تریبون مستضعفین– «تریاژ» سومین فیلم بلند «دنیس تانوویچ» فیلم ساز بوسنیایی است. تاوویچ با اولین فیلمش «سرزمین هیچکس» توجه زیادی را به خودش جلب کرد. او هم در بخش فیلم غیر انگلیسی زبان، جایزه اسکار را گرفت و هم جایزهی بهترین فیلمنامه را از جشنوارهی فیلم کن به دست آورد.
داستان فیلم دربارهی دو عکس خبری ایرلندی به نامهای مارک(با بازی کالین فارل) و دیوید (با بازی جمی سیوز) است. آنها سالهاست در جنگ های مختلف حضور مییابند و از صحنههای آنها عکس میگیرند. این دو در سال 1988 به کردستان عراق میروند و از درگیری کردها با عراقیها و ترکها عکس میگیرند.
مارک از صحنهی تکان دهندهی کشتن سربازان کرد توسط دکتر تالزانی (با بازی برانکو یوریچ) عکس میگیرد، سربازانی که جراحات و صدمهدیدگیهایشان به قدری عمیق است که امکان کمکرسانی به آنها نیست و حضورشان حتی باعث کند شدن کمکرسانی به مجروحانی میشود که امکان بهبودی برایشان فراهم است.
همسر دیوید در دوبلین باردار است و او می خواهد زودتر به کشورش باز گردد. در پایان یکی از درگیریهای کردها، دیوید تصمیم، مخالف است اما در نهایت، دیوید را همراهی میکند. روایت دوباره به دوبلین باز میگردد، جایی که مارک به تنهایی به خانهاش بازگشته است. او از غمی بزرگ، رنج میبرد به طوری که به تدریج توان ایستادن را از دست میدهد. به بیمارستان منتقل میشود و پزشکان میگویند که مشکل فیزیکی ندارد و تنها به خاطر شرایط بحرانی روحی، این اتفاق برایش افتاده است. مارک از گفتن رازش امتناع میکند و در نهایت، پدربزرگ همسرش که روانکاوی برجسته است، درمان او را آغاز میکند. مارک ابتدا دربارهی دیوید اظهار بیاطلاعی می کند اما به تدریج و درفرایند درمان، داستان مرگ دیوید را تعریف میکند.
تریاژ فیلمی جدی و تراژیک است. بر عکس سرزمین هیچ کس که فضایی کمیک و آبزورد داشت. تانوویچ در فیلم نخستین، به همه چیز با دیدهی تردید نگاه می کند و همه را دست میاندازدو هم هر دو طرف درگیر جنگ بوسنی را و هم نیروهای حافظ طلح سازمان ملل را. فضای آبزوردی که در سرزمین هیچ کس دیده میشود، به قدری تکان دهنده است که در لایههای عمیقتر و در زیر فشضای کمیک و فانتزیاش تلخ و ناامید کننده است. او فضای ضد جنگ را در سرزمین هیچ کس، بر روی کمدی سیاه و گزندهاش میسازد و همین باعث درگیر کردن بیشتر تماشاگر میشود. تانوویچ در فیلم نخست، با خلق فضا و اتمسفری تازه، توانست در تقبیح جنگ سخن بگوید. تریاژ که براساس کتابی با همین عنوان، نوشتهی اسکات اندرسون ساخته شده نیز فضایی ضد جنگ دارد، فضایی بسیار جدی و تراژیک که این بار از چشم یک عکاس خبری غربی روایت میشود. به نظر میرسد تانوویچ به مرز شعارهای گل درشت رسیده است و انگار به هر بهانهای و با هر تصویری میخواهد به مخاطبش بفهماند که جنگ چیز بدی است.
در چند سکانس، آن جایی که مارک تحت روان درمانی است. داستانهایی از جنگ برای روانکاوش میگوید. هر کدام از این داستانها، بسیار تکان دهندهاند. مرگ پسر لبنانی که سربازان صهیونیست به او شلیک می کنند و جمجمههای کشته شدگان آفریقایی، تصاویر خشن و دردناکی هستند که هر بینندهای را متاثر میکنند اما به نظر میرسد حتی این تصاویر دردناک که برای تحت تأثیر قرار دادن و ناراحت کردن مخاطبان به درون فیلم وارد شدهاند هم توان اماندگار کردن فیلم را ندارند و فیلم در همان سطح، باقی میماند، برایم عجیب است که تانوویچ چگونه از فیلم درخشانی مانند سرزمین هیچکس به چنین فیلم سادهلو حانه و دمدستیای رسیده است. چرا ناگهان فکر کرده با سانتی مانتال کردن داستان و آوردن تصاویر اشک آلود، میتوان فیلمی متأثرکننده و ضد جنگ ساخت. به نظرم امروزه با این استراتژیهای کلیشهای، نمیتوان تماشاگران جدی سینما را به تفکر اوداشت و از آنها خواست تا فیلمی ضد جنگ را در فضایی احساساتی و اشکآور باور کنند یا لاقل برای لحظاتی با تصاویر آن، زندگی کنند. تنها نقطهی قوت فیلم، تصاویر وعکسهایی هستند که مارک آنها را ثبت میکند. او عکاسی است درست در تقابل با دوستش دیوید. ارک زشتیها، وحشیگریها و خشونتهای جنگ را به مبانجی دوربینش ثبت میکند اما دیوید در جنگ به دنبال زیبایی هاست.
در نهایت تریاژ ناامید کننده است و انتظارات را برآورده نمی گند. شاید باید منتظر فیلم جنگی بعدی تانووچ ماند، شاید هم باید فراموشش کرد.
دربارهی دنیس تانوویچ
دنیس تانوویچ در سال 1969 در شهر زنیکا از پدر و مادری بوسنیانی متولد شد. او در سال 2001 ذموفق شد اولین فیلم باند داستانیاش را بسازد. عنوان فیلم«سرزمین هیچکس» بود. فیلم، بسیار مورد توجه جشنوارههای مختلف جهان قرار گرفت و یکشنبه نام تانوویچ را به عنوان یکی از جوانترین و با استعدادترین فیلمسازلان بوسنی بر سر زبانها انداخت. سرزمین هیچکس موفق شد جایزهی اسکار بهترین فیلم خارجی را برای تانوویچ به ارمغان بیاورد. این فیلم همچنین کاندیدای نخل طلای کن بود و توانست جایزهی بهترین فیلمنامه را از جشنوارهی فیلم کن را به دست آورد.
یک سال بعد، تانوویچ یکی از اپیزودهای فیلم 11 سپتامبر را با عنوان «بوسنی-هرزگوین» ساخت. او در سال 2005 فیلم دومش را با عنوان «جهنم کارگردانی کرد. فیلم در فرانسه و به زبان فرانسوی ساخته شد اما به هیچ عنوان، جایگاه فیلم اول برای تانوویچ تکرار نکرد. درسال 2009 با فیلم سومش «تریاژ» دوباره به فضای جنگ و تبعات پس از آن، بازگشت اما این بار فیلم، هیچ موفقیت بینالمللیای برای تانوویچ به دست نیاورد. در سال1020 تانوویچ چهارمین فیلمش را با عنوان «سیرک کلمبیا» ساخت. داستان فیلم آخر هم دربارهی شخصی یوگسلاو است.که پس از سالها کار و تلاش و جمعآوری پول در آلمان، به امید زندگی بهتر، راهی هرزگووین میشود. این فیلم هم هیچگاه نتوانست خاطرهی فیلم اول تانوویچ را تکرار کند و سرزمین هیچ کس همچنان مهمترین و یهترین فیلم این فیلمساز جوان بوسنیانی است.
Sorry. No data so far.