به گزارش تریبون مستضعفین «سهیل کریمی» مستند ساز و فعال فرهنگی در گفتوگویی با خبرگزاری فارس از مشاهدات خود که حاصل حضور دوماههاش در متن حوادث سوریه برای ساخت مستند «فتنه شام» میباشد گفته است.
وی در این گفتوگو با اشاره به اینکه متفاوت بودن تحولات سوریه و کشتارهای وسیع در این کشور انگیزهای برای ساخت فتنه شام شد گفت: «بعد از پیگیریهای اولیه در سوریه و ایران و سه روز معطلی در راهروهای وزارت خارجه به دفتر آقای شمقدری رئیس سازمان سینمایی مراجعه کردم. حقیقتاً ما هیچگاه پشت در اتاق ایشان معطل نماندیم. همیشه پاسخگو بودند و این بار نیز نامهای تحت عنوان معرفینامه برای وزارت امور خارجه نوشتند.»
زندگی روزمره در دمشق جریان دارد
کریمی با اشاره به همکاری نزدیک شبکه سوری «الفرات» و همچنین قطعی آب و برق محل اسکان تیم مستندساز به دلیل حملات تروریستی به تأسیسات زیربنایی در سوریه، اوضاع دمشق را چنین توصیف کرد: « ما داخل دمشق رفتیم، نکته قابل توجه برای من این بود که دمشق از تهران پر جنب و جوشتر بود. مردم زندگی خود را داشتند، به دانشگاه میرفتند و به طور کلی زندگی در جریان بود. ادارات، کارخانجات، همه و همه به فعالیتهای روزمره خود ادامه میدادند. اما در مناطقی که از دمشق دور بود به دلیل حملات جیش حر [=ارتش آزاد] افراد دچار برخی صدمات میشدند.»
وی در ادامه با اشاره به یکی از تجمعات حامیان اسد خاطرنشان کرد: «در همان روزها در میدان «سبع البحرات» تجمعی از طرفداران دولت سوریه بود. البته راهپیمایی آنها متفاوت و خیلی شاد و بیشتر شبیه جشن و پایکوبی بود!»
بسیاری از مخالفان اولیه از اصلاحات اسد رضایت نسبی دارند
این مستندساز با اشاره به فعالیتهایش در دمشق از مصاحبهاش با برخی از سرکردگان مخالف اسد نیز خبر داد: «موفق به گفتوگو با افراد معارض مانند «حسن عبدالعظیم» رئیس شورای هماهنگی مخالفان دولت سوریه شدم. البته این مصاحبهها را با همکاری خانم سلوم و دیگر دوستان سوری هماهنگ میکردیم.»
وی با اشاره به این که نیروهای معارض سوری طیفی گسترده را تشکیل میدهند، به پسر یکی از نمایندگان مجلس سوریه اشاره میکند که از اولین جوانانی بوده که تظاهرات علیه اسد را به راه انداخته بودند.
کریمی در ادامه با مصاحبه اش یا «خالد عبّود» از نمایندگان ضدفساد مجلس اشاره میکند و از قول او نقل میکند: «ما به حکومت به دلیل برخی اجحافات و فساد اقتصادی و اداری انتقاد داشتیم و داریم، و زمانی که با دوستانمان این مبارزه را شروع کردیم قرار بود آن قدر بایستیم تا کشته شویم، اما دیگر مخالفان حکومت که با ما شروع کردند رفتند و عمله قطر و سعودی شدند. اما ما افراد مستقلی بودیم که برای آبادی کشورمان مبارزه میکردیم. نه برای آبادی قطر یا سعودی. ولی حالا با توجه به اصلاحاتی که در حکومت سوریه در این چند ماه گذشته شکل گرفته، همگی به این نتیجه رسیدیم که عمده خواستههای ما اجابت شده و حالا از منظر ما رئیس بشار جای حق نشسته است و آنانی که داعیه مبارزه با ظلم را دارند خود پرچمدار ظلم شدهاند و عمله دشمن خارجی. پس ما هم در کنار حکومت سوریه (علیرغم مبارزه علیه فساد) خواهیم ماند و با دشمنان این حکومت خواهیم جنگید.»
وی با بیان این که مخالفان رضایتی نسبی از اصلاحات اسد دارند با رد این شائبه که انتخابات مجلس برگزار شده فرمایشی بوده است میگوید: «چطور برخی مخالفان حکومت که به مبارزه مدنی قائل بودند به عنوان کاندیدا معرفی شدند؟! گرچه برخی از افراد نیز با دیدگاه شما مبنی بر سفارشی بودن انتخابات اقدام به تحریم انتخابات کردند اما فردی مانند زهیر غنوم که از مخالفان و منتقدان دولت بود در انتخابات شرکت کرد و رأی هم آورد.»
درعا و شیخ سلفی که وعده داده بود ریشش را بتراشد
کریمی در ادامه با اشاره با مناطق نا امنی که برای مستندسازی به آنجا سفر کردند گفت: «در این شرایط فردی به اسم عرعور مستقر در سعودی که اخراجی ارتش سوریه بود پس از حدود ۱۰ سال که از دیدهها پنهان شده بود با عنوان یک شیخ سلفی در شبکههای تلویزیونی سعودی ظاهر شد و گفت: آقای بشار که ادعا دارد دو شهر درعا و حمص سقوط نکرده اگر جرات دارد به منطقه «بابا عمرو» بیاید. اگر بشار به آنجا بیاید من تمام ریشهایم را میتراشم! جالب اینکه چند روز بعد بشار اسد در مقابل بسیاری از دوربینهای خبری بینالمللی در «بابا عمرو» بود!»
وی با ذکر دشواریهای سفر به مناطق نا امن، و اخطار حکومت به تیم مستندساز خاطرنشان کرد: «ما پدری روحانی به نام «پدر رافی» یکی از رهبران دینی مذهب کاتولیک را دیدیم که اتوموبیلش را در راه حمص کاملا به گلوله بسته بودند و این نشان دهنده این بود که جاده منتهی به حمص کاملا ناامن است.»
کریمی در ادامه به کمکهای خانم «نغم فیاض» فرمانده شبهنظامیان حامی اسد که «عقابهای اسد» نام دارند برای ورود به مناطق بحرانی اشاره کرد.
علویها و دروزیها استکبارستیز اند و از اسد حمایت میکنند
وی در جریان سفرش به مناطق بحرانی از دیدارش با دروزیها در استان سویدا میگوید: «ابتدا شرایط رفتن به شهر درعا فراهم شد، اما قبل از آن به استان سویدا که مرکز دروزیها است، رفتم. با شیخ حکمت هجری رهبر دروزیها و بعد شیوخ دیگر مانند عقل دوم و عقل سوم و امام جماعت مقام حضرت مقداد مصاحبه داشتم. کل مردم این استان کاملا مدافع حکومت سوریهاند.
دروزیها مانند علویها عموما لائیک هستند. پایه حکومت ترکیه هم علویهایی هستند که آتاترک را تقویت کردند و علیه عثمانی جنگیدند. در عین حال از نظر فقهی علویها طبق فتوای امام (ره) جزو فرق شیعیان محسوب میشوند، اما دروزیها فرقهای انشعابی از شیعیان اسماعیلیه است که فاصله زیادی با احکام اسلام دارند. مثلا در آن ذبح اسلامی وجود ندارد افراد در ۴۰ سالگی به سن تکلیف میرسند و چیزهایی دیگر. یعنی شما به هیچ عنوان در هیچ شهری از استان سویدا زن با حجاب نمیبینید. دقیقا استان درعا که هم جوار سویداست دارای شرایط کاملا متفاوت است و در شهرهای این استان یک زن بیحجاب نمیبینید. ولی هم دروزیها و هم علویها بسیار آدمهای استکبارستیزی هستند و در مقابل ظلم داخلی و خارجی هیچگاه کوتاه نمیآیند.»
معارضان مسلح هیچگاه به آتشبس پایبند نبودند
کریمی با اشاره با اینکه گفته میشد معارضین درعا «اول کتک میزنند یا حتی میکشند و بعد میپرسیدند برای چه آمدهای و کجا میروی؟!» اوضاع نا درعا را چنین توصیف میکند: « ما به طور کلی هر جا اراده کردیم، رفتیم. از بازار عکس و تصویر گرفتیم، با مردم مصاحبه کردیم، از مناظر خوب و بد عکاسی کردیم. در آنجا فردی که مخالف حکومت بود جلوی دوربین ما آمد و گفت دادگستری را ارتش آزاد آتش نزده بلکه آتشسوزی کار حکومت سوریه است در صورتی که شواهد چیز دیگری را نشان میداد. یعنی افراد آزادانه اظهار نظر میکردند و ما هم آزادانه مصاحبه میگرفتیم. البته شهر حالت نیمه نظامی هم داشت. در آنجا سر چهارراهها برخی افراد نظامی برای تأمین امنیت ایستاده بودند. ارتش حر ساختمان تلویزیون درعا را نابود کرده بود. کاخ دادگستری که در آن عموما افراد مسألهدار پرونده داشتند را به آتش کشیده و به زندانها حمله کرده بودند.»
وی ادامه میدهد: «در این منطقه تونلهایی وجود دارد که مدتها قبل از این ماجراها حفر شده بود و بیمارستانهای صحرایی مجهز در آنجا وجود داشت که استتار شده بودند. این شرایط نشان دهنده این است که مدتها قبل از وقوع بیداری اسلامی تصمیم داشتند که جریاناتی را در سوریه شروع کنند و از مدتها پیش آن را پیشبینی کرده بودند، اما سرعت تحولات به قدری بالا بود که در عمل انجام شده قرار گرفتند و در جریانات بیداری اسلامی غافلگیر شدند. در نتیجه دست به اسلحه بردند. تصورشان هم این بود که به سرعت حکومت ساقط میشود.»
این فعال فرهنگی عدم پایبندی مخالفان به آتشبس را چنین توصیف میکند: «البته بارها حکومت آتشبس اعلام کرد اما به محض اعلام آتشبس تعداد انفجارها بیشتر میشد و بلافاصله بیانیه میدادند که مسئولیت انفجارها را برعهده میگیریم. حتی مجموعه ناظران سازمان ملل که به حمص و درعا آمده بود هم از این حملات در امان نبود. به طوری که چند نفر از آنها کشته شده و به رگبار بسته شدند. همانطور که در اخبار هم مشاهده کردید سازمان ملل گروههای مخالف را برای بمبگذاری، کشتار و ترور و آدمربایی محکوم کردند اما علیرغم همه پیشبینیها و برنامههای از پیش تعیین شده، علیه حکومت سوریه اظهار نظر خاصی نکردند.»
تلویزیون سوریه بر خلاف صدا و سیما شفاف عمل میکند
وی در تمجید از روشهای اطلاعرسانی حکومت سوریه در مقایسه با اشتباهات صدا و سیما در ماجرای فتنه ۸۸ میگوید: «سوریه ۳ شبکه تلویزیونی بسیار فعال به نامهای سوریه، الاخباریه و الدنیا دارد. این شبکهها بدون اغراق، سخت مشغول روشنگری هستند. مثلاً اگر در القزاز در ریف دمشق انفجاری رخ میداد که به فرض من ۴۰، ۵۰ دقیقه بعد از وقوع، آنجا بودم، شبکه الدنیا، ۱۰ دقیقه بعد با تمام امکانات SNG و سیستمهای پخش مستقیم آنجا بود و به صورت مستقیم آن را پخش میکرد. یعنی انفجار که اتفاق افتاده بود و هنوز آتش خاموش نشده و بیش از صد جنازه در آنجا تکه تکه شده یا در حال جزغاله شدن بود، بلافاصله تصاویر آن پخش میشد و اطلاعرسانی دقیق و سریع بود. بنابراین شبکههای داخلی سوریه به دنبال وقوع اتفاق، سریعا در محل حاضر میشدند و به صورت زنده اطلاعرسانی میکردند، یعنی قبل از اینکه دشمن بخواهد اطلاعرسانی کند خبر را مستقیما با مخاطب در میان میگذاشتند.
قصوری که سازمان صدا و سیمای ما در فتنه ۸۸ مرتکب شد اینها به هیچ وجه انجام ندادند. یعنی صدا و سیما منتظر بود ببیند که BBC و VOA چه میگویند و بعد بیاید دفاع کند اما در سوریه افرادی که کشته شده بودند را همان زمان در تلویزیون نشان میدادند. تا جایی که پدری در تلویزیون خودروی پسرش را دیده بود که منفجر شده و زود خود را به محل رسانده بود و به دنبال پسرش میگشت. به این میزان اخبار زنده و موثق بود.»
کریمی از سفر کوتاهش به لبنان و چند ملاقات در آن کشور میگوید و در ادامه از بازگشت به سوریه و دیدار با شیخ حسون: «دو بار هم با شیخ احمد بدرالدین حسون رهبر معنوی و مفتی اعظم سوریه دیدار و گفتوگو داشتم اما در آخر موفق نشدم به حمص بروم. شیخ حسون رهبر دینی سوریه و محب اهل بیت بود. وی سال گذشته در سخنرانی مشهورش خطبهای درباره عاشورا خواند (که همین الآن در اینترنت هم موجود است) و همین عامل باعث شد پسر جوان وی که در حلب دانشجو بود اخیرا توسط تکفیریها و مخالفان حکومت سوریه ترور شده به شهادت برسد.»
تظاهرات پنجاه نفره دو دقیقهای را به صورت گسترده بازتاب میدادند
در ادامه وی به توصیف «تظاهرات اعتراضی» در سوریه و نحوه انعکاس آن در رسانههای جهان میپردازد: «درگیریها وجود داشت اما تظاهرات به آن شکل خاص و تعریف شده نبود مثلا در «ریف» اگر تظاهرات میشود ظرف مدت ۲ دقیقه ۵۰ نفر به خیابانها میآیند و شعار میدهند و بعد از آن هم پراکنده میشوند و اسم این حرکت را تظاهرات میگذراند.
آنها (رسانههای عربی و غربی) همین حضور چند دقیقهای این ۵۰ نفر را از زوایای مختلف و با موبایل فیلمبرداری میکنند و به نام تظاهرات گسترده در نقاط مختلف سوریه جا میزنند و جالب اینکه این گافها را شبکههای سوری خوب نمایش میدهند.
نکته دیگر اینکه شبکههای خود سوریه در برنامههای روشنگرانه و افشاکنندهشان با سند و مدارک غیر قابل خدشه ثابت کردند نمایی که به عنوان محل اعتراض مخالفان سوریه به نمایش درآمده در اصل لوکیشنی واقع در دوحه پایتخت قطر است! در حقیقت در قطر راهپیمایی علیه بشار را صحنهسازی کرده بودند.
افشاگری رسانههای سوری مثل شبکه خصوصی الدنیا به قدری تاثیرگذار بود که در بسیاری از نقاط شهرهای مهم، شعار «شکرا الدنیا» بر روی در و دیوار و راهپیماییهای مردمی دیده و شنیده میشد. البته اشکال کار این است که این شبکه برد داخلی دارد و افراد خارج از سوریه آنچنان که باید از این افشاگریها مطلع نمیشوند.»
کریمی به درخواست مصاحبه ارتش آزاد از وی برای شنیدن سخنان آنها و قصد خود برای انجام این مصاحبه اشاره کرد که در نهایت به درخواست خود ارتش آزاد لغو شد.
وی همچنین از ادامه تصویربرداریهای این مستند درترکیه و فرانسه برای گفتوگو با مخالفان خارجنشین اسد خبر داد.
کسی پای کار نیامد جز شخص وزیر ارشاد
این مستندساز در پاسخ سؤالی حول نهاد حمایتکننده این مستند گفت: «در این کار هم آقای شمقدری و مشاور اجرایی ایشان از همان ابتدا از طرح من حمایت کردند. منتهی نوع حمایت اینها فقط اداری است، یعنی معرفی به وزارت خارجه. معرفی به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی یا جاهای دیگر. ولی تنها کسی که عملا به بنده کمک کرد شخص وزیر ارشاد بود. یعنی وقتی من در بدترین شرایط روحی و کاری به دلیل نبود امکانات و عدم حمایت سفارت جمهوری اسلامی در لبنان بودم و قصد داشتم به تهران برگردم، به واسطه پیگیریهای یکی از دوستان دانشگاهی، آقای فداکار معاون وزیر با من تماس گرفت و گفت آقای وزیر دستور دادند که نگذارید این کار نیمهکاره بماند.»
وی با ذکر این که هیچ مجموعهای پای کار این مستند نیامد خاطرنشان کرد: «با وجودی که بنده و گروه همراهم بارها ثابت کردهایم چنانچه ادعای رفتن به این جور مناطق را میکنیم تا انتها هم پیگیریم و سر حرفمان میایستیم متأسفانه یا آقایان به ما اعتماد ندارند و یا اینکه حتی دوستان مدعی ما مشغول درجا زدنهای خود و ارائه بیلانهای کیلویی و متری خود هستند و همچنان هم با پر رویی تمام ادعا میکنند که برای این نوع کارها چه خواهند کرد و چه نخواهند کرد و حتی عزیزانی که خود درد کشیدهاند و روزی در این راه روهای طویل بروکراسی و کاغذبازی گم میشدند و پیر ولی امروز صاحب مقام و منصب و مؤسسه و نهادهای به اصطلاح فرهنگی و رسانهای و دیگر اقلام دهان پرکن انقلابی و ارزشی شدهاند.»
کریمی در پایان گفتوگو با اشاره به اینکه وزارت ارشاد در ازای حمایت از ساخت این مستند مطالبهی خاصی نداشت افزود: «این خیلی مهم است که زمانی که هیچ کدام از این آدمهای رسانهای یا پای کار نمیآمدند یا درصدد دادن مبلغی صدقه بودند، شخص وزیر در یک اقدام جهادی و انقلابی از ساخت یک چنین مستندی حمایت کرد.»
Sorry. No data so far.