آنچه در ادامه میآید متن سخنرانی خانم فروز رجاییفر دبیر ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام در دفتر جنبش عدالتخواه دانشجویی، پیرامون مذاکرات اخیر ایران و ۵+۱ میباشد.
نباید با اتکا به کدهای اطلاعاتی خصوصی به تحلیل پرداخت
معمولاً تحلیلهایی که بنده ارائه میکنم مبتنی بر اطلاعات و اخبار منتشر شده است و نه اطلاعات بدست آمده از مجاری خاص و اصولاً معتقدم که استفاده از اطلاعات خاص که از برخی روابط ویژه با مسؤولین بدست میآید، منجر به تحلیلهای نادرست میشود.
برای مثال ما در دورهای به برخی مسؤولین فرهنگی شدیداً انتقاد داشتیم؛ ولی عده ای در مقام دفاع از آنها برآمده و میگفتند که در سفرها دیدهاند که ایشان نماز شب میخوانند. حال که مدتی از آن زمان گذشته است، سیر تحولات نشان داده که تحلیل ما که اتفاقاً بر مبنای همان اطلاعات دورادور و بر مبنای عملکرد آشکار ایشان بوده، به صحت نزدیکتر بود. غرض اینکه در بحث تحلیل مذاکرات نباید با اتکا به کدهای اطلاعاتی خصوصی به تحلیل پرداخت.
نباید مسائل کوچک را بزرگ ببینیم و از تحلیل مسائل بزرگتر غافل شویم
شکافی که بین لاریجانی و احمدینژاد در دوره قبلی شورای امنیت ملی وجود داشت، باعث درز برخی از اختلاف نظرها به بیرون میشد. ولی از زمانی که آقای جلیلی آمده، تقریباً چنین شکافی در سطح اخبار منتشر شده مشاهده نشده است. در نقطه مقابل تبلیغات بسیار زیادی پیرامون شخص آقای جلیلی انجام شد که البته مبتنی بر بعضی امتیازات ایشان بوده از جمله اینکه برخاسته از محیط علمی مذهبی و از جانبازان دفاع مقدس بودند، وجاهت و متانت ظاهری و شخصیتی مردمی داشتند که این شخصیت تا حدی متفاوت از مدل مذاکره کنندگان اسبق میباشد. بر این اساس نگرشی در ما شکل میگیرد که مسئله کوچکی همچون حمل کردن ساک توسط خود آقای جلیلی را بزرگ میبینیم و از تحلیل مسائل بزرگتر حوزه مذاکرات غافل میشویم و حتی توجه نمیکنیم که باسابقهترین و با تجربهترین فرد این تیم مذاکره کننده که متخصص در مذاکره و عرصه روابط دیپلماتیک باشد، آقای صفری، یک مدیر نه چندان مطرح و قدر در وزارت خارجه است که در جریان تدوین رژیم حقوقی دریای خزر نماینده ایران بوده و دستاوردهای مثبت او را هم تا به حال کسی مشاهده نکرده است! در همین حال اطلاعی هم از قدرت، تجربیات و سوابق آقای باقری نداریم و در مجموع همه چیز به اعتماد برگزار شده است و در همین جاست که زنگ خطر به صدا در میآید.
جریانی علیرغم طرح ادبیات استکبارستزی خواستار آشتی با نظم جهانی شیطان بزرگ و کنار آمدن با آمریکا است
کمتر از یک سال پیش آقای احمدی نژاد در حاشیه سفر به نیویورک در مصاحبه با اهل مطبوعات آمریکا به صراحت در خصوص توقف غنیسازی ۲۰ درصد، در صورت فروش ایزوتوپ مورد نیاز مصارف پزشکی به ایران صحبت کرد. همان جا این سؤال مطرح شد که اگر قرار بود این روند متوقف شود چرا شروع شده است؟ در حالی که تعهدات غرب و جهان استکبار در خصوص تامین نیازهای اساسی ما در این حوزه قابل اتکا نیست و نخواهد بود. در بحث بیانیه تهران مثالی را مطرح کردم. وقتی شما مقصدی را مشخص کردید و مصمم شدید تا به آن مقصد برسید، چه فرقی میکند که در ابتدای مسیر منصرف شوید یا بعد از دادن هزینهها؟ مهم این است که به هر حال از نیل به مقصد منصرف و محروم شده اید. حال با توجه به ارزش هدف و میزان هزینه، عقل چه حکم میکند؟ شرایطی که برای ما ترسیم شده این گونه است. از یک طرف از لحاظ ارزش عملیاتی و سیاسی و علمی و … هدفی بسیار بزرگ ترسیم شده است. یعنی ما کشوری هسته ای هستیم که قادریم نیازهای سطح بالای خود را تامین کنیم و کسانی که قبل از این مسؤولیت داشتند و قائل به دست یافتن به این توانمندی نبودند، خیلی بد بودند و بد کردند. در این چارچوب تعلیق غنی سازی، خیانتی تلقی شده که از ساحت ما بدور است و بالطبع بحثی چون پذیرش پروتکل الحاقی در قاموس ما جایی ندارد. بدین صورت افق بالایی را برای خود در نظر گرفتیم و هدف تبلیغات رسمی رسانهای خود قرار دادیم. اما به نظر میرسد در تمام سالهایی که ما یعنی ملت، این نگاه را به قضیه هسته ای دارد، جریان دیگری که قابل مشاهده نیست و زیر آبی هست دارد فعالیت میکند تا این قضیه کنترل و سازشی با غرب انجام شود. این جریان زیرآبی، علیرغم طرح شعارها و استفاده از ادبیات استکبارستیزی، خواستار آشتی با نظم جهانی شیطان بزرگ و کنار آمدن با آمریکا است.
در بیانیه تهران ضمن عقبنشینی از موضع خود، بیانیه را چون فتح خیبر وانمودیم/ وارد مذاکره با آمریکا هم شدیم ولی جریان تحریم تشدید شد.
اگر ما در نظر بگیریم که طرح این افق بالا برای افزایش فشار بر غرب و تقویت موضع ایران در مذاکرات است، بسیار خوشبینانه است. اما متاسفانه واقعیت این است که اینگونه نیست که اینها نخواهند با غرب کنار بیایند. در ابتدای مسیر ریاست جمهوری، موضع آقای احمدینژاد این بود که در تاریخ تعامل با غرب هر بار که امتیازی داده ایم، نتوانسته ایم امتیازی بگیریم و هربار که از موضعمان کوتاه آمده ایم با محدودیتها و مضایق بعدی روبرو شده ایم. اما در عمل خلاف این گفته رفتار شد. بزرگترین شاخص برای این مسئله، بیانیه تهران است و نقطه ضعفهای بارزی که این بیانیه داشت و امروز هم این نقطه ضعفها آشکار شده است. شاهد بودید که در هر مرحله از مذاکرات مربوط به شکل گیری بیانیه تهران، از موضع خود عقب نشینی کردیم تا آنجا که این بیانیه را با ذوق و شوق پذیرفتیم و چون فتح خیبر وانمودیم؛ و بدنبال آن، با اینکه حتی در وین وارد مذاکره مستقیم با مقامات رده چندم آمریکایی هم شدیم، اما باز هم تفاوت عمدهای در موضع اینها ایجاد نشد و برعکس جریان تحریمها تشدید شد.
آیا مسئولین میخواهند با حفظ پرستیژ به مردم و رهبری فشار وارد شود؟
در مقطع حاضر سؤالی مطرح میشود: «آیا مسؤولان اجرایی کشور تصمیم گرفتند که با حفظ شعارها و ژستهای تبلیغاتی، برای نیل به اهداف سیاسی خاص خود و همچنین حل مشکلات خود در عرصه مدیریت اجرایی، شرایطی را بوجود بیاورند که به مردم و رهبری برای پذیرش تغییرات عمده در مناقشه هسته ای، فشار وارد شود یا نه؟»
چند قرینه در پاسخ به این پرسش و پذیرش این احتمال به ما کمک میکند. جلوتر از اینکه در دی ماه ریال سقوط کند و التهابی در بازار ایجاد شود که تاثیر گستردهای بر قیمتها بگذارد، قضیه شعب ابیطالب مطرح شده بود و اینکه اگر بانک مرکزی تحریم شود، چنین و چنان میشود. در همین رابطه تحلیلهایی توسط برخی افراد علی الظاهر مطلع و موثق در داخل صورت گرفت که خبر از فشار به رهبری برای پذیرش مذاکره با آمریکا میداد؛ از جمله تحلیل آقای شریعتمداری در کیهان و تحلیلی که بعضی نمایندگان مجلس داشتند مانند آقایان دهقان و سروری و خانم الهیان. اینها میگویند جریانی در حال فشار به رهبری و مردم است برای پذیرش مذاکره با آمریکا که با مکانیزم سونامی افزایش قیمتها، بعنوان ابزاری برای اعمال فشار وارد صحنه شده است.
در این زمان از مجاری مختلف این فکر تبلیغ میشد که این گرانیها به خاطر تحریمهاست. یعنی تلاش میشد ربط مستقیم بین این دو مسئله ایجاد شود تا مردمی که به استیصال رسیده اند، راه برون رفت را تشخیص دهند و به نقطه تسلیم برسند. البته این تحلیل هم وجود داشت که بالا رفتن قیمت دلار، برای تامین نیازهای ریالی دولت از جمله در پرداخت یارانهها بوده است که البته هر دوی اینها میتوانست در آن مقطع هدف دولت باشد چرا که در هر دو عرصه، منافع اقتصادی و سیاسی خود را تامین میکرد و این دو تحلیل در تقابل منطقی با هم نبودند، بلکه بنوعی هم افزایی داشتند برای مقاصدی که مطرح بود.
متاسفانه معکوس همان روند تبلیغاتی را در دور مذاکرات استانبول شاهد بودیم که همزمان با تحولات در مذاکرات، قیمت ارز شروع به پایین آمدن میکند و باز هم چنین القا میشود و تحلیلهایی ارائه میشود مبتنی بر اینکه چون طرف ایرانی مواضع جدیدی را اتخاذ کرده که مورد رضایت غرب هم بوده، این امر باعث نفس کشیدن بازار ارز شده است و امید است که در دور بعدی، پیشرفت مذاکرات باعث کنترل گرانیها شود. از دیدگاه بنده، جریان دلال سودمدار بازار ارز، به این سرعت و شدت و حدت در برابر یک کنش سیاسی، واکنش و انفعال نشان نمیدهد و در مقابل سقوط ارزش دارایی خود مقاومت میکند؛ مگر اینکه بپذیریم که هم افزایش نامعقول و هم کاهش غیرمنطقی قیمت ارز از یک مرکز صاحب قدرت و اختیارات مدیریت شده است تا نفس کشیدن مردم به نتیجه مذاکرات ربط داده شود و پروژه ای که نتوانست با فشارهای سیاسی بر رهبری و جسارت در رویارویی با دیدگاه قاطع و روشن ایشان در عدم مذاکره و رابطه با آمریکا پیش رود، با اعمال فشار بر گلوگاه اقتصادی کشور عملیاتی شود و این نشان از وجود یک اراده قوی برای پیشبرد پروژه مذاکره با آمریکا در پشت پرده دارد.
نتوانستیم جسارت و تمایل رئیس جمهور برای مذاکره با آمریکا را کنیم
بر اساس مطالبی که عرض شد بنده معتقدم که نباید صرفا با بودن آقای جلیلی در راس تیم مذاکره کننده که باز ایشان را از خودمان میدانیم، و با اعتماد به ایشان در حقیقت قدری از نگرانیهایمان را تخفیف داده ایم، خودمان را فریب دهیم و بگوییم که چون الان دوره اصلاحات نیست، پس همه چیز در امن و امان است! در حالی که قرینه هایی به ما نشان میدهد که این دوره از جهاتی خطرناکتر از دوره اصلاحات است. در دوره اصلاحات آنها یک بار هم نتوانستند به طور علنی از مذاکره با آمریکا حرف بزنند. وزیر اطلاعات وقت گفت که در ایران کسی حتی در خلوت خود به مذاکره با امریکا فکر نمیکند و هرگز تابوی مذاکره با آمریکا شکسته نشد. ولی در دوره ی اخیر علیرغم هشدارهای مکرر و صریح رهبری، نتوانستیم جسارت، تمایل و ابراز اشتیاق رییس جمهور را برای مذاکره با آمریکا کنترل کنیم. چرا باید خیالمان راحت باشد که همه چیز همان طوری است که ما میخواهیم؟ چرا ما احساس آرامش کرده ایم؟ هشیار باید بود! در حالی که رهبری موضعشان را بارها صریح مطرح کرده اند، اکنون در خبرها آمده است که از طرف ۵+۱ بحث لزوم مذاکره مستقیم ایران با آمریکا مطرح شده است.
حال اگر مروری بر اخبار این حوزه داشته باشیم میبینیم که قبل از عید محمدجواد لاریجانی واضع نظریه مذاکره با شیطان ولو در قعر جهنم، در مصاحبه با همان سی. ان. ان. ملعون در زمان خاتمی، دوباره گفته است که از مذاکره با آمریکا حمایت میکنیم! درحالی که ما میدانیم موضع رهبری تغییر نکرده است. این آقای لاریجانی همان فردی است که به خصوص بعد از وقایع سال ۸۸ بسیار بحث لزوم پیروی از ولایت و ولایتی بودن را مطرح کرده است؛ درحالی که وقتی به مساله مذاکره با آمریکا میرسد، تمام ادعاهای خود را فراموش کرده و در تقابل با رهبری، گستاخانه چنین موضعی را اتخاذ و اعلام میکند. بعد از جریان استانبول، آقای هاشمی هم نتایج را تایید کرد. آقای غفوری فرد هم این تحولات را به رهبری نسبت داد و آقای رضایی بود که بحث تغییر محل مذاکرات را مطرح کرد، اما دیدیم که ایران با نرمشی باورنکردنی روی بحث تغییر محل مذاکره اصلا پافشاری نکرد؛ الا با پیشنهادی برای دور بعد.
خواستههای آمریکا در جریان مذاکرات چیست؟
حالا ببینیم خواسته های آمریکا در جریان مذاکرات چیست؟ یک مؤسسه تحقیقاتی سی. آی.ای. که در خصوص وجود سلاح هسته ای در ایران تحقیق کرده و به این جمع بندی رسیده است که ایران به دنبال بمب هسته ای نیست، حتی گفته است که ایران اگر تا ۵ درصد غنی سازی را هم انجام دهد، اشکالی ندارد. یعنی چنین امتیازی مطرح شده است که هم غنی سازی بطور کلی در ایران پذیرفته شود و هم تا سطح ۵درصد به ایران اجازه داده شود. اما این امتیاز، به شرط تعطیلی فردو و توقف غنی سازی ۲۰درصد و انتقال موجودی ۲۰درصد به خارج از ایران است که این به مفهوم بازگشت به بیانیه تهران است. مسئلهی انتقال برای ایران یک مسئله خیلی حیثیتی است و در عین حال که اعتبار ایران را در مقابله با رویکرد زیاده خواهانه غرب خدشه دار میکند، از نظر عملیاتی هم با موانع مهمی روبروست از جمله عدم امکان اعتماد به روسیه یا ترکیه و دیگر کشورهای همسایه برای انتقال ذخایر اورانیوم غنی شده به آنها.
تحلیل صهیونیستها از مواضع ایران
تحلیلی هم صهیونیستها از مواضع ایران مطرح کرده اند مبنی بر اینکه ایران به دنبال ادامه تولید ۵/۳ درصد خواهد بود؛ اما انتقال ذخیره ۲۰درصد را قبول نخواهد کرد. پس باید مکانیزمی پیشنهاد کنند که اولاً ایران مقداری از این ۲۰درصد را که نیاز دارد، میتواند مصرف کند (از جهت پزشکی). ثانیاً اجازه فروش بخشی از ۲۰درصد به ایران داده شود. ثالثاً ایران میپذیرد که مابقی ۲۰ درصد را با فرآیند معکوس به سه و نیم درصد تبدیل کند. این خلاصه پیشبینی است که از مواضع ایران دارند و این احتمال را هم مطرح کرده اند که ایران با شرط پذیرفتن ان. پی. تی. توسط اسرائیل، پروتکل الحاقی را هم بپذیرد. در این خصوص بنظر میرسد لازم است دوستان با اساتید حقوق بین الملل مشورت کنند که آیا صرف طرح چنین شرطی از جهت احتمال شناسایی دوفاکتو از سوی ایران در جهت تحقق رویاهای اسراییل و از آرزوهای این رژیم جعلی نخواهد بود؟
مواضع روسیه، طرح گام به گام برای پذیرش پروتکل الحاقی در قبال لغو بخشی (! ) از تحریمها / لازم است مناقشه هستهای در قالب داخلی، منطقهای و جهانی دیده شود
بحث دیگری که در اخبار مطرح شده و اهمیت بیشتری هم دارد، موضع روسیه است. لاوروف گفته که طرح گام به گامی را تهیه کرده که در آن بحث پذیرش پروتکل الحاقی از سوی ایران مطرح شده است. جالب اینکه این پذیرش، در قبال لغو برخی از تحریمها خواهد بود و نه در قبال لغو کل تحریمها! روسها این طرح را در اجلاس جی هشت هم مطرح کرده اند و موافقتی از کشورهای صنعتی در این قضیه گرفته اند. خانم اشتون هم این را پذیرفته است. بالاخره بحث پذیرش پروتکل الحاقی مطرح است و احتمالش هم وجود دارد. برای تبیین این شرایط لازم است به مناقشه هسته ای منفرد و کنده شده از جایگاه منطقهای آن نگاه نشود و در قالب داخلی و منطقهای و جهانی دیده شود و مورد تحلیل قرار بگیرد. چنین نگاهی را خاویر سولانا در تحلیل خود از مناقشه ایران با غرب داشته است.
الان در تحلیل وضعیت ایران، چند نوع تنش میبینیم که در تحلیل سولانا هم به آن اشاره شده است. تنشهای داخلی داریم؛ مثل اختلاف بین چهرههای سیاسی و نیروهای سیاسی ما که خیلی زیاد شده است. مثلاً اختلاف در سطح رئیس جمهور و مجلس که اینها با برخی عزل و نصبها در حال پررنگ شدن است که شاید ارسال سیگنالهایی است که این نوع اختلافات در ایران عمیقاً وجود دارد. سقوط شدید ارزش ریال که باز سولانا به آن اشاره میکند که قطعاً مشکلاتی برای مردم ایران ایجاد کرده و شروع به فشار آوردن میکند. همچنین فشارهایی که تحریمها در عرصههای مختلف وارد میکنند. این بحثها که توسط سولانا مطرح شده، نشان میدهد که از خارج از ایران هم این مسائل دیده و رصد میشود.
چه کسی تصمیم میگیرد در این شرایط فشار رئیس جمهور به ابوموسی سفر کند و بابی از تنش باز کند؟
دیگر اینکه ما در تنشهای منطقهای قرار داریم. بعد از سفر ابوموسی روابطی که سعی میشد با مسافرتهای حتی خود خوانده به اجلاس کشورهای همکاری دوستانه باشد، امروز سیگنال منفی ارسال میکند. بالاخره باید فهمید که این حرکت از کجا و با چه انگیزهای شکل میگیرد. ما که از جزایر سه گانه سیر نشدهایم؛ اما احساس خطر میکنیم. چه کسی تصمیم میگیرد که در این شرایط فشار، رئیس جمهور به ابوموسی سفر کند و بابی از تنش در فضای بیداری اسلامی باز کند؟ دوباره علیرغم تمام تلاشها در حوزه وحدت جهان اسلام، مسئلهی عرب و عجم و شیعه و سنی ایجاد شود که خیلی تبعات حساسی دارد و اینکه اهتمام به دفاع از حقوق ایران در ابوموسی در راس برنامههای تبلیغاتی رسانهها قرار بگیرد و حتی بخشی از شخصیتهایی که از آنها انتظار رفتار دقیق و آگاهانه داریم، در این صحنه معرکهگیری کنند! درگیر شدن در این مسائل فقط میتواند تنشی ایجاد کند که رشته های جمهوری اسلامی در وحدت اسلامی و نهضت جهانی اسلام را پنبه کند؛ مضافاً اینکه پرونده دعوایی گشوده میشود که لزوماً و فوراً به استیفای حقوق ما منجر نخواهد شد و چه بسا که ضرباتی را به اقتدار منطقهای ایران وارد کند که قابل جبران نباشد.
تهدید ترکیه در این است که آلترناتیو نسخه جمهوری اسلامی در فضای بیداری اسلامی منطقه است
تنش دیگری که با آن مواجه هستیم تنش با ترکیه است. در هر حال ترکیه از سیادت منطقه ای که در جریان بیانیه تهران به او تقدیم شد، بسیار استقبال کرد. در آن مقطع نقشی به ترکیه داده شد که شایسته آن نبود. خطر ترکیه فقط از این ناحیه نیست که کماکان یک نظام لاییک و وفادار به رضاخان قلدر خود است و در هر لحظه ممکن است تمام اعتمادی را که ایران در بیانیه تهران به او ابراز کرده است، با گرفتن یک امتیاز جانانه از غرب و دشمنان اسلام معامله کند؛ بلکه تهدید ترکیه در این است که از نظر هویتی و تئوریک و عملی، آلترناتیو و جایگزین نسخه جمهوری اسلامی در فضای بیداری اسلامی منطقه است. به هر حال این یک واقعیت است که مردم ایران شیعه هستند و اکثریت مردم بیشتر کشورهای اسلامی از اهل سنت و بدین لحاظ قرابتهای فقهی در حوزه سیاست و حکومت با هم دارند. ما هرچقدر نقش ترکیه را افزایش دهیم در حقیقت جایگزین خودمان را تقویت کرده ایم. ترکیه به دنبال بزرگ شدن در منطقه هست و ما هم در این عرصه علیه خود اقدام و به او خدمت میکنیم و امروز شاهدیم که با بلند پروازی دولتمردان ترکیه و تحریک بیگانگان، شرایط تنشزایی در روابط دو کشور ایجاد شده است.
تنش دیگری که در منطقه داریم و همیشه بوده است، مسئله اسرائیل است و تهدیدهایی که از آن سمت وجود دارد؛ اگرچه که بعضی مقامات نظامی اسراییل گفته اند که کشورهایی غیر از اسراییل هم آماده اند که به ایران حمله کنند و اینجای توجه ویژه در مناسبات ما با همسایگان دارد.
روسیه میخواهد دفاع از اسد را به اهرم فشاری علیه ایران تبدیل کند
وزیر دفاع روسیه هم یکباره و به صراحت ادعا کرده است که ایران هسته ای خطرناک است. در عین حال طرح گام به گام را هم روسیه ارائه کرده است. حالا با این مقدمات اشاره ای به قسمتی از تحلیل سولانا میکنم که بعد از مسائل داخلی، به دو سه عامل منطقه ای و جهانی نگاه میکند که یکی بحران سوریه است برای موقعیت ایران و همچنین امکان جبران تحریم نفتی ایران توسط عربستان و قطر و بیاثر بودن حذف سهمیه تولید نفت ایران در اقتصاد کشورهای صنعتی و اینکه ایران از بحران نفتی به عنوان اهرم فشار نمیتواند استفاده کند. همین طور بحث نزدیک شدن انتخابات آمریکا را مطرح کرده است و احتمال اینکه با آغاز موج انتخاباتی امکان تغییر در مواضع آمریکا ایجاد میشود و دوباره مسئله به نقطه ابتدایی که تمامی حقوق هستهای ایران را انکار کند برمیگردد و این آخرین فرصت ایران برای کنار آمدن با ۵+۱ است.
بر این اساس به نظر میرسد که روسیه با خطرناک دانستن توفیقات هستهای ایران و اینکه تنها حامی سوریه در مجامع بین المللی شناخته میشود و چین را هم در کنار خود دارد، بستری را برای اعمال فشار به ایران تدارک میکند. در این چارچوب ایران باید امتیاز هسته ای بدهد تا از امتیاز حفظ سوریه در منطقه برای نیل به اهداف استراتژیک خود برخوردار شود. روسیه با توجه به اینکه همیشه با برگ ایران معامله کرده است، به نظر میرسد مایل به میانداری و داشتن نقش تعیین کننده در فرآیند تعامل ایران با غرب بوده و میخواهد جایگاه خود را در حل این مناقشه چندین ساله جهانی ارتقا دهد و برای دستیابی به این هدف و گرفتن امتیاز از ایران در این مناقشه، دفاع از اسد را به اهرم فشاری علیه ایران تبدیل کرده و از این زاویه ایران را تحت فشار گذاشته است.
احتمال عملیات فریب
در مذاکرات استانبول تاکید بسیاری هم روی فتوای مقام معظم رهبری شده است؛ درحالی که این فتوا از پیش هم صادر شده بوده و میتوانسته در مراحل قبل هم مورد استناد و رجوع قرار بگیرد. به نظر میرسد که تمسک به این فتوا در مقطع حاضر، بیشتر یک بهانه است برای اینکه به نوعی ادعا کنند که از مواضع خصمانه قبلی خود کوتاه آمدهاند و به صداقت ایران و رهبران آن باور دارند و در ورای این برخورد، با مطالبه نوعی موضع مشابه از طرف ایران، خواستار مذاکره مستقیم ایران با آمریکا شدهاند. در واقع میتواند این یک محور از عملیات فریب باشد که برای درهم شکستن اراده معارضه ایران با آمریکا میتواند بخوبی به کار آید؛ مگر اینکه همانطور که رهبری معظم فرمودند هشیاری مضاعفی در حوزه درک ابعاد و علل دشمنی ایران و آمریکا و ریشههای آن وجود داشته باشد.
مقاله موسویان از اعضای تیم قبلی مذاکره کننده هم قابل توجه است که طی چهار مرحله، خواهان لغو همه تحریمها از سوی غرب و قبول پروتکل الحاقی از سوی ایران شده است.
بگذریم از مقاله ای که به این نکته اشاره کرده است که تمام طرفهای مذاکره کننده با ایران خانم هستند و به طور روشنی نشانه هایی از تعامل فرهنگی و اعتقادی با ایرانیها را ارسال کردهاند. از آنجا که ایرانیها به بحث رعایت حریمها اهمیت میدهند، چنانچه کسی تغییری در لباس و پوشش خود در جهت ذائقه ایران داشته باشد، تاثیر مثبتی بر ایرانیها میگذارد و از جهت اعمال حاکمیت اعتقادی و روانی، آنها را ارضا میکند و این از سرسختی ایرانیها در مذاکره میکاهد. درباره شخصیت خانم اشتون هم گزارشهایی درج شده که در خانواده کارگری بزرگ شده و به اصطلاح آدم خاکی اروپاییهاست. پدرش و خودش کارگر بودهاند و از حزب کارگر است. خود این نقطه ی مثبتی هست برای یک مذاکره کننده در مقابل ایران و همچنین یکی از فعالین مبارزه با تسلیحات هستهای بوده است.
لزوم توجه به سه محور اساسی به عنوان خط قرمز مذاکرات
در خاتمه از دوستان دانشجو در تشکلهای مختلف پیشنهاد و درخواست میکنم که به سه محور اساسی این بحث توجه خاص داشته باشند و این سه محور را بعنوان سه خط قرمز در ادامه مذاکرات مطرح و تعقیب نمایند. محور اول عدم قبول مذاکره با آمریکا تحت فشار مذاکرات ۵+۱، محور دوم عدم پذیرش پروتکل الحاقی و محور سوم عدم بازگشت به بیانیه تهران، خصوصاً در موضوع انتقال اورانیوم غنی شده به خارج از کشور است. بنظر میرسد تفویض اختیار و اعتماد به تیم مذاکرهکننده در دیگر جزییات فنی و عملیاتی توافق با غرب، نهایت لطف و اعتمادی است که فعالین جنبش دانشجویی انقلاب اسلامی میتوانند در حق برادران مورد اعتماد خود داشته باشند و چنانچه از هر یک از این سه خط قرمز عبور شود، این برادران با برادران قبلی مذاکره کننده که بتدریج از سوی ملت خلع ید شدند، تفاوتی نخواهند داشت و انتظار حمایت و تسلیم نداشته باشند. لازم به تذکر نیست که در هر یک از این سه محور، چنانچه رای و موضع علنی رهبری مغایر باشد، همگی خود را موظف به تبعیت و اطاعت میدانیم.
Sorry. No data so far.