تریبون مستضعفین- وحید اشتری
۱. چهارشنبه شب گذشته پس از مدتها موفق شدم وقتم را تنظیم کنم و بنشینم پای تلویزیون که بالاخره قسمت دهم برنامه ثریا را ببینم. ویژه برنامه صنعت نساجی با رویکرد ویژه به چادر مشکی خانمها بود که در شبکه یک الحق و والانصاف یک کار خیلی بزرگ به نمایش گذاشته شد. حرفهای حساب در مورد تولید ملی و قاچاق کالا و خلاء های پر نشده و نگرانیهای بیشمار برای هر بیننده. اولین دغدغه ای که ذهن مخاطب برنامه را مشغول میکند این است که الآن این برنامه با این سطح را چه کسانی میبینند و چقدر توانسته مخاطب جذب کند.
۲. دوران اصلاحات و نشریات زنجیره ای که به کنار، در همین دوران تفوق اصولگراها در فضای سیاسی و فرهنگی و نشریاتی کشور، یک نشریه بیرون میآید به نام مهرنامه. صرف نظر از اینکه محتوایش چیست و یا چندتا تیراژ دارد جالب اینست که هر رسانه و هر نشریه و هر سایت متعلق به جریان روشنفکری برای خودش تکلیف فرض میکند که هر وقت شماره جدید مهرنامه چاپ شد ریپرتاژ آگهی برود و چندین مقاله و گزارش از محتوا و گفتوگوها و نوشتههایش کار کند. الان هم با آن تیراژ چندهزارتایی ناقابل الآن حداقل دیگر هیچ دانشجو و اهل قلم و اهل فکری نیست که اسم مهرنامه به گوشش نخورده باشد. اینکه چند نفر این ماهنامه را میخرند یا مخاطبش چه کسانی هستند مهم نیست، مهم این است که دغدغه یک اقلیت و ذائقه یک طبقه کوچک به مساله اصلی دعواهای علمی فکری فرهنگی کشور تبدیل میشود. اینها را ضمیمه کنید به جزء جزء رسانههای منتسب به جریان روشنفکری که بدنه اجتماعیاشان نهایتا وقتی همگی گرد یک کاندیدا جمع میشوند می شود 300 هزار نفر رای شیخ یا به قول قزوه همان یک وجب. رفتارشناسی این طبقه به روشنی گویای این است که اینان از همان زمان اصلاحات به هر کدام از رسانههای تازه تاسیس به مثابه نهالی نگاه میکردند که باید همگی دور این بچه تازه راه افتاده را بگیرند و به نقل از او خبر بزنند و یادداشت کار کنند و گزارش بدهند که جا بیفتد تا بعد در آینده بتواند خود رسالتش را انجام دهد و پرورشدهنده یکی دیگری مثل خود شود.
۳. به نظر حتما باید دید قیافه مجری برنامه را تا لمس کرد خیلی چیزهایی را که نوشتنش واقعا سخت است. حتما باید دید وقتی که دارد میگوید «ما بزرگترین مصرفکننده چادر مشکی هستیم و یک کارخانه تولیدی در داخل نداریم و همه سود چادر مشکی به جیب کارخانجات کرهای و ژاپنی میرود» یعنی چه! دانشجوی بسیجی دانشگاه تهران در لباس مجری دیدنیاست وقتی در حین بازگو کردن آمار قاچاق گسترده در زمینه واردات چادر مشکی است و نگرانیای که در چشمهایش موج میزند و مخاطب را هم از پشت تلویزیون با موج خودش حرکت میدهد. اینجاست که تفاوت مشخص میشود: یک آدم انقلاب وقتی دارد از یک دردی غصه میخورد در مقایسه با آن مجری معروف که نود بار دیده شده که از درد مشکلات موجود نیشش تا بنا گوشش باز شده و همه چیز را گردن همه انداخته بدون آنکه ذرهای روحیه آسیب شناسی منصفانه و کاربردی برای حل مشکلات در کلامش لمس شود.
شاید از این منظر بین تمام برنامه های صدا و سیمای جمهوری اسلامی تقریبا همین یک برنامه ثریا ارزش وقت گذاشتن داشته باشد با همه ناهماهنگی هایش. با همه ناپختگیهای احتمالی مجریهایش حتی اگر بلد نباشند به بهانه یک مسئله ای سرتاپای مملکت را فحش روشنفکری بدهند و نیششان را تا بناگوش باز کنند و به ریش همه چیز هم بخندند. اصلا ثریا را باید دید به خاطر همین قصههای گریه دارش از مشکلات فناوری و صنعت و تولید؛ با همه بچههای بسیجی عدالتخواهش؛ وقتی که مجریاش از کشف فرمول تولید چادر مشکی در قم می گوید و خوشحالی همگان برای تولید داخل و یک شبه خبر تاسفبرانگیز و مشکوک پایین آوردن 50 درصدی تعرفه واردات با برخی لابیگریها در مجلس برای زمین زدن و ورشکسته کردن تولید داخل؛ با همین بغض نهفته در صورت مجریاش وقتی دستش را روی سینهاش میکوبد و میگوید من آن اقدام یک شبه را یک عمل بسیار مشکوک می دانم.
این همه سایت و رسانه حزباللهی یک لحظه دست از دعواهای جناحی و جبههای و کمیتهای بکشند. شکی نیست در میانه این همه خبر و دعوا برای حتی روسای مجلس و ریاست جمهوری آینده بزرگترین خدمت به انقلاب اینست که هرکس بین این همه خلاء و مشکلات موجود یک خبر وسط یا یک گزارش یا یک گفت و گو یا هرکار دیگر برای شناساندن و معرفی ثریا به 75 میلیون جمعیت کار کند. اینکه خیلی از مردم هنوز راه را نمی شناسند برای این است که راه هزار تا سایت حامی ندارد که در هر شمارهاش یکی از یادداشتهایش را کار کنند و یک گزارش بنویسند و یک معرفی. اینکه ممکن است ثریا با این همه زحمت در شبکه یک خاک بخورد و هیچکس نبیندش هم پیشاپیش مقصرش مائیم. به نظر الآن دیگر به خوبی وسط این همه فرعی شدن مسائل اصلی و گم شدن دغدغههای جدی انقلاب در بین صاحبان اصلی دعواها، هر سایت و روزنامه و هفتهنامه و وبلاگنویس و حزباللهی و صاحبرسانهای که ادعای قرابت با انقلاب و ارث داشتن گفتمانش را میکند می تواند سهمش را برای خودش مشخص کند.
برنامه ثریا چهارشنبه شب ها ساعت ۲۳ از شبکه یک سیما پخش میشود.
داداش وقت کردی برنامه پایش رو که آقای حیدری (مجری سابق گفتگوی ویژه خبری شبکه2) درباره تولید ملی راه انداخته ببین(یه قسمت پخش شده). ببین تا معنی لزوم داشتن سواد رسانه ای و بلد بودن لم جذابیت دستت بیاد.
متاسفانه ثریا با همه جسارت هاش زیادی تیره و تار هستش. از عناصر کار حرفه ای هم نسبتا خالی هست و نحوه صحبت کردن مجریش هم که چه عرض کنم…
اما در مورد مهرنامه؛ اون همه حرفه ای گری و رنگ و لعاب یه شبه حاصل نشده، الان دیگه مهرنامه و مثل مهرنامه یه نشریه نوپا نیستن که نیاز آنچنانی به تبلیغات و رپرتاژ آگهی داشته باشه. هم و غم این طیف از همون اول ارتقای کیفیت و کار حرفه ای بوده. فرایند نیازسازی رو هم تو مخاطب مشکل پسند طیف بورژوا و دانشگاهی انجام دادن.این طیف هم خودش رو در قدرت نمیبینه که خیالش راحت باشه و بی خیال تقویت خودش و رفقاش باشه،تو اضطرار میبینه،واسه همین هم با چنگ و دندون رفقاش رو سرپا نگه اش میداره و حمایتش میکنه .کیفیتش رو هم روزبه روز ارتقا میدن تا جذابیتش از دست نره. کارشون هم بر مبنای بازار و تکیه به تامین نظر مخاطب انجام میدن.بقیه کاراشون هم خودت گفتی.
حالا اینو مقایسه بفرما با دوستان عدالتخواه و اصولگرا و چه میدونم بسیجی که باید چی بشه تا دست از کلیشه هاشون بردارن و ابتکاری بزنن. چی بشه تا قدری هم کار مخاطب محور انجام بدن.