تریبون مستضعفین؛ احسان بابایی
یک پرسش مغفول
بعضی سؤالها مانند پنجرهای هستند که اگر گشوده شوند، فضای تازهای پیش روی ما قرار میگیرد. بسیاری از آگاهیهای نو و مفید، مدیون سؤالهای دقیق و عمیق است. در متون دینی سؤال، کلید گنج دانش شمرده شده و نیمی از علم، سهم پرسش مناسب معرفی شده است.
اینگونه نیست که همه پرسشها در مورد «حکومت اسلامی» مطرح شده باشد و پاسخهایی که ارائه شده، همه راضی کننده باشد. هنوز ابهامات نظری فراوان و کاستیهای عملی بسیاری سراغ داریم که رفع آنها به طرح سؤالات صحیح و تلاش برای ارائه پاسخهای درست منوط است. باید از سؤالاتی که پیش روی نظام جمهوری اسلامی و نظریه ولایت فقیه مطرح میشود، استقبال نمود. سؤالاتی که مهمترین فایده آنها کنار زدن پرده از ابهامات و کاستیهاست.
این پرسش که «چه کسی از صلاحیت حکمرانی و سرپرستی جامعه برخوردار است؟» پرسشی قدیمی و آشناست. این پرسش در تاریخ اندیشه سیاسی همواره مورد توجه بوده است.
در بین اندیشمندان مسلمان اعم از شیعه و سنی نیز این سؤال هیچگاه از گردونه مباحث خارج نبوده است. نظریه ولایت فقیه، یکی از پاسخها به این سؤال است که امروز مبنای نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته است.
در مسیر شناسایی حاکم صاحب صلاحیت برای مدیریت جامعه اسلامی، ناچار باید سؤالاتی از این قبیل را نیز مطرح و به آن پاسخ دهیم.
– شرایط لازم برای حاکم جامعه اسلامی کدام است؟
– نقش مردم در انتخاب حاکم چیست؟
– نحوه تعیین حاکم جامعه اسلامی کدام است؟
– آیا حاکمیت رهبر جامعه اسلامی میتواند محدود به مدت معین باشد یا خیر؟
– آیا رهبری جامعه اسلامی حتماً باید برعهده یک فرد باشد یا آنکه امکان مدیریت شورایی متشکل از فقیهان نیز ممکن است؟
سؤالاتی از این قبیل همگی، ابهام زدایی از شناخت رهبر و حاکم جامعه اسلامی یعنی ولی فقیه را هدف قرار میدهند.
اما پرسشی که ما در این نوشتار طرح خواهیم نمود این نیست که «حاکم جامعه اسلامی کیست؟»؛ سؤال ما درباره «کیفیت حکومت اسلامی» است.
تأمل در مورد کیفیت حکومت به معنای کم اهمیت شمردن بررسی شرایط لازم برای حاکم جامعه اسلامی نیست. جایگاه و اهمیت این پرسش که «چه کسی برای سرپرستی جامعه اسلامی صلاحیت دارد؟» در اندیشه اسلامی و به ویژه در نظام فکری شیعی تردید بردار نیست. اصل توحید اقتضا میکند که جز از آنکس که خداوند به اطاعت از او رضایت دارد، تبعیت نکنیم.
این نکته نیز قابل توجه است که دو پرسش یاد شده بیارتباط با یکدیگر نیستند. حساسیت در مورد شناخت و احراز ویژگیهای لازم برای حاکم جامعه اسلامی از این جهت نیز اهمیت دارد که شخص حاکم جامعه اسلامی بر کیفیت حکومت و شیوه مدیریت جامعه تأثیرگذار است. بنابراین حتی اگر نحوه حکمرانی و شیوه اعمال قدرت و مدیریت جامعه اسلامی را اولویت دهیم، باز هم نمیتوانیم نسبت به ویژگیهای شخص حاکم جامعه بیتفاوت باشیم.
به عبارت دیگر قرار نیست پرسش از نحوه حکمرانی و بایستههای مدیریت جامعه، جایگزین بحث و بررسی در مورد شناخت ویژگیهای شخص حاکم و رهبر جامعه اسلامی شود.
کیفیت حکومت، دغدغهای دینی
هرچند طرح این پرسش که «چگونه باید حکومت کرد؟» در برابر این سؤال که «چه کسی باید حکومت کند؟» به نام متفکرین غربی ثبت شده است، اما نباید گمان کرد که طرح این پرسش در متون دینی سابقه ندارد.
به عنوان مثال موضوع محوری نامه معروف امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مالک اشتر نه «معرفی حاکم» بلکه تبیین «چگونه حکومت کردن» است.
همچنین زمانی که حکومت را مکلف به اقامه قسط و عدل میدانیم، در واقع بر مؤلفهای مهم از چگونه حکومت کردن تأکید میکنیم.
به علاوه عقلانی بودن پرسش چگونه حکومت کردن، برای تأیید دینی بودن این پرسش کافی به نظر میرسد.
کیفیت حکومت، تک عاملی نیست
این نکته مهم را نیز باید در نظر بگیریم که بایستههای حکومت، علاوه بر نحوه سلوک و شیوه مدیریت رهبر و حاکم جامعه اسلامی، مؤلفههای دیگری را نیز در بر میگیرد. نگاه واقعبینانه به صحنه جامعه به خوبی روشن میسازد که کیفیت عملکرد نظام جمهوری اسلامی از عوامل متعددی تأثیر میپذیرد. وضعیت نهادهای علمی – حوزه و دانشگاه – ساختارها و قوانین و نیز فرهنگ عمومی جامعه در کنار رهبر جامعه اسلامی از عوامل مؤثر بر کیفیت حکومت محسوب میگردند.
عوامل یاد شده با یکدیگر در ارتباط هستند، بر هم اثر میگذارند و از هم اثر میپذیرند. نتیجه اینکه خوب یا بدِ نحوه مدیریت جامعه اسلامی را نمیتوان تنها به یک عامل نسبت داد. همچنانکه برای تغییر و حرکت به سمت وضعیت مطلوب نباید تنها بر یک عامل تکیه نمود.
شاخصهای ارزیابی
برای داشتن تصویری روشن از بایستههای اداره جامعه اسلامی باید موضوعات متعددی مورد بررسی قرار گیرد.
نحوه مشارکت مردم در فرایند اداره جامعه، جایگاه قانون و ضابطه، چگونگی نظارت بر حاکمیت و میزان مسؤولیت پذیری و نحوه پاسخگویی، انسجام و هماهنگی در تصمیمگیری و اجرا، ارزشهای بنیادینی که حکومت خود را متهد به رعایت آنها میداند و اولویتبندی این ارزشها، منطق تعیین مسؤولین و ارائه مسؤولیت، از جمله موضوعاتی هستند که بدون تحلیل و بررسی آنها بایستههای حکومت مبهم خواهد بود.
اما در این نوشتار به دنبال معرفی اصلیترین مؤلفه تأثیرگذار بر کیفیت اداره جامعه هستیم البته از دیدگاه امام خمینی(ره) معمار نظام جمهوری اسلامی.
فصل مغفول در کتابهای مربوط به ولایت فقیه
متأسفانه اکثر کتابهایی که به معرفی حکومت اسلامی پرداختهاند، تنها شرایط لازم برای حاکم جامعه اسلامی را بررسی کردهاند و کمتر به بایستههای کیفی حکومت و نحوه مدیریت جامعه اسلامی پرداختهاند.
اکتفا به معرفی شرایط حاکم و نحوه شناسایی و تبیین میزان اختیارات او و غفلت از اهداف، جهتگیریها و اصول حاکم بر شیوه مدیریت جامعه میتواند جامعه اسلامی را در معرض آفت شکلگرایی قرار دهد. شکل مهم است اما در غیاب محتوا و جهتگیری درست، از معیارهای اسلامی فاصله دارد.
از امام خمینی کتابی با عنوان ولایت فقیه شامل درسهای ایشان در حوزه نجف به یادگار مانده است. امام در این کتاب در پی اثبات دو نکته مهم بوده است. نخست اینکه تشکیل حکومت اسلامی جزء احکام اسلامی است و دیگر اینکه حاکمیت جامعه اسلامی جزء صلاحیتهای فقیه عادل است.
بنابر این موضوع محوری این اثر نیز نه بایستههای کیفی حکومت اسلامی بلکه تبیین شرایط لازم برای حاکم جامعه اسلامی است.
به همین دلیل برای اینکه به پرسش از کیفیت حکومت اسلامی از دیدگاه امام خمینی(ره) پاسخ دهیم باید از دیگر آثار، به ویژه از سخنرانیهای امام بعد از تشکیل حکومت اسلامی سراغ بگیریم.
اصلیترین مؤلفه
در این نوشتار در جستجوی پاسخ جامع به پرسش از بایستههای کیفی حکومت اسلامی نیستیم، بلکه از میان آنها، اصلیترین مؤلفه تأثیرگذار بر کیفیت اداره حکومت اسلامی را دنبال میکنیم، عاملی مانند نخ تسبیح که همه دانههای تسبیح را به هم پیوند میدهد؛ عاملی مانند موتور محرکه قطار که اتاقهای قطار را به دنبال خود به حرکت در میآورد.
این یک نقص مهم است که هر یک از اجزای حکومت اسلامی، بیارتباط نظاممند با دیگری، مسیری متفاوت از دیگر اجزا را طی کند. در منظومه فکری و اندیشه سیاسی امام خمینی در جستجوی عاملی هستیم که در برقراری پیوند بین اجزای حاکمیت، نقش نخ تسبیح را ایفا نماید و کارکردی همچون موتور محرکه قطار داشته باشد تا سمت و سوی همه اجزای حکومت را به گونهای مؤثر مشخص سازد.
در اندیشه امام خمینی به دنبال یافتن عنصری هستیم که همه اجزاء حکومت را از هویتی مشترک برخوردار میسازد، سیاست و فرهنگ و اقتصاد را به هم پیوند میدهد و برای آموزش، رسانه و حتی امنیت دغدغهای مشترک فراهم میآورد؛ عاملی که کیفیت حکومت بیش از دیگر مؤلفهها به آن وابسته است. کدام ایده و آرمان است که میتواند این تأثیر را در انسجامبخشی و تحرکآفرینی داشته باشد؟
نخ تسبیح حکومت اسلامی
دیدگاههای امام خمینی را که مرور میکنیم، این عامل، ایده و آرمان را به وضوح آشکار میبینیم: تربیت و رشد انسانی.
معتقدیم دغدغهی رشد و تربیت آنگونه که امام ترسیم نموده است، میتواند این نقش را ایفا نماید. اگر به نقش حکومتها در اقتصاد و آموزش و امنیت باور داریم، اگر به تأثیر نحوه عملکرد و رفتار دولتمردان در فرهنگ و اخلاق مردم اذعان داریم باید نقش تربیتی حکومتها را قبول داشته باشیم؛ چرا که این عرصهها که ازآنها یاد کردیم همگی تأثیری مستقیم یا غیر مستقیم بر نحوه زیست انسانها و روابط آنها با یکدیگر دارند. دخالت در نحوه زندگی انسانها یعنی دخالت در تربیت و سرنوشت مادی و معنوی آنها.
حکومتها چه آگاه باشند یا نباشند، در کار تربیت انسانها هستند؛ شاید میزان تأثیر حکومتها در تربیت انسانها محل اختلاف نظر باشد، اما اصل تأثیرگذاری قابل انکار نیست.
وجه تمایز حکومت اسلامی
مستند به دیدگاههای امام خمینی(ره) تربیت و رشد انسانها را مهمترین هدف و مأموریت حکومت اسلامی میدانیم. جهتگیری تربیتی حکومت، یکی از شاخصهای اصلی، بلکه اصلیترین شاخص تمایز حکومت اسلامی از دیگر انواع حکومتها است.
میتوان ادعا نمود که از دیدگاه امام خمینی، تمامی بایستههای کیفی حکومت اسلامی ریشه در جهتگیری تربیتی حکومت اسلامی دارد. به همین دلیل در غیاب شاخص و معیار جهتگیری تربیتی حکومت، معمای بایستههای حکومت اسلامی، پاسخ کامل و مناسبی نخواهد داشت. همچنانکه بدون در نظر گرفتن آن، تفاوت مبنایی انقلاب اسلامی از دیگر خیزشها و تمایز جوهری حکومت اسلامی از دیگر حکومتها مشخص نمیشود. وجه تمایز حکومت اسلامی با دیگر حکومتها را نباید تنها در شکل و ظاهر جستجو کرد. هر چند شکل مهم است اما اصل، باطن و کیفیت حکومت است؛ بلکه شکل حکومت اسلامی را نمیتوان در غیاب بایستههای کیفی آن توضیح داد. و این هر دو، شکل و کیفیت حکومت را نیز اهداف و جهتگیریها تعیین میکند.
«مبناییترین» تفاوت حکومت اسلامی با دیگر حکومتها را باید در رسالت متفاوت حکومت اسلامی جستجو نمود؛ در رسالت تربیتی حکومت.
مبنای غایت تربیتی حکومت اسلامی
اینکه معتقدیم امام خمینی برای حکومت اسلامی نقشی تربیتی قائل است، مبتنی بر دو مقدمه است.
مقدمه اول این است که امام به پیوند محتوایی حکومت با اسلام اعتقاد دارد.
و مقدمه دوم، دیدگاه امام در مورد غایت تربیتی اسلام است.
در ادامه برخی جملات امام خمینی را مرور خواهیم نمود که مقدمات استدلال بر نقش تربیتی حکومت از نگاه امام را فراهم میسازد.
مقدمه اول
مقدمه اول تأکید امام خمینی بر پیوند محتوایی حکومت با اسلام است.
امام اسلام را وصفی ذاتی برای حکومت اسلامی میدانست به این معنا که اسلام مبنای حکومت اسلامی است. وصف اسلامی حکومت به این معناست که حکومت اسلامی متعهد است به اجرای احکام اسلام. در نگاه امام خمینی حکومت باید تشکیل شود برای اجرای احکام اسلام:
«مجموعه قانون، برای اصلاح جامعه کافی نیست. برای اینکه قانون مایه اصلاح و سعادت بشر شود به قوه اجرائیه و مجری احتیاج دارد. به همین جهت، خداوند متعال در کنار فرستادن یک مجموعه قانون – یعنی احکام شرع – یک حکومت و دستگاه اجرا و اداره مستقر کرده است.
رسول اکرم(ص) در رأس تشکیلات اجرایی و اداری جامعه مسلمانان قرار داشت. علاوه بر ابلاغ وحی و بیان و تفسیر عقاید و احکام و نظامات اسلام به اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را بوجود آورد…» (ولایت فقیه،ص34)
مقدمه دوم
تأکید بر اینکه اسلام وصفی مهم و اصلی برای حکومت اسلامی است به تنهایی برای اثبات نقش و بلکه غایت تربیتی حکومت کافی نیست؛ مگر اینکه به پیوند اسلام و تربیت باور داشته باشیم. امام خمینی به رابطه اسلام و تربیت انسانها معتقد بود؛ بلکه اسلام را بدون رسالت تربیتی قابل تفسیر نمیدانست.
این باور را نباید ساده انگاشت؛ جزء وجوه امتیاز و تمایز امام از سایرین بوده و هست. این باور را نباید بدیهی در نظر گرفت چرا که هنوز هم کم نیستند کسانی که اسلام را در غیاب هدف تربیتی آن میفهمند، توضیح میدهند و به گمان خود احکام آن را اجرا میکنند.
هم افق با امام خمینی اگر به اسلام نگاه کنیم، تربیت را مهمترین فلسفه بعثت میبینیم.
جملاتی متعدد با این مضمون را مرور خواهیم نمود تا اهمیت و جایگاه توجه به غایت تربیتی بعثت انبیاء در اندیشه امام خمینی بهتر بروز و نمود یابد.
«همه ادیان که از جانب خدای تبارک و تعالی نازل شده است و همه پیامبران گرامی که مأمور ابلاغ بودند، برای آسایش بشر آمدهاند و برای انسانسازی آمدهاند.» (صحیفه نور،ج6،ص163-24/2/1358)
از نگاه امام خمینی علت غایی بعثت پیامبران، تربیت انسان است. پیامبران آمدهاند تا آدمیان به مقام انسانیت دست یابند. بذر فضیلتهای انسانی را با ایمان و عمل صالح آبیاری نمایند و شکوفا سازند.
«تمام انبیا از صدر بشر و بشریت، از آن وقتی که آدم علیهالسلام آمده است تا خاتم انبیاء صلّی الله علیه و آله و سلم، تمام انبیا برای این بوده است که جامعه را اصلاح کنند.»(صحیفه امام،ج15،ص213)
به بیان امام، هیچ پیامبری فارغ از نگرانی اصلاح آدمیان – فرد و جامعه – نبوده است. نه اینکه رسالتی داشته باشند و دغدغه اصلاح نیز در حاشیه باشد؛ نه، اصل رسالت، همین بود. این سخن امام درباره پیامبران، پیامی نیز برای حکومت اسلامی دارد. حکومتی که هویت خود را در رابطه با پیامبران تعریف میکند.
«انگیزه بعثت این است که ما را از این طغیانها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، نفوس خودمان را مصفّا کنیم و نفوس خودمان را از این ظلمات نجات بدهیم.» (صحیفه نور،ج14،ص253-11/3/1360)
هیچ انسانی نیست که مخاطب پیام پیامبران نباشد. دیگران شاید به پیامبر خدا بیاعتنایی کنند؛ اما رسولان الهی نمیتوانند نسبت به انسانها بیتفاوت باشند. انسان که میگوییم یعنی همه انسانها، زن و مرد در هر کجا که هستند و هر شأن و مقامی که دارند. ارزش آدمی را باید در آینه این حقیقت به تماشا نشست که هر انسانی به تنهایی مخاطب خداست. بایسته آن است که حکومت نیز به تابعان خود اینگونه نگاه کند. نگاهی هم افق با نگاه پیامبران.
«مکتبهای توحیدی که بالاترینش اسلام است، آمدهاند برای اینکه انسان درست کنند.»(صحیفه امام،ج8،ص414)
پیامبران از ما خواستهاند که آنان را یاری نماییم. یعنی ما نیز در کار انسانسازی باشیم. خود را بسازیم و دیگران را. اگر باور داریم که انسانسازی بالاترین آرمان پیامبران بوده است، یاریگری پیامبران به آن است که ما نیز دل در گرو این آرمان داشته باشیم. و این تنها، آرمان انسان مسلمان نیست، حکومت نیز اگر اسلامی است باید به این آرمان چشم بدوزد.
«آن چیزی که مطرح است پیش انبیا، انسان است، چیز دیگر پیش انبیا مطرح نیست. همه چیز به صورت انسان باید درآید. میخواهند انسان درست کنند. انسان که درست شد، همه چیز درست میشود.» (صحیفه امام،ج8،ص65)
از ما خواستهاند که در مسیر پیامبرگونگی حرکت کنیم. پیامبر را اسوه و الگوی خود قرار دهیم. سهمی از پیامبرگونه شدن به این است که ما نیز رسالتی همچون او برای خود برگزینیم. سهمی از رسالت او را بر دوش بگیریم و در کار خودسازی، در کار انسانسازی باشیم.
«بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اینها را از ظلمتها نجات بدهد، ظلمات را بکلی کنار بزند و به جای او نور بنشاند، ظلمت جهل را کنار بزند و به جای او نور علم بیاورد، ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جای او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جای او بگذارد.» ((صحیفه نور،17،ص253)
پیامبران انسان را و جامعه را ساکن نمیپسندند. از منظر امام که نگاه میکنیم، پیامبران را منادی حرکت میبینیم، منادی سیر در مسیر انسانیت. پیامبران، آدمیان را به تغییر فرامیخوانند، تغییری رو به کمال؛ رو به سوی حاکمیت نور. تغییری که از نفس انسانی آغاز میگردد تا همه زوایای حیات اجتماعی را در بر میگیرد.
«هر یک از انبیا که مبعوث شدند، مبعوث شدند برای انسان و برای تربیت انسان.» (صحیفه امام،ج8،ص324)
از نگاه امام، نابجا نیست اگر بگوییم دین، طفیلی وجود انسانهاست. به این معنی که در غیاب انسان، چرایی بعثت انبیا قابل توضیح نیست. حکومت نیز اگر اهداف خود را در امتداد رسالت پیامبران تعریف میکند باید انسان را در کانون توجه خود قرار دهد. رسالت انبیا، جهتگیری حکومت دینی را معین میسازد.
حکومت در خدمت تربیت
از منظر امام که به مجموع آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی نگاه میکنیم، میتوانیم بگوییم عالیترین هدف حکومت اسلامی همان رشد و تربیت انسانهاست. دیگر هدفها و ارزشها اگر مطرح است همگی ذیل نقش تربیتی حکومت قابل طرح است. عدالت مهم است چرا که زمینهساز رشد انسان است. آزادی مهم است چرا که مسیر تربیت انسان از متن آن عبور میکند. ظلم ستیزی و ظالم ستیزی مهم است چرا که ظلم سرمایههای وجود آدمی را به هدر میدهد و مانع شکوفایی استعدادهای انسانی میگردد.
این حقیقت که «عالیترین رسالت حکومت اسلامی تربیت است»؛ بارها مورد تصریح امام قرار گرفته است. آنجا که خطاب به انقلابیون، مقصد نهایی مبارزات را نه بیرون کردن طاغوت و تشکیل جمهوری اسلامی، بلکه تربیت انسان معرفی میکرد:
«ملت ما تا اینجا آمده است و بحمداللَّه با پیروزى به اینجا رسیده است؛ لکن پیروزى این نیست که ما فقط طاغوت را از بین ببریم. پیروزى اصیل آن است که ما بتوانیم متبدل بشویم به یک موجود انسانى، الهى، اسلامى، که همه کارهایمان، همه عقایدمان، همه اخلاقمان، همه اسلامى باشد.»..(صحیفه امام ج8- ص271- 3/4/1358)
وسعت قلمرو انقلابی زیستن
امام با یادآوری غایت تربیتی انقلاب و حکومت اسلامی، تصویری متفاوت از انقلابی بودن ارائه میکند. مطابق نگاه متفاوت امام، اقدام قهرآمیز و میل به تغییر دفعی، عنصر ذاتی انقلابی بودن نیست. اما دغدغهمندی برای گسترش و فراگیری ارزشهای معنوی و پایبندی به آن شرط لازم انقلابی بودن شمرده میشود:
«باید همه آقایان، همه اقشار، همه کسانی که علاقمند به اسلام هستند، علاقمند به مسلمین هستند، علاقمند به امام زمان – سلام الله علیه – هستند، باید در صف واحد به مبارزه ادامه دهند. این نهضت مقدس، هست تا آن وقتی که کا به نهایت برسیم؛ به پیروزی نهایی که آن عبارت است از رفتن همه قوای شیطانی و جانشین شدن قوای رحمانی.» (صحیفه امام، ج6- ص82-17/11/1357)
مطابق نگاه امام فروکش کردن حوادث پر تلاطم انقلاب، از وسعت قلمرو انقلابی زیستن کم نمی کند.
وقتی هم افق با امام به انقلاب اسلامی و اهداف آن نگاه میکنیم، انقلاب را پدیدهای مستمر میبینیم و تنها با تسامح از پیروزی انقلاب یاد میکنیم. پیروزی انقلاب را باید در سرنوشت معنوی انسانها جستجو نمود:
«ما دنبال این هستیم که اسلام تحقق پیدا بکند. دنبال اسم نیستیم که حالا که ما اسم جمهورى اسلامى پیدا کردیم کافى است براى ما. ما در هر یک از مواردى که هست، در تمام شئون مملکتمان، مىخواهیم که احکام اسلام باشد، قرآن حکومت کند بر ما؛ قانون اسلام بر ما حکومت کند؛ هیچ کس دیگر حکومت نداشته باشد. و ما الآن بین راه هستیم؛ نرسیده ایم به مقصد.» (صحیفه امام، ج8- ص43- 11/3/58)
لوازم غایت تربیتی حکومت
نگاه تربیتی امام خمینی(ره) به حکومت اسلامی لوازم و تبعاتی نظری و عملی به دنبال خواهد داشت که تأمل پیرامون آن، از بایستههای کیفی حکومت خبر میدهد. در ادامه به «برخی» موارد آن اشاره خواهیم نمود:
مبنایی برای نظارت بر حکومت اسلامی
تفکیک شکل حکومت از کیفیت حکومت ما را غلطیدن به دام شکلگرایی و ظاهرگرایی مصون میدارد. و توجه ما را به محتوا و جهتگیری و مسیر حکومت جلب میکند. چه بسا شکل و ساختار حکومت مبتنی بر مبانی فقهی باشد اما در ظرف همین ساختار فقهی اقدامات و جهتگیریهایی را شاهد باشیم که از موازین دینی دور باشد. به عبارت دیگر شکل و ساختار صحیح حکومتی هر چند برای تضمین دینی بودن اقدامات و جهتگیریها لازم است اما کافی نیست. تفکیک شکل از کیفیت، ظرفیت مناسبی برای تبیین ضرورت نظارت مستمر بر حکومت دینی فراهم میآورد.
معیارهای شکل، معیارهای کیفیت
همچنانکه دینی بودن شکل و ساختار حکومت اسلامی با معیارهای متناسب مورد سنجش قرار میگیرد، ارزیابی وضعیت و کارنامه کیفی حکومت اسلامی نیز شاخصهایی ویژه را میطلبد. در نتیجه صدق دینی بودن معیارهای شکلی حکومت اسلامی برای اثبات دینی بودن سیاستها و برنامههای حکومت اسلامی در مدیریت جامعه کافی نیست.
مسیر متفاوت، شاخصهای متفاوت
مبتنی بر آراء امام خمینی تربیت و رشد انسانی عالیترین هدف و غایت حکومت اسلامی محسوب میگردد. بنابراین برای نظارت بر عملکرد حکومت اسلامی و ارزیابی وضعیت آن، باید در جستجوی معیارها و شاخصهای ویژه و متناسب با غایت تربیتی باشیم. معیارهایی کیفی، غیر از شاخصهای کمّی و مادی و سختافزاری.
اگر معتقدیم که این انقلاب در مبنا و مسیر و غایت خود با دیگر انقلابها متفاوت است، اگر باور داریم که نظام اسلامی از دیگر نظامها متمایز است، پس این نتیجه پذیرفتنی است که معیارها و شاخصهای موفقیت در این نظام باید به گونهای دیگر تعیین گردند. در این نظام باید از حاکمیت فضیلتهای اخلاقی در جامعه سراغ گرفت. از وحدت و انسجام، از حاکمیت علم و عقلانیت و انضباط، از تعادل و برکناری از افراط و تفریط، از احساس مسؤولیت و آرمانخواهی، از عزت طلبی و شجاعت، از ظالم ستیزی و مظلوم نوازی… از تلاش برای حاکمیت روح توحید و معنویت، باید سراغ گرفت.
مسؤولیت در برابر همه تابعان
از لوازم شأن تربیتی حکومت، مسؤولیت آن نسبت به آحاد جامعهی اسلامی است. حکومت اسلامی به موجب وصف اسلامی خود، نمیتواند نسبت به انحراف و کجرفتاری بیاعتنا بماند و از سوی دیگر بیاعتنایی آن دسته از افراد جامعه که هنجارهای مورد اهتمام حکومت اسلامی را احترام نمینهند، موجب سلب مسؤولیت تربیتی حکومت اسلامی نسبت به آنان نمیشود؛ بلکه حکومت اسلامی در حد توان و مقدورات خود باید پاسخگوی چرایی بروز و تداوم انحرافات فکری و کجرفتاریها باشد.
به ویژه جوانانی که از ضوابط اسلامی دور هستند، قبل از هر عنوان دیگری تابعان و شهروندان نظام اسلامی محسوب میگردند. انجام وظایف حکومت در برابر تابعان، جزء حقوق قابل مطالبه مردم است. بنابراین در بروز ناهنجاریهای فکری، فرهنگی و اجتماعی، علاوه بر افراد، نظام اسلامی نیز باید پاسخگو باشد.
حفظ ظاهر کافی نیست
وظایف حکومت اسلامی، تنها با اجرای احکام و حفظ ظواهر اسلامی به سرانجام نمیرسد. آنچه ملاک و معیار اصلی محسوب میگردد، پذیرش از سر رغبت، ایمان و اعتقاد است. در این رویکرد توسل به ابزارهای قهرآمیز، نفی نمیشود؛ بلکه بر تربیت و ایجاد تحول روحی و عدم توقف در ابزارهای قهرآمیز تأکید میگردد.
اگر نظام اسلامی به مقدمات و لوازم تربیت و ارتقاء روحی و اخلاقی افراد بیاعتنا باشد، به حفظ ظواهر نیز چندان امیدی نیست.
همه، دستاندرکار تربیت هستند
قرار گرفتن آحاد جامعه در مسیر تربیت و رشد، تنها از طریق توصیه و نصیحت ممکن نخواهد بود. تربیت با همه اهمیت خود متولی مشخصی ندارد به این معنا که همه بخشهای اجتماع، باید نسبت و رابطهای معقول با رشد و تربیت برقرار نمایند. این آگاهی مهم است که همه ارکان اجتماع اعم از خانواده، روحانیت، نهادهای علمی، رسانهها و شرایط اقتصادی و سیاسی دستاندرکار تربیت هستند.
بر این اساس، در تحقق اهداف تربیتی نظام اسلامی و ایجاد جامعه نمونه اسلامی، تنها نهادهای حکومتی نیستند که نقش ایفا میکنند؛ بلکه سایر نهادهای اجتماعی نیز سهم و مسؤولیت دارند و دیگر اینکه در درون حکومت و نظام اسلامی نیز تنها بخشهای فرهنگی، علمی و آموزشی نیستند که بر سرنوشت تربیتی جامعه تأثیر گذارند؛ بلکه رویکردها و رفتارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی نظام نیز در شکلدهی به روح و جان افراد و طرز فکر و رفتار انسانها دخالت دارد. به همین دلیل پذیرش نقش تربیتی نظام اسلامی، کیفیت عملکرد همه ارکان حکومت را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
عوامل مؤثر در تربیت – مثبت و منفی – آنچنان فراگیر و گسترده است که از نحوه سلوک مسؤولان نظام، تا نحوه برخورد کارمندان نهادهای وابسته به حاکمیت با مراجعین، از سلامت نهادهای اداری تا کارآمدی نهادهای آموزشی، از نحوه عملکرد رسانهها تا موقعیت روحانیت در جامعه، از بهبود شرایط اقتصادی تا رفع کاستیهای فرهنگ عمومی را در بر میگیرد.
بنابراین همه آنچه از باب نمونه ذکر شد باید از منظر عملکرد و تأثیر تربیتی بر جامعه مورد نقد و ارزیابی قرار گیرند. هیچ جا را نمیتوان سراغ گرفت که از عنصر مسؤولیت در برابر سرنوشت اخلاقی و تربیتی افراد برکنار باشد. (کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته)
خطکش آرمانخواهی
تربیت و انسانسازی در موقعیت عالیتری نسبت به دیگر اهداف و مأموریتهای حکومت اسلامی قرار دارد. نگرانی نسبت به سرنوشت معنوی و اخلاقی انسانها، اجازه نمیدهد دیگر اهداف همچون آزادیخواهی، طاغوتستیزی، تلاش برای محو فقر و فساد و تبعیض، از روشهای غیر اخلاقی پیگیری شوند. غایت تربیتی، هر کیفیتی را برای حکومت و اعمال قدرت اجازه نمیدهد.
نتیجه اینکه پیگیری اهداف میانی اگر در راستای هدف تربیتی حکومت اسلامی نباشد با جوهره انقلاب اسلامی ناسازگار است.
وسیله تابع هدف است
از نتایج مهم باور به غایت تربیتی حکومت اسلامی، تفکیک هدف و وسیله است. وسایل در حکومت اسلامی از هر نوع که باشند، ساختارها، صاحبان مناصب، سیاستها و برنامهها، قداست و ضرورت خود را وامدار نقشی هستند که در تحقق اهداف ایفا میکنند. به همین دلیل هر آنچه که از جنس وسیله است با معیار نحوه تأثیر بر سرنوشت معنوی اعضای جامعه اسلامی قابل نقد و ارزیابی است.
چالش آزادی و تربیت
یکی از چالشهای نظری مهم پیش روی اعتقاد به رسالت تربیتی حکومت که البته تبعات عملی نیز به همراه خواهد داشت موضوع آزادی است. تأکید بر نقش تربیتی حکومت همواره این احتمال را به دنبال دارد که سیاستگزاران و مدیران جامعه اسلامی برای انجام رسالتهای تربیتی که بر دوش خود احساس میکنند، انتخابهای مردم را به تصمیماتی که خود آن را صحیح میدانند محدود سازند. به همیل دلیل همواره این امکان وجود دارد که حکومت به قصد تربیت مردم و با انگیزهای صادقانه، در مسیر تربیت اختلال ایجاد نماید. چرا که تربیت جز با وجود آزادی و امکان انتخاب، معنا نخواهد داشت. گام نهادن در مسیری که غیر از آن، مسیر دیگری وجود ندارد قابل تحسین نیست.
برای حل این معضل نظری و عملی لازم است در نظر داشته باشیم که آزادی در اسلام مطلق نیست و وجود ممنوعیتها و مجازاتها دلیل کافی بر این ادعاست. و البته از سوی دیگر اختیارات حکومت در محدود کردن انتخابهای مردم نیز محدود است. هم آزادیهای مردم محدود است و هم اختیارات حکومت. مهم، یافتن ضابطههایی است که ما را در تشخیص حدود آزادی مردم و اختیارات حکومت کمک نماید. این ضابطه را باید در مواجهه روشمند با آموزههای اعتقادی و اخلاقی و فقهی اسلام جستجو کرد.
دعوت به یافتن ضابطه برای حل چالش یادشده، هر چند پاسخی ناکافی و اجمالی به نظر میرسد، اما تأکید بر ضابطهمندی، برای خارج کردن بسیاری پاسخهای نادرست کافی است.
Sorry. No data so far.