یکشنبه 29 آوریل 12 | 18:44

فرزندان زن زیادی جلال

مهدی فاطمی صدر

این نسل جای مجتهد پای منبر کارشناس بار آمده است، جای برهان، خطابه شنیده است، جای قرآن، رمان خوانده است، جای استاد اخلاق، فیلم اورژینال دیده است، جای روضه، با ساز گریسته است، جای مراقبت به اوقات نماز، مراقب قرارهای وبلاگیش بوده است، و حالا پر از تردید و نه یقین است؛ هر چند ممکن است تصور کند که مسلمان فرهیخته‌یی است یا دین‌داریش استراتژیک است یا در خط مقدم جنگ نرم کلیک می‌کند.


تریبون مستضعفین- مهدی فاطمی صدر

مدت‌ها پی نامی برای این جریان بودم، تا یکی از اکابر آن این عنوان را بر زبان آورد: ما فرزندان زن زیادی جلالیم. خودشان البته می‌گویند: روشن‌فکر ایرانی، یا روشن‌فکر انقلابی، یا روشن‌فکر مسلمان. من اما تصور می‌کنم که روشن‌فکری بچه‌مسلمان‌هایی چون آل احمد و شریعتی و بازرگان با روشن‌فکری اسلام‌شناس‌هایی چون مطهری و جعفری و مصباح مشترک لفظی است؛ که این دو نه از یک تبار بر آمده‌اند و نه مبتنی بر عقلانیتی واحد می‌روند.

“روشن‌فکری مسلمان” هر چند خود را پابند چارچوب‌های آکادمیک نه‌می‌کند و گاه حتا به نقد دانش‌گاه هم می‌پردازد، با این همه پدیده‌یی اساساً آکادمیک است؛ یعنی انشعابی مسلمان از روشن‌فکری ذاتاً ملحدی است که با دانش‌گاه مدرن وارد جامعه‌ی ما شده است و زادگاه و زیست‌گاه اصل و فرع، هر دو، دانش‌گاه است.

این یعنی “روشن‌فکری مسلمان” در زمین حائل روشن‌فکری ملحد از روحانیت مسلمان پدید آمده است؛ که از طرفی رویه‌ی انحرافی روشن‌فکری کلاسیک را نفی می‌کند و از سویی از روند اجتهادی روحانیت اصیل بر کنار است؛ یعنی حتا مانند “روشن‌فکری منافق” پی گذار روحانیت به روشن‌فکری یا اسلام به الحاد نیست.

با این همه جریان روشن‌فکری (انتلکتوئلیسم) فارغ از اسلام یا الحاد آن، هم‌واره ماهیتی سنت‌ستیز داشته است و حوزه‌ به عنوان محل تاریخی‌ترین سنت‌های ما طبیعتاً در نوک پیکان حملات آن بوده است؛ هر چند روشن‌فکران مسلمان آن اندازه که در نفی سنت‌ حوزوی با ملحدها می‌روند در اثبات بدعت‌ آکادمیک با آن‌ها هم‌راه نیستند.

در عین حال ابتنای روشن‌فکران مسلمان بر عقلانیت مدرن و انقطاع آن‌ها از روحانیت مؤمن امکان حضور ایشان در روند بسط سنت اسلامی در نهضت اکنونی را به آن‌ها نه‌می‌دهد. این اساسی‌ترین دش‌واره‌ی “فرزندان زن زیادی جلال” است؛ این که ‌مسلمان‌هایی هستند که نه می‌توانند با “بدعت” هم‌راهی کنند و نه امکانی برای هم‌راهی در “نهضت” دارند، و هویت‌شان صرفاً در راه‌زنی از “سنت” خلاصه می‌شود؛ و هم‌این جدایی مثلث از سنت، بدعت و نهضت است که از آن‌ها “روشن‌فکر تنزیهی” می‌سازد.

روشن‌فکران تنزیهی، مانند الاهی‌دانان تنزیهی، منتقدانی تمام‌عیار هستند که از “اجتهاد” ناتوانند، از “انحراف” می‌ترسند و در “انتقاد” می‌مانند؛ یعنی کاری جز سلب نه‌می‌توانند. یک الاهی‌دان تنزیهی می‌داند که خداوند متعال دست نه‌دارد اما نه‌می‌تواند تبیینی از “یدالله” ارائه کند؛ یا می‌داند که ذات اقدس الاه فاقد جسمانیت است، در عین حال از عهده‌ی بر تخت بودن او بر نه‌می‌آید.

روشن‌فکر تنزیهی مسلمان نیز می‌داند، یا دست کم ادعا می‌کند که می‌تواند به‌داند، که اسلام چه نیست، یا انقلاب چه نه‌باید به‌کند، یا از چه اقتصاد اکنونی هم‌آن اقتصاد اسلامی نیست، یا عرفان را از چه نه‌باید اسلامی خواند؛ با این همه اثبات اسلام، انقلاب، عرفان یا اقتصاد را نه‌باید از او انتظار داشت.

این خاصیت سلبی روشن‌فکران تنزیهی به سرعت آن‌ها را به خطیبانی گستاخ و سنت‌سوز مبدل می‌کند؛ یعنی آن‌ها قطار خویش را نه با اجتهاد در نهضت که با انتقاد از سنت به راه می‌اندازند؛ با ریختن تکه‌های تمدن شیعی در کوره‌ی خلاقیت زبانی.

این تعبیر ساده‌یی از این است که جریان روشن‌فکری تنزیهی مسلمان از چه در طول حیات خویش از ساخت یک “سنت معرفتی” عاجز بوده است و به جای آن انبوهی خلاقیت‌های ادبی بر جای نهاده است. یعنی خروجی این جریان هیچ گاه منظومه‌های ذوقی یا ذهنی منسجمی نه‌بوده است و هم‌واره با مجموعه‌های زبانی متناقضی مواجه بوده‌ییم که برای عده‌یی افق نهضت و در هم‌آن حال برای دیگرانی بستر بدعت بوده است، و عمدتاً به واسطه‌ی جذابیت‌های زبانی خوانده و شنیده شده است.

جلال آل احمد خوانده می‌شود، چه نثر گیرایی دارد و با گستاخی یک توده‌یی به معتقدات تردید می‌کند و حتا توبه‌نامه‌یی چون “خسی در میقات” نیز از این تردیدها بر کنار نیست. یا علی شریعتی که دهان گرمی دارد و جز روح‌الله خمینی به هیچ فقیه و محدثی رحم نه‌می‌کند.

نفر بعد هم از روح‌الله خمینی عبور می‌کند و به شاگردان متألهش اهانت می‌کند و الاهیات صدرایی را در کنار کفریات هایدگر می‌نهد. یا دیگری که روح‌الله خمینی برایش یک درویش مصطفای معمم است و به پشت‌گرمی بازی‌های زبانی تمام انقلاب اسلامی را به اسارت می‌فرستد و به امام خامنه‌یی توصیه می‌کند که به ژنرال پترائوس اقتداء کند؛ یا نفری که سوار بر آنتن مدافعان ولایت مطلقه‌ی فقیه را سنگ‌اندیش می‌داند و فقهاء را به تقسیم شئونات خود با آکادمیسین‌ها دعوت می‌کند؛ یا کسی که شهداء را افیون جوان‌ها می‌خواند و ملاک صحت حرف‌هاش دبیره‌ی مغلوط و گرافیک آونگارد نشریه‌اش است.

این بیانات هیچ کدام از زبان یک روشن‌فکر ملحد (سره) یا روشن‌فکر منافق (گذار) در نه‌آمده است؛ این‌ها حرف‌هایی است که در تریبون‌های روشن‌فکران مسلمان (تنزیهی) به اسم اسلام و انتظار و انقلاب به مخاطبان عرضه شده است؛ تریبون‌های گستاخانه‌یی که انگار هر سنت محترمی را می‌توان هیزم کوره‌ی تردید آن‌ها کرد: ولایت، حکمت، شهادت، شریعت، زیارت، عاشوراء، روضه، هیأت، عرفان، فقه، عقل، انقلاب، جنگ، بسیج، حجاب، ملاصدرا، مجلسی، حلی، طباطبائی، جوادی، مطهری، آوینی …

فرزندان زن زیادی جلال اما فقط صاحبان گفتارها و نوشتارهای تنزیهی نیستند؛ نسلی است که پای این تریبون‌ها از سنت اسلامی گسسته است و در میان بدعت‌های مدرن بی‌دفاع است، بی آن که نسبتی با نهضت شیعی داشته باشد.

این نسل جای مجتهد پای منبر کارشناس بار آمده است، جای برهان، خطابه شنیده است، جای قرآن، رمان خوانده است، جای استاد اخلاق، فیلم اورژینال دیده است، جای روضه، با ساز گریسته است، جای مراقبت به اوقات نماز، مراقب قرارهای وبلاگیش بوده است، و حالا پر از تردید و نه یقین است؛ هر چند ممکن است تصور کند که مسلمان فرهیخته‌یی است یا دین‌داریش استراتژیک است یا در خط مقدم جنگ نرم کلیک می‌کند.

گروهک فرقان خروجی منطقی آخوندستیزی علی شریعتی بود؛ هم‌آن طور که فرقه‌ی رجوی “فرزندان عزیز مهندس بازرگان” بودند؛ هم‌آن طور که ساکتین نسل سومی فتنه‌ی سبز با ارمیای معمر به جنگل عزلت رفته بودند؛ هم‌آن طور که جنبش عدالت‌خواه به حمایت از طعن امر ولایت بیانیه داد؛ و خروجی تریبون‌های دکترینال و فراماسونری و آخرالزمانی هم در راه است.

ملموس‌ترین مشخصه‌ی فرزندان زن زیادی جلال تردید آن‌ها است؛ این هم‌آن دش‌واره‌ی ذاتی روشن‌فکری تنزیهی مسلمان است: انبوهی تردید هیچ گاه به اندکی یقین ختم نه‌می‌شود …

ناتمام

—————————————

نقدی بر این یادداشت:یک ساعت کار با Adobe Premier برتر از هفتاد سال روضه‌خوانی پای منبر است

نقدی بر این یادداشت و هم‌چنین نقد بالا: آخرین مؤمنی که دیدم …

توضیح: تریبون مستضعفین در راستای تبادل اندیشه اقدام به انتشار نظرات اندیشمندان مختلف می نماید، که الزاما نظر رسمی «تریبون مستضعفین» نمی‌باشد.

  1. راز
    6 می 2012

    دوران این طرز فکر گذشته!!!
    اگه غرب بده اگه کارشناس بده اگه رمان خون بده پس چرا پای اینترنتی نشستی که یک کارشناس طراحش هست نه یک …

  2. ماه ناتمام » آخرین مؤمنی که دیدم …
    6 می 2012

    […] اش این‌که ارزش پراندن لب‌خندی زورکی را هم ندارد! *** « فرزندان زن زیادی جلال » و « یک ساعت کار با … » نوشتارهایی از برادران […]

  3. كاوه
    6 می 2012

    يعني از نظر جناب شما تعادل و ميانه روي عين بي خاصيتيه؟
    مسلمون دانشگاهي تيغش بخاطر اين حرفا كند نشده فقط فرقش با شماها اينه كه مقتضيات دنياي امروز رو بهتر درك ميكنه

  4. آهستان » روشنفکرانی از جنس برادر حاتم طایی!
    6 می 2012

    […] در سایت تریبون منتشر شده (در پاسخ به یک نوشته‌ی پر از اشتباه دیگر) ظاهرا به قصد دفاع از روشنفکری، اما در باطن علیه […]

  5. عرفان
    6 می 2012

    خواستم جوابی بدهم اما از چیزهایی که نوشتی مشخصه که هیچ حرف حقی رو نمیشنوی
    دلم برای آقا و امام می سوزد که امثال تو ادعای طرفداری از آن ها را دارید

  6. ramin
    16 می 2012

    اینهمه خزعبلات؟ چگونه؟

  7. محسن بانژاد
    18 می 2012

    هرچند با اکثر مفاد متن موافقم اما این متن،‌ خود، «خطابه‌ای» «تنزیهی» با بهره گیری از «بازی‌های زبانی» است.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.