اگر به دور از جریانات اخیر سیاسی منتهی به انتخابات مجلس، نگاه فراتری به فرآیند دولت سازی بیندازیم، در خواهیم یافت علاوه بر ورود کشور به یک عرصه ایجابی وسیع و نیاز به نظام سازی در حوزهها و سطوح مختلف وهمچنین نیاز به تکمیل و بهینه سازی اجزای سیستمی کشور برای ورود به «عرصههای فتح نشده»، توجهی ویژه و دوراندیشانه به متولیان این چرخه کاملا ضروری است. متولیان فتح «عرصههای فتح نشده» یعنی «نسل سوم انقلاب اسلامی».
نسلی که انباشت تجربیات سی وچند ساله نظام اسلامی را در دست خود دارد و باید نه تنها از آن استفاده کند بلکه با خلاقیت و اعتماد به نفس خود کشور را چندین برابر سرعت گذشته به سمت پیشرفت و عدالت سوق دهد. این بزرگترین و سنگینترین وظیفهای است که در این پیچ تاریخی برعهده نسل سوم انقلاب اسلامی گذاشته شده است؛ حتی شاید سنگینتر از رزم نسلهای گذشته انقلاب در میدان جهاد و شهادت…
با یک نگاه گذرا به فرآیند شاکله بندی فکری سیاسی نسل سوم به خصوص در محیطهای نخبگی و دانشگاهی و در مجموعه نیروهای انقلابی، سه مقطع مشاهده میشود که شناخت آنها میتواند به شناخت فرصتها و تهدیدهای پیشروی این نسل کمک کند:
۱- دسته اول بدنهای از نیروهای نسل سوم انقلاب هستند که دوران تحصیلات دانشگاهی و فعالیت دانشجویی خود را در زمان حاکمیت جریان دوم خرداد سپری کردند. شناخت این دوستان از فضای کشور و اتفاقات سیاسی و فرهنگی آن به نحوی بوده است که شاید مرام خاصی از مشی سیاسی را در آنها تقویت کرده است و تحلیلشان در موارد مختلف مشابه هم است. شاید خطری که این دوستان با آن دست و پنجه نرم کردند همواره ضرورت وحدت نیروهای انقلابی را به آنها یادآوری میکند. مشیی که در انتخابات اخیر هم به وضوح قابل ملاحظه بود.
۲- دسته دوم، نسل سومیهایی هستند که یا دوران دوم خرداد را درک نکردند و یا در اواخر دوران دوم خرداد وارد فعالیتهای دانشجویی شدند. خصوصیت این نسل آن است که در زمان رسیدن به بلوغ سیاسی و شکل گیری چارچوب تحلیلیشان، پیروزی گفتمان انقلاب در انتخابات ۸۴ اتفاق افتاد و بازتاب این دستاورد تا چند سال بر شناخت محیطی این دسته تأثیر گذاشته است. این دسته هم مشی سیاسی تقریبا مشابهی دارد و انتخابات اخیر هم موید این مطلب است.
۳- دسته سوم، در مقطعی به عرصههای سیاسی ورود پیدا کردند که شاید وقوع فتنه ۸۸ و تبعات آن و همچنین تغییر مشی دولت در برخی از حوزهها و علنی شدن جریان انحرافی درون آن، مهمترین اتفاقات سیاسی بوده است. در این مدت سرعت تحولات بسیار زیاد شده است و جمع بندی و رسیدن به تحلیل شاید به مراتب سختتر از دو دوره گذشته باشد. البته دسته اول و دوم به علت تفاوتهایشان در تحلیل، علاقه زیادی برای تأثیرگذاری در دسته سوم دارند که این خود بعضا موجبات سردرگمی و یا سوءتفاهم را فراهم میکند. در هر صورت از بین رفتن واسطهها و برداشت مستقل این دسته از فضای سیاسی شاید بهترین راه حل باشد. برداشتی که امت بدون واسطه از امام خود میگیرد. شاید این برداشت مستقل به نوعی برای دسته اول و دوم نیز ایجاد مفاهمه کند.
درج این توضیح لازم است که دسته بندیهای بالا مطلق نیست اما برای تحلیل بهتر شرایط موجود میتواند راه گشا باشد.
این روزهای اخیر گاها شاهد اتفاقات ناخوشایندی هستیم که به نوعی انشقاق در نسل سوم را تداعی میکند. جای تعجب در این است که منازعات بین دوستان انقلابی است که در تبعیت محض از رهبری تفاوتی ندارند و مکرر این موضوع را در عمل اثبات کردهاند و به دنبال منافع شخصی و گروهی خود نیستند. (خود به خود کسانی که اینگونه نباشند مخاطب ما نیستند!) در این روزها دوستان بسیار نزدیکی که هیچ کدام هم تغییر ماهیت ندادهاند و اعتقاداتشان هم کاملا مشابه است فقط به خاطر تفاوت در تحلیلشان از هم فاصله گرفتهاند و یا انرژیشان برای رد و بدل پیامکهای جدلی و یا جمع آوری امضا صرف میشود! متاسفانه از نام منزلگاه همیشگی نسل سوم انقلابی یعنی بسیج دانشجویی نیز استفادههای نابه جا میکنند؛ هم دسته اول و هم دسته دوم…
این انشقاق اگر چارهای برای آن اندیشیده نشود شاید متولیان فتح «عرصههای فتح نشده انقلاب» را به مسائلی سطحی بکشاند و این وظیفه تاریخی را نادیده بگیرند. البته قطعا امر حق و کار خدا بر روی زمین نخواهد ماند، اما نباید این فیض از دست نسل سوم انقلاب برود که در این صورت همه کسانی که نتوانستیم مسائل اصلی و فرعی را تشخیص بدهیم مسئول خواهیم بود.
در آخر به نظر میرسد با کمی تلاش و سعه صدر و تقوا بتوان این سه دسته را به یک نقطه کانونی تحلیلی رساند که خود نیاز به اندیشه و همفکری دارد و باید دلسوزان این نسل و دلسوزان نسلهای گذشته یاری کنند.
نسل سوم در لبه یک امتحان الهی قرار گرفته است!
Sorry. No data so far.