تریبون مستضعفین- بی شک سینما را باید در تعامل با مخاطب تعریف کرد و سینما هنگامی معنا می یابد که بیننده ای برای فیلم وجود داشته باشد، به همین دلیل یکی از معیار های مورد نظر در سنجش یک فیلم، با توجه به ارتباط مستقیم فروش با مخاطبان، فروش آن فیلم است.
در ایران در سال های اخیر معدود فیلم هایی هستند که توانسته اند به فروشی بیش از هزینه های فیلم دست پیدا کنند. این امر نشان از فاصله عمیق میان سینما گر و مخاطب و به عبارتی فاصله بین سینماگر و سینمای واقعی وجود دارد. این در حالی است که پر فروش ترین فیلم های سینمای ایران بسیار کمتر از ده درصد از مردم را توانسته اند به سینما بیاورند.
برای یافتن علت بی میلی مردم به سینما در ایران بحث و جدل در تکنیک و امکانات و هزینه ها همواره بوده و هست و این بگو مگو ها در هاله ای از بی توجهی به محتوا انجام می گیرد درحالی که پر فروش ترین فیلم های ایران همواره فیلم هایی نه چندان تکنیکی و پر خرج بلکه دارای محتوایی جز محتوای همقطاران اکران شده خود هستند.
شاید صحبت از سینمای خصوصی در زمانی که سینما بدون بودجه دولتی قادر به تنفس نخواهد بود از اهمیت چندانی برخوردار نباشد ولی فرافکنی های صورت گرفته توسط بسیاری سعی دارد مسئله مهم سینمای ایران عدم استقلال آن مطرح کنند، البته در استقلال از چه و که علامت های سوال بسیاری وجود دارد، سینمایی که دخل و خرجش با هم نمی خواند از که می خواهد مستقل شود؟ بدنه روشنفکر سینمای ایران می خواهد پول بیت المال را در جیب داشته باشد اما نظارت دولت را نه! با پول حکومت پز اپوزیسونی دهد و ژست روشنفکری برای خارجی ها بگیرد.
در این میان مردم به معنای واقعی کلمه نه یک درصدی هایی که اکنون مخاطب سینما هستند هر چه از سینما دورتر باشند بهتر است! اگر سینما بتواند مردمی شود و در سبد فرهنگی خانوار قرار گیرد می تواند هزینه های خود را تامین کند و نقش حمایت های دولت در این میان کم رنگ تر می شود، در این فرآیند جایی برای سینمای روشنفکری که به جای تولید، مصرف کننده است نمی ماند. این خطری است که روشنفکری سینمایی ایران آن را حس کرده و در صدد حذف آن برآمده است. این حرکت، مک کارتیسمی* است که جریان روشنفکری سینمای ایران در برابر سینمای انقلاب به راه انداخته است، روندی که با انکار سینمای ملی و انقلابی به اثبات خود می رسد.
نمونه بارز این مک کارتیسم را می توان در برنامه های اخیر «هفت» جستجو کرد، چندی پیش پس از حضور «دکتر کوشکی» و «مسعود دهنمکی» و معرفی برنامه هفت به عنوان برنامه ای «مخالف تصدی گری دولت در سینما» از سوی مجری این برنامه، برخی از رسانه های انقلابی در نامه ای خطاب به مدیر رسانه ملی ،عزت الله ضرغامی خواستار مناظره با دست اند کاران این برنامه شدند، و نوشتند:«آقای ضرغامی! از آنجا که فرجام این بحث در باب سینمای ایران را همچنان ناتمام میدانیم و انتظار داریم در قبال بیاخلاقی صورت گرفته، وقتی برای پاسخگویی نمایندگان جریان ارزشی منتقد به سینما برای پاسخگویی به شبهات ایجاد شده و تنویر افکار عمومی فراهم شود، از دست اندرکاران برنامهی «هفت»، آقای جیرانی و همفکرانشان دعوت به مناظره میکنیم تا در فضایی عادلانه، نمایندگان این دو جریان نظرات خود را در باب اوضاع سینما برای مردم شرح داده و وجدانهای آگاه خود در این موضوع قضاوت کنند.»
این نامه که به امضای بیش از ۲۰ رسانه مجازی و مکتوب رسیده است و بازتاب وسیعی در رسانه های مجازی دارد در برنامه هفت بکلی سانسور می شود و نه در خبرهای سینمایی و نه در دیگر بخش های برنامه به آن اشاره ای نمی شود. انکار این رویداد در حالی صورت می گیرد که جیرانی دربرنامه اخیر خویش را در موضع شاکی قرار می دهد و می گوید: «اندیشه های افراطی مجالی بگذارند برای گفتگو و بحث و فکر نکنند آن اندیشه ای که می گویند اندیشه ای مطلق است»، مجری برنامه هفت که از صدا و سیمای دولتی آقای ضرغامی در برابر بینندگان میلیونی این رسانه در حالی کسانی را که وی را دعوت به مناظره کرده اند دعوت به گفتگو می کند و افراطی می خواند که در برنامه قبل «داریوش مهرجویی» را بالاتر از نقد شمرده و می گوید:«هفت از این پس ضمن احترام کامل به عقاید منتقدش در جاهایی از منتقدش عذرخواهی خواهد کرد و نقد یک فیلم را به خاطر فیلمسازش و حضورش در سینما از برنامه نقد حذف خواهد کرد، آنجایی که اعتبار فیلمساز بالاتر از نقد فیلمش قرار می گیرد.» البته لازم به ذکر است جیرانی در پاسخ به خبرنگار ۵۹۸ – از امضا کنندگان نامه- می گوید: «ضمن تشکر از تماس شما، من با هیچ رسانه و سایت و مجله ای مصاحبه نمی کنم.» حال تشخیص اینکه دیکتاتوری برازنده کدام جناح است،به عهده مخاطب فهیم است، مخاطبی که گردانندگان برنامه هفت جریان آزاد اطلاعات را از آنان دریغ می کنند.
برنامه هفت در حالی از رسانه ملی و رسمی ایران پخش می شود که جیرانی که علنا خود را وابسته به یک جریان سینمایی می خواند در جایگاه قضاوت نشسته است و با سرپوش گذاری بر مشکلات واقعی سینمای ایران سعی در بیان مسئله ای انحرافی به نام جبهه گیری سینمای دولتی و سینمای خصوصی در برابر هم دارد. پازلی که در آن «اخراجی ها» و «قلاده های طلا» فیلم های دولتی به شمار می آیند و «جدایی نادر از سیمین» سینمای مستقل! در حالی که «اخراجی ها» و «قلاده های طلا» از پر فروش ترین آثار سینمایی ایران هستند و جالب تر آنکه همه این فیلم ها یعنی «اخراجی ها»، «قلاده های طلا» و «جدایی نادر از سیمین» با حمایت های دولتی تولید شده اند.
اما مهمترین نکته درباره این جریان استفاده از امکانات دولتی و تریبون رسمی نظام جمهوری اسلامی برای فریب افکار عمومی است. رسانه ای که مدیر آن با سکوت خویش در برابر نامه رسانه های مجازی و مکتوب، خویش را در کنار تمامیت خواهان روشنفکر سینما ایران و مک کارتیسم آنان در برابر جبهه فرهنگی انقلاب قرار می دهد.
*مک کارتیسم : اصطلاحی است برای اشاره به فعالیتهای ضدکمونیستی سناتور جوزف مککارتی در آغاز دوره جنگ سرد، که موجب شد موجی از عوامفریبی، سانسور، فهرستهای سیاه، گزینش شغلی، مخالفت با روشنفکران، افشاگریها و دادگاههای نمایشی و تفتیش عقاید، فضای اجتماعی دهه ۱۹۵۰ آمریکا را دربرگیرد. بسیاری از افراد به ویژه روشنفکران، به اتهام کمونیست بودن شغل خود را از دست دادند و به طرق مختلف آزار و اذیت شدند.
حامی مالی جدائی که بانک پاسارگاد بود
[…] مناظره به تکرار کردن ادعا های خویش پرداختند، که با واکنش رسانه هامواجه شد.اما پس از گذشته نزدیک به یک هفته از انتشار نامه […]