حسین شریعتمداری– از اجلاس دو روزه بغداد و مذاکرات فشرده تیم هستهای کشورمان با نمایندگان ۱+۵ اگرچه هنوز گزارش رسمی و اطلاعات دقیقی منتشر نشده است و طرفین درباره نتایج به دست آمده و یا بن بستهای احتمالی به کلی گویی بسنده کردهاند ولی شواهد موجود و برخی از اظهارنظرهای پیرامونی حکایت از آن دارند که آمریکا و متحدانش- مخصوصا انگلیس- از اجلاس بغداد و پیش از آن، اسلامبول ۲ و نیز مذاکرات بعدی در مسکو تامین نیاز سیاسی خود در شرایط بحران زده کنونی غرب را دنبال میکنند تا آنجا که میتوان گفت برخی از کشورهای گروه ۱+۵ مذاکره را فقط برای مذاکره میخواهند و نه حل مسائل فیمابین و یا ذوب شدن «یخهای مصنوعی» که طی ۱۰ سال گذشته در فضای چالش هستهای با ایران اسلامی پراکندهاند. اگر ماجرا اینگونه باشد- که شواهد نشان میدهد اینگونه است- موافقت ایران با ادامه مذاکرات در مسکو و یا هر نقطه دیگر جهان نیاز به بازنگری و تجدیدنظر جدی دارد و بیم آن میرود که ادامه مذاکرات، دستکم بدون تنظیم و تدوین یک چارچوب کاری -MODALITY- و الزام طرفین به حرکت در بستر آن، بازی در زمین دشمن باشد. چرا…؟!
۱- گروه کشورهای ۱+۵ و پیش از آن تروئیکای اروپایی شامل فرانسه، آلمان وانگلیس برای اولین بار بعد از نزدیک به ۱۰ سال چالش هستهای با ایران- از سال ۲۰۰۳ تاکنون- در اجلاس «اسلامبول۲» برخی از خطوط قبلا قرمز! اعلام شده خود را تغییر دادند. به عنوان مثال با اظهارنظرهایی محتاطانه و بعضا دوپهلو، غنی سازی اورانیوم تا ۵ درصد را بخشی از حق هستهای ایران دانستند و خانم اشتون که نمایندگی ۱+۵ را برعهده داشت، از هرگونه اظهارنظری که فضای تفاهم و همکاری را تحت تاثیر قرار بدهد جلوگیری کرد تا آنجا که یادداشت «ژاک اودیبر» نماینده فرانسه را که به روند نرم نشست، اعتراض داشت با بیاعتنایی محسوس نادیده گرفت و نماینده روسیه که ظاهرا از توافق قبلی همکاران آمریکایی و اروپایی خود بیخبر بود و در آغاز نشست، سازی ناسازگار با روند اجلاس کوک کرده بود! بعد از پایان جلسه در ملاقات با آقای دکتر جلیلی عذر تقصیر آورده و اظهاراتش را تاکتیکی! دانست.
اینجا به جایی خطوط قرمز که با توجه به مقاومت سرسختانه و پرصلابت ایران در مقابل باج خواهی و زورگویی غرب دور از انتظار به نظر نمیرسید در محافل دیپلماتیک و از جمله در ایران اسلامی نشانههایی از تغییر راهبردی- و نه تاکتیکی- آمریکا و متحدانش در برنامه هستهای کشورمان ارزیابی شد و این تلقی را در پی داشت که ۱+۵ در اجلاس بغداد نیز روندی مشابه اجلاس اسلامبول۲ را دنبال خواهد کرد.
۲- درباره اهمیت جابه جایی خطوط به اصطلاح قرمز! آمریکا و متحدانش در نشست اسلامبول۲ باید توجه داشت که طی نزدیک به ۱۰ سال گذشته هرگاه حریف غربی بر ضرورت «اعتمادسازی» از جانب ایران تاکید میکرد، منظور و ترجمه اعلام شده آن، این بود که جمهوری اسلامی ایران تمامی فعالیت هستهای خود را متوقف کند. این درخواست باج خواهانه در اجلاس ۲۰۰۴ لندن از سوی تروئیکای اروپایی -انگلیس، فرانسه و آلمان- با صراحت از تیم هستهای وقت کشورمان خواسته شده بود! و در پی اعلام همین درخواست بود که جمهوری اسلامی ایران فعالیتهای هستهای خود را که بعد از اجلاس اکتبر ۲۰۰۳ تهران به حالت تعلیق درآورده بود با فعال کردن کارخانه UCF اصفهان -تبدیل کیک زرد به هگزا فلوئور اورانیوم UF۶- از سرگرفت. بعد از این اقدام که به درستی نشان دهنده بیاعتمادی به حریف و ترفند فریب غرب در مذاکرات بود، آمریکا و متحدانش پرونده هستهای ایران را برخلاف نص صریح بند «C» از ماده ۱۳ اساسنامه آژانس به شورای امنیت سازمان ملل فرستادند.
۳- اجلاس بغداد با خوش بینی یاد شده و برگرفته از اجلاس اسلامبول ۲ برگزار شد و هر چند که طرفین با تفاوتی کم و بیش از کلیات آن ابراز رضایت کردهاند ولی شواهد و قرائن موجود و اظهارنظر برخی از دیپلماتهای حاضر در اجلاس و مقامات عالی رتبه کشورهای متبوع آنها حکایت از آن دارد که؛ آمریکا و اعضای اروپایی گروه ۱+۵ علی رغم تظاهر به همکاری و حرکت در بستر NPT و پادمانهای مربوطه که در اجلاس اسلامبول۲ وعده داده بودند، بار دیگر درخواستهای غیرقانونی و باج خواهانه پیشین را- این دفعه با ادبیاتی تقریبا متفاوت- مطرح کردهاند و در سوی دیگر، تیم هستهای جمهوری اسلامی ایران با صلابت مثال زدنی و درخور تحسین و با ارائه دلایل و اسناد مستحکم فنی و حقوقی بر حقوق و بایستههای هستهای ایران اسلامی تاکید ورزیده و کمترین اجازه باج خواهی به حریف نداده است.
۴- یکی از اصلیترین مباحث مطرح شده در اجلاس- به قول دکتر جلیلی، ناتمام مانده- بغداد که طرفین با ادبیاتی متفاوت به آن پرداختهاند بحث درباره غنی سازی ۲۰ درصدی اورانیوم بوده است.
خانم کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که مدیریت -ظاهری- نشست را برعهده دارد بعد از پایان اجلاس به خبرنگاران میگوید؛ «ما درباره غنی سازی ۲۰ درصدی مذاکره کردیم و البته حالا نمیخواهم دراین زمینه وارد جزئیات شوم». اما برخی دیگر از دیپلماتهای آمریکایی و اروپایی مرتبط با ۱+۵ دراین باره توضیح بیشتری دادهاند که روزنامه آمریکایی «لس آنجلس تایمز» و روزنامه انگلیسی «دیلی تلگراف» در شماره دیروز خود به آن اشاره کردهاند. روزنامه لس آنجلس تایمز به نقل از «دیپلماتهای دست اندرکار مذاکرات بغداد» مینویسد؛ «گروه ۱+۵ خواستار توقف غنی سازی ۲۰درصدی اورانیوم از سوی ایران شده و در مقابل اعلام کرده است که چنانچه ایران با این پیشنهاد موافقت کند، ۱+۵ سوخت راکتور تحقیقاتی تهران را تامین خواهد کرد» روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف خبری با همین مضمون را از قول دیپلماتها نقل میکند با این تفاوت که مینویسد «چنانچه ایران غنی سازی ۲۰ درصد را متوقف کند کشورهای ۱+۵ راههای تامین سوخت راکتور تهران را تسهیل- و نه تامین- خواهند کرد»!
این پیشنهاد در حالی ارائه میشود که پیش از این، جمهوری اسلامی ایران خواستار خرید اورانیوم ۲۰درصد غنی شده برای تامین سوخت راکتور تهران بود ولی گروه ۱+۵ از آن امتناع کرد و دانشمندان هستهای کشورمان برای تامین نیاز دارویی بیماران خاص ناچار به تولید اورانیوم ۲۰ درصدی شدند.
اکنون باید از ۱+۵ پرسید؛ آیا معاهده NPT و پادمانهای مربوطه تولید اورانیوم ۲۰ درصدی را برای کشورهای عضو ممنوع کرده است؟ پاسخ این سوال منفی است. جالب -بخوانید تأسف آور و نشانه پررویی- آنکه کشورهای ۱+۵ توقف تولید اورانیوم ۲۰ درصدی را گامی از سوی ایران در راستای «اعتمادسازی»! میدانند که نیازی به گام متقابل ندارد! به بیان دیگر؛ ایران اورانیوم ۲۰ درصدی که خود تولید کرده است را به حریف واگذار کند و آنها در قبال این اقدام، راههای خرید دوباره آن را برای ایران تسهیل کنند! مسخره نیست؟! این درخواست به اندازهای مضحک است که داد روزنامه آمریکایی کریستین ساینس مانیتور را نیز درآورده و مینویسد؛ «امیدی به پیشرفت در مذاکرات بغداد دیده نمیشود» و توضیح میدهد که؛ «کشورهای غربی فهرستی از درخواستهای خود را به ایران ارائه کردهاند ولی در مقابل حاضر به دادن هیچ امتیازی نیستند و درباره کاهش تحریمها هیچ تعهدی نمیدهند»!
۵- بخش دیگری از مذاکرات بغداد که از سوی دیپلماتهای غربی به بیرون درز کرده و بعضا با صراحت از جانب مقامات بلندپایه کشورهای متبوع آنها مطرح شده است را میتوان در اظهارنظرهای جداگانه خانم «هیلاری کلینتون» وزیرخارجه آمریکا و «ویلیام هیگ» وزیر خارجه انگلیس، دید؛ کلینتون میگوید؛ «واشنگتن در تلاش است تا ضمن حفظ فشار بر ایران، در مذاکرات ژوئن اختلافات هستهای خود با این کشور را کاهش دهد»! و ویلیام هیگ نیز اظهاراتی مشابه خانم کلینتون دارد. ترجمه صریحتر و بیرون از تعارفات دیپلماتیک این اظهارات که کاترین اشتون نیز با ادبیات دیگری در اجلاس بغداد به آن اشاره داشته، آن است که تحریمهای ناشی از قطعنامههای شورای امنیت به این شورا مربوط است و در حوزه مذاکرات نیست و تحریمهای یکجانبه نیز به آمریکا مربوط میشود و بیرون از محدوده مذاکرات است!! که باید پرسید؛ پس مذاکرات برای چیست و ایران چه نیازی به این مذاکرات دارد که ناچار به شرکت در آن باشد؟!
۶- گروه ۱+۵ آشکارا از تن دادن به یک چارچوب کاری برای مذاکرات – مدالیته- طفره میرود، زیرا این چارچوب در صورت تدوین که تیم هستهای کشورمان با هوشمندی اصرار بر آن دارد، مذاکرات را در بستری تعریف شده پیش میبرد. توضیح آنکه مدالیته در فرهنگ سیاسی و روند شناخته شده مذاکرات از دو ویژگی تعیین کننده برخوردار است. اول اینکه در مقابل هر گام یکی از طرفین مذاکره، ما به ازاء و گام متقابل را تعریف میکند و دوم آنکه هدف نهایی یعنی فرآیند مذاکرات را به وضوح روشن کرده و آدرس میدهد. ۱+۵ اما از آنجا که مذاکره را فقط برای مذاکره میخواهد تاکنون به تدوین مدالیته که قانون شناخته شده مذاکرات است تن نداده است. گفتنی است که از اجلاس اکتبر ۲۰۰۳ تهران تا اجلاس لندن، مذاکرات ایران و غرب تابع هیچ چارچوب تعریف شدهای نبود و به همین علت، حریف غربی هر بار، ساز جدیدی کوک میکرد (فقدان تعریف گامهای متقابل) و در حالی که موضوع مذاکرات حل مسائل فیمابین بود، در اجلاس لندن با صراحت اعلام کرد مطمئنترین تضمین ایران، آن است که به طور کامل از فعالیت هستهای دست بردارد (فقدان تعریف مشخصی از هدف نهایی و فرآیند).
۷- و اما چرا آمریکا و متحدانش، مذاکره را فقط برای مذاکره میخواهند؟ پرسشی است که پاسخ آن در این محدوده نمیگنجد و نوشته جداگانهای میطلبد و در این وجیزه تنها میتوان به نیاز آمریکا و متحدانش برای کنترل قیمت نفت، پیشگیری از ورود شوک ویرانگر به اقتصاد در حال سقوط غرب، یافتن راهی برای برون رفت و یا کاستن از آسیب جدی و شوک سنگینی که انقلابهای اسلامی منطقه و از دست رفتن عقبه استراتژیک آمریکا و متحدانش در پی داشته است، انتخابات ماه نوامبر ریاست جمهوری آمریکا و… اشاره کرد.
۸- و بالاخره، با این روال که فقط به بخشی از آن اشاره شد، از هم اکنون میتوان حدس زد که مذاکرات مسکو نیز، دستاوردی به دنبال نخواهد داشت و اگر قرار باشد مذاکرات در این بستر صورت پذیرد- که شواهد اینگونه نشان میدهند- حضور ما در مذاکرات مسکو، تامین نیاز دشمن به «مذاکره» است و بهتر آنکه در مذاکرات بعدی- چه مسکو و چه هر نقطه دیگر- شرکت نکنیم.
در این باره، باز هم خواهیم نوشت.
Sorry. No data so far.