رسول جعفریان- حوزههای علمیه ما مدارسی است با بیش از هزار سال سابقه، اما هر بار چوب هشت صد ساله بودن کمبریج بر سر ما میخورد. چرا؟ این روزها کتاب تلامیذ علامه مجلسی یا فهرست شاگردان درس علامه مجلسی به همت استاد سید احمد حسینی اشکوری توسط کتابخانه مجلس منتشر شد. این فهرست نشانگر اهمیت و اعتبار حوزه علمیه اصفهان است که مبتنی بر حوزههای کهن شیعی و نشانگر ریشه دار بودن علم و دانش و تعلیم و تعلم است. با این حال، اخبار برگزاری جشنهای مفصل هشتصد سالگی کمبریج نشان از اعتبار نهادن آنان به یک مدرس کوچک در قرن سیزدهم میلادی است، در حالی که ما با داشتن اصفهانی با صدها مدرسه در دوره صفوی، خود را به تغافل زدهایم.
در باره مکتب علامه مجلسی، هم از لحاظ شکل وشمایل و هم به لحاظ محتوا نکات قابل تأملی وجود دارد که در تاریخ تعلیم و تربیت شیعی میتواند و باید مورد کنکاش بیشتر قرار گیرد.
به لحاظ شکلی، این مکتب مرکب از شاگردانی بود که هر کدام از گوشهای از کشور بلکه برخی از بلاد دیگر به اصفهان آمده بودند. شاگردانی که خود برخی استاد بودند، اما به هدف بهره گیری از مکتب علامه و دیدگاهها و افکار وی و تخصصی که آن مرحوم در شناخت متون شیعی و تفسیر آنها داشت، عزیمت اصفهان میکردند و پای درس او مینشستند. ما اطلاعات شهری مربوط به این شاگردان را که اسامی ۳۳۵ نفر آنان را در این کتاب ارزشمند ملاحظه میکنیم میتوانیم به دست آوریم. پسوند شهری که در انتهای نام هر کدام از اینان آمده، نشان میدهد که از کمتر شهری از شهرهای ایران است که کسی در مکتب اصفهان حضور نداشته باشد، گرچه برخی از بلاد که دورتر هستند یا سابقه علمی جدی ندارند، کمتر در این فهرست دیده میشوند. اهمیت این مرکزیت برای مکتب اصفهان در این است که آداب و روشهای تعلیم و تربیت که در اصفهان وجود داشت، به نقاط دیگر منتقل میشد، زیرا بسیاری از این افراد پس از مدتی تحصیل اصفهان را به سوی بلاد خود ترک میکردند.
نکته دیگر در این مکتب، بر اساس همین زندگینامهها، توجهی است که به علوم حدیث، متون حدیثی، احیای آنها و تصحیح و تعلیقه و شرح بر آنها زده میشده است. البته در میان شاگردان مرحوم مجلسی کسانی هم بودند که در کنار حدیث، فلسفه و کلام میخواندند و در آن علوم هم قلم میزدند، اما حضور آنان در مکتب حدیثی علامه مجلسی، زمینه را برای بهره گیری بیشتر آنان از حدیث فراهم میکرد. این مکتب، در فقه، تاریخ، امامت، اخلاق و بسیاری از مباحث دیگر، تلاش میکرد تا با چینش احادیث در کنار یکدیگر، معارف شیعی را به جامعه عرضه کند. بویژه در این مکتب، سعی بر این بود تا زبان فارسی مد نظر بوده و متون و احادیث انتخاب شده با ترجمه فارسی ارائه شود. بگذریم که در این ترجمهها، فارسی عجیبی متولد شد که ترکیبی از متون عربی و فارسی بود، اما به هر روی، راه دیگری برای انتقال آن معارف جز این وجود نداشت. بدون شک، در همین دوره، پایههای گسترش عمیق معارف شیعی در بخشهای مهمی از جامعه ایران ریخته شده است، هرچند این حرکت از پیش شروع شده بود، اما به هیچ روی در چنین دامنه گستردهای نبود. علامه مجلسی خود الگویی برای پیاده کردن این روش بود و بخش عمدهای از شاگردان هم همین مشی را ادامه دادند.
با این حال، یکی از نکات جالب این مکتب، با توجه به گستردگی شاگردان، و نیز شرح حالی که در اینجا برای هر یک از آنها بر اساس متون دیگر آمده، این است که دریابیم در مجموع، دانشی که در مکتب اصفهان وجود داشت، همچنان سنتهای آموزشی دیرین را دنبال میکرد. بر اساس این اطلاعات میتوانیم فهرستی از تألیفات شاگردان علامه را فراهم آورده و پس از طبقه بندی آنها دریابیم که چه نوع معارفی در چه موضوعاتی مورد توجه چهرههای شاخص این مکتب در ربع آخر قرن یازدهم و نیمه اول قرن دوازدهم هجری بوده است. نمیتوان انکار کرد که متون فقهی مفصل در این دوره جز کشف اللثام شکل نگرفته و کارهایی از قبیل مشارق الشموس خوانساری در شرح دروس اندک بوده، اما به هر حال رسائل فقهی ـ اجتهادی فراوانی نوشته شده است. در بخش کلام نیز همچنان مکتب کلامی قدیمی شیعه نیرومند به راهش ادامه میداده است.
مکتب اصفهان در این دوره، خلاقیتها و نوآوریهایی نیز دارد که به هر روی مربوط به جریانهای فکری یا اجتماعی و سیاسی جاری میشده است. اما این نوآوریها چندان گسترده نیست و مجموعه آنچه در این مکتب جریان دارد، حکایت از نوی یک نواختی دارد. یکی از دلایل این مسأله حذف نسبی جریان خردگرا از حوزه تعلیم و تعلم است، گرچه خردی که از قبل هم بود، بیشتر در حصار و محدودیت قرار داشت و جز در چهارچوب تفکرات کلامی مکتب شیراز کاری انجام نمیداد و به همین دلیل پیشرفتی نداشت. پیدایش جریان حکمت متعالیه هم که برگرفته از نوعی تلفیق تفکرات کلامی شیراز با اندیشههای عرفانی وشبه عرفانی استرآبادیها بود، با محدودیت و از حاشیه مکتب اصفهان عبور میکرد. در مجموع مکتب اصفهان جز در عرصه حدیث که سبب پدید آمدن کتاب بزرگ و مهم بحارالانوار شد، در عرصههای دیگر، حرکت جدی نداشت. پس از تسلط این مکتب فقه شیعه رو به افول گذاشت تا آنکه یک قرن بعد، وحید بهبهانی آن را احیا کرد. البته این به معنای آن نبود که کارهایی از قبیل حدائق پدید نیامد، اما حیاتی که فقه و اصول در قرن سیزدهم هجری داشت، قابل مقایسه با میراث محدودی که از قرن دوازده برجای مانده نیست. در این باره باید نقش عوامل سیاسی و اجتماعی و رکود اقتصادی ایران قرن دوازدهم را پس از حمله افاغنه تا شکل گیری قاجار در نظر داشت.
به هر روی، مکتب مجلسی یا مکتب اصفهان این دوره، یکی از بهترین دورههای فرهنگ مذهبی ما در تاریخ شیعه به شمار میآید.
اشاراتی که گذشت برای این است تا نشان داده شود از دل این گونه شرح حالها که در اطراف یک مکتب مانند مکتب مجلسی ارائه میشود تا چه اندازه میتوان به تتبعات در حوزه تاریخ تعلیم و تربیت، تاریخ تفکر و تمدن و حتی تاریخ شیعه پرداخت.
Sorry. No data so far.