همایش «سینما و انقلاب اسلامی» با مدیریت مرکز توزیع کتاب و محصولات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و سخنرانی مسعود فراستی، نویسنده و منتقد سینما، شامگاه ـ ۲۶ اردیبهشت ماه۹۱ ـ در سینما هلال اهواز برگزار شد.
مسعود فراستی که در این همایش مسیر سینمای ایران بعد از انقلاب را بررسی میکرد، گفت: قبل از انقلاب یک سینمای بیهویت و غیرمماس با مردم داشتیم و اساسا یک سینمای وارداتی، مستهجن و در خدمت شاه بود که به آن «فیلمفارسی» میگفتیم.
وی خاطرنشان کرد: در کنار این سینما هم یک سینمای روشنفکری از اواخر دهه ۴۰ شکل گرفت که این سینما هم مرتبط با مسایل جدی و فردی مردم نبود. آدمهایی مثل مهرجویی، کیمیایی، تقوایی، کیارستمی و حاتمی به شکلهای مختلفی در این سینما کار میکردند، بعد از آن هم ابتذال و تخریب مردم ایران توسط فیلمفارسی از در بیرون رانده شد.
فراستی یادآور شد: چند سالی بعد از انقلاب صاحب سینما نبودیم تا موقعی که اوایل دهه ۶۰ سینمای بعد از انقلاب شکل گرفت. در این میان با یک سری فیلمهای اروپای شرقی، فیلمهای انقلابی یا فیلمها به ظاهر انقلابی که از کشورهای آمریکایی لاتین و اروپای شرقی میآمدند، مواجه شدیم.
این منتقد سینما بیان کرد: آرام آرام تصمیم گرفتیم که خودمان هم فیلم بسازیم. فیلمهای بعد از انقلاب فیلمهایی بودند که از انقلاب فقط عنوانهای انقلاب را یدک میکشید ولی تفکر و ساختار همان تفکر و ساختار قبل از انقلاب بود.
او خاطرنشان کرد: سینمای بعد از انقلاب توسط عدهای از دوستان که دغدغه فرهنگی و عرفان اسلامی داشتند شکل گرفت. شکلگیری سینما بعد از انقلاب از اساس غلط انجام گرفت. یعنی ما با این پدیده یا مدیوم هنری از اول اشتباه برخورد کردیم و فکر میکردیم چون فیلمفارسی قسمت عمدهای از سینمای ایران را گرفته بود باید سرگرمی را از سینمای ایران بگیریم. این تفکری است که دوستان ما در بنیاد فارابی و وزارت ارشاد آن را نمایندگی کردند و رفتند به سمتی که سینما را از سرگرمی تهی کنند و گفتند که سرگرمی چیز بدی است.
وی افزود: این اساس انحراف بود و به جای سرگرمی چیزی را به سینما تحمیل کردند که به شدت خسارتزا بود. آنها عرفان سینمایی را آوردند که نه عرفان بود و نه سینما. عرفان را به جای سرگرمی گذاشتند. مخاطب با این سینما قهر کرد و بعد از یک دهه از این سیاستگذاری به جایی رسیدیم که الان ادامه همان مسیر است.
حذف سرگرمی از سینما اولین انحراف است
او تصریح کرد: حذف سرگرمی از سینما اولین انحراف است چراکه مخاطب عام به سینما نمیرود که بحث فلسفی گوش دهد یا بحثهای نظری عرفانی را به تصویر ببرد. به سینما میرود که در درجه اول سرگرم شود و بعد از اینکه سرگرم شد با دل در سینما مینشیند و از اندیشه لذت میبرد.
این نویسنده بیان کرد: حذف سرگرمی مساوی است با از بین بردن ماهیتی که سینما با آن شکل میگیرد؛ یعنی مخاطب. سینما بدون مخاطب معنی ندارد و به فعل تبدیل نمیشود. سینما بر خلاف دیگر هنرها سرگرمی در درون آن قرار دارد. جذابیت و سرگرمی بخشی از ذات سینما است و از این طریق است که باید هنر پدید بیاید.
وی افزود: یکی از بزرگان تاریخ سینما به درستی میگفت که در سینما هنر از پس سرگرمی میآید. این نکتهای بود که شهید مرتضی آوینی به خوبی میفهمید. بحث مخاطب در سینما یکی از دعواهای جدی شهید مرتضی آوینی با روشنفکران در اوایل دهه ۷۰ بود. بحث مخاطب همچنان بحث مهم سینمای ما است.
فراستی اظهار داشت: در سینما با کلام سر و کار نداریم بلکه با تصویر سر و کار داریم؛ یک تصویر متحرک و دگرگونساز. این تصویر ویژگیها و تعاریف خودش را دارد. تعریف تصویر در عینی بودن آن است برخلاف کلام که عینی نیست. آبجکتیو بودن تصویر حد و رسم تصویر است. پس با مدیومی طرف هستیم که باید از این ویژگی و ماهیت بگذرد تا اثرگذاری داشته باشد.
وی افزود: اگر میگوییم تصویر حد و رسم معینی دارد یعنی اصل آن بر عینیت استوار است. اگر خلاف این رویکرد به آن نگاه کنیم اثربخشی آن را از بین بردیم. شما در ادبیات به راحتی میتوانید از مرگ، عشق و ایثار حرف بزنید اما در سینما نمیتوانید. در سینما عشق، مرگ و ایثار مشکل نمیگیرند مگر از طریق مرده، عاشق و ایثارگر. این تفاوت جدی سینما با ادبیات است.
این منتقد و نویسنده سینما گفت: در سینما از فیزیک به شیمی میرسیم و از فیزیک به متافیزیک میرویم. بدون گذار از فیزیک، ظاهر و عینیت هیچ مفهوم متافیزیکی در سینما شکل نمیگیرد.
او ادامه داد: عرفان یک مقوله به شدت دلی و از سمت دیگر به شدت سابجکتیو و مدیوم اصلی آن غیر از سلوک فردی در ادبیات عرفانی است. این را بخواهیم به زبان سینما ترجمه کنیم فاجعهای میشود که با آن روبهرو هستیم. عارفان مختلف در فیلم کودک، فیلم جنگی یا فیلم ملودرام ظاهر میشوند که باعث خنده ما میشوند چون نه اینها عارف هستند و نه این سینما، سینما است.
او خاطرنشان کرد: این مشکل همچنان در سینما وجود دارد. هنوز بسیاری از طرفداران انقلاب و بسیاری از مسلمانان معتقد به انقلاب و جنگ فکر میکنند که باید بدون در نظر گرفتن ذات و تصویر مفهومسازی کنند.
فراستی بیان کرد: فیلمنامه اولین مرحله فیلمسازی است؛ قصهای که به تصویر تبدیل میشود، شخصیتهایی که در آن قصه زندگی میکنند و فضایی که از این قصه ناشی میشود. اینها الهمانهایی هستند که به کمک آنها میتوان مفهومسازی کرد. اگر قصه، رویداد، فضا و شخصیت را از سینما بگیریم و بخواهیم بیرون از آنها فیلم بسازیم آب در هاون کوبیدن است. نه مفهومی ساخته و نه چیزی منتقل میشود.
این منتقد و نویسنده تصریح کرد: شعارهای ارزشی، مفاهیم قابل اتکا و قابل افتخار ما فقط در سینما امکان بروز دارد و باید منتقل شود وگرنه هر چه قدر نیت خیر و انقلابی داشته باشیم کار به جایی نمیرسد. اختلاف ما با سینمای هالیوود در قصهپردازی است ما میخواهیم بیرون از قواعد مفهوم بسازیم. این موضوع دردسر سینمای ما از دهه ۶۰ تاکنون است. سینمای عرفانی پس از ایجاد آرام آرام شکست خورد و به یک اسم مستعار دیگر به نام سینمای معناگرا رسید که به شدت بیمعنا است.
او افزود: سینمای معناگرا در اثر یک سوءتفاهم به وجود آمد و این تصور را به همراه داشت که معنا خارج از اسمیت و بیرون از شکل است. این را شاعران قدیم ما به درستی فهمیدند و دوستان معناگرا و عرفانی ما نمیفهمند. به همین دلیل سینمای ما از لحاظ نظری پیشرفت نمیکند. از لحاظ علمی نیز آن بخشی که باید جدی میشد و مسایل آرمانی و نظری ما را بیان میکرد به بنبست رسید.
وی خاطرنشان کرد: عدهای سینمایی را که بعدها معناگرا نامیده شد سینمای فاخر مینامند. سینمای فاخر را هم به این صورت درک کردهاند که هم معنازده باشد و هم بسیار پرخرج. من با تمام این نوع سینماهای عرفانی، معناگرا و فاخر مخالف هستم و دلیل اصلی من این است که راه سینمای ایران باید از سرگرمی رد شود و مخاطببیار، کم خرج، بیادعای روشنفکری و مماس با سینما و فرم باشد.
فراستی تصریح کرد: از این رو است که معتقدم سینمای دولتی سینمای ناموفقی است و راه حل نیست؛ کج راه است. اساس سینمای دولتی بر سفارش استوار است نه بر اعتقاد و آزادی. سینمای معناگرا و سینمای سفارشی سینمای خوارجپروری است. افرادی که به چیزهایی که سفارش میگیرند اعتقاد ندارند اما به دلیل بودجه و امکانات شکل آن را به خود میگیرند و فیلم معناگرا میسازند.
او تاکید کرد: این یکی از آفتهای سینمای ایران است. به جای اینکه صداقت، سلامت، راستی و سواد را در سینما ترویج کنیم، دروغ، ریاکاری، نفاق و خوارجپروری را ترویج میکنیم با تئوریهای غلطی که از بن غلط هستند. اساس اشتباه ما این است که سینما را نمیفهمیم و اشتباه دوم اینکه به جای آزادی به فیلمساز و هنرمند سفارش میدهیم.
این نویسنده و منتقد سینما اظهار کرد: اگر از خودمان، تفکرمان و از جنگمان مطمئن باشیم و به آن افتخار کنیم جوی به وجود میآوریم که آدمهایی از این جنس بیایند و کار جدی انجام دهند نه بر عکس که سفارش دهیم و آدمهایی بیایند که فقط به خاطر پول و امکانات شکل سفارشدهنده را به خودشان بگیرند. این همان چیزی است که با آن مواجه بودیم که یا سوپراستار از آن بیرون میآید یا همه آن فرشتهبازی میشود. فرشتهها هم که در سینما و تلویزیون هیچ تعریف جدی ندارند چرا فرشته از انسان مهمتر است؟ مگر در قرآن نیامده که انسان خلیفه خدا است. آن فرشتهبازها کجا هستند.
وی تاکید کرد: سریالهای ما پر از فرشتههای مقوایی و دروغینی است که فقط پول میخورند و زنده میمانند. پس این معناگراهای دروغین با بیسوادی کامل و سوءاستفاده از وضع به زندگی غیرهنری و غیرسالم اقتصادیشان ادامه میدهند.
او خاطرنشان کرد: این وضع برای کسانی که این گونه زندگی میکنند خوب است اما برای جوانان جدی شهرستانی که دچار این فسادهای فکری نیستند بسیار بد است. گاهی با چماق فروش ما را ساکت میکنند و گاهی با این عناوین که فلان فیلم موضوع دینی دارد، فلان فیلم معناگرا و عرفانی است ما را ساکت میکنند اما ما تا جایی که شده ساکت نشدیم.
فراستی تصریح کرد: من سینمای دینی را که این آقایان میفهمند را نمیفهمم. سینمای دینی از نگاه دوستان مفهوم دینی و قصه دینی است. قصه دینی انتخاب کردن فیلم دینی نمیسازد. قصه بعد از اینکه شکل گرفت و به فرم سینمایی رسید به محتوای دینی میرسد. ما میتوانیم یک قصه دینی را طوری پرداخت کنیم که حس دینی را منتقل نکند. این فیلمها اثرهای دینی نیستند بلکه اثرهای تاریخی هستند چرا که حس دینی را منتقل نمیکنند. تعداد بسیار کمی از فیلمها سوال دینی دارد اما ما نه سینمای دینی داریم و نه فیلم کامل دینی.
وی اظهار کرد: در سینمای دولتی میلیاردها از جیب دولت خرج میشود و فیلمهای بیاثر و بیمخاطب ساخته میشود. یکی به خودش میگوید معناگرا، دیگری فاخر و دیگری دینی، همان فیلم ساخته میشود و مخاطب به آن اهمیت نمیدهد.
وی تاکید کرد: سینمای دولتی فیلمساز را فاسد میکند. فیلمساز زحمت میکشد که فیلمش با مخاطب ارتباط برقرار کند چه خوب باشد و چه بد. سینمای دولتی فیلمسازان را از مردم دور میکند و دورشدن اهل هنر از مخاطب یعنی مرگ اهل هنر. سینمای دولتی خود را حایل بین اثر، فیلمساز و مردم میکند که این هم به مرگ میانجامد.
این نویسنده و منتقد سینما ادامه داد: ما ضوابط و اصولی داریم که باید با صدای بلند بگوییم نه با شرمندگی. دستتان را در جیبتان بگذارید، با مردم ارتباط برقرار کنید و فیلم بسازید.
حاصل ۳۰ سال سینمای ما درشان انقلاب اسلامی نیست
فراستی خاطرنشان کرد: حاصل ۳۰ سال سینمای انقلاب اسلامی سینمایی است که درشان انقلاب نیست. مقام معظم رهبری در شهادت شهید آوینی فرمودند «عرصه فرهنگ و هنر خاکریز فتح نشده انقلاب است» و همچنان فتح نشده باقی میماند، اگر اینگونه ادامه دهیم. با آسیبشناسی این خاکریز و درست قرار دادن آن سر جای خود و با تغییر جدی ساختار ممکن است که به فتح نزدیک شویم. با کف زدن برای همدیگر و ادامه این مسیر به هیچ جایی نمیرسیم و مرتب فرو میرویم و مرتب نیرو از دست خواهیم داد.
وی افزود: در دهه ۶۰ یکیدو نفر فیلم خوب جنگی ساختند. اما وقتی زندگی آنها عوض شد و شرایط اجتماعیشان تغییر کرد دیگر از دلشان فیلم جنگی بیرون نیامد، رفاه پرچم او شد، از مسؤولان باج گرفت و به مردم فخر فروخت. این سیر تمام است. ما در شرایط تولید فرهنگ نیستیم. اکنون در شرایط جنگ که دوران طلایی ما بود نیستیم. قبلا شهید گمنام یا سردارانی مثل شهید همت و باکری و ذاکری الگو بودهاند اما الگوهای امروزی چه هستند؟ بر روی در و دیوارها از یک طرف عکس شهدا است و از طرف دیگر رفاهزدگی به اعلا درجه در کلانشهرها به خصوص در تهران حاکم است.
او بیان کرد: چگونه یک بازیگر تقاضای یک میلیارد دستمزد میکند؟ چگونه دو میلیارد میگیرند و فیلمی میسازند که یک چهارم این را هم خرج نمیکنند؟ چه چیزی را تبلیغ میکنید؟ تنها افتخار آقایان در این یکیدو سال اخیر جایزه بیارزش اسکار بوده است و در همه جا میخواستند فراستی را حذف کنند.
فراستی، در پاسخ به اعتراض یکی از حاضران مبنی بر وجود تناقض در صحبتهایش، گفت: سینمای ما سینمای میدان ونک به بالا است. حاصل ۳۰ سال سینمای دولتی سینمای جشنوارهای است. با پول دولت فیلم ساخته شده که آن ور رفته و اوپوزیسیونبازی درآورند. اخیرا روشنفکران شکست خورده زیر پرچم اصغر فرهادی جمع شدهاند و همه افتخار میکنند که فیلمی آمد که به آن افتخار کنیم.
این منتقد سینما، در خصوص فیلم «جدایی نادر از سیمین»، تصریح کرد: من ۲ سال پیش پس از نمایش این فیلم در جشنواره فجر دربارهاش صحبت کردم و گفتم که فیلم بدی است. دلیل من این است که تصویری که این فیلم از ایران ارایه میدهد تصویر نیمه مدرنی است و مردم در آن درگیر دروغ هستند. این تصویر ملت ما است که بیشتر از پنجاه جایزه خارجی گرفته به نام «یک جدایی». این تصویر ما است؟ در خصوص فرم فیلم هم باید گفت که این فیلم دارای فرمی شلخته و دروغین است. این چه فیلمی است که نه شخصیت دارد و نه فرم جدی سینمایی؟ حرف اصلی آن نیز نسبت دادن دروغ، توجیه دروغ، نسبیتگرایی و مهاجرت است.
او ادامه داد: معاونت سینمایی وزارت ارشاد، قبل از گرفتن جایزه گلدن گلوب گفت اگر آمریکاییها به این فیلم جایزه ندهند نشان دشمنی امریکا با ما است. گفتم اگر جایزه بدهند. چه؟ نشان دوستی آنها با ما است؟ گفتند بله نشان چراغ سبز به ما است. این تحلیل سادهلوحانهای است. دادن اسکار، گلدن گلوپ و تمام جایزههای خارجی به این فیلم در راستای سیاست تحریم غرب علیه ما است. ایرانیان مقیم خارج از کشور و روشنفکران شکست خورده در ایران پشت این فیلم جمع شدند و همچنین مسوولان ما. چرا اینها با هم متحد میشوند؟ چرا روشنفکر با مسؤولان هم فکر و هم موضع میشوند؟ چرا در دفاع از بیهویتی مسابقه دارند؟
وی افزود: من به این اثر و این جوایز افتخار نمیکنم. من به اثری افتخار میکنم که مسایل مردم ما باشد و به مردم ما احترام بگذارد. من به اثری افتخار میکنم که سرش پایین و افتخارش پیوند با مخاطب خود باشد. من به اثری افتخار میکنم که فرم ملی داشته باشد.
فراستی ابراز عقیده کرد: در ایران همچنان دولت مسؤول سینما است. کاش به طور واقعی مسؤول بود و این قدر بیسیاستی و بیانگیزگی و باج دادن بر سینما حاکم نبود. از دولت پول میگیرند و هر کس هر کاری که دلش میخواهد میکند. دولت باید از سینما بیرون بیاید و سینما را به دست اهالی سینما بدهد و نظارت کند.
در پایان این همایش فراستی به پرسشهای حاضران در خصوص سینمای شهید سید مرتضی آوینی و نیز سینمای ایران پاسخ داد.
[…] کامل این نوشته را اینجا بخوانید. مسعود فراستی در حین سخنرانی در دیدار شهریور ۸۸ […]