تریبون مستضعفین- مهدی فاطمی صدر
فروردین 1391. قم مقدسه
اگر در 22 بهمن 1357 جمهوری اسلامی تأسیس نهمیشد، شاید اکنون همهی ما نجفی بودیم؛ نجفی یعنی آخوند، مدرسه و حوزهیی که ذیل حکومت اسلامی تعریف نهمیشود؛ یعنی اندیشهیی که اعتقادی به ولایت مطلقهی فقیه نهدارد؛ یعنی جریانی که در “انتظار” ایستاده است و به “انقلاب” نهمیرسد.
و اشتباه رائج انقلابیها این است که نجفیها را ضدانقلاب میپندارند؛ بی دقت به این که نجفیها به انقلاب نهرسیدهاند که بهخواهند در مقابلش باشند. نجفیها کمابیش بر آنند که در عهد غیبت “جماعت اسلامی” هیچ گاه به “جمهوری اسلامی” مبدل نهمیشود و امتداد نهضت اسلامی در این روزها همواره چیزی از جنس “اصلاح” و نه “انقلاب” است، و تا رسیدن به انقلاب حضرت موعود، علیه السلام، هر انقلاب دیگر مهمل است.
اشتباه معمول نجفیها هم این است که در تمام سالهای عمر حکومت اسلامی بی آن که مراتب پویا و ایستا و نشینای جریان جمارانی را از هم تفکیک کنند، آخوندهای انقلابباور و آخوندهای جمهوریبسنده را در مجموع “آخوند حکومتی” خواندهاند و تلاشی برای درک نسبتهای انقلاب و جمهوری در دل حکومت نهداشتهاند.
حاصل جمع این دو اشتباه انقطاع معرفتی حوزههای شیعی بوده است؛ یعنی جریان جمارانی که در پیشانی معرفتی حوزه قرار دارد، کمابیش از جریان نجفی که وارث سنت معرفتی حوزه است، گسسته است و به هم امتداد نهمییابند؛ و در این شکاف شبهحوزهی جمهوریبسنده قارچوار نضج یافته است که به نظر امتدادی از جریان کمبریج است.
این روزها ما سه پارهحوزهی بر میدان داریم که نه هیچ یک جامع نهضت/سنت معرفتی شیعه هستند و نه در مجموع یک پیوستار واحد معرفتی را میسازند. نجفیها بلندترین حوزه به طول هزار سال هستند که تمام این مسیر را در سنت “انتظار” زیستهاند و ساکنان معاصر آن “بهانقلابنهرسیدهها” هستند. پارهی دوم جمارانیهای انقلابباور هستند که کم از صد سال طول دارند و در عین عبور از نقطهی عطف 22 بهمن 1357 هنوز از عهدهی امتداد تام سنت انتظار به نهضت انقلابی خویش بر نهآمدهاند.
آخرین پارهحوزه، شبهحوزهی کمبریجی (academic) جمهوریبسندهها است که نه با انقلابیها و پیشاانقلابیها پیوسته است و نه با آنها بر یک امتداد است؛ یعنی از جایی دیگر در شکاف بین این دو آمده است و طبیعتاً با به هم آمدن گسل جمارانیها و نجفیها خودبهخود محو خواهد شد؛ هر چند این روزها بسیار در چشم است.
این شبهحوزه نه تنها در ایستایی جمهوری متولد شده است بل که به تدریج خاصیتی نشینا و جمهوریبسنده نیز یافته است؛ یعنی به همآن نسبت که نهضت اصلاح اسلامی را در سنت تاریخی نجفی (جماعت اسلامی) تمام شده میداند، نهضت انقلاب اسلامی را نیز در سنت تاریخی جمارانی (جمهوری اسلامی) ختم میکند؛ این یعنی جمهوریبسندهها، جمهوری اسلامی را همآن حکومت اسلامی، و یک سنت ایستای تاریخی، میدانند که این روزها مدتها است که دیگر نهضتی پویا (اصلاح یا انقلاب) نیست.
و حوزه بودن شبهحوزهی جمهوری و حتا اسلامی بودن آن عیناً مانند اسلامی بودن خود جمهوری اسلامی است؛ چه به همآن نسبت که جمهوری اکنونی ایران یک “جمهوری نهچندان اسلامی” یا یک “جمهوری اسلامی بعد از این” است که ذیل حکومت اسلامی و در پی انقلاب اسلامی باید اسلامی شود، این شبهحوزه نیز یک “حوزهی نهچندان اسلامی” و یک “حوزهی نهچندان حوزه” است.
شبهحوزهی جمهوری نه از پیشینهی سنت معرفتی شیعه (جریان نجف) آمده است و نه به آتیهی نهضت معرفتی شیعه (جریان جماران) میرود؛ پدیدهیی مدرن است که حسب اقتضائات عباء بر دوش گرفته است و عمامه بر سر مینهد؛ دانشگاهی است که داعیهی شئونات حوزه را دارد و از جایی حوالی کمبریج جریان یافته است.
شبهحوزهی کمبریجی همچون باقی سازمانهای معرفتی جمهوری ذیل وزارت علوم جمهوری تعریف میشود؛ اگر چه در پیوستار پهنی یکانهای خود را دانشگاه، جامعه، مرکز، مؤسسه یا حتا مدرسه میخواند و تا عمق قلمروی حوزههای نجفی-جمارانی گسترده شده است.
خاصیت عمدهی شبهحوزهی جمهوری استمرار گسست پارهحوزهی کوتاه انقلاب (جمارانیها) از پارهحوزهی بلند پیشاانقلاب (نجفیها) است؛ یعنی جمهوری در شکاف بددلی میان منتقدین انقلابی و پیشاانقلابی (نه الزاماً ضدانقلابی) خود مجالی مییابد تا با تندرو خواندن یکی و کندرو خواندن دیگری و به هم مشغول داشتن آنها، خود را عین اسلام تلقی کرده و دینداری خلق را به شبهحوزهی نهچندان حوزهاش بهسپارد.
آخوندهای جمهوریبسنده هم آنهایی هستند که جمهوری اکنونی را همآن اسلام مجسم تبلیغ میکنند و هر جا نهشود به نفع جمهوری از اسلام عدول میکنند. آرمان این جریان شبهحوزوی نیل به قرائت مدرن از نهضت/سنت اسلامی است، و کارکردشان عرفی کردن دین، ذهنی (حتا زبانی) کردن تدین، آکادمیک کردن علم دین و دولتی (نه حکومتی) کردن حوزههای دینی است.
واقعیت آن است که در تمام سالهای پس از تشکیل حکومت اسلامی، جریان انقلابباور حوزه بی آن که با جریان جمهوریبسنده مرز روشنی داشته باشد، روزاروز با جریان بهانقلابنهرسیده مرزهای پررنگتری پیدا کرده است؛ تا آن جا که نیروهای پویای انقلابی و نیروهای ایستای جمهوری در حوزه یک جمع واحد دانسته میشوند و وحدت انقلابیهای جمارانی و پیشاانقلابیهای نجفی بسیار دور به نظر میرسد.
سادهترین نتیجهی این وضعیت از دست رفتن ابتکار عمل انقلابی جمارانیها در بسط نهضت اسلامی، به نفع ابتکار عمل اصلاحی نجفیها در حفظ سنت اسلامی بوده است؛ یعنی ما انقلابیها مبدل به محافظهکارانی شدهییم که در مقابل بدعتهای جمهوری به سکوت رفتهییم و پیشاانقلابیها آرمانخواهانی شدهاند که صیانت از سنت شیعی را هنوز در انحصار دارند.
و آن چه در این میان بر زمین حوزه میماند، بسط نهضت معرفتی بوده است …
ناتمام
پس از 30 دیگر مشخص شده است که این حوزه نجف بود که درست می گفت.
الان مشخص شده که جایگاه مرجعیت های حکومتی در ایرات فقط به ضرب و زور و تبلیغ صدا وسیما حفظ می شود در صورتیکه در عراق همه تشنه صحبت مرد بزرگی چون آیه ا… سیستاتی هستند.
در ایران، اسلام بین جوانان در حال نابودی است در عراق، حکومت به خاطر جایگاه مردمی آقای سیستانی دست از پا خطا نمی کند .
این است که عصر انتظار در نجف رو به تعالی است و عصر انتظار در ایران یعنی فساد اخلاقی و فساد اقتصادی به ظاهر دین داران.