حمید درویشی شاهکلایی
(کارشناسیارشد معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات)
انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 به پیروزی رسید. تئوریهای دانش ارتباطات به هم ریخت. (مصاحبه دکتر باهنر در شماره اخیر حیات را بخوانید.) امت حزبالله ثابت کرده بود با منبر، نوار کاست و اعلامیه (این رسانههای کوچک) میتواند کاری بس عظیم بکند. اکنون به نیمه دهه چهارم انقلاب اسلامی نزدیک شدهایم اما امت حزبالله مشکل رسانه دارد.
موضوع به حدی جدی است که احتمالا شنیدهاید قول آقای وحید جلیلی، فعال فرهنگی (مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و سردبیر اسبق نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیهالسلام) را که دفاع از «آزادی بیان» نیروهای حزباللهی را اولویت فرهنگی مجلس نهم دانسته بود. بازداشت فعالان رسانهای ارزشی، تعطیلی سایتهای انقلابی و… در دوره اخیر شدت قابل توجهی داشته است.
یکی از جدیترین مواردی که خشم بیشتری را در فضای جبهه فرهنگی سایبر انقلاب اسلامی برانگیخته، مسدودسازی غیرمتعارف پایگاه «تریبون مستضعفین» بود. سایت قدرتمندی که توسط چند جوان انقلابی برای «آنانی که رسانه ندارند» راهاندازی شد و انصافا چه در قضیه فتنه 1388 و چه در قضایای بعدی (مثل تسخیر لانه روباه پیر) عملکرد درخشانی در تبیین آرمانهای انقلاب اسلامی داشت.
از ضعف قانون و عملکردهای سلیقهای در حوزه سایبر که بگذریم، اسفناکتر آن است بعضا جوانان حزباللهی چون حامی بزرگ سیاسی اقتصادی ندارند، مورد ظلم قرار میگیرند. برخوردهای شبهقانونی و غیرقانونی با نسل جوان ارزشی، حتی مقام معظم رهبری را در حمایت از جوانان انقلابی به عرصه کشاند:
«این رسانههاى الكترونیكى و اینترنتى متأسفانه موجب شده است كه افراد بىمحابا علیه یكدیگر حرف بزنند، بد بگویند. باید از طرف مسئولین كشور براى این هم یك جورى تدبیر بشود. ولى عمده این است كه خود ما مردم، خودمان را مقید كنیم به اخلاق اسلامى؛ خودمان را مقید كنیم به قانون. حالا این حرف من بهانهاى نشود براى اینكه یك عدهاى بروند جوانهاى انقلابى را به عنوان جوانهاى تند، مورد ملامت و شماتت قرار بدهند؛ نه، من همهى جوانهاى غیور كشور را، جوانهاى مؤمنِ انقلابى كشور را فرزندان خودم میدانم و پشت سر آنها قرار میگیرم؛ من از جوانان انقلابى و مؤمن و غیور حمایت میكنم…» (1/1/1391)
موجی که در حمایت از سایت تریبون مستضعفین شکل گرفت (تریبون را آزاد کنید)، یعنی جریان حزبالله هنوز تریبون (رسانه) ندارد. البته تریبون تنها یک سایت کوچک (اما خوب و با اخلاص) در نقد کانونهای قدرت و ثروت بود. همین. این در حالی است که حداقل دهها سایت مثل تریبون باید داشت. هر استان و هر شهری باید یک «تریبون مستضعفین» داشته باشد. هر صنف و قشری باید یک «تریبون مستضعفین» داشته باشد. تریبون تبریز، تریبون فارس، تریبون کارگران، تریبون معلمان، تریبون روحانیان و تریبونهای دیگر.
1357 انقلاب شد. قبل آن رادیو و تلویزیون «ملی» داشتیم. این رسانه (رادیو و تلویزیون) بعد انقلاب قرار شد حرف انقلاب را بزند. پس اسمش شد «صدا و سیما» چون قرار بود نسخه صوتی و تصویری انقلاب اسلامی باشد. از همان ابتدا این قدر نسبت این رسانه با گفتمان انقلاب اسلامی به فراموشی رفت که این سالها عنوان مجعول «رسانه ملی» را برای خود پسندیده است. «ملی» با ابعاد جهانی انقلاب اسلامی قابل جمع نیست. همین میشود که دیپلماسی عمومی اسلام در کمک به همنوع فهم نمیشود. لبنان، فلسطین، افغانستان و حتی سومالی خارجی محسوب میشوند. مرزهای استعماری را باور کردهایم دیگر!
1357 انقلاب شد. اما فکر میکنم رسانههای امت حزبالله همچنان در قبل از 1357 گیر کردهاند. امروزه به جای نوار کاست و اعلامیه، از اینترنت و اخیرا شبکه تلویزیونی اینترنتی/ ماهوارهای استفاده میکنیم. اما همچنان رسانههای انقلاب اسلامی، مردمی، خودجوش، غیر وابسته (بخوانید آسیبپذیر در برابر کانونهای قدرت و ثروت) هستند. فعالان رسانهای همچنان با همان خلوص دهه 50 و بعضا به همان میزان هم آماتور کار میکنند. دغدغهمحوری و تکلیفمحوری هنوز هم هست. اصلا همه چیزهاست که رسانههای انقلاب اسلامی را، یکی پس از نابودی دیگری!، سرپا نگه داشته است؛ وگرنه اگر کمی تفکر کارمندی حاکم شود، در بهترین حالت میشود سازمان صدا و سیما. سازمانی که اینقدر از گفتمان انقلاب به دور افتاده است که رهبری تنها از آن مطالبههای حداقلی «دین، اخلاق، امید و آگاهی» دارد!
Sorry. No data so far.