دوشنبه 14 می 12 | 07:05

سلمانی‌ای که پاتوق حزب‌اللهی‌ها شد

زیبا محبیان

اول به فکر درس بچه ها هستیم. به بچه‌ها گفتم که سعی کنند دو تا مطلب که یاد می‌گیرند یک مطلب خروجی داشته باشند. شهدا مثل ما بودند. فقط آن‌ها مطلب و اصل مطلب را گرفتند. باید بتوانیم راه آن‌ها را برویم.


تریبون مستضعفین- زیبا محبیان

از کوچه‌ی باریک جنب امامزاده عبدالله که وارد ‌شوی درتقاطع اولین فرعی، مغازه‌ی کوچکی‌ست که روی آن نوشته «پیرایش حبیب». در نگاه اول، این مغازه‌ی کوچک، مثل تمام مغازه‌‌های سلمانی‌ دیگر شهر، جایی است برای پیرایش و اصلاح . اما داخل آن که بشوی به غیر از ظاهر ساده‌اش، تفاوت‌های دیگری هم پیدا می‌کنی. بر روی دیوارهای آن نه خبری از عکس‌ها و مدل‌های عجیب و غریب غربی‌ست، و نه در لیست خدماتش خبری از اصلاح ابرو، رنگ و مش مو ، و سایر خدمات آرایشگاه‌های زنانه‌. از همان ابتدا که وارد مغازه می‌شوی نگاهت می‌افتد به تصاویر شهدای روی دیوار؛ و یادگار‌هایی از دفاع مقدس که داخل ویترین چیده شده است. سلمانی کوچکی که حالا برای خودش شده است یک پایگاه فرهنگی. پایگاهی برای نوجوان‌های این محله و بهترین مکان برای جمع شدن و قرار هایشان. قرار بر این که می‌خواهیم متفاوت باشیم.

چه شد که این فضا را انتخاب کردید؟

محمد: به هر حال هر کس سلیقه‌ای دارد. دوران کودکی‌مان نه ده ساله بودیم که شروع کردیم تو این خط وارد شدن. در اینجا هم با سلیقه‌های متفاوتی رو به رو هستیم و مشتری‌های خاصی هم داریم. تصمیم گرفتیم که این نوع فضا را انتخاب کنیم برای کار. به قول بچه‌ها، اینجا شده منطقه‌ی جنگ. سعی می‌کنیم از دفاع مقدس تکه تکه نمادهایی را اینجا بگذاریم. کم کم نمایشگاهی درست می‌شود.

چند وقت هست این کار را شروع کردید؟

دو سالی هست در این محل هستم و این کار را شروع کردم. فعالیت‌های مسجدی‌مان هم زیاد هست و بچه هایی که اینجا رفت و آمد می‌کنند همه مسجدی هستند و آن‌ها هم کمک کردند برای شکل‌گیری اینجا.

این فضا تاثیری روی مشتری‌های شما داشته؟

بله. اینجا به قول بچه‌ها شده پایگاه دوم. در مسجد اگر کسی دنبال کسی بگردد و نباشد مستقیم می‌آید اینجا دنبالش. اینجا در رابطه با فعالیت‌هایی که قرار هست انجام شود جلسه برگزار می‌شود. و صحبت‌ها و تصمیم‌گیری‌ها اینجا انجام می‌شود.

چه فعالیت‌هایی؟

اوایل برنامه‌ها محدود بود. از رفتن به بهشت زهرا و کتاب خوانی و خاطره‌گویی تا دیدار با خانواده شهدا. کم کم بچه‌ها بر حسب توانایی‌ها و علاقه‌هایشان کارهایی را شروع کردند؛ مثل مستند سازی از همین دیدارهایی که با خانواده شهدا داریم. ساخت نماهنگ. ورزش راپل که زیر نظر استاد دنبال می‌کنند. کلاس‌های مداحی. و طراحی بازی‌های رایانه‌ای. فعالیت‌های تابستانی بچه‌ها هم با همکاری و مشورت همه اینجا برنامه‌ریزی می‌شود.

شما مدیریت بچه ها را به عهده دارید؟

مدیریت که نه.من هم اینجا در کنار بچه‌ها هستم و یاد می‌گیرم.

پیش آمده کسانی که اهل این فضاها نیستند ، برنامه‌های شما برایشان جالب باشد و سوالی بپرسند و اشتیاقی نشان بدهند؟

بله. از همان اول که می‌آیند و می‌پرسند که چرا پیرایش حبیب؟ شما که خودتان محمد هستید. من هم توضیح میدهم که این اسم‌گذاری به تأسی از نام «شهید حبیب غنی‌پور» هست که هم‌رزم آقامیمان بودن و در کودکی هم مربی خودم بودند. ایشان نویسنده بودند. دوران کودکی که به همراه سه تا برادرمان برای فعالیت های تابستانی رفتیم مسجد و ثبت نام کردیم با ایشون آشنا شدم. یک چهره‌ی مبهمی از ایشون در خاطرم هست.

ارتباط بچه ها با شما چطور هست؟

بگذارید صدایشان کنم. تا با خودشان صحبت کنید.

چه شد که اینجا را انتخاب کردید؟

حسین: عکس شهدا من را جذب کرد.

یعنی عکس شهدا را دیدید چه اتفاقی افتاد؟

من اصلا بهشت زهرا نرفته بودم و وقتی برای اولین بار با حاج محمد و بچه‌ها رفتم، و ایشان از شهدا و شهید حبیب غنی‌پور برای ما گفتند تازه فهمیدم شهید و جنگ و شهادت چه بوده است. وجود شهدا و جنگ را در حال و هوای اینجا واقعا درک کردم. این فضا را ترجیح دادم و داخلش شدم. با بچه‌های این گروه از بچه‌گی با هم بودیم. اینجا جمعمان خیلی دوستانه هست. حاج محمد برای ما راجع به شهدا صحبت می‌کنند و سر گروه ما هستند.

چه فعالیت‌هایی در گروه دارید؟

 ورزش راپل را با بچه‌ها شروع کردیم. یکی دو سال هست. خودمان شروع کردیم و خودمان هم تمامش می‌کنیم. خیلی زحمت کشیدیم که یاد بگیریم. تحت آموزش آقای فرمانی از پایگاه مقداد هستیم. ایشان سر گروه ورزشی ما هستند و راپل را تخصص دارند.

سعید: اینجا پنج‌شنبه جمعه‌ها میرویم بهشت زهرا. مستند سازی می‌کنیم. سالگرد شهدا دیدار با خانواده های شهدا داریم، فیلم می‌گیریم و درمسجد و پایگاه نمایش می‌دهیم.

محمد: ایشان(سعید) کار تدوین نماهنگ‌های مسجد را انجام می‌دهند. بچه‌ها دوست دارند کلید کارهایشان را با نام امام زمان(عج) بزنند. مثل نشریه، طراحی گیم، فیلم و…

مهدی: سالگرد شهدای محل، مسجد را فضاسازی می‌کنیم تا مردم فراموش‌شان نکنند.

سعید: آموزش مداحی می‌بینیم زیر نظر استاد کوثری. یکی از بچه‌ها می‌روند مطلب را یاد می‌گیرند، بعد می‌آیند با هم کار می‌کنیم. در واقع استاد خاصی نداریم. خودمان استاد همدیگر هستیم. هر کس چیزی را که یاد گرفته به بقیه هم یاد می‌دهد.

محمد: یک سری بسته‌هایی را در اعیاد آماده می‌کنیم و به مشتری‌ها می‌دهیم. محتوایش‌ هم سالنامه‌های جیبی و مطالب فرهنگی هست. کار دیگه‌ای که بچه‌ها به تازگی انجام دادند تولید و توزیع تی‌شرت‌هایی هست که عکس شهدای محله روی آن‌ها چاپ شده است. این تخته (اشاره می‌کند به وایت برد روی دیوار) هم اینجا گذاشتیم، بچه‌ها با توجه به مناسبت‌های مختلف مطالبی را مثل حدیث، شعر، جملات شهدا و .. روی آن می‌نویسند.

این جمع چه تاثیری در زندگی‌ شما داشته؟

سعید: ورودمان به اینجا باعث شد که خدا را بیشتر بشناسیم و بعد شهدا را. شنیدن خاطرات شهدا باعث شد که به فکر اصلاح خودمان بیفتیم. سعی کردیم مثل آن‌ها باشیم و فکر و ذکرمان شد شهادت. این هدف اول ماست.

حسین: بودن در یک جمع مذهبی حداقلش این بوده که آفت محل نیستیم.

مهدی: خیلی تاثیر داشته. شهدا جاهایی به دادمان رسیدند که فکرش را نمی‌کردیم. همه چیزمان را از این‌ها داریم. همین که ظاهراون جوری نیست که مسخره باشیم و نمازمان را می‌خونیم همه از لطف آن‌ها و این جمع هست. و اینکه باعث آزار کسی نیستیم خانواده‌هایمان هم از ما راضی‌اند.

چه دغدغه‌هایی دارید؟

مهدی: دغدغه‌هامون اول راضی نگه داشتن پدر و مادرهاست. بعد خودمان که حواس‌مان به درس و اخلاق‌مان باشد. و دغدغه‌های فرهنگی که ما را به اینجا کشانده است.

سعید: و شهادت.

محمد: اول به فکر درس بچه ها هستیم. به بچه‌ها گفتم که سعی کنند دو تا مطلب که یاد می‌گیرند یک مطلب خروجی داشته باشند. شهدا مثل ما بودند. فقط آن‌ها مطلب و اصل مطلب را گرفتند. باید بتوانیم راه آن‌ها را برویم.

برای این فعالیت‌ها از جایی حمایت شدید؟

محمد: فعلا فقط با مسجد هماهنگ هستیم. اما دنبال هماهنگی با پایگاه هم هستیم. دوست داشتیم مغازه برای خودمان بود و بیشتر می‌توانستیم کار کنیم.

عکاس: زیبا محبیان

  1. مسعود
    14 می 2012

    بسمه تعالی سلام علیکم لطفا ادرس دقیق این ارایشگاه را بفرمائید

  2. ناشناس
    15 می 2012

    میدان شمشیری(آذری)/محله امامزاده عبدالله/کوچه زاهدان/پیرایش حبیب

  3. reza
    15 می 2012

    این آقا رو خوب میشناسمش
    اول ما خیال می کردیم می خوادبره با خانواده شهید غنی پور وصلت کنه برداشته اسم آرایشگاه رو گذاشته حبیب
    بعد دیدیم نه بابا طرف از خودمونه جنگ و ندیده موجی شده
    خدا خیرش بده

  4. علیرضا
    16 می 2012

    با سلام
    میخواستم بگم که من هم یه دو سالی هست که به این آرایشگاه میرم و تقریبا همه با هم رفیقیم.
    قبل از اینجا من خیلی از آرایشگاهها رفته بودم ولی اینجا یه چیزی داره که من تو هیچ کدومشون ندیدم‏ تو این یک ساعت دو ساعتی که میشینی تا نوبتت بشه از همه ی وابستگیها خلاص میشی و غبطه ی کسایی رو میخوری که هیچ وابستگی به این دنیا نداشتن و فقط و فقط دنبال رضایت خالق بودن.
    به امید اینکه ما هم درس بگیریم یا علی مدد

  5. رو ح لله
    20 می 2012

    خدا نکنه دنبال گرفتن وام و از این جور چیزا باشه
    امیدوارم نیتش خیر باشه

  6. ali
    20 می 2012

    سلام این آرایشگاه وام ازدواج می دهد؟

  7. ali
    20 می 2012

    سلام وام ازدواج هم می دهد این آرایشگاه

  8. گمنام
    21 می 2012

    به نام خدا با سلام به حاج محمد علی محمدی از شهدای آینده با تشکر از شما که در گروه مسافران منتظر را تشکیل دادید

  9. ali
    29 می 2012

    سلام آفرین بر ای سلمونی

  10. سجاد
    12 سپتامبر 2015

    پسر خوب چرا حرف الکی میزنی وام چی هست درست حرف بزن

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.