محمد پورغلامي-این مقاله به به مسألهي بيداري اسلامي و گسترش «اسلام خواهي» در جهان می پردازد.
سؤال مهم این است که چرا و چگونه بر خلاف همهٔ تحلیلهای رایج تحلیلگران و سیاسیون غربی، پروژهٔ اسلامهراسی و اسلامزدایی به موضوع «اسلامخواهی» در جهان منتج شد؟ آیا رسانههای غربی و بنگاهها و کارتلهای مالی و معنوی حمایتکننده از این پروژه، در کار خود کوتاهی کرده و یا کار خود را بهدرستی انجام ندادهاند؟ و یا موضوع چیز دیگری است و علتها را باید در جای دیگری جستجو کرد؟
شواهد و مدارک موجود گویای آن است که رسانههای وابسته به «نظام سلطه» ی جهانی نه تنها در اقدامات و اعمال خود علیه اسلام و مسلمانان کوتاهی نکردهاند که با تمام قدرت و توان خود و هر آنچه که در چنته داشتند وارد میدان شده و دشمنی با اسلام و مسلمانان را به بالاترین حد خود رساندند که تنها یک نمونهٔ آن ماجرای فتنهٔ ۸۸ در ایران است. پس باید روند گسترش اسلامخواهی را در جای دیگری جستجو کرد.
برای تحلیل روند گسترش اسلامخواهی میتوان دلایل و عوامل متعددی را بیان کرد. دلایلی مانند فطرت خداجوی بشر، جهانشمول بودن دین اسلام و توجه به همهٔ ساحتهای بشری و پاسخ به نیازهای همهٔ جانبهٔ انسان و…، اما به نظر میرسد مهمترین و کلیدیترین موضوع، «مدیریت استراتژیک» امام خمینی و رهبر انقلاب در ایجاد، ساخت، حفظ و تداوم فضای اسلامخواهی در جهان بوده و هست. توضیح آنکه مدیریت استراتژیک، علم شناخت، مهار و کنترل «فرصت» ها و «تهدید»ها است. یک مدیر استراتژیست باید محورها و نقاط فرصت و تهدید را به خوبی رصد کرده و با شناخت کامل و دقیق از آنها، در وقت مشخص و معین، بهترین بهره را از آن ببرد. رهبر استراتژیست رهبری است که هم نقاط آسیبزا و تهدید را به خوبی میشناسد و هم نقاط قوتزا و فرصت را. در مرحلهٔ بعد کار یک رهبر استراتژیست آن است که تهدیدهای بهوجود آمده در سیستم را تبدیل به فرصت کرده و از آنها در جهت پیشبرد اهداف و رسالت سیستم و مجموعهٔ خود استفاده کند.
از این منظر، دقت و تأمل در رفتار و گفتار امام خمینی و رهبر انقلاب این موضوع را نشان میدهد که این بزرگواران بیش از هر کس دیگری در مدت این سی سال، فرصتها و تهدیدهای پیش آمده برای انقلاب اسلامی و جهان اسلام را شناسایی کرده و در مواقع لزوم به آن جهت دادهاند. از همین روی آنان توانستهاند تا از تهدیدی به نام اسلامهراسی، فرصتی به نام اسلامخواهی بسازند. برای فهم این نکته شاید بهتر باشد مثالها و مصداقهایی عینی برای آن ذکر کنیم. به عنوان نمونه چندی پیش رهبر انقلاب در جمع روحانیون شیعه و اهل سنّت کرمانشاه، از موضوعی به نام «امواج اسلامخواهی» سخن گفته و برای آن سه دورهٔ تاریخی بیان فرمودند. توجه به این سه دوره، ما را در جهت شناخت هر چه بهتر مدیریت استراتژیک حضرت روحالله و سیدنا القائد کمک میکند.
موج اول اسلامخواهی
از نظر رهبر انقلاب موج اول اسلامخواهی مصادف بود با پیروزی انقلاب اسلامی. اگر زمانی مک لوهان گفت که خود رسانه، پیام است، باید در تحلیل انقلاب اسلامی هم گفت خود وقوع انقلاب یک پیام بود. انقلاب اسلامی در ذات خود حامل پیامی به همهٔ مردم جهان و بهخصوص جهان اسلام بود. پیام بیداری اسلامی و بازگشت به هویت اصیل اسلامی و بومی که برای قرنها با تحقیر غرب و استعمارگران مواجه بود. برای همین بود که حضرت روحالله از همان اوائل پیروزی انقلاب اسلامی، با پیشدستی بر دول غربی، استراتژی مهم «صدور انقلاب» را بیان فرمودند. امام خمینی اتخاذ «استراتژی فعال» در سیاست خارجهٔ جمهوری اسلامی و الگوی حمله به عمق «گفتمان استراتژیک» اردوگاه شرق و غرب را در رأس اقدامات دائمی و اصول اساسی کشور مد نظر قرار دادند. امام بارها و بارها با صدای رسا اعلام کرد که:
«ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بینالملل اسلامی خود بارها اعلام نمودهایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطهٔ جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعهطلبی و تفکر تشکیل امپراطوری بزرگ میگذارند؛ از آن باکی نداریم و استقبال میکنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیسم، سرمایهداری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسولالله (ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود.» (۱۰)
استراتژی صدور انقلاب یعنی حمله به مواضع آفندی نظام سلطه که علیه انقلاب اسلامی در حال جریان بود. گرچه در یک نگاهی کلیتر، صدور انقلاب در حقیقت همان وقوع انقلاب بود. وقوع انقلاب خود عامل صدور انقلاب بود. موضوعی که بعدها رهبر انقلاب در سخنانی به آن اشاره کردند:
«ما انقلاب را امروز نمىخواهیم صادر کنیم. انقلاب، یکبار صادر مىشود؛ و شد! اینکه مىبینید امروز در سرتاسر دنیا، گرایش و ایمان اسلامى زنده شده است؛ اینکه مىبینید ملتها در شمال آفریقا و در خاورمیانه و در شرق و غرب کشورهاى اسلامى بیدار شدهاند؛ اینکه مىبینید جوانان مسلمان در کشورهاى گوناگون به زیباییهاى دین و قرآن رو آوردهاند، همه حاکى از این است که انقلاب اسلامى در اوّلِ وقوع خود صادر شده است. ما که نمىخواهیم بعد از گذشت چهارده سال، تازه به فکر صدور انقلاب باشیم! یک بار انقلاب صادر مىشود و آن هم شد. وقتى که انقلاب، پیروز شد و خبر و جذّابیت آن، دنیا را پرکرد، کارى که باید بشود شد. همان کارى که شما از آن ناراضى هستید؛ همان کارى که به خاطر آن زنجیر مىجوید و همان کارى که به خاطر آن خشمناک مىشوید، شده و کار از کار گذشته است! شما هم هیچ کارى نمىتوانید بکنید و هیچ کس دیگرى هم نمىتواند کارى بکند. کار از کار گذشته است!» (۱۱)
موج دوم اسلامخواهی
رهبر انقلاب موج دوم اسلامخواهی را همزمان با فروپاشی نظام کمونیستی شوروی میدانند:
«موج دوم، آن وقتى شد که نظام مارکسیستى شکست خورد. حتّى در کشورهاى اسلامى، جوانهاى زیاد و مردمان بااخلاصِ زیادى بودند که امید خودشان را به نظام مارکسیستى بسته بودند؛ فکر میکردند با تشکیل دولت سوسیالیستى خواهند توانست فقر و بىعدالتى و چه و چه و چه را از کشورهاشان دور کنند؛ بعضىهاشان هم واقعا مردمان صادقى بودند؛ بنده بعضى از اینها را دیده بودم؛ چه از مسلمانهاشان، چه از غیر مسلمانهاشان؛ مردمان صادقى بودند، اما به اسلام هیچ اعتقادى نداشتند؛ مارکسیست شده بودند براى خاطر اینکه خیال میکردند در مارکسیسم امیدى براى مردم هست؛ بعد که مارکسیسم شکست خورد، اینها دیدند نه، فایدهاى ندارد؛ لذا به سمت اسلام آمدند.» (۱۲)
اینکه چه عاملی باعث شد تا این مردمانی که رهبر انقلاب از آنها سخن گفتهاند، به سمت اسلام گرایش یافتند به نظر میرسد دلیل عمدهٔ آن استراتژی فعال حضرت روحالله در ماجرای نامه به گورباچف باشد. نامهٔ حضرت روحخدا در اولین روز سال ۱۹۸۹ میلادی -۱۱ دی ۱۳۶۷- به «میخائیل گورباچف»، آخرین رئیسجمهور شوروی، در حقیقت نامهای بود به تمام کشورهایی که زیر سایهٔ اردوگاه کمونیسم جمع شده بودند. آن هم درست قبل از آنی که موج دوم اسلامهراسی توسط غرب آغاز شود.
نامهٔ آن ابرمرد جهان معاصر به رئیسجمهور اتحاد جماهیر شوروی در شرائطی منتشر شد که هنوز این کشور به عنوان یک مجموعهٔ واحد برقرار بود و هنوز این ایدئولوژی کمونیسم بود که قوانین و قواعد جامعه را سامان میبخشید. هنوز جنگ سرد که چنانچه اشاره شد برخی از تحلیلگران از آن به عنوان «جنگ جهانی سوم» یاد میکنند تمام نشده بود و عمر آن نزدیک به نیم قرن رسیده بود. همچنین هنوز دیوار برلین که به عنوان نماد جدائی اردوگاه شرق و غرب بود نیز فرو نریخته بود.
البته از یک سال قبل از انتشار نامهٔ امام، میخائیل گورباچف دکترین خود در حوزهٔ مسائل مربوط به توسعهٔ سیاسی موسوم به «گلاسنوست» و نیز راهبردهای توسعهٔ اقتصادی خود به نام «پرسترویکا» را که قرار بود با هماهنگی و همکاری غرب باشد را آغاز کرده بود تا از این طریق بتواند کشتی به گلنشستهٔ کمونیسم را به حرکت بیاندازد. اما کشورهای غربی مانند همیشه با خلف وعدههای خود و عدم مساعدتهای لازم به دولت گورباچف عملا زمینهٔ فروپاشی دولت او و در نهایت اتحاد جماهیر شوروری را موجب شدند. یعنی موضوعی که در طول این ۴۵ سال خواست همیشگی آنان بود.
امام خمینی به عنوان یک سیاستمدار برجسته، همهٔ این موضوعات را به دقت زیر نظر داشت و میدانست که غرب چه نقشهای برای شوروی کشیده است. او از یک طرف میدانست که ایدئولوژی چپ به دلیل «ماهیت مادیگرایانه» ای که دارد عملا قادر به پاسخگویی به نیازهای موجودی چند بعدی مانند انسان نیست و از طرف دیگر چارهٔ کار نیز، بر خلاف تصوری که گورباچف و کابینهٔ او میپنداشتند در پناه بردن به نظریات نظام سرمایهداری و الگوهای لیبرالیستی غرب هم نیست. برای همین امام در این نامه، ابتدا به آفت «دینزدایی» در مکتب کمونیسم اشاره کرده و آن را بزرگترین علت فروپاشی شوروی قلمداد کرد.
بلافاصله پس از انتشار نامهٔ امام، موجی از اظهارات و تحلیلهای مثبت و منفی پیرامون آن شکل گرفت. اما متأسفانه گورباچف و آن دسته از سیاسیونی که میبایست متوجه منظور امام شوند، نشدند. کما اینکه هشت هفته بعد، هنگامیکه «ادوارد شوارد نادزه»، وزیر خارجه وقت شوروی در روز هفتم اسفند ۱۳۶۷ پاسخ گورباچف را در حسینیهٔ جماران به اطلاع امامخمینی رساند، نشان داد بیش از آنکه در صدد تبیین و تحلیل محتوای نامهٔ امام بر آمده باشد سعی کرده تا اقدامات و اعمال خود را توجیه کنند. به همین علت حضرت روحالله پس از شنیدن سخنان شوارد نادزه به او پاسخ دادند:
«انشاءالله سلامت باشند، ولی به ایشان بگویید که من میخواستم جلوی شما یک فضای بزرگتر باز کنم. من میخواستم دریچهای به دنیای بزرگ، یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من آن بود. امیدوارم بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش نمایند.»
ده سال بعد، یعنی در سال ۱۳۷۸ و در سالگرد رحلت روحخدا، گورباچف طی مصاحبهای با خبرنگار واحد مرکزی خبر در مسکو از اینکه به هشدارهای آن روز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بیاعتنائی کرده بود، اظهار تأسف کرد. گورباچف در این مصاحبه گفت:
«مخاطب پیام آیتالله خمینی از نظر من، همهٔ اعصار در طول تاریخ بود». و ادامه داد: «زمانی که من این پیام را دریافت کردم احساس کردم که شخصی که این پیام را نوشته بود متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعهٔ این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم»
ده سال از نامهٔ امام گذشت تا گورباچف با تشریح نابسامانیهای اقتصادی و سیاسی روسیه اعتراف کند که: «اگر ما پیشگوییهای آیتالله خمینی را در آن پیام جدی میگرفتیم امروز قطعا شاهد چنین وضعیتی نبودیم.» (۱۳)
موج سوم اسلامخواهی
سال ۶۸ روحخدا به خدا پیوست و جایگزین او، مردی از تبار خمین شد. خط او خط امام، و سیرهٔ او همان سیرهٔ امام بود. «خامنهای» به تمام معنا تالیتلو «خمینی» بود. رهبر انقلاب در عرصهٔ بینالملل همان روش امام خمینی یعنی حمله به عمق گفتمان استراتژیک غرب را سرلوحهٔ اعمال خود و نظام جمهوری اسلامی قرار داد.
رهبر انقلاب در طول مدت این بیست سال از ولایتشان، از طرفی با تاکید بر مسألهٔ جنبش نرمافزاری و نهضت تولید علم و به تبع آن ساخت مدل نظام اسلامی، موجب رشد فزاینده و جهشی ایران شد و از طرفی دیگر در حوزهٔ مسائل کلان جهانی، با حمله به مواضع نظام سلطه و توجه به جنبشها و نهضتهای اسلامی، موجبات بیداری اسلامی و بازگشت هویتی مسلمانان را ایجاد کردند. حالا دیگر دامنهی موج اسلامخواهی «تا قلب اروپا و آمریکا» به پیش رفته است.
موج سوم اسلامخواهی در جهان در حقیقت برخاسته از اتخاذ چنین راهبردی بوده است: ناامیدی از نظام لیبرال سرمایهداری و امیدواری به هویت اصیل اسلامی. چنانچه رهبر انقلاب فرموند:
«یک مقطع هم حالا به وجود آمده است؛ مأیوس شدن از لیبرالیزم غربى، لیبرال دموکراسى غرب، اقتصاد کاپیتالیستى. مىبینید چه خبر است؟ میخواهند این مسئله را در تبلیغات کوچک کنند. واقع قضیه که کوچک نمیشود. در مرکز مالى آمریکا، در پایتخت اقتصادى آمریکا، یعنى در نیویورک، آن هم در خیابان وال استریت که کانون اصلى سرمایهدارى دنیاست، هزاران نفر جمعیت جمع بشوند، بگویند ما سرمایهدارى را نمیخواهیم. اینها نه مهاجرند، نه همه سیاهپوستند، نه از طبقات پائین جامعهاند؛ در میانشان استاد دانشگاه هست، سیاستمدار هست، گروههاى دانشجوئى به اینها پیوستهاند؛ میگویند ما نظام کاپیتالیستى را نمیخواهیم. خب، این همین حرف ماست؛ ما هم که از اول گفتیم نه شرقى، نه غربى، یعنى نه نظام کاپیتالیستى، نه نظام سوسیالیستى؛ آن سوسیالیستىاش بود که به جهنم رفت، این هم دارد یواش یواش سرازیر میشود. بعد از این حادثه، اقبال به اسلام بیشتر خواهد شد. این هم یک موج دیگر است؛ موج سوم است.» (۱۴)
جمعبندی
نظام سرمایهداری در بدترین شرایط خود قرار گرفته است بهطوری که حتی استراتژیستهایی چون برژینسکی هم به آن اعتراف کردهاند. چند ماه پیش برژینسکی در مصاحبهای که توسط شبکهٔ CNN تنظیم شده بود در پاسخ به این سؤال که «آیا این تظاهرات و قیامها به افول تاثیر آمریکا در منطقه میانجامد؟ آیا اهرم قدرت ما در این منطقه کمتر از سالهای پیش شده است؟» جواب داد: «من فکر میکنم در حقیقت ما با افول قابل ملاحظهٔ قدرت آمریکا در منطقه مواجه هستیم و شاید این آغاز یک مرحلهای است که در آینده مردم از آن به عنوان دومین مرحله حیاتی خروج ضد استعماری منطقه پس از جنگ جهانی اول و دوم یاد خواهند کرد».
در اجلاس «راهبردی آتلانتیک» نیز که همه ساله در واشنگتن برپا میشود و در آن مقامات برجسته و استراتژیستهای بزرگ آمریکایی و اروپایی چون «هنری کیسینجر»، «رابرت اسکوکرافت»، «جیمز جونز» (مشاوران ارشد امنیتی رؤسای جمهور آمریکا)، «لئون پانِتّا» (وزیر دفاع آمریکا)، رئیس سازمان اینتلیجنت سرویس انگلیس و مسوولان سازمانهای اطلاعاتی فرانسه و اسرائیل شرکت میکنند، هنری کیسینجر از شرایط کنونی غرب ابراز نگرانی کرد و در حالی که عصبانی به نظر میرسید، پرسید: باید دید چه حماقتی کردهایم که آمریکای ابرقدرت ۲۰۰۱ را به شرایط شکنندهٔ امروز کشاندهایم؟ سایت شبکهٔ «دویچه وله» ی آلمان که این جلسه را گزارش میکرد در ادامه نوشت: «در اجلاس راهبردی آتلانتیک به تحولات جاری در کشورهای اسلامی خاورمیانه و شاخ آفریقا و دشواریهایی که آمریکا و اروپا با آن روبرو هستند اشاره شد و آقای هنری کیسینجر نتیجه گرفت باید بپذیریم که مسیر تاریخ جهان در حال تغییر است» (۱۵)
در طی همین یک سال، رهبر انقلاب دو بار در نماز جمعهٔ تهران تشریف فرما شدند و در هر دو بار نیز بیاناتی را به زبان عربی برای ملتهای عرب و انقلابیون منطقه قرائت فرمودند. در هر دو اجلاس بیداری اسلامی که در تهران برگزار شد نیز ایشان بیاناتی ایراد فرمودند. محور همهٔ سخنان ایشان در این چهار مورد، از طرفی افول روزافزون جهان غرب، عدم اعتماد به ناتو و غرب و عدم نظام سازی مبتنی بر اندیشههای لیبرالیستی و کمونیستی بوده و از طرف دیگر امید و حسن ظن به وعدهٔ الهی، بازگشت به هویت اصیل بومی و اسلامی، بیداری جهان اسلام و بازگشت به دوران شکوه و عزت مسلمانان بوده است.
باری، موج سوم اسلامخواهی در جهان آغاز شده است. جهان در «چرخهٔ دگرگونی» است و به تعبیر رهبر انقلاب، در حال گذار از یک «پیچ تاریخی» است. این پیچ تاریخی یقینا به جادهٔ اسلامخواهی منتهی خواهد شد. حالا دیگر مردم جهان بیدار شده و دریافتهاند که تنها عامل بدبختی و درماندگیشان، سیاستهای غلط نظام لیبرال سرمایهداری است. این را میشود حتی از پلاکاردهایی که معترضین والاستریتی حمل میکنند نیز فهمید: «دشمن ما ایران نیست، دشمن واقعی ما اقلیت یک درصدی حاکم بر آمریکاست».
منابع:
۱- سلامی، اسماعیل. اسلام ستیزی؛ زمینهها و انگیزهها. سایت www. psyop. ir کد مطلب: ۸۷۳۰
۲- رضوی، سید عماد. اسلام سیاسی، اسلام هراسی و ارتباطات میان فرهنگی. روزنامه رسالت ۱۶/۷/۸۸
۳- تبعیض و ناشکیبایی علیه مسلمانان در اتحادیهٔ اروپا بعد از ۱۱ سپتامبر (گزارش فدراسیون بینالمللی حقوق بشر هلسینکی IHF). ترجمهٔ دکتر علی مرشدیزاد
۴- معرفی کتاب «صورهالاسلام فی الاعلام الغربی». سایت باشگاه اندیشه
۵- دوربینهای هالیوود در مساجد آلپ سایت خبری- تحلیلی حیات، ۲۴/۰۹/۱۳۸۸
۶- خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا). ۲۰/۱۰/۱۳۸۸. کد خبر ۸۸۸۳۸۱
۷- سراج، رضا. اسلام ستیزی بازی برد- برد نظام سلطه علیه اسلام، روزنامهٔ کیهان
۸- همان
۹- فرانسه جمهوری میشود. سایت تابناک. کد مطلب: ۴۶۹۷۸
۱۰- صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۸۱
۱۱- بیانات رهبر انقلاب در خطبههاى نماز عید سعید فطر ۰۴/۰۱/۱۳۷۲
۱۲- بیانات رهبر انقلاب در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه ۲۰/۰۷/۱۳۹۰
۱۳- روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۱/۳/۱۳۷۸
۱۴- بیانات رهبر انقلاب در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه ۲۰/۰۷/۱۳۹۰
۱۵- شریعتمداری، حسین. حق با آمریکا است، روزنامهٔ کیهان، ۱۷/۱۱/۱۳۹۰
Sorry. No data so far.