مایکروسافت، در همان ابتدای کار از فیس‎بوک حمایت کرد. و مبالغ هنگفتی را در ازای تبلیغات آتی فیس‎بوک در اختیار او قرار داد. چراکه اطمینان داشت آینده روشنی برای فیس‎بوک متصور است و یقینا سرمایه‎گذاری‎اش با سود هنگفتی باز می‎گردد. بعد از آن‎هم رقابت بین مایکروسافت و یاهو برای خریدن فیس‎بوک به‎وجود آمد که فیس‎بوک نهایتا راضی به فروش نشد و زیر چتر هیچ‎کدام از این نام‎‎ها نرفت. دومین مزیت نسبی فیس‎بوک نسبت به سایر شبکه‎‎های اجتماعی، داشتن یک دسته‎بندی بسیار خوب برای کاربرانش در سایت بود. اولین این دسته‎بندی، داشتن زبان‎‎های متعدد بود. فیس‎بوک خیلی سریع توانست به 70 زبان برسد؛ و این موفقیت بسیار بزرگی برای یک شبکه اجتماعی است.

یوسفی: در میان صحبت‎‎ها، به قابلیت‎‎های فنی فیس‎بوک اشاره کردید؛ آن‎چنان‎که کاربران فیس‎بوک از نظر فنی رغبت بیشتر به‎کار کردن در فیس‎بوک دارند تا هر شبکه اجتماعی دیگری. به‎طور مثال در فیس‎بوک، اعضا خیلی راحت‎تر از هرجای دیگری توانایی نگاه کردن و سرک کشیدن به فضا‎ها و حریم‎‎های خصوصی یکدیگر دارند. آن‎چنان‎که در فیلم شبکه اجتماعی هم به آن اشاره شد؛ حتی مدیر فیس‎بوک بعد از شهرت نسبی و ثروت چشم‎گیری که به‎هم زده، در پلان آخر باز نشسته پشت لب تاپش و در حال رفرش کردن سایت است تا ببیند دختر مورد علاقه‎اش که قبلا با او دعوا کرده؛ درخواست دوستی‎اش را در فیس‎بوک قبول کرده است یا نه! من تصورم این است که پایه و اساس برنامه‎نویسی در فیس‎بوک بر مبنای همین وارد شدن به حریم‎‎های خصوصی یکدیگر طراحی گشته است.

فلاح: ببینید این نکته‎ای که شما اشاره کردید؛ به نوعی کاربرد قابلیت‎‎های فنی و برنامه‎نویسی فیس‎بوک است و من فقط از نظر فنی، داشتن چنین کارایی را برای یک شبکه اجتماعی یک حسن می‎بینم. چراکه فیس‎بوک دارای الگوریتم‎‎هایی است که هیچ شبکه اجتماعی قبل از آن نتوانسته آن را پیاده کند. الگوریتم‎‎های شناسایی کاربران. مثلا در جست‎وجوی افرادی که در نوار بالای فیس‎بوک قرار دارد؛ هر اسمی را که سرچ کنید، در صورت عضویت آن فرد در شبکه؛ به‎راحتی پروفایل‎اش را پیدا می‎کنید. در حالی‎که اگر همین جست‎وجو را در گوگل انجام دهید، به این سهولت به نتیجه نمی‎رسید! فیس‎بوک با منطق جست‎وجو در میان دوستان و دوستان دوستان و دوستان دوستان دوستان؛ خیلی سریع می‎فهمد که شما دقیقا به‎دنبال چه‎کسی هستید و این الگوریتم‎‎ها نقطه قوت فیس‎بوک است. هرچند که کاربرد آن در فضای فعلی فیس‎بوک کاربرد مناسبی نیست اما به‎لحاظ فنی و برنامه‎نویسی، گوی سبقت را از رقیبان خود به‎سرعت ربوده است. همین الان در گوگل باز هم همین تکنولوژی و کارآیی برای جست‎وجوی افراد پیاده شده است.

مفتاح: سخن شما درست است؛ بر این اساس که فیس‎بوک اساس کار خود را بر مبنای حریم شخصی افراد بنا نهاد. اما لزوما این به این معنی نیست که کار فیس‎بوک مبتنی بر شکستن حریم خصوصی است. به‎نظرم گذشت زمان توانسته است فیس‎بوک را به چیزی فراتر از آن ایده اولیه تبدیل کند. همین سیستم هوشمند جست‎وجوی افراد، خودش کاربرد و برگ برنده بسیار بزرگی در دست فیس‎بوک است. از طرفی امروز، آدم‎‎های مختلف کارکرد‎‎های مختلفی را از فیس‎بوک می‎طلبند و استفاده می‎کنند. به‎طور مثال در همین تحولات کشور‎های عربی؛ فیس‎بوک به‎عنوان یک ابزار به‎شدت نقش‎آفرینی می‎کند. و این بدان معناست که آن ایده اولیه فیس‎بوک؛ امروز به چیزی فراتر از آن رشد پیدا کرده است. آن‎چنان‎که همین امروز هم افراد کارکرد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی از فیس‎بوک می‎طلبند.

یوسفی: به‎زعم برخی از تحلیل‎گران، در دو سه سال اخیر فیس‎بوک و سایر شبکه‎‎های اجتماعی حتی توانسته‎اند منجر به وقوع انقلاب‎‎های رنگی در برخی کشور‎ها شوند و یا امروز توانسته به‎عنوان اصلی‎ترین وسیله ارتباطات مردمی به انقلاب‎‎های عربی در منطقه کمک کند. استفاده‎‎ها و کارکرد‎های تعریف شده برای فیس‎بوک آن‎چنان جدید و عجیب است که می‎تواند به‎عنوان افقی جدید برای نسل آینده شبکه‎‎های اجتماعی تلقی شود. فکر می‎کنید سازندگان فیس‎بوک در ابتدای کارشان به این تنوع کارکرد، چقدر فکر کرده بودند؟

مفتاح: ذات شبکه اجتماعی، بر اساس کاربر محوری‎شان است. کاربران هر شبکه اجتماعی به‎وسیله استفاده‎ای که از آن شبکه می‎کنند، محتوای غالب آن را شکل می‎دهند. البته ممکن است پشتوانه‎‎های فنی مهمی هم در این میان برای شبکه‎‎های اجتماعی وجود داشته باشد و به‎طور مثال مشخص شود که فلان شبکه اجتماعی، متعلق به فلان گروه سیاسی یا فلان نهاد امنیتی در جهان است. به‎طور مثال ابزار گفت‎وگوی مشهوری در جهان عرب وجود دارد به اسم بیروت، که بر اساس شنیده‎‎ها احتمال این‎که این سایت یک بدافزار باشد و اطلاعات کاربرانش را در اختیار صهیونیست‎‎ها قرار دهد، خیلی زیاد است. اما در عین‎حال رادیویی مردمی در همین سایت راه‎اندازی شده است به‎عنوان رادیو مقاومت که توانسته یک ساعت از روز را به انتشار اخبار و مطالب در جهت منافع مردم لبنان درشبکه بپردازد. به‎نظرم کاربران در تغییر کارکرد یک شبکه اجتماعی بسیار مؤثرند.

فلاح: نسل اول وب در دنیا شبیه به مدرسه‎ای بود که فقط توسط مدیرانش اداره می‎شد و دانش‎آموزان تنها حق داشتند در مدرسه حضور داشته باشند؛ اما در اداره آن نقشی نداشتند و نهایتا در حد یک نظر دادن ابراز عقیده می‎کردند. این مدل برمی‎گشت به زمان گذشته، زمانی‎که ما پای اینترنت؛ مثل روزنامه فقط می‎توانستیم مطالب سایت‎‎ها را بخوانیم و از آن‎‎ها عبور کنیم. و حتی چیزی به‎عنوان کامنت هم نبود و جایی برای ابراز عقیده وجود نداشت. اما امروز کاربران اینترنتی حکم شاگردانی را دارند که با حضور مدیر و ناظم و معلمان، حق دارند تا حدودی در اداره این مدرسه نقش داشته باشند. به‎راحتی ابراز عقیده کنند، مطالب را بپسندند و به یکدیگر پیشنهاد دهند. در این میان دو اتفاق توأمان می‎افتد. مطمئنا برخی از دانش‎آموزان برای مقاصد خودشان سعی دارند به‎جایگاه‎‎هایی برسند که بتوانند از آن استفاده کنند. و این ماجرا دقیقا در اینترنت اتفاق افتاده است. وقتی که رادیو مقاومت در یک شبکه صهیونیستی راه می‎افتد، مسلم است که رویکرد کاربران این شبکه‎‎ها مقابل اهداف راه‎اندازندگان این شبکه‎‎ها قرار دارد. اما این نکته را نیز نباید فراموش کرد که هنوز مدیر و ناظم و معلم سرجای خودشان هستند و مدیریت نهایی فضا دست آن‎هاست. بنابراین؛ آن‎‎ها در مواقعی که موضوع حیثیتی شود و عملکرد کاربری با اهداف خودشان مغایرت داشته باشد؛ وارد می‎شوند و او را به‎راحتی حذف می‎کنند. به‎عنوان مثال فلان بازیکن معروف تیم رئال مادرید؛ صرفا به‎خاطر این‎که از پیج غزه طرفداری کرده بود؛ به‎سرعت صفحه این بازیکن از فیس‎بوک حذف شد. ولی با وجود این نظارت سخت، بازهم افرادی پیدا می‎شوند که زرنگ ترند و صفحاتی در فیس‎بوک راه‎اندازی می‎کنند که مثلا تمام هماهنگی‎‎های انقلاب تونس در آن اتفاق می‎افتد. اساسا کارکرد‎‎های متفاوت و مهم شبکه‎‎های اجتماعی رو به افزایش است. مثلا همین چندی هفته پیش، رهبر کشور‎‎های گروه جی 8 با حضور مدیران شبکه‎‎های اجتماعی تشکیل کنفرانس سیاسی دادند. این‎که زاکربرگ در جلسه‎ای می‎نشیند که در آن رییس‎جمهوری و نخست‎وزیر کشور‎‎های مهم و قدرتمند حضور دارند؛ نشان‎دهنده اهمیت فوق‎العاده تأثیر‎گذاری این شبکه‎‎های اجتماعی است. از کنار این مسائل نمی‎توان به سادگی گذشت، چراکه نشان می‎دهد؛ آن‎‎ها حواس‎شان هست که در این شبکه‎‎ها چه می‎کنند.

مفتاح: در مورد این‎که فیس‎بوک و کلا شبکه‎‎های اجتماعی چقدر در شکل‎گیری انقلاب‎‎های منطقه تأثیرگذار بوده‎اند باید بگویم؛ فیس‎بوک هیچ‎وقت نمی‎تواند منجر به انقلاب شود. کما این‎که مسأله‎ای که دو سال پیش در ایران اتفاق افتاد، اسمش یک انقلاب توییتری یا فیس‎بوکی نبود. به‎نظرمن یک مقداری در مورد نقش شبکه‎‎های اجتماعی در ایجاد انقلاب‎‎ها بزرگ نمایی می‎شود. هرچند که ابزار شبکه‎‎های اجتماعی به ایجاد انقلاب‎‎ها کمک کرد؛ اما آماده بودن بستر‎‎های اجتماعی این جوامع در بروز این انقلاب‎‎ها بسیار مهم‎تر و تأثیرگذار‎تر است. به‎نظر من برخی مواقع درباره این موضوع یک سری شیطنت‎‎های رسانه‎ای هم اتفاق افتاده است. به اعتقاد من، این‎گونه نیست که یک صفحه فیس‎بوک به‎خاطر داشتن چند صد هزار نفر عضو، منجر به انقلاب شود؛ شبکه‎‎های اجتماعی صرفا ابزار‎‎هایی هستند در اختیار تحولات حقیقی.

یوسفی: بر این اساس چه بپسندیم و چه نپسندیم؛ ما هم اکنون در زمین و بازی از پیش تعریف شده حریف بازی می‎کنیم؛ حریفی که در بسیاری موارد اهداف و ساختار‎‎های فکری‎اش مغایر اهداف و منافع ملی ماست. بر این اساس هیچ‎وقت یک اجازه تمام و کمال برای فعالیت در اختیار کاربران شبکه‎‎های اجتماعی قرار نمی‎گیرد. با این حال، وقت‎گذاری و حضور گسترده نیرو‎های خودی در این شبکه‎‎های اجتماعی برای خلق این تحرکات اجتماعی و تأثیر‎گذاری بر جوامع چقدر می‎تواند قابل‎اعتنا و قابل‎اعتماد باشد؟

فلاح: یک اصل مهم در اینترنت وجود دارد؛ و آن این است که در اینترنت کسی برنده است که مخاطب دارد. اصلا دلیل این همه رقابت بین گوگل و یاهو و فیس‎بوک و توییتر چیزی جز این نیست. چرا سایتی مثل گوگل این همه امکانات سایبری را آن‎هم به‎طور رایگان در اختیار کاربران قرار می‎دهد؟ برای این‎که مخاطب بیشتری داشته باشد. هر یک عضوی که به اعضایشان اضافه شود؛ درآمد جدیدی برایش رقم می‎خورد. حال اگر از این طرف به ماجرا نگاه کنیم؛ می‎بینیم که سایتی مثل فیس‎بوک بيش از ٧٠٠ میلیون نفر کاربر فعال دارد. و ما برای داشتن مخاطب پا به جفت و فعال، اگر بخواهیم، خودمان سایتی را راه اندازی کنیم و به مرور روی افزایش مخاطبش حساب کنیم؛ تعداد مخاطبان‎مان نهایتا بیشتر از 10 هزار نفر هم نمی‎شود. پس مجبوریم اول جایی برویم که مخاطب آماده‎ای وجود دارد و از آن‎جا فعالیت خودمان را آغاز کنیم و کم‎کم مخاطبمان رابه‎سمت سایت خودمان هدایت کنیم.

یوسفی: نگاه شما به پدیده‎ای مثل فیس‎بوک از چه جنسی است؟ آیا فیس‎بوک را در حد یک رسانه می‎دانید یا آن را تنها یک ابزار و حتی نخ تسبیحی برای تمام اتفاقات واقعی دنیای امروز تلقی می‎کنید؟

مفتاح: کارکرد شبکه‎‎های اجتماعی در حوزه‎های مختلف رسانه‎ای و ارتباطات میان فردی که شما به‎عنوان نخ تسبیح از آن یاد کردید؛ تعریف می‎شود. شما با نوشتن یک مطلب در شبکه‎‎های اجتماعی، هم اطلاع‎رسانی می‎کنید و هم می‎توانید ارتباطات وسیعی بگیرید و دیگران را رصد کرده و با آن‎‎ها ارتباط برقرار کنید. این دو حوزه از یکدیگر جدا نیستند. هر دو‎شان را می‎توان برای شبکه‎‎های اجتماعی در نظر گرفت. ولی در عین‎حال نقش نخ تسبیح بودن و ارتباطات میان فردی برای شبکه‎‎های اجتماعی به مراتب مهم‎تر است. چراکه شما می‎توانید همان مطلب را در یک وبلاگ منتشر کنید و طبیعتا حوزه مخاطبان‎تان به هیچ وجه بیشتر از یک حد مشخص نمی‎شود. به همین دلیل با تعریف رسانه گروهی که ترجمه شده است مغایرت دارد. شبکه‎‎های اجتماعی تنها می‎توانند ارتباطات میان فردی خوبی را برای شما فراهم کنند.

یوسفی: هرکسی بعد از مدتی کارکردن با شبکه‎‎های اجتماعی دچار معضلاتی می‎شود که تقریبا غیرقابل‎اجتناب هستند. مثلا شما در پروفایل فیس‎بوک‎تان دارای دوستانی هستید که شامل فامیل، همکاران، دوستان، هم‎کلاسی‎‎ها و افراد خیلی زیادی می‎شوند. طبیعتا ادبیات و زبانی‎ که شما با هریک از این دسته افراد به‎کار می‎برید مختص همان گروه و همان صنف است که در شبکه اجتماعی مثل فیس‎بوک قابل‎تفکیک نیستند، ممکن است دوستی از دوستان شما کامنتی پای پستی از شما بگذارد که خواندنش اصلا مناسب همکارتان یا خانم‎‎های گروه دوستان شما نباشد. یا به‎طور مثال افراد به‎راحتی به گالری‎‎های عکس دوستان‎شان مراجعه می‎کنند و عکس‎‎های شخصی و حتی خانوادگی‎ای را که آن‎‎ها به اشتراک گذاشته‎اند تماشا می‎کنند. همه این‎ها روی هم رفته به مرور باعث شکسته شدن حریم‎‎های حیا می‎شود. کنترل چنین موضوعی چقدر امکان‎پذیر است؟

فلاح: ببینید؛ دو حالت متصور است. یا سخن شما درست است و در حال اتفاق افتادن است و یا خیر. اگر این‎گونه باشد که شما اشاره کردید؛ ضعف را از جانب خودمان و سیاست‎گذاران امر می‎دانم. چراکه در زمانی در حال صحبت از این موضوع هستیم که نزدیک به هفت سال از فراگیر شدن این موضوع گذشته است. اما اگر این‎طور نیست و اشکالی در این موضوع نمی‎بینیم؛ پس لااقل بایستی فتوایی از بزرگان و علما بگیریم در خصوص اشکال نداشتن این نوع روابط. چراکه هر روز داریم می‎بینیم انواع مختلف این مدل رابطه‎‎ها را. پس اگر کسی مدعی است که این‎گونه روابط، حیا را از بین نمی‎برد، پس باید فتاوای علما و بزرگان، پشت این نظر باشد. اما من با حالت اول بیشتر موافقم؛ به این معنا که این اتفاق خارج از کنترل اتفاق افتاده است. متأسفانه ما در انتخاب دوستان مان تقسیم‎بندی درستی نداریم. مخاطب ما از خانم و آقا و سنین مختلف و حتی اقشار مختلف را یک‎جا شامل می‎شود. موقعی که ما مطلبی را منتشر می‎کنیم؛ طبیعتا برای همه این افراد قابل‎رؤیت است و وقتی این مطلب ادامه پیدا می‎کند و کامنت‎‎ها بسط پیدا می‎کند؛ دیگر جلوی شوخی و جدی‎اش را نمی‎شود گرفت؛ طبیعتا بحث به شاخه‎‎های مختلفی بحث کشیده می‎شود که یقینا همه آن‎ها مناسب همه افرادی که در حال خواندن این کامنت هستند؛ نیست. مدیر گوگل در یکی از مصاحبه‎‎های خود آماری داده که بر اساس آن اکثر نوجوانان آمریکایی بعد از این‎که به سن 30 سالگی رسیدند؛ تمام پروفایل‎‎های اینترنتی خود را حذف می‎کنند. وقتی یک فرد در 30 سالگی مجبور به حذف پروفایل‎هایش می‎شود؛ معنایش این است که فهمیده ردپایی در فضای مجازی از خود به‎جا گذاشته که امروز به‎نفع‎اش نیست و ممکن است باعث ریختن آبرویش شود. حتی ممکن است به‎عنوان یک سابقه بد و یا رزومه منفی برایش ثبت شود. ایران هم تا چند سال دیگر به همین ترتیب خواهد شد.

مفتاح: بخشی از موضوع حیا‎زدایی که در شبکه‎‎های اجتماعی وجود دارد؛ به خود ما باز می‎گردد که در این شبکه‎‎ها حضور داشته و اجازه داده‎ایم که تا این حد موضوع پیش برود. اما واقعیت این است که فضای مجازی با جامعه ما این کار را کرده است که به‎طور مثال خانم و آقایی که در فضای حقیقی حریم‎‎های بسیار جدی نسبت به هم داشته‎اند؛ در فضای مجازی، رفته رفته این حریم‎‎ها را کنار گذاشته‎ و حیا را فراموش کرده‎اند. به‎نظر می‎رسد که این حیایی که بین کاربران اجتماعی از بین رفته، در فضای حقیقی خیلی از بین نرفته است. و چه‎بسا وقتی جایی یکدیگر را می‎بینند؛ به‎دلیل کامنت‎‎ها و مطالبی که گذاشته‎اند؛ خجالت هم بکشند. اما متأسفانه همه موضوع به این بازنمی‎گردد.

مثلا من در شبکه اجتماعی فرند فید ممکن است عکسی غیراخلاقی را ببینم؛ آن را حذف می‎کنم؛ برای دومین‎بار هم از فردی دیگر، عکسی شبیه این را می‎بینم، بازهم حذفش می‎کنم؛ اما به مرور زمان چشم من به این اتفاق عادت می‎کند. مسأله این است که این موضوع برای همه عادی می‎شود. یا به‎طور مثال بسیاری از خانم‎‎ها قبلا مایل نبودند که عکس واقعی خودشان را در پروفایل‎شان قرار دهند؛ اما امروز رفته‎رفته این امر عادی شده است تا حدی که حتی خانم‎‎های مذهبی هم عکس واقعی خودشان را روی پروفایل خودشان می‎گذارند.

خانم‎‎های غیرمذهبی هم در سطحی دیگر این اتفاق برای‎شان افتاده است. مثلا اگر قبلا فقط یک عکس پرسنلی ساده از خودشان می‎گذاشتند؛ امروز به‎راحتی عکس‎‎های شخصی و مغایر با عرف عمومی جامعه از خودشان منتشر می‎کنند. حال قرار گرفتن در چنین جمع و فضایی، باعث می‎شود که همه حریم‎‎ها برای همه شکسته شود و روند عادی شدن و بی‎تفاوت شدن، در بین افراد سریع اتفاق بیفتد

  1. وطن پرست
    19 سپتامبر 2011

    خیلی خوب برای فیس بوک تبلیغ کردید. هر کاری بکنن شما ایرانی ها باز هم غریب پرست هستید. ما سایت های ایرانی قوی وبرنامه نویسان قوی داریم که میتونن هزاران برابر قویتر از فیس بوک طراحی کنن به شرط این که مثل فیس بوک حمایت بشن!
    مثل وب سایت فرندفا .
    چرا ما ایرانی ها اینقدر سنگ فیس بوک رو به سینه میزنیم؟

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.