سه‌شنبه 15 می 12 | 13:38

ذائقه فست فودی در مطالعه

عبدالرضا عاصی

طبق آمار ارائه شده بیش از ۷۰ دقیقه از ۷۶ دقیقه سرانه مطالعه به مطالعه مجلات روزنامه ها و در کل اقلامی جز کتاب اختصاص دارد که نقشی مانند نقش جزوه را در سیستم رسانه ای دارند. این امر نشان از حضور فرهنگ فست فودی در عادات مطالعه مردم دارد، اطلاعاتی وسیع و سطحی که جای دانش عمیق و متمرکز را می گیرد. این عادت باعث عدم رشد ذائقه جستجوگری در افراد می شود، روحیه ای که فرد را از رجوع به کتاب باز می دارد و آستانه ارضای روحیه دانش طلبی آنان را به سطح مجلات و نشریات تقلیل می دهد.


تریبون مستضعفین- عبدالرضا عاصی

نمایشگاه بین المللی کتاب تهران هر ساله بازدید کنندگان و خریداران بسیاری را نه تنها از تهران که از شهر های مخلتف ایران برای شرکت در این رویداد عظیم فرهنگی به تهران می کشاند و گردش مالی عظیمی را در این صنعت به همراه دارد.

اما آیا تمام بازدیدکنندگان و خریداران این نمایشگاه افرادی هستند که خواندن کتاب در زندگی روزمره آنان جایگاه خویش را یافته است؟ یا به عبارتی کتابخوان هستند؟

با توجه به اینکه سرانه مطالعه در ایران ۷۶ دقیقه است و در حالی که تنها ۵/۱۹ دقیقه از آن به کتاب اختصاص دارد، متاسفانه نمی توان به این سوال پاسخی مثبت داد، فارغ از جستجو برای یافتن دلیل حجم بالای خرید کتاب در برابر سرانه پایین مطالعه در ایران، این تفاوت نشان از نکته دیگری دارد که ریشه آن را باید در فرهنگ شفاهی مردم جستجو کرد.

شاکله آموزش و انتقال اطلاعات در فرهنگ ما بیشتر متکی بر فرهنگی شفاهی است. بسیاری از مردم ما مهترین دانسته های مورد نیاز یک مسلمان که عبارت است از احکام دین، را بیشتر در پای منابر و با گوش دادن فرا گرفته اند. در مهمترین مناسبت های دینی ما که می توان از جمله آن ها به مراسم ماه محرم و ماه رمضان اشاره کرد، بزرگترین مدارس شفاهی و عمومی معرفت برپا می شود.

گذشته از آن ها فرهنگ پرده خوانی و نقالی و شاهنامه خوانی در چایخانه ها نیز از گذشته تاکید بر انتقال شفاهی اطلاعات در بین مردم ایران دارد، فرهنگی که امروزه در تاکسی و اتوبوس و مترو هنوز ادامه دارد. این شیوه انتقال اطلاعات فارغ از مزایا و اشکالات، بیش از هر چیز به دو دلیل می تواند بر کاهش اقبال جامعه به مطالعه تاثیر داشته باشد:

اول تمایل ایجاد شده در مخاطب جهت دریافت اطلاعات به صورت شفاهی و رغبت کمتر به رسانه های مکتوب و کتاب است. این فرآیند طبیعی است انتقال شفاهی اطلاعات برای گیرنده بسیار راحت تر است و نسبت به خواندن نیاز به تمرکز کمتری برای درک موضوع دارد. اما برای انتقال مفاهیم عمیق تر منابع مکتوب مطمئنا کارکرد بالاتری خواهند داشت و بدلیل تمرکز بالاتری که ذهن بر روی موضوع برای درک مفاهیم در حال مطالعه دارد و از انفعال حالت شنیداری خارج شده است، درصد یاد گیری افزایش می یابد.

از سوی دیگر تفاوت میان سرانه مطالعه و سرانه مطالعه کتاب اشاره به ایجاد فرهنگ مصرف اطلاعات دارد که نمونه آن را می توان به مشکلی که در سیستم آموزشی کشور با آن دست به گریبانیم مشاهده کرد. فرآیندی که در آن دانش آموز با مطالعه بیگانه نیست بلکه با مطالعه کتب مرجع بیگانه است. سیستمی جزوه محور که در آن اطلاعات نه از منابع آن که با واسطه فردی که اطلاعات را با سلیقه خویش از منابع استخراج کرده اند به فرد می رسد. این مشکل خود را در سیستم آموزشی در مقاطع تحصیلی دانشگاهی به خصوص تحصیلاتی تکمیلی – کارشناسی ارشد و دکتری- نشان می دهد و دانشجویی که تا کنون غذای فکری اش را از لقمه آماده شده توسط معلم تامین می کرد، خود را در میان دریای وسیعی از منابع غرق می بیند.

طبق آمار ارائه شده بیش از ۷۰ دقیقه از سرانه مطالعه به مطالعه مجلات روزنامه ها و در کل اقلامی جز کتاب اختصاص دارد که نقشی مانند نقش جزوه را در سیستم رسانه ای دارند. این امر نشان از حضور فرهنگ فست فودی در عادات مطالعه مردم دارد، اطلاعاتی وسیع و سطحی که جای دانش عمیق و متمرکز را می گیرد. این عادت باعث عدم رشد ذائقه جستجوگری در افراد می شود، روحیه ای که فرد را از رجوع به کتاب باز می دارد و آستانه ارضای روحیه دانش طلبی آنان را به سطح مجلات و نشریات تقلیل می دهد.

سیاست گذاری های کلان در حوزه ترویج مطالعه نیاز به باز بینی دارد. برگزاری مسابقه کتابخوانی نمی تواند نیروی محرکه لازم جهت تغییر فرهنگ را ایجاد کند، اما متاسفانه تنها طرح عملیاتی که به صورت وسیع اجرا می شود همین مسابقات کتابخوانی است.

در شاکله نظام آموزشی کشور همانگونه که در قبل گفته شد مطالعه مفید و موثر در آن نقشی حداقلی دارد تا حدی که حتی کتاب های درسی به عنوان مرجع اصلی به شمار نمی روند، چه برسد به مطالعه فرا درسی!

با پیروزی انقلاب اسلامی درصد افراد بی سواد به سرعت کاهش یافت که دلالت بر طرف شدن یکی از موانع اصلی یعنی بی سوادی، برای ترویج فرهنگ مطالعه در جامعه دارد. اما نکته ای ظریف تر این که کاهش بی سوادی یعنی افزایش حضور مردم در مراکز آموزشی، و این به معنای وجود پتانسیلی عظیم برای تربیت قشری فرهیخته و آشنا به روش های کسب علم است، که متاسفانه از آن غفلت شده است.

اصلاح سیستم آموزشی با مقدمه فوق ضروری به نظر می رسد. این سیستم باید به نحوی تغییر کند که محوریت در آن با مطالعه باشد و معلم نقش راهنما را داشته باشد نه دیکته کننده جزوه. سیستمی که در آن پویایی علم برای دانش آموز در بده و بستان با کتاب نهادینه شود.

  1. محمد علی
    20 می 2012

    معمولا هر وقت بحث مطالعه پیش میاد، متفکرین! سریع از دیوار کوتاه مردم بلند می شوند و واژه ی بی فرهنگی را نثارشان می کنند، اما کمتر کسی است که برود سراغ بارگاه ملکوتی و اعلی علیین نویسنده‌گان محترم و از آنها بابت نوشته های بدون کشش و بدون جذابیت‌شان گله کند!
    شاید اگر این کتاب‌های ارزشمند را در دامپروری‌ها به فروش برسانند جناب گاوهای عزیز بیشتر از مردم قدر این نویسنده‌گان را بدانند!

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.