هنوز یک ماهی از انتشار آخرین کتاب امیرخانی با عنوان «قیدار» و رونمایی از آن در نمایشگاه بینالمللی کتاب نمیگذرد که این کتاب مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و صحبتها و گفتههای بسیاری در مورد آن در فضای مجازی و مکتوب نشر رخ داده و این کتاب را در یک ارزیابی شتابزده به یک پدیده مبدل کرده است.
استقبال از یک کتاب در جامعهای که سالانه نزدیک به ۱۲ هزار عنوان در آن کتاب منتشر میشود، تیراژ کتابها به زیر ۲ هزار نسخه سقوط کرده و بحث و گفتگوی چندانی در مورد این کتابها در جامعه رخ نمیدهد را میتوان به فال نیک گرفت. البته، امیرخانی پیش از این نیز با کتابهایی چون «من او»، «ارمیا»، «بیوتن» و… در میان شناخته شده بود، اما او این بار به سراغ سوژهای رفته که ذهنهای بسیاری را به خود مشغول کرده است.
روز گذشته جلسه نقد و بررسی کتاب «قیدار» امیرخانی در سالن سلمان هراتی حوزه هنری در خیابان سمیه برگزار شد. جلسهای که به همت حسین فتاحی، استاد داستاننویسی حوزه هنری و شاگردان کلاس داستاننویسی او برای واکاوی جدیدترین اثر امیرخانی برگزار شد. جلسهای که به قول حسین فتاحی قرار بود از همان ابتدا «نقاط قوت و ضعف این کتاب را آشکار کند تا داستاننویسان آینده مرتکب چنین اشکالاتی نشوند.»
سیل این سوالها در اوایل، اواسط و انتهای داستان (هر چند برخی از آنها نظر شخصی بودند) به گونهای بود که فضای بحث را بسیار داغ کرده بود و فتاحی از هر سو تلاش میکرد تا از انحراف بحثها جلو گیری کند تا اینکه رضا امیرخانی از روی صندلیها به روی صحنه رفت.
امیرخانی: قیدار ادای دینی است به یک تصویر/ قیدار اصلا رمان نیست
رضا امیرخانی با پرسش یکی از شاگردان کلاس داستان نویسی در مورد شخصیت تختی و چک زدن او به غلامرضا شاهپور، به روی صحنه آمد و با غلط خواندن چنین تصوری گفت: تختی هیچ وقت چنین کاری نکرده و این استناد تاریخی ندارد. بزرگترین حرفی که علیه سلطنت زده شد، سخن امام خمینی به شاه بود که گفت تو پایت را در کفشی گذاشتی که از پای تو بزرگتر است.
رضا امیرخانی در مورد نوشتن «قیدار» گفت: من قیدار را برای ادای دین به یک تصویر نوشتم. تصویری که به یکی از اعضاء خانواده ما برای رفتن به سفر حج مربوط میشود و در آن تصویر تختی در کنار این فامیل ما حضور دارد. «قیدار» اصلا رمان نیست و یک ادای دینی است به یک شخصیت داستانی. من از همان ابتدا در مورد این کتاب سپر انداختهام و حتی به ضعفهای این کتاب هم کاملا اشراف دارم.
وی در خصوص نوشتن این داستان گفت: برای شروع داستان میان دهه ۵۰ و دهه ۸۰ مردد بودم. حتی یک نوشته دیگری نوشتم که رد آن «قیدار» در دهه ۸۰ تصویر شده بود اما این کار به قول نویسندهها از کار در نیامد. کار را به دهه ۵۰ بردم چون نوشتن در این دهه و پرورش چنین شخصیتی در آن زمان خیلی راحتتر بود. در این داستان چندان به گذشته «قیدار» وارد نمیشوم.
امیرخانی در مورد روایت داستان نیز افزود: من در این داستان یک راوی شیفته شخصیت بودم. همه جا سایه به سایه او حرکت میکردم و بر خلاف اصلی که میگوید راوی باید از شخصیت فاصله بگیرد، چنین کاری را انجام ندادم. همچنین تلاش زیادی کردم که داستان نوستالژیک نشود.
نویسنده کتاب «قیدار» در مورد تخقیقات میدانی و واژههایی که در این کتاب به کار برده است گفت: در اواسط نوشتن کتاب دوست دست به یک تحقیق میدانی زدم و به جاده قدیم کرج برای دیدن گاراژهای قدیمی رفتم. اما بیشتر کلمات و اصطلاحاتی که در این کتاب به کار بردهام، واژههایی بودهاند که خودم جعل کردهام مانند: ماک سگ پوزهای.
حسین فتاحی: «قیدار» قصهای امروزی است/ به جای شخصیت شاهد تیپ هستیم
فتاحی در مورد کتاب امیرخانی گفت: نویسنده در پی آن بوده که مسلک و آیین جوانمردی را که پیش از این در ایران رواج داشته توصیف کند. در گذشته نیز چنین مواردی وجود داشتهاند مانند: سلسله صفاریان که جوانمرد بودند یا داستان سمک عیار که در آن هم شخصیتها جوانمرد بودند. از سوی دیگر نویسنده تلاش کرده به جای رمان رئال، یا داستان یک قصه امروزی بنویسد.
وی در مورد شخصیتهای داستان «قیدار» گفت: در این داستان به جای شخصیت شاهد حضور تیپهای مختلفی هستیم که به تناوب تکرار شدهاند و به نوعی زیر سایه شخصیت قیدار قرار دارند. سید روحانی، قیدار، شوفرهای گاراژ قیدار و حتی مهپاره نیز به نوعی به مانند قیدار رفتار میکنند و بسیار به هم شبیه هستند.
بایرامی: امیرخانی در هر یک از کتابهای خود یک شخصیت به ادبیات اضافه کرده
محمدرضا بایرامی که در این جلسه شرکت کرده بود در خصوص کتاب امیرخانی گفت: کتاب را قبل از چاپ خواندم. نگاهی که به کتابهای آقای امیرخانی از «ارمیا» تا «بیوتن» میاندازیم میبینم که امیرخانی در هر یک از داستانهای خود شخصیتی را به ادبیات افزوده است؛ شخصیت سردرگم «ارمیا»، شخصیت حسابگر و دینشناس «خشی» در «بیوتن»، درویش مصطفی در «من او» و….
وی در ادامه افزود: شخصیت پیچیده و چند لایهای مانند خشی در «قیدار» بوجود نیامده. در این کتاب به جای شخصیت یک تیپ حضور دارد. ما شخصیتی به مانند شخصیت قیدار در جامعه و اطراف خود نمیبینیم. شخصیتپردازی از نوع قیدار قدرت مانور نویسنده را کم میکند، در نتیجه نویسندههای کمتری به سوی این گونه نوشتن میروند. از سوی دیگر نوشتن در مورد یک شخصیت مثبت بسیار سخت است اما آقای امیرخانی دوست داشته به این سبک خاص بنویسد.
نشست نقد و بررسی رمان قیدار در حالی به پایان رسید که هنوز سوالات و نظرات مختلفی از حضار در مورد کتاب مطرح میشد و امیرخانی با شعفی خاص به سوالات پاسخ میداد و زمانی که نمیتوانست پرسشگر را با جواب خود قانع کند با گفتن جمله «هنوز داستاننویس حرفهای نشدم» از کنار سوال میگذشت.
باید قبول کنیم که رضا امیرخانی نویسنده مشهوری شده و کتابهای او بشدت در جامعه مورد استقبال قرار میگیرند و او بسیار در زیر ذره بینها رفته و توقعات از او بسیار بالا رفته است.
Sorry. No data so far.