دوشنبه 07 می 12 | 09:00
اندر حکایت رسانه های جنوب؛

وقتی سفارش‌نویسی جای خود را به اجتماع‌نویسی می‌دهد

مشکات اندیشه

همیشه در این فکر بودم که چرا چنین می‌شود و چرا تملق و چاپلوسی و مجیزگوئی در بعضی از رسانه‌ها رونق دارد؛ عده‌ای مدیر را ستایش می‌کنند. عده‌ای در بند نماینده مجلس‌اند، عده‌ای اسیر دست پیمانکاران و پروژه‌داران بزرگ‌اند و عده‌ای کرنشگر خواص، چرا؟


قبل از عید ویژه نامه یکی از هفته نامه‌های جنوب را مطالعه می‌کردم که در آن مدیریت شهری یک شهرستان که اتفاقا «کارنامه زیاد جالبی هم ندارد را درحد یک اسطوره وقهرمان بزرگ کرده بود. براستی وظیفه رسانه دراین منطقه محروم چیست؟

رسانه‌ آن هم از نوع مکتوب یک مبلغ است. یک ناشر اندیشه، یک نشان دهنده راه درست، رسانه درجنوب باید مبلغ درد‌ها و گرفتاری‌های مردم باشد نه اینکه آماده باشند تا صاحب منصبان شهرستان سرفه کنند و یا عطسه‌ای فرمایش بفرمایند با آب و تاب منعکس کنند.

همیشه در این فکر بودم که چرا چنین می‌شود و چرا تملق و چاپلوسی و مجیزگوئی در بعضی از رسانه‌ها رونق دارد؛ عده‌ای مدیر را ستایش می‌کنند. عده‌ای در بند نماینده مجلس‌اند، عده‌ای اسیر دست پیمانکاران و پروژه‌ داران بزرگ‌اند و عده‌ای کرنشگر خواص، چرا؟

به گمان من بقای این رسانه‌ها و حیات اجتماعی و اقتصادی آن‌ها به اخم و تخم و پول این جماعت و لوح‌های تقدیر و تشکر است وگرنه چگونه اهالی رسانه به خود اجازه می‌دهند در حالی که رشد و توسعه مدیریت شهری در سرگشتگی، آوارگی و بی‌برنامگی است و طرح و سند و نقشه‌ای برای اکنون و آینده وجود ندارد، مجیزگوی چرخه مدیریت و خواص باشند .براستی وقتی ساختن یک پل نه چندان مهم را آنچنان بزرگ وسازنده را مرد بزرگ می‌نامند که گویی تونلی شبیه رسالت یا توجید تهران ساخته‌اند چه توقعی از این رسانه می‌توان داشت؟

مگر رسانه وکیل افکار عمومی نیست؟

مگر نقش واسطه میان مردم و مدیران را ایفا نمی‌نماید؟

پس چرا هیچ نمی‌گوید؟

وقتی می‌بینیم رسانه‌های منطقه درباره تخلف و نا‌کار آمدی مدیران مطلبی نمی‌نویسند اما عطسه و سرفة یک مدیر نالایق را به تی‌تر نخست و عکس یک رسانه‌ تبدیل می‌کنند، عرق شرم بر پیشانی‌ام می‌نشیند.

وقتی می‌بینیم که به خاطر فقدان لیاقت و خلاقیت و ابتکار و برنامه، محصول گوجه و پیاز کشاورز که‌‌ همان سرمایه اوست نابود می‌شود واز کشاورز فقط آهی می‌ماند وبدهی چند میلیونی و مدیر آن حوزه کماکان مدیریت می‌کند، سوال پیچ نمی‌شود و عزل نمی‌گردد اما رسانه‌های مدعی سکوت پیشه می‌کنند غصه‌ام می‌شود.

وقتی می‌بینم برای چندین میلیون مسافر ورودی به منطقه زیرساخت‌ها آماده نیست ببخشید! نه تنها آماده نیست بلکه امکانات در سطح مضحکی است و کسی از بین رسانه‌ها بر این همه ناکارآمدی مدیران مقصر نمی‌آشوبد ولی به مجیزگویی آن‌ها می‌پردازد….

از جوانان بیکار دیارم خجالت می‌کشم، وقتی می‌بینم برای تحقق دغدغه‌های مردم جهت بهره برداری از منابع خدادادی شهرستان در اشتغال پایدار اراده‌ای وجود ندارد و برای عملیاتی کردن آن حدت و شدتی بخرج نمی‌دهند افسوس می‌خورم.

متاسفانه سفارش نویسی جای خود را به اجتماعی نویسی داده است. عملکرد آنان همانند کارکنان یک بنگاه اقتصادی است و این از آثار مخرب و زیانبار نویسندگی بویژه نویسندگی رسانه‌ای محسوب می‌گردد و بنوعی چیرگی آن‌ها بر آزادگی قلم در این منطقه تلقی می‌گردد.

دوست خبرنگاری برای مصاحبه با مدیر یکی از ادارات شهرستانهای جنوبی به آن اداره آمده بود هرچقدرمدیر بنده خدا توضیح می‌داد که عملکرد این حوزه توسط اداراه کل گزارش می‌شود آن خبرنگار قانع نمی‌شد. برای حس کنجکاوی سوالات را از خبرنگار گرفتم ومطالعه نمودم حدس می‌زنید سوالات در چه زمینه‌ای بودند؟

یک حرف دل؟

یک خاطره؟

آخرین باری که سفر رفتید؟

واقعا یاد مصاحبه روزنامه‌های زرد با بازیگران وورزشکاران افتادم.

با خودم گفتم وقتی رسانه‌های ما بدنبال خاطرات ونوع غذای مورد علاقه مدیرند دیگر باید فاتحه روحیه پرسشگری را خواند.

جالب‌تر آنجا بود که خبرنگار محترم مدیر را تهدید به گزارش به مافوق آنهم به دلیل عدم انجام مصاحبه وپرداخت حق التحریرمی کرد.

پرسشگری حق شهروندان وپرسیدن کار رسانه است. بیایید رسم پرسیدن وپیگیری را نهادینه کنیم. درد مردم را بنویسیم نه خاطرات مدیران را. بیایید طرحی نو دراندازیم.

از همین حالا از همین امروز…

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.