فرانسه بازیگری مهم در عرصه جهانی و کشوری در قلب سیاست اروپاست. فرانسه در هر دو جنگ جهانی به لحاظ جانی و مالی خسارات فراوانی داد.
فرانسه یکی از پیشگامان طرح اتحاد در اروپا بوده و در سالهای پس از جنگ جهانی دوم که اروپا در جستجوی بازسازی بود، این کشور نقش مهمی در شکل دادن به تشکیلات اتحادیه اروپا داشت.
در دهه نود میلادی همکاری فرانسه- آلمان در یکپارچگی اقتصادی اروپایی نقش مرکزی داشت.
پیوند این دو کشور مجددا در سالهای اخیر خود را نشان داد پس از آنکه رهبران آن دو کشور با صراحت مخالفت خود را با عملیات نظامی به سرکردگی آمریکا در عراق اعلام کردند.
اما در کمال تعجب و شوک جامعه اروپا، رای دهندگان فرانسوی قانون اساسی پیشنهادی برای اتحادیه اروپا را در ماه مه سال ۲۰۰۵ در یک رفراندوم رد کردند.
گذشته استعماری فرانسه باعث شده که امروزه جمعیت این کشور از تنوع نژادی و فرهنگی غنیای تشکیل شود. این کشور وطن بیش از پنج میلیون نفر با اصلیت عرب و آفریقایی است.
یکی از ویژگیهای سیستم حکومتی فرانسه وجود مرکزیت نیرومند در آن است. اما در ماه مارس سال ۲۰۰۳، پارلمان متممی را برای قانون اساسی اضافه کرد که اجازه میدهد بخشی از این قدرت مرکزی به نواحی و تقسیمات کشوری خردتر تفویض شود.
فرانسه زادگاه تعداد کثیری از نویسندگان و اندیشمندان تاثیر گذار بر اروپا و حتی جهان است. از دکارت و پاسکال در قرن هفدهم گرفته تا روسو و ولتر در قرن هجدهم، بودلر و فلاوبر در قرن نوزدهم و سارتر و کامو در قرن بیستم.
انتخابات اخیر ریاست جمهوری هشتمین انتخابات این کشور برای تعیین فرد اول فرانسه بود که برگزار شد. در دور اول انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، همان طور که انتظار میرفت، فرانسوا اولاند، نامزد حزب سوسیالیست فرانسه، با کسب حدود ۲۸ درصد آرا رقبای خود را از جمله نیکلا سرکوزی، رئیس جمهوری کنونی و نامزد جناح راست، را که در شرایط کنونی بعید به نظر میرسد بتواند پنج سال دیگر میزبان کاخ الیزه باشد را پشت سر گذاشت.
بر اساس قوانین انتخاباتی فرانسه، اگر نامزدی در دور اول انتخابات ریاست جمهوری بیش از نیمی از آرا مأخوذه را بدست بیاورد، برنده انتخابات اعلام خواهد شد. اما اگر هیچ نامزدی نتواند چنین اکثریتی را کسب کند، دو نامزدی که بیشترین رأی را آوردهاند، دو هفته بعد دور دوم را برگزار میکنند.
در دوران جمهوری پنجم فرانسه، در ۸ انتخاباتی که رئیس جمهوری با رأی مستقیم مردم انتخاب شده، هیچکس– حتی شارل دوگل – در دور اول اکثریت مطلق آرا را بدست نیاورده، و سرنوشت انتخابات همیشه در دور دوم معلوم شده است.
دو نامزد غیر محبوب:
در انتخاباتهای قبلی، برداشت عمومی از شخصیت و قابلیت دو کاندیدای اصلی نقش مهمی در بالا رفتن میزان مشارکت بازی کرده است. اما نیکولاسارکوزی و فرانسوا اولاند هیچیک محبوبیت بالایی ندارند.
برخی اولاند را یکی از دلایل شکست همسرش، سگولن رویال، در انتخابات سال ۲۰۰۷ میدانستند، تا جایی که در آستانه آن انتخابات، آرنو مونت بور، یکی از چهرههای ارشد حزب سوسیالیست، «بزرگترین ایراد سگولن رویال» را «همسرش» خواند.
اولاند در حالی توانسته خود را به عنوان نامزد حزب سوسیالیست مطرح کند که تا همین یک سال پیش نامش برای نامزدی ریاست جمهوری مطرح نبود. اولاند حتی در دوران حکومت سوسیالیستها هیچگاه به وزارت نرسیده، و تنها سمت مهمش دبیر اولی حزب سوسیالیست بین سالهای ۱۹۹۷ و ۲۰۰۷ بوده، که در آن زمان هم در درون حزب انتقادات زیادی از مدیریتش مطرح میشد.
برای انتخابات این دوره هم نامزد اصلی حزب سوسیالیست دومینیک استراوس- کان، وزیر اقتصاد سابق فرانسه و رئیس وقت صندوق بین المللی پول بود که علاوه بر تخصص در مسائل اقتصادی و مالی، که این روزها دغدغه اصلی فرانسوی هاست، در عرصه بین المللی هم فردی شناخته شده بود، و ضمنا بخاطر مهارتش در بحث و مناظره، رقیب قدرتمندی برای سارکوزی به حساب میآمد.
اما دردسرهای او با مراجع قضایی آمریکا و فرانسه بر سر دو پرونده تعرض جنسی باعث شد استراوس- کان نتواند در انتخابات شرکت کند. تنها با کنار رفتن استراوس- کان بود که اولاند توانست خود را در انتخابات درون حزبی نامزد کند. اما منتقدانش همچنان میگویند قبای ریاست جمهوری به تنش گشاد است.
در طرف دیگر، از نظر خصوصیات فردی شاید بتوان سارکوزی را جنجالیترین رئیس جمهوری نیم قرن اخیر فرانسه دانست. اعتراضها به نحوه رفتار و سبک مدیریت او از همان شب پیروزیاش در انتخابات ۵ سال پیش شروع شد. سارکوزی پیروزیاش را به همراه جمعی از دوستانش و صاحبان برخی از بزرگترین رسانههای فرانسه در رستوران معروف و گران قیمت فوکتس جشن گرفت. کمی بعد موضوع رفتن او به تعطیلات تابستانی با قایق تفریحی دوست میلیاردرش، ونسان بولوره، جنجال برانگیز شد.
مسائل مربوط به زندگی خصوصی او، و موضوع ازدواجش با کارلا برونی، مانکن و خواننده ایتالیایی، هم به رسانهها کشیده شد. علاوه بر اینها دخالت او در جزئیترین امور و حضور مکررش در رسانهها با رویه روسای جمهور قبلی مغایرت داشت. اگر همه اینها کافی نبود، پخش شدن ویدئوی درگیری لفظی او با یک کشاورز در یک نمایشگاه محصولات کشاورزی و دامداری هم گل را به سبزه آراست. معروف است که فرانسویها با اینکه در انقلاب کبیرشان سر شاه را بریدند، اما همچنان شیفته شکوه و جلال سلطنت هستند و ازروسای جمهورشان انتظار دارند منش و رفتاری با فاصله و رسمی داشته باشند. در نتیجه منش و سبک مدیریت سارکوزی باعث شد محبوبیت او از حدود یک سال پس از شروع دوره ریاستش افت شدیدی کند و او به استثنای چند پرانتز کوتاه، دیگر نتوانست این افت محبوبیت را جبران کند. در میان بخش مهمی از رأی دهندگان فرانسوی، «ضدیت با سارکوزی» رواج زیادی دارد و آنها بهیچ قیمتی حاضر نیستند ریاست جمهوری او را برای ۵ سال دیگر تحمل کنند. بخش مهمی از این گروه را اقلیتهای قومی (بخصوص عرب تباران مسلمان و سیاهپوستان) و چپگرایان تشکیل میدهند، اما در میانشان راستگرایان کاتولیک و طرفداران استقلال عمل بیشتر فرانسه در قبال آمریکا و ناتو هم دیده میشود.
امید سارکوزی به حمایتهای بین المللی:
سارکوزی برای اینکه بتواند فرانسویها را به رأی دادن مجدد به خودش متقاعد کند، بیش از آنکه به کارنامه داخلیاش تکیه کند، به خارج امید دارد. دوران ریاست جمهوری او با بحران مالی بین المللی همزمان شد و در نتیجه او نتوانست به وعده بهبود وضعیت معیشتی شاغلان و شعار کار بیشتر برای درآمد بیشتر عمل کند، اما در پنج سال زمامداریاش توانسته خود را به عنوان فردی توانا در عرصه سیاست بین المللی و دیپلماسی جا بیندازد.
روابط فرانسه با آمریکا را، که بعد از مخالفت ژاک شیراک با حمله آمریکا به عراق تیره شده بود، با کمک باراک اوباما بهتر کرده، و در بحرانهای بین المللی نظیر درگیریهای لیبی و سوریه هم فرانسه را به بازیگری تأثیرگذار تبدیل کرده است. علاوه بر اینها، بعد از یک دوره سردی نسبی روابط با آلمان، سارکوزی در نیمه دوم دوران ریاستش به آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، نزدیکتر شده تا جایی که خانم مرکل تلویحا ابراز امیدواری کرده او در انتخابات برنده شود.
برنامههای اصلاحی و ریاضت اقتصادی سارکوزی بیشتر از طرحهای بعضا هزینه زای اولاند با انتظارات موسسات مالی بین المللی همخوانی دارد
ثبات یا تغییر در سیاست خارجی:
سیاست خارجی فرانسه در دوران نیکولا سارکوزی تغییرات محسوسی را تجربه کرد. با این همه کارزار انتخاباتی کنونی در فرانسه همچون گذشته بر سر مسائل داخلی متمرکز است و سیاست خارجی در آن نقش عمدهای ندارد. انتخاب احتمالی رقیب سارکوزی به ریاست جمهوری فرانسه اما میتواند در عرصه سیاست خارجی نیز تغییراتی را رقم زند.
این در حالی است که برخی از مولفههای سیاست خارجی فرانسه در دوران سارکوزی دستخوش تغییری محسوس شدهاند. این تغییرات عمدتا در خدمت ایفای نقشی محوریتر در فعل و انفعالات منطقهای و بینالمللی و تامین حداکثری منافع اقتصادی و ژئوپلتیک فرانسه قرار داشتهاند.
در ۵ سال گذشته ایجاد پیوند تنگاتنگتر میان اتحادیه اروپا و کشورهای سواحل جنوبی مدیترانه و تشکیل «اتحادیه مدیترانهای» از جمله تلاشهای فرانسه برای ایفای نقشی محوریتر در اروپا و حوزه مدیترانه تلقی شد. آلمان که بیشتر خود را قادر به تاثیرگذاری در شرق و مرکز اروپا میبیند، بر خلاف فرانسه در حوزه مدیترانه به طور سنتی نقش چندانی نداشته است. از این رو تشکیل اتحادیه مدیترانه را هم در خدمت گسترش نفوذ فرانسه در آن منطقه ارزیابی و با اکراه با آن همراهی کرد.
این همراهی و همگامی با رژیمهای منطقه برای حفظ و بسط هر چه بیشتر نفوذ فرانسه با شروع بهار عربی دستخوش تحول شد. فرانسه تا روزهای آخر حکومت بنعلی در تونس از حمایت از او دست نکشید. اما سقوط دیکتاتور تونس و شروع اعتراضها در شمار دیگری از کشورهای عربی دولت سارکوزی را به این نتیجه رساند که ادامه آن سیاست به بهای کاهش نفوذ و تاثیرگذاری فرانسه در قاره آفریقا و خاورمیانه تمام میشود. این گونه بود که فرانسه مصلحت را در چرخش در سیاستهای منطقهای و دمسازی با جنبشهای یادشده برای تاثیرگذاری بر آنها یافت.
نقش محوری فرانسه در عملیات نظامی به سود مخالفان حکومت قذافی و حمایت هوایی از آنها برای براندازی قذافی بارزترین نمونه از تغییر سیاست منطقهای پاریس بود.
در مناقشه جاری در سوریه نیز گرچه فرانسه آشکارا از دخالت نظامی در این بحران حمایت نمیکند، اما در هماهنگی با عربستان، قطر و ترکیه در تقویت فشار بینالمللی بر رژیم بشار اسد، تاکید بر لزوم رفتن این رژیم و شکلگیری یک اپوزیسیون فعال و منسجم علیه حکومت دمشق نقشی فعال دارد.
البته تحرک چشمگیر فرانسه در درگیریهایی که به سرنگونی حکومت قذافی انجامید شاید بدون بازگشت این کشور به ساختارهای فرماندهی نظامی ناتو غیرممکن میبود. از سال ۱۹۶۶، یعنی در دوران ریاست جمهوری ژنرال دوگل، فرانسه برای آنکه سیاستی مستقل از آمریکا در عرصه سیاسی و نظامی به نمایش بگذارد، از سازمان ناتو خارج شده بود. سارکوزی پس از ۴۰ سال این تصمیم را نقض و در چارچوب نزدیکی هر چه بیشتر با ایالات متحده، مناسبات اولیه با ناتو را هم احیا کرد.
در جریان جنگ لیبی نیز، همکاری و همراهی فرانسه با بریتانیا به شدت بارز بود. به عبارتی، گرچه در دوران سارکوزی فرانسه به عنوان یکی از دو قطب اصلی اتحادیه اروپا در تصمیمگیریهای سیاسی و اقتصادی این اتحادیه همچنان نقش محوری خود را داشته، ولی در عرصه نظامی و ژئواستراتژیک هم بیش از گذشته به همراهی و همکاری با محور آنگلوساکسون، یعنی آمریکا و به ویژه بریتانیا روی آورده است.
آمریکاییها نیز از شکست سارکوزی به قدرت رسیدن یک سوسیالیست در فرانسه نگرانند. برخی کارشناسان آمریکایی میگویند اوباما سارکوزی را ترجیح میدهد زیرا او به خوبی و به شکلی موثر کار میکند و رابطهاش با آمریکا بسیار خوب است.
وجه دیگری از سیاست منطقهای فرانسه در دوران سارکوزی تلاطم و تنش در مناسبات این کشور با ترکیه بوده است. فرانسه در دوران ریاست جمهوری ژاک شیراک از حامیان اصلی آغاز گفتوگوی اتحادیه اروپا با ترکیه برای هموارکردن راه این کشور به عضویت در اتحادیه بود. اما سارکوزی همراه با محافظهکاران حاکم در آلمان با عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا از در مخالفت درآمد. نزدیکی هر چه بیشتر دولت فرانسه با محافلی از ارمنیها که در تلاشند قتل عام اسلاف همکیش خود در ترکیه در اواخر حکومت عثمانی به عنوان یک قوم کشی و جنایت علیه بشریت تلقی شود نیز از جمله عوامل سردی و تنش در مناسبات پاریس و آنکارا بوده است. این در حالی است که ترکیه در خارج از حوزه یورو، پس از آمریکا و چین سومین طرف تجاری فرانسه است.
فرانسه در دوران ریاست جمهوری سارکوزی مناسباتی تنگاتنگتر با اسرائیل پیدا کرد. این گرمی بیشتر با اسرائیل، مخالفت تندتر پاریس با اظهاراتی که که گهگاه مقامهای ایران در نفی موجودیت اسرائیل بر زبان میآوردند را به دنبال آورد و فرانسه را به یکی از مدافعان سرسخت تشدید فشار بر حکومت ایران برای انصراف از برنامه اتمیاش بدل کرد.
تعلیق فعالیت شرکتهای نفتی، هواپیمایی و اتومبیلسازی فرانسه در ایران بخشی از تحریمهای مستقل این کشور در رابطه با ایران بودهاند. آن کشور در تحریمهای بانکی اتحادیه اروپا علیه ایران و قطع خرید نفت از ایران که این اتحادیه به تازگی در باره آن تصمیم گرفته نیز نقش محوری داشته است.
فرانسه در سال ۲۰۰۹ در سایه بالاگرفتن رقابتها و تنشهای بیشتر در منطقه خلیج فارس توانست صاحب یک پایگاه نظامی در تنگه هرمز به میزبانی امارات متحده عربی شود و حضور نظامی خود در این منطقه را نیز پس از ۲۰۰ سال احیا کند.
از سویی فرانسوا اولاند قول داده که تصمیم سارکوزی به بازگشت فرانسه به ساختارهای فرماندهی ناتو را مورد بررسی قرار دهد، زیرا این تصمیم که در چارچوب اشتراک نظر سارکوزی و دولت بوش در آمریکا اخذ شده، کمکی به نقش فعالتر فرانسه در ناتو نکرده و به ضرر سیاستهای دفاعی اتحادیه اروپا تمام شده است. او همچنین قول داده است که نیروهای فرانسوی مستقر در افغانستان را یک سال پیشتر از زمانی که سارکوزی تعیین کرده بود (آخر سال ۲۰۱۳) به کشور بازگرداند.
در زمینه سیاستهای مالی و انقباضی تازه اتحادیه اروپا نیز اولاند تغییراتی را خواستار خواهد شد تا بتواند با صرف هزینههای عمومی بیشتر به اقتصاد فرانسه رونق بشتری دهد و فرستهای شغلی بیشتری ایجاد کند.
مناسبات فرانسه با آمریکا و بریتانیا که سارکوزی به آن گرمی و تنگاتنگی بیشتری بخشید احتمالا در دوران اولاند کمی حرارت خود را از دست خواهد داد و گرایش سنتی پاریس به استقلال دوباره راهنمای سیاست خارجی خواهد شد.
اولاند قول داده است که برای احیای مذاکرات احترامآمیز با ترکیه جهت عضویت این کشور در اتحادیه اروپا تلاش کند، هر چند که او این عضویت را پس از سالها و با عملیشدن برخی شرایط مشخص از سوی ترکیه قابل تحقق میداند.
دیپلماسی تهاجمی فرانسه در مناقشات و تحولات خاورمیانه در سال آخر ریاست جمهوری سارکوزی که گهگاه در مواردی مانند لیبی و ساحل عاج رنگ نظامی هم به خود گرفت نیز شاید در دولت احتمالی آقای اولاند کمی از حرارت بیفد.
اولاند در مناقشه هستهای ایران نیزعملیات نظامی علیه تاسیسات اتمی ایران را مخاطرهآمیزتر از آن میداند که فایدهای از آن حاصل شود.
مشکلات اقتصادی – اجتماعی:
سارکوزی که در سال ۲۰۰۷ با فاصلهای چشمگیر شش درصدی از رقیب سوسیالیست خود، سگولن رویال در انتخابات پیروز شد، حالا به عنوان یک رهبر اصولگرا باید به مصاف فرانسوا اولاند برود، کسی که به گمان بعضی قویتر و چالش برانگیزتر است.
پنج سال ریاست برای مردی که پس از ژاک شیراک با وعدهٔ آغازی دوباره برای حزب «همبستگی برای جنبش مردمی» بر سرکار آمد، ساده نبود.
تغییرات بنیادی در سیاست اجتماعی از جمله افزایش سن بازنشستگی از ۶۰ به ۶۲ سال در سال ۲۰۱۰، سبب دشمنی چپها با او شد و این در حالی بود که متحدان نامیاش نیز از منش رهبری او ابراز ناخشنودی کردند.
سارکوزی در خاطراتش از خود به عنوان «تندخو، بیپروا، خود رای و بدون شک کسی که همه کار را به نفع خود انجام میدهد» یاد میکند.
اما بزرگترین مانعی که در انتخابات پیش پای اوست، وضعیت اقتصادی فرانسه است که در دوران ریاست جمهوری او بحرانی بوده است.
سیاستهای کلان سارکوزی را در حوزههای اجتماعی و اقتصادی این گونه میتوان بر شمرد:
۱- کاهش میزان سالانهٔ مهاجرت به فرانسه از ۱۸۰، ۰۰۰ به ۱۰، ۰۰۰ نفر
۲- افزایش ۳ میلیاردی بودجه با بستن راههای فرار شرکتهای بزرگ از پرداخت مالیات بر سود
۳-حذف شرط نیاز کاندیداهای انتخاباتی به کسب تایید مقاماتی دولتی منتخب
مسیر او به سوی انتخابات این بوده است که به رایدهندگان نشان دهد اگر چه بسیاری از آنان شبیه سارکوزی فکر نمیکنند، اما تنها اوست که ابزار لازم برای مبارزه با بحران اقتصادی را در دست دارد.
سارکوزی در عین حال خواستار تصویب قانونی شده است که قراردادهای دولتی را تنها به شرکتهای اروپایی بدهد و تهدید کرده که اگر اعضای اتحادیه اروپا ورود مهاجران از کشورهای غیراروپایی را مهار نکنند، فرانسه را از اتحادیه اروپا خارج خواهد کرد.
آمارها نشان میدهد میزان بیکاری و بدهیهای دولتی فرانسه در دوران نیکلا سارکوزی تحت تاثیر بحران اقتصادی افزایش یافت.
در شروع دوران ریاست جمهوری سارکوزی در ماه مه دو هزار و هفت شمار بیکاران در کشور به دو میلیون و صد هزار نفر میرسید در حالی که در ماه ژانویه گذشته تعداد بیکاران به دو میلیون و نهصد هزار نفر رسید.
از سوی دیگر بدهیهای دولتی فرانسه در پایان سال دو هزار و هفت به هزار و دویست و نه میلیارد یورو (۶۳درصد تولید ناخالص داخلی) رسیده بود در حالی که در پایان سال دو هزار و یازده میزان این بدهیها به هزار و هفتصد و هفده میلیارد یورو (۸۵درصد تولید ناخالص داخلی) رسیده است.
نیکلا سارکوزی از سال دو هزار و هشت برای رونق اقتصادی اروپا که به شدت تحت تاثیر بحران قرار گرفته بود، تلاش بسیاری کرد. او تنها راه درمان کسری بودجه کشور را «طرح ریاضت اقتصادی» معرفی کرد.
سارکوزی برای رسیدن به این هدف دو برنامه را در دستور کار قرار داد. نخست کاهش هزینههای عمومی و نکته دیگر افزایش سن بازنشستگی که این امر باعث نارضایتی بسیاری از فرانسویان شد.
از سویی اولاند که یک برنامهگذار سیاسی باتجربه برای حزب مطبوعش است، بزرگترین امید سوسیالیستها نام گرفته است؛ کسی که هرگز مقام دولتی در سطح ملی نداشته است.
از منظر بسیاری، او یک میانهروی مهربان است که آرامشش در مغایرت کامل با رفتار تند و پیروزمندانهٔ رئیس جمهوری کنونیست.
با این حال طرفدارانش میگویند که تصویر شکیبای او نافی ارادهٔ آهنینش برای رهبری کشور نیست. ژاک شیراک او را یک دولتمرد واقعی توصیف کرده است که قادر به گذار از مرزهای حزبی است.
سیاستگذاری کلان اولاند را میتوان اینگونه بر شمرد:
۱- تثبیت یک ظرفیت سالیانه برای مهاجران اقتصادی با مشاوره با کارآفرینان
۲- پرداخت ۷۵ درصد مالیات بردرآمد برای افراد با درآمدی یک میلیون یورو یا بیشتر
۳- ترمیم برنامهٔ مالی اتحادیهٔ اروپا برای افزایش رشد اقتصادی
اما شایستگیهای او هر چه که باشند، برخی او را یک جانشین ضعیف برای دومینیک استراوس-کان، رئیس پرجذبه و پیشین صندوق جهانی پول میدانند که سال پیش به دلیل رسوایی جنسی از کار برکنار شد.
تردید نسبت به قابلیتهای سیاسی او دوباره از زمانی مطرح شد که او ظاهراً بدون مشورت با اطرافیانش در مصاحبهای اعلام کرد تصمیم دارد از فرانسویهای ثروتمند ۷۵ درصد مالیات بگیرد.
اولاند همچنین وعده داده است که مالیات شرکتهای بزرگ و کسانی را که بیش از یک میلیون یورو در سال درآمد دارند افزایش دهد.
او در عین حال میخواهد حداقل دستمزد را افزایش دهد، ۶۰ هزار معلم بیشتر استخدام کند و سن بازنشستگی را از ۶۲ سال به ۶۰ سال برساند.
اگر اولاند در این انتخابات پیروز شود، اولین رییس جمهوری چپ گرای فرانسه بعد از فرانسوا میتران خواهد بود که دو دوره هفت ساله رئیس جمهور فرانسه بود.
حضور پررنگ راستگرایان:
رویداد بزرگ غافلگیرکننده در انتخابات بیست و دوم آوریل این نبود که یکی از دو جناح سنتی سیاسی فرانسه بر جناح دیگر پیشی گرفت. آنچه در این رایگیری بیش از همه شگفتی آفرید، حدود نوزده درصد آرایی بود که به سود خانم مارین لوپن، رهبر حزب «جبهه ملی»، به صندوقها ریخته شد و او را، از لحاظ درصد آرا، در ردیف سوم قرار داد.
حزب «جبهه ملی» فرانسه را معمولا راست افراطی توصیف میکنند. در اینکه شمار زیادی از بنیانگذاران این تشکل، از جمله پدر خانم لوپن، از تندروترین ایدئولوژیهای فاشیستی اروپای قرن بیستم الهام گرفتهاند و به برترینژاد سفید باور دارند تردیدی نیست. و نیز تردیدی نیست که پیروان همان تفکر در پیرامون رهبر کنونی این حزب کم نیستند و ناسیونالسیم پرخاشجویانه در قلب ایدئولوژی آنجای دارد. خارجیستیزی در گفتمان «جبهه ملی» موج میزند و سخنان رهبران آن انباشته از کینهتوزی علیه مسلمانان فرانسوی است.
با این حال در برنامه «جبهه ملی» نکات دیگری نیز سخت جلب توجه میکند که از دیدگاه شمار زیادی از ناظران مسائل فرانسه، از جمله در میان ایرانیان، پنهان میماند. این برنامه، همانند گفتمان مارین لوپن، به سختی به سرمایهداری میتازد، از مداخله گسترده دولت در فعالیتهای اقتصادی دفاع میکند، با وحدت اروپا مخالف است، یورو را محکوم به نابودی میداند و سرانجام آنکه به گونهای بیمارگونه ضد آمریکایی است. در واقع «جبهه ملی» – در کنار چپ افراطی – با پدیده «جهانی شدن» دشمنی میورزد و خواستار بسته شدن مرزهای فرانسه بر واردات است.
چنین حزبی، با آن ایدئولوژی و این برنامه، حدود نوزده درصد آرای مردم فرانسه را از آن خود میکند. اهمیت این درصد آرا وقتی بیشتر میشود که بدانیم در انتخابات بیست و دوم آوریل هشتاد درصد واجدان شرایط در رایگیری شرکت کردند و، بر این پایه، شمار فرانسویانی که به مارین لوپن رای دادهاند، شش میلیون و پانصد هزار نفر ارزیابی شده است.
Sorry. No data so far.