مهدی جهانتیغی– از ماهها قبل تمامی نظر سنجیها شکست سارکوزی را که معتقد به اقتصاد آزاد در فرانسه بود در مقابل «فرانسوا اولاند» نامزد سوسیالسیتها، نشان میدادند.
نتیجه اولیه انتخابات فرانسه نیز صحت این نظر سنجیها را نشان داد و اولاند با کسب ۲۸.۴درصد آرا و سارکوزی با ۲۵.۵درصد آرا به دور دو م انتخبات فرانسه راه پیدا کردند. اکثریت تحلیلگران مسائل سیاسی در غرب نیز پیش بینی میکنند که در ۱۷ اردیبهشت سارکوزی شکست خواهد خورد و تنها پس از یک دوره از ریاست جمهوریش کاخ الیزه را ترک خواهد کرد.
تحلیلگران معتقدند سوسیالیستها که سه بار پیاپی در انتخاباتهای قبلی ریاست جمهوری شکست خوردهاند، در حالی به پیروزی دست پیدا میکنند که مهمترین دلیل رأی آوری آنها بیشتر به این موضوع برمی گردد که مردم دیگر سارکوزی را نمیخواهند!
در دوران پنج ساله ریاست جمهوری سارکوزی بیش از یک میلیون نفر به بیکاران فرانسه افزوده شده و رشد اقتصادی این کشور در این مدت صفر درصد بوده است. مهمتر آنکه، اعتبار اقتصادی این کشور نیز در جهان در دوران او کاهش پیدا کرد. از سوی دیگر بدهی عمومی در فرانسه به بیش از ۶۱۲ میلیارد رسید و میزان فقیر نیز در این کشور به بیش از ۳۰۰ هزار نفر رسیده است.
با این حال، سارکوزی به عنوان سکاندار دومین قدرت اقتصادی منطقه یورو در خصوص مالیاتها در اقدامی قابل تامل برای معافیت مالیاتی افراد بسیار ثروتمند فرانسه ۷۵ میلیارد یورو اختصاص داد و در عین حال، از سال ۲۰۰۷ تا کنون ۲۴ مالیات را برای عموم و ریاضتهای اقتصادی تصویب کرد.
این در حالیاست که سوسیالیتها در حالی در دور اول انتخابات پیروز میشوند که فرانسوا اولاند نامزد آنها در برنامههای اقتصادی و سیاسی برای کشورش قول داده است که با اجرای تدابیر و اقدامهایی، وضع بودجه عمومی کشور را تا سال ۲۰۱۷ به حالت تعادل برساند.
او گفته است حدود ۲۰ میلیارد یورو هزینههای جدید که برای دولت ایجاد شده است، با کاهش ۲۹ میلیارد یورویی تخفیفهای مالیاتی تأمین خواهد کرد.
نامزد سوسیالیستهای فرانسه در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۲ این کشور همچنین وعده افزایش مالیات بر درآمد ثروتمندان و ثروتمندان بزرگ را مطرح کرده و گفته است از کسانی که در سال بیش از یک میلیون یورو درآمد دارند، ۷۵ درصد مالیات خواهد گرفت.
اما ابعاد شکست سارکوزی به عنوان یکی از ستونهای اقتصادی منطقه یورو و دنیای غرب محدود به حوزه داخلی این کشور نیست و این موضوع زمانی بیشتر قابل درک میشود که بدانیم فرانسه در طی ماههای اخیر یکی از امیدهای اتحادیه اروپا برای از هم نپاشیدن منطقه یورو بوده و تصویب طرح اصلاحات مالی اروپا در این راستا با دخالت مستقیم سارکوزی و دولت آلمان صورت گرفت.
فرانسه در حال حاضر با داشتن سهم بودجهای سالانه ۱۹ میلیارد یورو در اتحادیه اروپا (۱۶. ۴ درصد سهم کل بودجه اتحادیه اروپا)، پس از آلمان (۱۹. ۷ درصد سهم کل بودجه اتحادیه اروپا) به عنوان دومین مشارکتکننده عمده در بودجه اروپا محسوب میشود. این در حالی است که اولاندا در تبلیغاتش رسما اعلام کرده که سهم بودجهای فرانسه در اتحادیه اروپا را برای صرفه جویی اقتصادی در داخل کشورش کاهش خواهد داد.
شکست سارکوزی برای آلمان که یک شریک راهبردی برای فرانسه در منطقه یورو است، میتواند یک خبر بسیار بد باشد و اینکه آلمانیها در کنار خود یک سوسیالیستی را مشاهده میکنند که مهمترین مسئله در حال حاضر برای او، ابتدا اقتصاد داخلی فرانسه و بعد اتحادیه اروپا است.
با این وجود طرح اصلاحات مالی اروپا نیز برای حفظ منطقه یورو بدون سارکوزی دچار مشکلاتی خواهد شد.
تاثیر دیگر انتخابات فرانسه بر کشور انگلیس خواهد بود. اگرچه انگلیسیها تلاش کردهاند در حوزه اقتصادی جدای از سیاستهای فرانسه و آلمان و در کل اتحادیه اروپا عمل کنند اما بیشترین همکاری نظامی را انگلیس در منطقه یورو با فرانسه دارد. سارکوزی جنگ طلب در جنگ لیبی این همکاری را بهطور کامل نمایش داد.
از سوی دیگر، سارکوزی که با رفتارهای اسلام ستیز خود جمعیت قابل توجه ۱۰ درصدی مسلمانان را نیز از فرانسه از دست داده، بهرغم موافقترین با موضع گیرهای در تامین منافع اسرائیل، لابی پر قدرت صهیونیستها نیز نتوانستند برای او کاری از پیش ببرنند.
همچنین فرانسه که در حوزه نظامی و سیاست خارجی بیشترین هماهنگی را با واشینگتن دارد، امروز در شرایطی قرار گرفته است که رقیب پیروز سارکوزی در دور اول انتخابات اعلام کرده است که تا قبل از سال ۲۰۱۲ میلادی یعنی بسیار زدوتر از زمانی که اوباما برای خروج از افغانستان اعلام کرده، سربازن فرانسوی را از این کشور خارج خواهد کرد.
سارکوزی در معادلات راهبردی با امریکا در مقابل روسیه یک شریک همیشه همراه و استراتژیک بوده و حال با آمدن پوتین که بیشترین ادبیات ضد غربی را در روسیه به نسبت دیگر نامزدها داشت و رفتن سارکوزی و آمدن سوسالیستها که عملکردشان در حوزه سیاست خارجی بسیار محافظه کارانه است، مناسبات این کشور متفاوتتر از گذشته خواهد بود.
اما دلیل عمدهٔ این تحولات در فرانسه و دیگر کشورهای قدرتمند غربی به یک معلول و یک گزاره برمی گردد و آن، شرایط بد بیسابقه اقتصادی در دنیای غرب است.
با این پیش فرض در نگاه راهبردی، انتخابات فرانسه نشان داد که شرایط بحرانی اقتصادی امروز و تمایل مردم به تغییر، به مبنای اصلی تصمیم گیری در انتخاباتها تبدیل شده و حوزه داخلی برای آنها بسیار پر اهمیتتر از حوزه سیاست خارجی است.
این انتخابات نشان داد مردم غرب از رویکردهای نظامی و جنگطلبانه که اقتصاد این کشورها را ضعیف کند، منزجر شدهاند و این میتواند اغاز یک دومینو باشد که قطعا در ایستگاه بعد، یعنی انتخابات ریاست جمهوری امریکا بیشتر خود را آشکار خواهد کرد.
سارکوزی که در روند ضد ایرانی در پرونده هستهای و همراهی با قطعنامهها و تحریم اقتصادی علیه کشورمان همواره پیشگام بوده، امروز پس از اعلام اولیه نتایج انتخابات در فرانسه بیشتر متوجه خواهد شد که تحریم نفت ایران و بانک مرکزی و دیگر رفتارهای مداخله جویانه در خاورمیانه و کشورهای مسلمان به چه میزان حتی در آرای او موثر بوده است!
سادهترین تحلیل راهبردی این است که نوع نگاه مردم غربی برای انتخاباتها تصویری از یک بحران فراگیر را نشان میدهد که در آیندهای نزدیک به مهمترین پارامتر در تصمیم گیری مسئولین غربی تبدیل خواهد شد که در مواقع اقدام در حوزه سیاست خارجیشان اقداماتی همچون حمله نظامی و تحریم اقتصادی کشورهای مورد خصم خود ابتدا نگاهی به حوزه داخلی و تاثیرش بر اقتصاد داخلیشان بیاندازند و بعد اقدام کنند.
Sorry. No data so far.