یک ضرب المثل قدیمی هست که میگوید «در شهر بیکلانتر، قورباغه هفتتیر کش است». حالا حکایت، حکایت این «کشورک» امارات است. این کشورک که عمر آن از عمر بابای ما هم کمتر است و مساحت آن هم به اندازهٔ یکی از استانهای کوچک ایران است و جمعیت آن هم حدود ۶صدم ایران، در این هیری بیری قیامهای خاورمیانه و سرنگونی کشورهای عربی منطقه و بحران مالی اقتصاد دنیا، خیالات برش داشته و خواسته برای اینکه عرض اندامی کند و بگوید که آهــــــای مردم دنیا، این گوشه کنارها، کشوری به نام امارت هم هستها! چرا همهش به ایران توجه دارید؟ خب یک خرده ما را هم آدم حساب کنید بابا!، سفر احمدینژاد به جزیرهٔ ابوموسی را بهانه کرده و بار دیگر ادعاهای پیشین خودش دربارهٔ جزائر خلیج فارس را پیش کشیده است.
البته این وسط آدم با احمدینژاد هم میماند که چهکار کند. احمدینژاد آدم عجیب و غریبی است. درست در شرائطی که کسی انتظار کاری از او ندارد، همان کار را انجام میدهد. اهل سیاست غرب در کار این مرد ماندهاند چه برسد به این کشورک کوچک. چندی پیش حتی نشریهٔ فارین پالیسی نیز مواردی را در مورد چگونگی مواجهه با احمدینژاد در یک مصاحبهٔ رو در رو منتشر کرد که در نوع خودش جالب بود.
کارهای عجیب به سبک احمدینژاد
سفر احمدینژاد به جزیره ابوموسی هم از آن دست کارهایی بود که شاید در این مقطع زمانی، کسی فکرش را هم نمیکرد. از آن مهمتر، سخنانی بود که او در این سفر به زبان آورد. احمدینژاد با بیان اینکه «برخی مباحث نظیر نام خلیج فارس موضوعاتی صریح و روشن است» گفت: برخی حقایق همچون خورشید میدرخشند و نیازی به تکرار و تاکید بر آنها نیست از جمله نام خلیج فارس که همهٔ اسناد تاریخی گواه بر این است که نام این پدیدهٔ طبیعی در طول تاریخ همواره خلیج فارس بوده است. ملت ایران هیچ نگرانی از ناحیهٔ تحریف اسامی چون خلیج فارس ندارد چراکه نگرانی ناشی از ناتوانی و ضعف است که ملت ایران از این نقیصه دور هستند.
بعد هم مثل همیشه یکی دو چشمه از آن طعنههای همیشگی خودش به کشورکهای حاشیهٔ خلیج فارس زد و ادامه داد: این خیلی ناپسند است که به دیگران اجازه دهیم در سرزمین ما پایگاه نظامی ایجاد کرده و از ما علیه دیگر ملتهای منطقه استفاده کنند و هزینههای اقدامات را نیز از پول نفت و امکانات خودمان محاسبه کنند. آزادی حق همهٔ ملتهاست، اما این خندهدار است که کسانی که در تاریخ خود آزادی حق انتخاب و انتخابات نداشتهاند بیایند و تحت مدیریت عواملی خارجی کشور دیگری را به بهانهٔ برگزاری انتخابات و آزادی دادن به مردمش تحت فشار قرار دهند.
رییسجمهور با بیان اینکه «اسباب دست مستکبران بودن خیلی ناپسند است» تاکید کرد: یقیناً کسانی که امروز به مستکبران برای تحقق اهداف کمک میکنند، پس از تحقق این اهداف خودشان موضوع طراحیها و برنامههای مستکبران خواهند بود.
شیوخ شکم گنده عصبانی شدند
حالا این حضرات شیوخ شکمگنده که از سفر احمدینژاد عصبانی بودند یک طرف، سخنان احمدینژاد هم طرف دیگر موجب آتش گرفتن آنها از درون و برون شد و آن شد که پس از سخنرانی او، «شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان»، وزیر امور خارجه امارات، این سفر را محکوم کرده و آن را تجاوز به حقوق سرزمینی کشورش تلقی کرد! در همین حال شورای همکاری خلیج فارس نیز در اقدامی مداخلهجویانه و در حمایت از این ادعای توخالی با محکوم کردن سفر رییس جمهور ایران به این منطقه در بیانیهای مدعی شد که این بازدید نقض حاکمیت دولت امارات به شمار میرود نه تغییر وقایع تاریخی و حقوقی و حاکمیت امارات بر جزایر سه گانه.
نبیل العربی، دبیرکل این اتحادیه در بیانیهای با بیان این ادعای واهی که با نگرانی بسیار اخبار مربوط به سفر احمدینژاد به جزیره بوموسی را پیگیری میکند، اعلام کرد که باید از این گونه اقدامات که موجب افزایش تنشها در منطقه و تیره شدن روابط کشورهای عربی و ایران میشود، خودداری کرد.
دم خروس ماجرا بیرون زد
به دنبال آن آمریکا هم وارد بازی شد و از ادعای امارت حمایت کرد و اینجا بود که بار دیگر دم خروس ماجرا بیرون زد. در بیانیه وزارت امور خارجه آمریکا که ۱۷ آوریل منتشر شد، آمده بود: «تلاشهای امارات متحده عربی را در این خصوص مورد تایید آمریکاست و آمریکا از ایران میخواهد که به ابتکار امارات متحده عربی برای حل موضوع از طریق مذاکرات مستقیم، دیوان بین المللی دادگستری، یا هر مرجع مناسب دیگری، به صورت مثبت پاسخ دهد.»
در بخش دیگری از بیانیه وزارت خارجه آمریکا آمده است: «اقدامهایی نظیر دیدار احمدینژاد، ریس جمهور ایران، از جزیره ابوموسی، تنها تلاشها برای حل این مساله را تنها پیچیدهتر میکند.»
بررسی تاریخی جزائر سه گانه
البته ادعای تعلق جزائر سه گانه اولین باری نیست که از سوی امارات بیان شده است. حتی در طول سالهای اخیر بیش از هزار عنوان کتاب و مقاله به سفارش دولت امارات به زبانهاى عربى و انگلیسى تهیه و به چاپ رسیده که در همهٔ آنها بر حق امارات دربارهٔ جزایر نامبرده تأکید شده و از «اعادهٔ حاکمیت» ایران در سال ۱۳۵۰ و استمرار حاکمیت آن بر این جزایر در نزدیک به چهل سال اخیر به عنوان «اشغال» و از ایران به عنوان کشور «اشغالگر» یاد شده است.
چند سال پیش و در جریان اجلاس اتحادیهٔ کشورهای عرب، نیز این ادعاها مطرح شده بود، اما کشورهای عربی این بار تنها به محکومیت ایران و تاکید بر مالکیت امارات بر جزایر سه گانه اکتفا نکردند، بلکه پا را فراتر گذاشته و پیشنهاد ارجاع پرونده به شورای امنیت را مطرح ساختند. جالب است که تمامی این اتفاقات در شرایطی صورت گرفت که منوچهر متکی، وزیر امور خارجه وقت کشورمان هم به عنوان عضو ناظر در این جلسه حاضر بود! شاید بهدلیل همین کمکاریهای دستگاه دیپلماسی و وزارت خارجه بود که این بار احمدینژاد تصمیم گرفت خود مستقیما وارد معرکه شود و حریف بطلبد.
بدون شک مطالعهٔ تاریخ خلیج فارس، خود گویای ادعای واهی اماراتیها خواهد بود. این مهم است که بدانیم مجموعه این جزایر یکی از پانزده نقطه استراتژیک جهان محسوب میشود. زیرا به علت عمق نسبتاً زیاد آب در نزدیکی آنها (در حدود یکصد متر) و نیز عمق نسبتاً کم خلیج فارس باعث میشود که مسیر تردد و محل فعالیت زیردریاییهای استراتژیک که امکان فعالیت در عمق بیش از هفتاد متر را دارا هستند، محدود به حاشیه این جزایر شده و در اختیار داشتن آنها امکان تسلط بر فعالیت اینگونه زیردریاییها را فراهم آورد.
ازهزاره دوم ق. م جزیره ابوموسی همانند سایر جزایر فارس توسط ایرانیان اداره میشود و جزو قلمرو شاهنشاهی ایران بوده است. خلیجفارس و جزایر آن ازجمله ابوموسی در روزگار ایلامیان بهویژه در زمان سلطنت شیلهک این شوشیناک (۱۱۵۱ – ۱۱۶۵ پیش از میلاد) تحت تسلط این سلسله بوده است. در دولت ماد نیز جزایر خلیجفارس جزو یکی از ایالتهای جنوب غربی و سپس جزو ساتراپ (استان) چهاردهم دولت ماد به نام «درنگیانه» و بخشی از کرمان بود. در دوران هخامنشیان این جزایر از جمله جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک به موجب بند ۶ ستون اول کتیبه بیستون، جزو استان پارس بوده است. همچنین در دوران اشکانیان، در روزگار سلطنت مهرداد اول (۱۳۸-۱۷۱پیش از میلاد) بنادر و جزیرههای پارس تحت حکومت این سلسله قرار گرفت. در عهد ساسانیان جزایر و بنادر خلیجفارس جزو قلمرو ایران و کوده (شهر) اردشیر، خوره (استان) پارس و جزو پادکیسان نیمروز بود.
پس از ورود اسلام به ایران، در دوره اقتدار آل بویه (از۳۲۳ هـ. ق)، بنادر و جزایر سراسر کرانههای خلیجفارس در قلمرو فرمانروایی آنها قرار داشت. این فرمانروایی به دست سلجوقیان کرمان ادامه داشت تا اینکه پس از انقراض ملوک کیش در سال ۶۲۶ هـ. ق، در روزگار اتابکان فارس و ایلخانان مغول، والیهای دریای فارس یا ملوک هرمز، در جزیره کیش سکنی گزیدند و تا سال (۷۷۹ هـ. ق) بر تمام جزایر خلیج و دریای مکران (دریای عمان) حکومت کردند. تیموریان نیز خراج جزیره کیش و سایر جزایر خلیجفارس را تا سال ۸۷۳ هـ. ق که در ایران حکومت داشتند، جزو فارس محسوب میکردند. با ورود پرتغالیها به خلیجفارس و آغاز فعالیتهای استعمار نوین در منطقه، جزایر این خلیج از جمله ابوموسی به اشغال دریانوردان پرتغالی درآمد. در روزگار سلطنت شاه عباس صفوی، پس از یک دوره طولانی نبرد، جزایر و بنادر ایران در خلیجفارس از جمله ابوموسی، قشم، هرمز و بحرین به وسیله نیروهای ایرانی آزاد شد که به همین مناسبت بندر گمبرون به بندرعباس تغییر نام یافت.
در سال ۱۱۴۷ هـ. ق (۱۷۳۵ م) نادرشاه افشار، لطیف خان دشتستانی را به سمت حاکم ایالتهای جنوب ایران و کاپیتانی کل سواحل و بنادر و جزایر خلیجفارس منصوب کرد که این فرد در سال ۱۷۳۶ م به بحرین لشکر کشید و شیخ جبار هوله، یاغی بحرین را شکست داد و کلید دژ بحرین را برای نادرشاه فرستاد. کریم خان زند نیز در سال ۱۱۷۹ هـ. ق (۱۷۶۵ میلادی) بر سراسر منطقه فارس و جزایر خلیجفارس از جمله ابوموسی و… اعمال حاکمیت کرد. در دوره قاجاریه آقامحمدخان پس از شکست دادن جانشینان کریم خان زند، موفق شد بر تمام ایران از جمله بنادر و جزایر خلیج مسلط شود. در روزگار فتحعلی شاه هم جزایر دریای پارس از جمله کیش، بحرین، ابوموسی، هندورابی، تنب بزرگ و تنب کوچک، فارور و… جزو ایالت فارس محسوب میشد و در سال ۱۲۶۳ هـ. ق کرانهها و جزیرههای خلیجفارس از جمله جزیره ابوموسی بخشی از ایالت «بنادر خلیجفارس» شد.
انگلیسیها مثل همیشه آتش بیار معرکه بودند
اما نظم جدید منطقه خلیجفارس ریشه در تکامل تدریجی و تاریخی آن ندارد بلکه نتیجه مهندسی انگلیسیها است. انگلیسیها در ابتدا با برخی از اقوام ساکن در منطقه مانند خاندان القاسمی برخورد نظامی کرده و آنها را شکست دادند. به تدریج با قبایل مستقر در مناطق ساحلی و نیز جزایر خلیجفارس مانند آلنهیان و آلمکتوم در منطقه امارات امروزی از در سازش درآمدند. این قبایل بسیار کوچک، به تدریج در این منطقه بسیار محروم تثبیت شدند و در ارتباط نزدیک با انگلستان با جغرافیای سیاسی این منطقه گره خوردند. ساکن شدن دیگر خاندانها در جزایر این منطقه ریشه در پیوند آنها با نظم سیاسیای بود که انگلستان برای این منطقه تدارک دیده بود. در زمان جنگ جهانی اول نفوذ انگلیس بر منطقه خلیجفارس دوچندان شد زیرا با فروپاشی امپراتوری عثمانی، تضعیف شدید حکومت ایران و نیز از میان رفتن قدرتهای رقیب بینالمللی، انگلستان به قدرت محوری در نظام بینالملل بدل شد. از این رو مهندسی بخش عمدهای از منطقه خاورمیانه توسط انگلستان صورت گرفت. پیدایش اکثر کشورهای کنونی خاورمیانه محصول این مهندسی چندجانبه بود که در رأس آن انگلستان قرار داشت. البته انگلستان هنوز اجازه تشکیل کشورهای مستقل در حوزه جنوبی خلیجفارس را نداده بود و اهمیت حفظ مستعمره هند سبب شده بود که این کشور مستقیما در منطقه حضور داشته و آن را کنترل کند. اما در همان زمان هم انگلیسیها و مورخان و متخصصان آنها تردیدی در هویت و ماهیت ایرانی خلیجفارس نداشتند به طوری که سر آرنولد ویلسون در کتاب مشهور خود در سال ۱۹۲۸ ضمن تاکید بر نام خلیجفارس در مورد هویت آن مینویسد: چه در گذشته و چه در حال هیچ گذرگاه آبی از نظر جغرافیدانان، باستانشناسان، سیاحان، سیاستمداران و بازرگانان به اهمیت خلیجفارس نبوده است. این گذرگاه آبی که فلات ایران را از سرزمینهای عربنشین جدا میکند بیش از ۲۲۰۰ سال است که هویت ایرانی داشته است.
جغرافیای کنونی سیاسی حاشیه جنوبی خلیجفارس محصول جنگ جهانی دوم و تغییر ساختار نظام بینالمللی در این مقطع سرنوشتساز تاریخی است. از نظر تاریخ دو رویداد همزمان مبنای شکلگیری نظم سیاسی نوین در این منطقه شد. نخست اینکه انگلستان به تدریج به قدرت درجه دوم نظام بینالملل بدل میشد و امکان حضور مستقیم در سرزمینهای جنوبی خلیجفارس را نداشت. به همین دلیل نیز بحثهایی مفصل در پارلمان انگلستان در نهایت به مصوبهای در سال ۱۹۶۸ انجامید که بر مبنای آن انگلستان باید تمامی نیروهای خود را از این منطقه خارج میکرد. دوم کشف میادین عظیم نفت در این سرزمینها بود. از اواسط دهه ۱۹۵۰ به تدریج میادین عظیم نفتی یکی پس از دیگری در این مناطق کشف شد و سرزمینهای بیآب و علفی که در فقر فراوانی به سر میبردند از ثروت بالقوه عظیمی برخوردار شدند که میتوانست نهفقط سرنوشت خود آنها را تغییر دهد بلکه منافعی هنگفت برای قدرتهای بزرگ تامین کند.
در ۱۹۳۷. م انگلیسها در گزارشات خود میآورند که در جزایر منطقه نفت وجود دارد. به دنبال این گزارش شروع به مطالعه در مورد جزایر ایرانی میکنند که مشخص میشود تنب بزرگ و کوچک جزایر خشکی هستند که تنب کوچک کاملا خالی از سکنه است. ماهیگیران ایرانی و صیادان مروارید هنگامی که صید خود را انجام میدهند به این جزایر میآیند تا صدفهای خود را بشکنند.
پس از این تحقیقات و در سالهای ۱۹۳۷. م تا ۱۹۳۸. م انگلیسها از ترس آنکه دولت ایران متوجه وجود نفت در جزایر خود شود تصمیم میگیرند که هرچه سریعتر اقدامی انجام دهند که به مالکیت ایران بر جزایر خاتمه بخشند، به این ترتیب که جزیره فارسی را به شیخ کویت و جزیره عربی را به ابوظبی واگذار میکنند.
خاطره اسدالله علم از دیدار با سفیر انگلیس
در زمان پهلوی دوم مجددا بحث بازپس گیری این جزائر آغاز شده و تلاشهایی برای حل دیپلماتیک این موضوع صورت میکیرد. اسدالله علم جایی در خاطرات خود میگوید: ««بعدازظهر سفیر انگلیس به دیدنم آمد. درباره بحرین و جزایر خلیجفارس که او مایل است به عنوان دو موضوع جداگانه مطرح شود مذاکره کردیم. میگفت اشغال مجدد جزایر تنب برای ما (ایران) آسان است ولی در مورد ابوموسی اشکال دارد چون این جزیره نزدیک به ساحل عربستان قرار گرفته و تصرف آن به این آسانی نیست. پاسخ دادم موقعیت جغرافیایی جزایر نه تصمیم ایران را تغییر میدهد و نه عربها را قادر میسازد که تکهای از خاک ایران را در تصرف داشته باشند. سفیر اظهار داشت که یافتن راهحلی برای مساله بحرین مسلما تاسیس فدراسیون امارات متحده عربی را تشویق خواهد کرد و در این مرحله ایران خواهد توانست ابوموسی را به منظور منافع امنیتی مشترک در خلیجفارس تصرف کند.
اگر چنین کاری صورت بگیرد، ما خواهیم توانست به پشتیبانی بریتانیا متکی باشیم. در شام شاهانه شرکت کردم و پیشنهادهای گوناگون سفیر را به عرض رساندم. شاه از من خواست به سفیر بگویم با دوستانی نظیر او، ایران نیاز به دشمن ندارد…»
نهایتا در پاییز سال ۱۳۵۰، پس از یک دوره نسبتا طولانی چانهزنیهای پشتپرده و به رسمیت شناخته شدن استقلال بحرین از سوی تهران، یک روز پیش از اعلام رسمی تشکیل فدراسیون شیخنشینهای حاشیه جنوبی خلیجفارس، نیروی دریایی ایران در سه جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی پیاده شده و حاکمیت ایران را پس از یک وقفه ۶۰ ساله دوباره اعمال کرد. البته خود این موضوع که چرا انگلیسیها جزائر را به ایران بخشیدند و در عوض، بحرین را از ایران جدا کردند و متاسفانه محمدرضا پهلوی و سیاسیون وقت ایران نیز در قبال آن حساسیت چندانی از خود نشان ندادند نیز موضوع بسیار مهمی است که باید در جای خود مورد بررسی قرار گیرد.
اتحاد همه ایرانیها علیه دشمن خارجی
طی هفتهی اخیر نیز انواع و اقسام اظهار نظرها و واکنشها نسبت به موضوع ادعای امارات مطرح شد. از موجها و جنبشهای وبلاگی و شبکههای اجتماعی گرفته تا واکنش سیاسیون و کارشناسان و نمایندگان مجلس و…. بعضیها سخن از راهاندازی تورهای گردشگری با شرائط ویژه گفتند و برخی دیگر نیز پیشنهاد ساخت مقبره شهدای دفاع مقدس را دادند. همهٔ اینها باعث شد تا دشمنان این مرز و بوم بفهمند که اگر چه ممکن است ایرانی جماعت در برخی زمینههای سیاسی و اجتماعی با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند اما آنگاه که ماجرای دفاع از میهن و تمامیت ارضی ایران به میان میآید از هر طیف و سلیقهای هم که باشند باز هم ایران را به شرق و غرب عالم نخواهند فروخت. شاهد مدعای ما اظهارات چند روز پیش علیرضا نوریزاده است. وی در گفتگو با صدای آمریکا در پاسخ به این سوال که «ایران میگوید حاضر به مذاکره در مورد واگذاری مالکیت جزایر سه گانه نیست ولی حاضر است برای رفع سوء تفاهمها گفتگو کند، این سوء تفاهمها چه میتواند باشد؟» جواب داد: «امارات میگوید ایران بیاید تا با هم به دادگاه لاهه برویم. شما در خانه نشستی یک نفر میآید در میزند و میگوید این خانه مال من است او باید ثابت کند، ما که نباید لاهه برویم، ما که ادعایی نداریم، ما که سرزمین خودمان است.»
نوریزاده با اشاره به اینکه امارات قبل از این جزء ایران بوده، خاطر نشان کرد: «امارات است که ادعا میکند و باید ثابت کند. در درجه اول، امارات باید ثابت کند قبل از ۵۰ سال پیش آیا وجود داشته است؟ ولی من هفت هزار سال تاریخ را روی میز میگذارم و میگویم این مجمع الجزایر [کشورهای حاشیه خلیج فارس] مال ما بوده که انگلیسها آمدند و از ایران جدا کردند. مثل خیلی از جزایر دیگر.»
«نوریزاده» در برنامه سیاسی خود که از شبکه ماهوارهای «کانال یک» (ChannelOne) نیز پخش شد گفت: «کشور امارات ادعایی کرده است که اصلا در اندازه خودش نیست. این مسئولین امارات هم فکری نکنند خبری هست و میتوانند کاری در این زمینه انجام بدهند. زمانی که مردم ایران به این جزیره آقایی میکردند کشور امارات وجود خارجی نداشت! لزومی ندارد که ایران با کشور امارات در این زمینه مذاکره کند. چون ابوموسی مال ایران است.»
او در ادامه افزود: «من با وجود اینکه با جمهوری اسلامی به شدت مخالف هستم و ۳۳ سال زحمت میکشم که ولایت فقیه و جمهوری اسلامی را از بین ببرم اما باید اعتراف کنم موضع جمهوری اسلامی در این زمینه بسیار قاطع بود و خوب توانست از پس امارات بربیاید. من مطمئن هستم همانگونه که ارتش و سپاه پاسداران نگذاشتند در جنگ با عراق ذرهای از خاک میهن به دست دشمن بیفتد، الان هم نمیگذارند کسی چشم طمع به خاک ایران داشته باشد و تا آخرین لحظه در مقابل دشمن ایستادگی میکنند. ارتش ایران با امثال شهید نامجوها و صیاد شیرازیها توانست دشمن را شکست بدهد. الان هم ذرهای کوتاه نخواهد آمد.»
آری، ایرانی جماعت، خاکش را به اجنبی نفروخته و نخواهد فروخت. این را تاریخ این سرزمین و مردان استوارش ثابت کرده است. از رئیس علی دلواریها تا میرزا کوچکخانها تا همتها و خرازیها و باکریها و همهٔ شهدای این مرز و بوم.
Sorry. No data so far.