امیررضاثابت- کافی است سری به پایگاههای اینترنتی زده تا ببینیم که با جستجوی کلماتی همچون خوشبختی، سعادت، موفقیت و پیروزی در بخش منوی جستجوی عناوین کتابهای این پایگاه، لیستهایی از صدها عنوان کتاب پیش روی جستجوگران قرار میگیرد که اغلب آنها ترجمه آثاری ضعیف و سطحی هستند که شاید در جهان توسعه یافته غرب مشتری چندانی نداشته باشند، اما …
همین کتابها در ایران حتی با ترجمهای ضعیف وقدوقواره ظاهری نامناسب، به چاپ دهم و بیستم رسیدهاند.
پیروزی و خوشبختی، دو گوهر ارزشمند زندگی هستند که شاید بشر از بدو پیدایش تاکنون به دنبال دستیابی به آنها، همواره مبارزه کرده است.
اگر در اسطورههای باستانی (ایرانی) همچون «گیلگمش»، دستیابی به گیاه جاودانگی و نامیرایی رمز خوشبختی بود و اگر در دوران یونان باستان و روم، مبارزه در میدان جنگ و یا دانایی به عنوان قله خوشبختی و موفقیت برای بشر اهمیت داشت و نیز اگر در منظومههای غنایی شرق و غرب، خوشبختی و پیروزی در فتح دل محبوب و وصال خلاصه میشد، بعدها در مکاتب دینی جهان و به ویژه در مکتب اسلام، خوشبختی و پیروزی در رسیدن به رضای پروردگار تجلی پیدا کرد و کسب رضای خداوند، به عنوان سرفصل همه پیروزیها و سعادتها شناخته شد.
اما به نظر میرسد طی ۱۰۰سال اخیر و با رشد روزافزون اندیشه سرمایه داری و دانش مادی گرا و فن آوری، یک بار دیگر، آمال و اندیشههای مادی گرایانه، به عنوان مهمترین راههای خوشبختی و سرافرازی به بشریت معرفی شده و این ایدهها در قالب کتابها و سخنرانیها و رسانههای چندگانه، در جهان و به ویژه در کشورهای در حال توسعه، از طرفداران فراوانی برخوردار شدهاند.
در جهان امروز و از منظر به اصطلاح دانشمندان و استراتژیسیتهای علم موفقیت، بشر زمانی میتواند خود را موفق بداند که در یک ماراتن بزرگ برای رسیدن به موقعیتهای اقتصادی و اداری، کسب محبوبیت عمومی، یادگیری اصول و تاکتیکهای مدیریت فروش و جذب مشتری، زناشویی و … به مقام بلندی دست یابد.
در ایران و طی دهههای گذشته، توجه به این موضوع نه از منظر دینی و اسلامی بلکه از منظر نگرش غربی کتابها و متون زرد و سطحی، به شدت نفوذ و گسترش یافته و آمارگیری از تعداد عناوین و نیز شمارگان کتابهای حوزه موفقیت و خوشبختی، دیگر کار آسانی نیست و ظرف یک روز و چند روز نمیتوان آمار دقیقی از میزان تالیف، ترجمه و فروش این کتابها به دست آورد.
بازار عظیم کتابهای زرد حوزه خوشبختی و موفقیت
نگارنده برای دستیابی به یک آمار اولیه و سرانگشتی در حوزه مورد بحث، هم سری به چند کتاب فروشی و انتشاراتی زد و هم یکی از پایگاههای مهم اینترنتی فروش کتاب در کشور را به عنوان میدان تحقیقی پایلوت (نمونه مبنا) مورد بازدید و جستجوی اینترنتی قرار داد.
آنچه که در این ارزیابی کلی و شتاب زده به دست آمد، حکایت گر این واقعیت تلخ است که در جامعه ایرانی – که به حق یکی از مهمترین معضلات آن پایین بودن سرانه مطالعه کتاب است – چاپ و فروش کتابهای زرد حوزه خوشبختی و پیروزی بیداد میکند.
کافی است خواننده این یادداشت نیز برای اطمینان یافتن از صحت این موضوع سری به پایگاه اینترنتی «آدینه بوک» بزند تا ببیند که با جستجوی کلماتی همچون خوشبختی، سعادت، موفقیت و پیروزی در بخش منوی جستجوی عناوین کتابهای این پایگاه، لیستهایی از صدها عنوان کتاب پیش روی جستجوگران قرار میگیرد که اغلب آنها ترجمه آثاری ضعیف و سطحی هستند که شاید در جهان توسعه یافته غرب مشتری چندانی نداشته باشند، اما همین کتابها در ایران حتی با ترجمهای ضعیف وقدوقواره ظاهری نامناسب، به چاپ دهم و بیستم رسیدهاند.
تاکتیکهای بارز
در اندیشه انسان دین محور و به ویژه در مکتب اسلام، برای رسیدن به موفقیت، علاوه بر ضرورت وجود تلاش، کفایت، امید، پشتکار، مهارت، ذوق و سایر عوامل انسانی به یک عامل مهم دیگر به نام توکل نیاز داریم. اصل توکل بر این قاعده استوار است که خداوند در همه دادهها و ندادهها و در همه مسیرهای آدمی، حکمت ویژهای دارد و بشر هیچگاه نمیتواند صرفا با اتکا به تواناییهای محدود خود، رسیدن به پیروزی را ضمانت کند.
اما در حوزه کتابهای ترجمه شده غربی در حوزه موفقیت و خوشبختی، این اصل مهم حذف شده و یک اکسیر مرموز جایگزین آن شده است: تلقین.
تلقین همان پدیده مرموزی است که کارشناسان حوزه موفقیت غربی بر آن تاکید صددرصد دارند. شعار این مکتب نیز این است:» تو شایستهای، میتوانی، حق داری، اگر بخواهی میرسی.» اکنون در ذهن خود مجسم کنیم حال و احوال هزاران سالک مشتاقی را که قصد دارند با خواندن یک یا چند جلد از این کتابها موفق شوند، اما هر چه میدوند باز هم حس میکنند که هدف دور و دورتر و توان و امید آنها کم و کمتر میشود. در این مکتب فکری جایی برای این جملات وجود ندارد:» اگر خدا بخواهد.»، «به توفیق الهی.»، «اگر خدا یاری کند.»،» اگر قسمت شود.»
غیر از تلقین خیلی وقتها در این کتابها، به ویژه در کتابهای حوزه مدیریت روابط فردی و اجتماعی، اصل اول و آخر بر این نکته استوار است که شما چگونه توان راه یافتن به دل دیگران را به دست آورید. لبخند، جملات فریبنده، ظاهر شیک و دلربا، نگاه مستقیم و متنفذ، ارسال پیامهای متناسب با جنس مرد و زن و … از عمدهترین را ههای اعتمادسازی و کسب محبوبیت در این آثار است و نیازی به توضیح نیست که بسیاری از این تاکتیکها نه تنها با مبانی دینی و اخلاقی ما سازگار نیست بلکه با شرایط عرفی و اجتماعی ما نیز صدق نمیکند.
چهرهها
بسیاری از نویسندگان معاصر کتابهای موفقیت و خوشبختی، افراد خاصی نیستند و توانایی چندان ویژهای ندارند. حتی برخی از آنان افرادی هستند که در زندگی عادی و حرفهای خود، سیمای یک مرد یا زن شکست خورده را دارند اما تنها به خاطر چاپ یک کتاب با یک عنوان جذاب و فریبنده و چند سخنرانی تلقین محور و پرسروصدا و البته به ضرب و زور ترفندهای تبلیغاتی اسپانسرهای بزرگ، به جایگاهی دست یافتهاند که خوانندگان آنها، مولف را نه تنها در مقام یک نویسنده، بلکه در قدقواره یک مراد و مربی بزرگ زندگی و تعالی میبیند.
در بین اندیشمندان نسل اول این عرصه نیز میتوان با چهرههایی آشنا شد که نه تنها دارای مرتبه علمی و اخلاقی نیستند بلکه دارای مشکلات عدیدهای نیز هستند. به عنوان مثال «اُشو» کسی است که چند بار به اتهامات بزرگ جنسی و اخلاقی از سوی بسیاری از محافل دینی و مذهبی مورد هجوم قرار گرفته است.
یا شخصی مانند شیوانا – که صدها قصه بیسروته از ماجراهای او شاگردانش در مجلات ما هر هفته منتشر میشود – کسی است که هیچ کدام از آموزههای اخلاقی و فکری او با درسی از گلستان و بوستان سعدی و یا برگی از قابوس نامه و کیمیای سعادت، توان هماوردی ندارد.
وان چه خود داشت…
این شاه بیت حافظ در بسیاری از حوزهها به داد کسانی میرسد که تمایل دارند در حوزه اشاره به اصالتها و ارزشهای خودی و هشداردادن در مورد پدیدههای بیگانه و غربی، نکتهای بیان کنند:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد
مصداق بارز این بیت ارزشمند و نغز در حوزه کتابهای مرتبط با مضامین و موضوعات خوشبختی و پیروزی، این است که در شرایطی که در حوزه فکری، فرهنگی، اجتماعی و ادبی دین اسلام و نیز به تبع آن در تاریخ ادبیات و اندیشه ایرانی اسلامی، هزاران اثر ارزشمند و یگانه درباره موفقیت و سعادت وجود دارد، خواننده امروز ما به جای مطالعه این آثار ارزشمند، کتابهایی را میخرد و مطالعه میکند که در مقایسه با آثار خودی و از لحاظ ارزش محتوایی و فکری، غباری در برابر یک کوه هستند.
در قرآن مجید، نهج البلاغه، نهج الفصاحه، نامهها و احادیث امامان علیهم اسلام، کتب اخلاقی ارزشمند تاریخ عظیم فقه شیعه و اهل سنت، آثار ادبی گهربار تاریخ ادبیات فارسی و دیگر کتب ما، روشنترین و سرراستترین راههای رسیدن به مراد و وصال و تعالی و پیروزی وجود دارد و به جرات میتوان گفت؛ هیچ طنزی در زندگی اجتماعی ما ایرانیان و در شیوه زندگی ما تلختر از این نیست که بسیاری از ما راه سعادت و توفیق و رشد را نه در آن منابع جاودانه مورد بحث بلکه در آثار نویسندگانی جستجو میکنیم که با عبارات سخیف و بیمعنی همچون: قورباغهات را قورت بده، چه کسی پنیر مرا دزیدیده است، چگونه پولدار شویم، ۴۴ راه خوشبختی در ۴۴ روز و غیره و ذالک، میخواهند دست ما را بگیرند و ما را از ظلمات به روشنایی ببرند.
مقصر کیست؟
در حوزه آسیبشناسی فرهنگ اندیشه عمومی، معمولا پیداکردن خاطیان و مقصران کار سادهای نیست و نمیتوان در خصوص این مورد حکم شتاب زده و قاطعانهای داد. چرا که عرصه آرا و افکار و فرهنگ عمومی، بازیگران، متولیان و عوامل تاثیرگذار و تاثیرپذیر فراوانی دارد.
شاید نخستین راهی که به ذهن خیلیها میرسد این باشد:» این کتابها از کجا میآید؟ چه کسی مجوز میدهد؟ نگذاریم منتشر شوند.» با اندکی تامل در مییابیم که این راه، راه روشن و معقولی نیست. چرا؟ اندکی موضوع را باز میکنیم: در شرایط کنونی در کشور ما صدها عنوان کتاب قطور و کم حجم در عرصه موفقیت و سعادت ترجمه، چاپ و منتشر شده و خیلی از این کتابها به صورت فایل پی. دی. اف روی اینترنت هم قرار گرفتهاند که دانلود آنها برای دوستداران، هیچ کاری ندارد.
جدای از این چاپ مخفی و چندباره کتابهای قبلی کار دشواری نیست و نمیتوان با حاکم کردن فضای پلیسی بر بازار نشر و چاپ، راه را بر ترجمه و انتشار این کتابها گرفت. راه عاقلانه آن است که پیش از هر چیز به این موضوع فکر کنیم که این کالا، در این سرزمین خریدار دارد.
به جای اینکه بدبینانه بگوییم همه ایرانیان خود را بدبخت حس کرده و با خرید کتابهای مزبور میخواهند خوشبخت شوند، میتوانیم کمی خوش بین باشیم و چنین نظر دهیم که ایرانیان – و به ویژه زنان و نسل جوان- به موقعیت فعلی خود چندان راضی نیستند و تمایل به ترقی و رشد و تعالی دارند.
پس از اینکه وجود این نیاز ضروری و مهم را پذیرفتیم، باید به بررسی این موضوع بپردازیم که داراییهای معنوی و ارزشمند خودمان را در این حوزه، با چه راهها و ابداعات هوشمندانهای بازتولید و بازنشر کنیم که خواننده و شنونده این کالاهای فرهنگی، تفاوت عظیم این دو بازار را حس کند و به این بینش و باور برسد که آنچه را که خود دارد از دیگران طلب نکند.
Sorry. No data so far.