یکی از کاربران شبکه اجتماعی «گوگل پلاس» در صفحه شخصی خود نوشته است:
از بچههای بسیج شهر ری بوده. این را یکی از آشنایانشان تعریف میکرد: همان شبهای اول بعد از انتخابات، رفته بودند بالای شهر برای کنترل آشوبها. داخل خیابان زیر یک پنجره ایستاده بوده که یک نفر یک گلدان از بالا میاندازد روی سرش. خوشبختانه مشکل زیادی بوجود نمیآورد. آدرس ساختمان را حفظ میکند و شب برمی گردند خانه.
فردا دست زن و بچهاش را میگیرد و میروند در خانه طرف. در میزنند و میروند تو. [شک دارم که با دسته گل رفته بودند یا نه؟ شک از بنده است بخاطر کمبود حافظه]. گفته بوده بهش که من همان بسیجی دیروز هستم که گلدان انداختید روی سرم. آمدم بگویم من هم بچه همین شهرم. از خارج نیامدهام. خانواده دارم و خانوادهام در همین شهر زندگی میکنند. برای امنیت جان شما آمده بودیم. شما هم مثل خانواده من. کلی حرف زده بود.
طرف مبهوت مانده بوده که دیروز عجب کاری کرده. شروع میکند به معذرت خواهی…
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ…
Sorry. No data so far.