شنبه 16 ژوئن 12 | 13:24

کیفیت حکومت اسلامی از دیدگاه امام خمینی (ره)

احسان بابایی

دغدغه­‌ی رشد و تربیت آن‌گونه که امام ترسیم نموده است، می­‌تواند این نقش را ایفا نماید. اگر به نقش حکومت­‌ها در اقتصاد و آموزش و امنیت باور داریم، اگر به تأثیر نحوه عملکرد و رفتار دولت‌مردان در فرهنگ و اخلاق مردم اذعان داریم باید نقش تربیتی حکومت­‌ها را قبول داشته باشیم؛ چرا که این عرصه­‌ها که ازآنها یاد کردیم همگی تأثیری مستقیم یا غیر مستقیم بر نحوه زیست انسان­‌ها و روابط آنها با یکدیگر دارند.


تریبون مستضعفین؛ احسان بابایی

یک پرسش مغفول

بعضی سؤال­‌ها مانند پنجره­‌ای هستند که اگر گشوده شوند، فضای تازه­‌ای پیش روی ما قرار می­‌گیرد. بسیاری از آگاهی­‌های نو و مفید، مدیون سؤال­‌های دقیق و عمیق است. در متون دینی سؤال، کلید گنج دانش شمرده شده و نیمی از علم، سهم پرسش مناسب معرفی شده است.

این‌گونه نیست که همه پرسش­‌ها در مورد «حکومت اسلامی» مطرح شده باشد و پاسخ­‌هایی که ارائه شده، همه راضی کننده باشد. هنوز ابهامات نظری فراوان و کاستی­‌های عملی بسیاری سراغ داریم که رفع آن­ها به طرح سؤالات صحیح و تلاش برای ارائه پاسخ­‌های درست منوط است. باید از سؤالاتی که پیش روی نظام جمهوری اسلامی و نظریه ولایت فقیه مطرح می­‌شود، استقبال نمود. سؤالاتی که مهم­ترین فایده آنها کنار زدن پرده از ابهامات و کاستی­‌هاست.

این پرسش که «چه کسی از صلاحیت حکمرانی و سرپرستی جامعه برخوردار است؟» پرسشی قدیمی و آشناست. این پرسش در تاریخ اندیشه سیاسی همواره مورد توجه بوده است.

در بین اندیشمندان مسلمان اعم از شیعه و سنی نیز این سؤال هیچگاه از گردونه مباحث خارج نبوده است. نظریه ولایت فقیه، یکی از پاسخ­‌ها به این سؤال است که امروز مبنای نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته است.

در مسیر شناسایی حاکم صاحب صلاحیت برای مدیریت جامعه اسلامی، ناچار باید سؤالاتی از این قبیل را نیز مطرح و به آن پاسخ دهیم.

– شرایط لازم برای حاکم جامعه اسلامی کدام است؟

– نقش مردم در انتخاب حاکم چیست؟

– نحوه تعیین حاکم جامعه اسلامی کدام است؟

– آیا حاکمیت رهبر جامعه اسلامی می­تواند محدود به مدت معین باشد یا خیر؟

– آیا رهبری جامعه اسلامی حتماً باید برعهده یک فرد باشد یا آنکه امکان مدیریت شورایی متشکل از فقیهان نیز ممکن است؟

سؤالاتی از این قبیل همگی، ابهام زدایی از شناخت رهبر و حاکم جامعه اسلامی یعنی ولی فقیه را هدف قرار می­‌دهند.

اما پرسشی که ما در این نوشتار طرح خواهیم نمود این نیست که «حاکم جامعه اسلامی کیست؟»؛ سؤال ما درباره «کیفیت حکومت اسلامی» است.

تأمل در مورد کیفیت حکومت به معنای کم اهمیت شمردن بررسی شرایط لازم برای حاکم جامعه اسلامی نیست. جایگاه و اهمیت این پرسش که «چه کسی برای سرپرستی جامعه اسلامی صلاحیت دارد؟» در اندیشه اسلامی و به ویژه در نظام فکری شیعی تردید بردار نیست. اصل توحید اقتضا می­‌کند که جز از آنکس که خداوند به اطاعت از او رضایت دارد، تبعیت نکنیم.

این نکته نیز قابل توجه است که دو پرسش یاد شده بی­‌ارتباط با یکدیگر نیستند. حساسیت در مورد شناخت و احراز ویژگی­‌های لازم برای حاکم جامعه اسلامی از این جهت نیز اهمیت دارد که شخص حاکم جامعه اسلامی بر کیفیت حکومت و شیوه مدیریت جامعه تأثیرگذار است. بنابراین حتی اگر نحوه حکمرانی و شیوه اعمال قدرت و مدیریت جامعه اسلامی را اولویت دهیم، باز هم نمی­‌توانیم نسبت به ویژگی­‌های شخص حاکم جامعه بی­‌تفاوت باشیم.

به عبارت دیگر قرار نیست پرسش از نحوه حکمرانی و بایسته­‌های مدیریت جامعه، جایگزین بحث و بررسی در مورد شناخت ویژگی­‌های شخص حاکم و رهبر جامعه اسلامی شود.

کیفیت حکومت، دغدغه­‌ای دینی

هرچند طرح این پرسش که «چگونه باید حکومت کرد؟» در برابر این سؤال که «چه کسی باید حکومت کند؟» به نام متفکرین غربی ثبت شده است، اما نباید گمان کرد که طرح این پرسش در متون دینی سابقه ندارد.

به عنوان مثال موضوع محوری نامه معروف امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مالک اشتر نه «معرفی حاکم» بلکه تبیین «چگونه حکومت کردن» است.

همچنین زمانی که حکومت را مکلف به اقامه قسط و عدل می­دانیم، در واقع بر مؤلفه‌ای مهم از چگونه حکومت کردن تأکید می­‌کنیم.

به علاوه عقلانی بودن پرسش چگونه حکومت کردن، برای تأیید دینی بودن این پرسش کافی به نظر می­‌رسد.

کیفیت حکومت، تک عاملی نیست

این نکته مهم را نیز باید در نظر بگیریم که بایسته­‌های حکومت، علاوه بر نحوه سلوک و شیوه مدیریت رهبر و حاکم جامعه اسلامی، مؤلفه­‌های دیگری را نیز در بر می­‌گیرد. نگاه واقع­‌بینانه به صحنه جامعه به خوبی روشن می­‌سازد که کیفیت عملکرد نظام جمهوری اسلامی از عوامل متعددی تأثیر می­‌پذیرد. وضعیت نهادهای علمی – حوزه و دانشگاه – ساختارها و قوانین و نیز فرهنگ عمومی جامعه در کنار رهبر جامعه اسلامی از عوامل مؤثر بر کیفیت حکومت محسوب می­‌گردند.

عوامل یاد شده با یکدیگر در ارتباط هستند، بر هم اثر می­‌گذارند و از هم اثر می­‌پذیرند. نتیجه اینکه خوب یا بدِ نحوه مدیریت جامعه اسلامی را نمی­‌توان تنها به یک عامل نسبت داد. همچنان‌که برای تغییر و حرکت به سمت وضعیت مطلوب نباید تنها بر یک عامل تکیه نمود.

شاخص­‌های ارزیابی

برای داشتن تصویری روشن از بایسته­‌های اداره جامعه اسلامی باید موضوعات متعددی مورد بررسی قرار گیرد.

نحوه مشارکت مردم در فرایند اداره جامعه، جایگاه قانون و ضابطه، چگونگی نظارت بر حاکمیت و میزان مسؤولیت پذیری و نحوه پاسخگویی، انسجام و هماهنگی در تصمیم‌گیری­ و اجرا، ارزش­‌های بنیادینی که حکومت خود را متهد به رعایت آنها می­‌داند و اولویت­‌بندی این ارزش‌­ها، منطق تعیین مسؤولین و ارائه مسؤولیت، از جمله موضوعاتی هستند که بدون تحلیل و بررسی آنها بایسته­‌های حکومت مبهم خواهد بود.

اما در این نوشتار به دنبال معرفی اصلی­‌ترین مؤلفه تأثیرگذار بر کیفیت اداره جامعه هستیم البته از دیدگاه امام خمینی(ره) معمار نظام جمهوری اسلامی.

فصل مغفول در کتاب­های مربوط به ولایت فقیه

متأسفانه اکثر کتاب­‌هایی که به معرفی حکومت اسلامی پرداخته­‌اند، تنها شرایط لازم برای حاکم جامعه اسلامی را بررسی کرده­‌اند و کمتر به بایسته­‌های کیفی حکومت و نحوه مدیریت جامعه اسلامی پرداخته­‌اند.

اکتفا به معرفی شرایط حاکم و نحوه شناسایی و تبیین میزان اختیارات او و غفلت از اهداف، جهت­‌گیری­‌ها و اصول حاکم بر شیوه مدیریت جامعه می­‌تواند جامعه اسلامی را در معرض آفت شکل­‌گرایی قرار دهد. شکل مهم است اما در غیاب محتوا و جهت‌گیری درست، از معیارهای اسلامی فاصله دارد.

از امام خمینی کتابی با عنوان ولایت فقیه شامل درس­‌های ایشان در حوزه نجف به یادگار مانده است. امام در این کتاب در پی اثبات دو نکته مهم بوده است. نخست اینکه تشکیل حکومت اسلامی جزء احکام اسلامی است و دیگر اینکه حاکمیت جامعه اسلامی ج‍زء صلاحیت­‌های فقیه عادل است.

بنابر این موضوع محوری این اثر نیز نه بایسته­‌های کیفی حکومت اسلامی بلکه تبیین شرایط لازم برای حاکم جامعه اسلامی است.

به همین دلیل برای اینکه به پرسش از کیفیت حکومت اسلامی از دیدگاه امام خمینی(ره) پاسخ دهیم باید از دیگر آثار، به ویژه از سخنرانی­‌های امام بعد از تشکیل حکومت اسلامی سراغ بگیریم.

اصلی­ترین مؤلفه

در این نوشتار در جستجوی پاسخ جامع به پرسش از بایسته­‌های کیفی حکومت اسلامی نیستیم، بلکه از میان آنها، اصلی­‌ترین مؤلفه تأثیرگذار بر کیفیت اداره حکومت اسلامی را دنبال می­کنیم، عاملی مانند نخ تسبیح که همه دانه­‌های تسبیح را به هم پیوند می­‌دهد؛ عاملی مانند موتور محرکه قطار که اتاق­‌های قطار را به دنبال خود به حرکت در می­‌آورد.

این یک نقص مهم است که هر یک از اجزای حکومت اسلامی، بی­‌ارتباط نظام­‌مند با دیگری، مسیری متفاوت از دیگر اجزا را طی کند. در منظومه فکری و اندیشه سیاسی امام خمینی در جستجوی عاملی هستیم که در برقراری پیوند بین اجزای حاکمیت، نقش نخ تسبیح را ایفا نماید و کارکردی همچون موتور محرکه قطار داشته باشد تا سمت و سوی همه اجزای حکومت را به گونه­ای مؤثر مشخص سازد.

در اندیشه امام خمینی به دنبال یافتن عنصری هستیم که همه اجزاء حکومت را از هویتی مشترک برخوردار می­‌سازد، سیاست و فرهنگ و اقتصاد را به هم پیوند می­‌دهد و برای آموزش، رسانه و حتی امنیت دغدغه­‌ای مشترک فراهم می­‌آورد؛ عاملی که کیفیت حکومت بیش از دیگر مؤلفه­‌ها به آن وابسته است. کدام ایده و آرمان است که می‌­تواند این تأثیر را در انسجام­‌بخشی و تحرک­‌آفرینی داشته باشد؟

نخ تسبیح حکومت اسلامی

دیدگاه­‌های امام خمینی را که مرور می­‌کنیم، این عامل، ایده و آرمان را به وضوح آشکار می­‌بینیم: تربیت و رشد انسانی.

معتقدیم دغدغه­‌ی رشد و تربیت آن‌گونه که امام ترسیم نموده است، می­‌تواند این نقش را ایفا نماید. اگر به نقش حکومت­‌ها در اقتصاد و آموزش و امنیت باور داریم، اگر به تأثیر نحوه عملکرد و رفتار دولت‌مردان در فرهنگ و اخلاق مردم اذعان داریم باید نقش تربیتی حکومت­‌ها را قبول داشته باشیم؛ چرا که این عرصه­‌ها که ازآنها یاد کردیم همگی تأثیری مستقیم یا غیر مستقیم بر نحوه زیست انسان­‌ها و روابط آنها با یکدیگر دارند. دخالت در نحوه زندگی انسان­‌ها یعنی دخالت در تربیت و سرنوشت مادی و معنوی آنها.

حکومت­‌ها چه آگاه باشند یا نباشند، در کار تربیت انسان­‌ها هستند؛ شاید میزان تأثیر حکومت­‌ها در تربیت انسان­‌ها محل اختلاف نظر باشد، اما اصل تأثیرگذاری قابل انکار نیست.

وجه تمایز حکومت اسلامی

مستند به دیدگاه­‌های امام خمینی(ره) تربیت و رشد انسان­‌ها را مهم­ترین هدف و مأموریت حکومت اسلامی می­‌دانیم. جهت­گیری تربیتی حکومت، یکی از شاخص­‌های اصلی، بلکه اصلی­‌ترین شاخص تمایز حکومت اسلامی از دیگر انواع حکومت­‌ها است.

می­‌توان ادعا نمود که از دیدگاه امام خمینی، تمامی بایسته­‌های کیفی حکومت اسلامی ریشه در جهت­‌گیری تربیتی حکومت اسلامی دارد. به همین دلیل در غیاب شاخص و معیار جهت­‌گیری تربیتی حکومت، معمای بایسته­‌های حکومت اسلامی، پاسخ کامل و مناسبی نخواهد داشت. همچنان‌که بدون در نظر گرفتن آن، تفاوت­ مبنایی انقلاب اسلامی از دیگر خیزش­‌ها و تمایز جوهری حکومت اسلامی از دیگر حکومت­‌ها مشخص نمی­‌شود. وجه تمایز حکومت اسلامی با دیگر حکومت­‌ها را نباید تنها در شکل و ظاهر جستجو کرد. هر چند شکل مهم است اما اصل، باطن و کیفیت حکومت است؛ بلکه شکل حکومت اسلامی را نمی­‌توان در غیاب بایسته­‌های کیفی آن توضیح داد. و این هر دو، شکل و کیفیت حکومت را نیز اهداف و جهت­‌گیری‌­ها تعیین می­‌کند.

«مبنایی­‌ترین» تفاوت حکومت اسلامی با دیگر حکومت‌­ها را باید در رسالت متفاوت حکومت اسلامی جستجو نمود؛ در رسالت تربیتی حکومت.

مبنای غایت تربیتی حکومت اسلامی

اینکه معتقدیم امام خمینی برای حکومت اسلامی نقشی تربیتی قائل است، مبتنی بر دو مقدمه است.

مقدمه اول این است که امام به پیوند محتوایی حکومت با اسلام اعتقاد دارد.

و مقدمه دوم، دیدگاه امام در مورد غایت تربیتی اسلام است.

در ادامه برخی جملات امام خمینی را مرور خواهیم نمود که مقدمات استدلال بر نقش تربیتی حکومت از نگاه امام را فراهم می­‌سازد.

مقدمه اول

مقدمه اول تأکید امام خمینی بر پیوند محتوایی حکومت با اسلام است.

امام اسلام را وصفی ذاتی برای حکومت اسلامی می­‌دانست به این معنا که اسلام مبنای حکومت اسلامی است. وصف اسلامی حکومت به این معناست که حکومت اسلامی متعهد است به اجرای احکام اسلام. در نگاه امام خمینی حکومت باید تشکیل شود برای اجرای احکام اسلام:

«مجموعه قانون، برای اصلاح جامعه کافی نیست. برای اینکه قانون مایه اصلاح و سعادت بشر شود به قوه اجرائیه و مجری احتیاج دارد. به همین جهت، خداوند متعال در کنار فرستادن یک مجموعه قانون – یعنی احکام شرع – یک حکومت و دستگاه اجرا و اداره مستقر کرده است.
رسول اکرم(ص) در رأس تشکیلات اجرایی و اداری جامعه مسلمانان قرار داشت. علاوه بر ابلاغ وحی و بیان و تفسیر عقاید و احکام و نظامات اسلام به اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را بوجود آورد…» (ولایت فقیه،ص34)

مقدمه دوم

تأکید بر اینکه اسلام وصفی مهم و اصلی برای حکومت اسلامی است به تنهایی برای اثبات نقش و بلکه غایت تربیتی حکومت کافی نیست؛ مگر اینکه به پیوند اسلام و تربیت باور داشته باشیم. امام خمینی به رابطه اسلام و تربیت انسان­‌ها معتقد بود؛ بلکه اسلام را بدون رسالت تربیتی قابل تفسیر نمی­‌دانست.

این باور را نباید ساده انگاشت؛ جزء وجوه امتیاز و تمایز امام از سایرین بوده و هست. این باور را نباید بدیهی در نظر گرفت چرا که هنوز هم کم نیستند کسانی که اسلام را در غیاب هدف تربیتی آن می­‌فهمند، توضیح می­دهند و به گمان خود احکام آن را اجرا می­‌کنند.

هم افق با امام خمینی اگر به اسلام نگاه کنیم، تربیت را مهم­ترین فلسفه بعثت می­‌بینیم.

جملاتی متعدد با این مضمون را مرور خواهیم نمود تا اهمیت و جایگاه توجه به غایت تربیتی بعثت انبیاء در اندیشه امام خمینی بهتر بروز و نمود یابد.

«همه ادیان که از جانب خدای تبارک و تعالی نازل شده است و همه پیامبران گرامی که مأمور ابلاغ بودند، برای آسایش بشر آمده‌­اند و برای انسان­سازی آمده­‌اند.» (صحیفه نور،ج6،ص163-24/2/1358)

از نگاه امام خمینی علت غایی بعثت پیامبران، تربیت انسان است. پیامبران آمده‌­اند تا آدمیان به مقام انسانیت دست یابند. بذر فضیلت­‌های انسانی را با ایمان و عمل صالح آبیاری نمایند و شکوفا سازند.

«تمام انبیا از صدر بشر و بشریت، از آن وقتی که آدم علیه‌­السلام آمده است تا خاتم انبیاء صلّی الله علیه و آله و سلم، تمام انبیا برای این بوده است که جامعه را اصلاح کنند.»(صحیفه امام،ج15،ص213)

به بیان امام، هیچ پیامبری فارغ از نگرانی اصلاح آدمیان – فرد و جامعه – نبوده است. نه اینکه رسالتی داشته باشند و دغدغه اصلاح نیز در حاشیه باشد؛ نه، اصل رسالت، همین بود. این سخن امام درباره پیامبران، پیامی نیز برای حکومت اسلامی دارد. حکومتی که هویت خود را در رابطه با پیامبران تعریف می­کند.

«انگیزه بعثت این است که ما را از این طغیان­ها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، نفوس خودمان را مصفّا کنیم و نفوس خودمان را از این ظلمات نجات بدهیم.» (صحیفه نور،ج14،ص253-11/3/1360)

هیچ انسانی نیست که مخاطب پیام پیامبران نباشد. دیگران شاید به پیامبر خدا بی‌­اعتنایی کنند؛ اما رسولان الهی نمی­‌توانند نسبت به انسان­‌ها بی­‌تفاوت باشند. انسان که می­‌گوییم یعنی همه انسان­‌ها، زن و مرد در هر کجا که هستند و هر شأن و مقامی که دارند. ارزش آدمی را باید در آینه این حقیقت به تماشا نشست که هر انسانی به تنهایی مخاطب خداست. بایسته آن است که حکومت نیز به تابعان خود این‌گونه نگاه کند. نگاهی هم افق با نگاه پیامبران.

«مکتب­‌های توحیدی که بالاترینش اسلام است، آمده‌­اند برای اینکه انسان درست کنند.»(صحیفه امام،ج8،ص414)

پیامبران از ما خواسته­اند که آنان را یاری نماییم. یعنی ما نیز در کار انسان­سازی باشیم. خود را بسازیم و دیگران را. اگر باور داریم که انسان­سازی بالاترین آرمان پیامبران بوده است، یاریگری پیامبران به آن است که ما نیز دل در گرو این آرمان داشته باشیم. و این تنها، آرمان انسان مسلمان نیست، حکومت نیز اگر اسلامی است باید به این آرمان چشم بدوزد.

«آن چیزی که مطرح است پیش انبیا، انسان است، چیز دیگر پیش انبیا مطرح نیست. همه چیز به صورت انسان باید درآید. می­‌خواهند انسان درست کنند. انسان که درست شد، همه چیز درست می­‌شود.» (صحیفه امام،ج8،ص65)

از ما خواسته­‌اند که در مسیر پیامبرگونگی حرکت کنیم. پیامبر را اسوه و الگوی خود قرار دهیم. سهمی از پیامبرگونه شدن به این است که ما نیز رسالتی همچون او برای خود برگزینیم. سهمی از رسالت او را بر دوش بگیریم و در کار خودسازی، در کار انسان­‌سازی باشیم.

«بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اینها را از ظلمت­‌ها نجات بدهد، ظلمات را بکلی کنار بزند و به جای او نور بنشاند، ظلمت جهل را کنار بزند و به جای او نور علم بیاورد، ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جای او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جای او بگذارد.» ((صحیفه نور،17،ص253)

پیامبران انسان را و جامعه را ساکن نمی­‌پسندند. از منظر امام که نگاه می­‌کنیم، پیامبران را منادی حرکت می­‌بینیم، منادی سیر در مسیر انسانیت. پیامبران، آدمیان را به تغییر فرامی­‌خوانند، تغییری رو به کمال؛ رو به سوی حاکمیت نور. تغییری که از نفس انسانی آغاز می­‌گردد تا همه زوایای حیات اجتماعی را در بر می­‌گیرد.

«هر یک از انبیا که مبعوث شدند، مبعوث شدند برای انسان و برای تربیت انسان.» (صحیفه امام،ج8،ص324)

از نگاه امام، نابجا نیست اگر بگوییم دین، طفیلی وجود انسان­‌هاست. به این معنی که در غیاب انسان، چرایی بعثت انبیا قابل توضیح نیست. حکومت نیز اگر اهداف خود را در امتداد رسالت پیامبران تعریف می­‌کند باید انسان را در کانون توجه خود قرار دهد. رسالت انبیا، جهت­‌گیری حکومت دینی را معین می‌سازد.

حکومت در خدمت تربیت

از منظر امام که به مجموع آرمان­‌ها و ارزش‌­های انقلاب اسلامی نگاه می­‌کنیم، می­‌توانیم بگوییم عالی­‌ترین هدف حکومت اسلامی همان رشد و تربیت انسان­‌هاست. دیگر هدف­‌ها و ارزش­‌ها اگر مطرح است همگی ذیل نقش تربیتی حکومت قابل طرح است. عدالت مهم است چرا که زمینه­‌ساز رشد انسان است. آزادی مهم است چرا که مسیر تربیت انسان از متن آن عبور می­‌کند. ظلم ستیزی و ظالم ستیزی مهم است چرا که ظلم سرمایه­‌های وجود آدمی را به هدر می­‌دهد و مانع شکوفایی استعدادهای انسانی می­‌گردد.

این حقیقت که «عالی­‌ترین رسالت حکومت اسلامی تربیت است»؛ بارها مورد تصریح امام قرار گرفته است. آنجا که خطاب به انقلابیون، مقصد نهایی مبارزات را نه بیرون کردن طاغوت و تشکیل جمهوری اسلامی، بلکه تربیت انسان معرفی می­کرد:

«ملت ما تا اینجا آمده است و بحمداللَّه با پیروزى به اینجا رسیده است؛ لکن پیروزى این نیست که ما فقط طاغوت را از بین ببریم. پیروزى اصیل آن است که ما بتوانیم متبدل بشویم به یک موجود انسانى، الهى، اسلامى، که همه کارهایمان، همه عقایدمان، همه اخلاقمان، همه اسلامى باشد.»..(صحیفه امام ج8- ص271- 3/4/1358)

وسعت قلمرو انقلابی زیستن

امام با یادآوری غایت تربیتی انقلاب و حکومت اسلامی، تصویری متفاوت از انقلابی بودن ارائه می­‌کند. مطابق نگاه متفاوت امام، اقدام قهرآمیز و میل به تغییر دفعی، عنصر ذاتی انقلابی بودن نیست. اما دغدغه­‌مندی برای گسترش و فراگیری ارزش‌­های معنوی و پایبندی به آن شرط لازم انقلابی بودن شمرده می­‌شود:

«باید همه آقایان، همه اقشار، همه کسانی که علاقمند به اسلام هستند، علاقمند به مسلمین هستند، علاقمند به امام زمان – سلام الله علیه – هستند، باید در صف واحد به مبارزه ادامه دهند. این نهضت مقدس، هست تا آن وقتی که کا به نهایت برسیم؛ به پیروزی نهایی که آن عبارت است از رفتن همه قوای شیطانی و جانشین شدن قوای رحمانی.» (صحیفه امام، ج6- ص82-17/11/1357)

مطابق نگاه امام فروکش کردن حوادث پر تلاطم انقلاب، از وسعت قلمرو انقلابی زیستن کم نمی کند.

وقتی هم افق با امام به انقلاب اسلامی و اهداف آن نگاه می‌­کنیم، انقلاب را پدیده­‌ای مستمر می­‌بینیم و تنها با تسامح از پیروزی انقلاب یاد می­‌کنیم. پیروزی انقلاب را باید در سرنوشت معنوی انسان­‌ها جستجو نمود:

«ما دنبال این هستیم که اسلام تحقق پیدا بکند. دنبال اسم نیستیم که حالا که ما اسم جمهورى اسلامى پیدا کردیم کافى است براى ما. ما در هر یک از مواردى که هست، در تمام شئون مملکتمان، مى‌‏خواهیم که احکام اسلام باشد، قرآن حکومت کند بر ما؛ قانون اسلام بر ما حکومت کند؛ هیچ کس دیگر حکومت نداشته باشد. و ما الآن بین راه هستیم؛ نرسیده ایم به مقصد.» (صحیفه امام، ج8- ص43- 11/3/58)

لوازم غایت تربیتی حکومت

نگاه تربیتی امام خمینی(ره) به حکومت اسلامی لوازم و تبعاتی نظری و عملی به دنبال خواهد داشت که تأمل پیرامون آن، از بایسته­‌های کیفی حکومت خبر می­‌دهد. در ادامه به «برخی» موارد آن اشاره خواهیم نمود:

مبنایی برای نظارت بر حکومت اسلامی

تفکیک شکل حکومت از کیفیت حکومت ما را غلطیدن به دام شکل­‌گرایی و ظاهرگرایی مصون می­دارد. و توجه ما را به محتوا و جهت­‌گیری­ و مسیر حکومت جلب می­‌کند. چه بسا شکل و ساختار حکومت مبتنی بر مبانی فقهی باشد اما در ظرف همین ساختار فقهی اقدامات و جهت­گیری­‌هایی را شاهد باشیم که از موازین دینی دور باشد. به عبارت دیگر شکل و ساختار صحیح حکومتی هر چند برای تضمین دینی بودن اقدامات و جهت­‌گیری­‌ها لازم است اما کافی نیست. تفکیک شکل از کیفیت، ظرفیت مناسبی برای تبیین ضرورت نظارت مستمر بر حکومت دینی فراهم می­‌آورد.

معیارهای شکل، معیارهای کیفیت

همچنان‌که دینی بودن شکل و ساختار حکومت اسلامی با معیارهای متناسب مورد سنجش قرار می­‌گیرد، ارزیابی وضعیت و کارنامه کیفی حکومت اسلامی نیز شاخص­‌هایی ویژه را می­‌طلبد. در نتیجه صدق دینی بودن معیارهای شکلی حکومت اسلامی برای اثبات دینی بودن سیاست­‌ها و برنامه­‌های حکومت اسلامی در مدیریت جامعه کافی نیست.

مسیر متفاوت، شاخص­‌های متفاوت

مبتنی بر آراء امام خمینی تربیت و رشد انسانی عالی­‌ترین هدف و غایت حکومت اسلامی محسوب می­‌گردد. بنابراین برای نظارت بر عملکرد حکومت اسلامی و ارزیابی وضعیت آن، باید در جستجوی معیارها و شاخص­‌های وی‍ژه و متناسب با غایت تربیتی باشیم. معیار­هایی کیفی، غیر از شاخص­‌های کمّی و مادی و سخت­افزاری.

اگر معتقدیم که این انقلاب در مبنا و مسیر و غایت خود با دیگر انقلاب­‌ها متفاوت است، اگر باور داریم که نظام اسلامی از دیگر نظام­‌ها متمایز است، پس این نتیجه پذیرفتنی است که معیارها و شاخص‌­های موفقیت در این نظام باید به گونه­‌ای دیگر تعیین گردند. در این نظام باید از حاکمیت فضیلت­‌های اخلاقی در جامعه سراغ گرفت. از وحدت و انسجام، از حاکمیت علم و عقلانیت و انضباط، از تعادل و برکناری از افراط و تفریط، از احساس مسؤولیت و آرمان‌خواهی، از عزت طلبی و شجاعت، از ظالم ستیزی و مظلوم نوازی… از تلاش برای حاکمیت روح توحید و معنویت، باید سراغ گرفت.

مسؤولیت در برابر همه تابعان

از لوازم شأن تربیتی حکومت، مسؤولیت آن نسبت به آحاد جامعه­‌ی اسلامی است. حکومت اسلامی به موجب وصف اسلامی خود، نمی­‌تواند نسبت به انحراف و کج­‌رفتاری بی­‌اعتنا بماند و از سوی دیگر بی­‌اعتنایی آن دسته از افراد جامعه که هنجارهای مورد اهتمام حکومت اسلامی را احترام نمی­‌نهند، موجب سلب مسؤولیت تربیتی حکومت اسلامی نسبت به آنان نمی­‌شود؛ بلکه حکومت اسلامی در حد توان و مقدورات خود باید پاسخگوی چرایی بروز و تداوم انحرافات فکری و کج­‌رفتاری­‌ها باشد.

به وی‍ژه جوانانی که از ضوابط اسلامی دور هستند، قبل از هر عنوان دیگری تابعان و شهروندان نظام اسلامی محسوب می­‌گردند. انجام وظایف حکومت در برابر تابعان، ج‍زء حقوق قابل مطالبه مردم است. بنابراین در بروز ناهنجاری­‌های فکری، فرهنگی و اجتماعی، علاوه بر افراد، نظام اسلامی نیز باید پاسخگو باشد.

حفظ ظاهر کافی نیست

وظایف حکومت اسلامی، تنها با اجرای احکام و حفظ ظواهر اسلامی به سرانجام نمی‌­رسد. آنچه ملاک و معیار اصلی محسوب می­‌گردد، پذیرش از سر رغبت، ایمان و اعتقاد است. در این رویکرد توسل به ابزارهای قهرآمیز، نفی نمی­‌شود؛ بلکه بر تربیت و ایجاد تحول روحی و عدم توقف در ابزارهای قهرآمیز تأکید می­‌گردد.

اگر نظام اسلامی به مقدمات و لوازم تربیت و ارتقاء روحی و اخلاقی افراد بی­‌اعتنا باشد، به حفظ ظواهر نیز چندان امیدی نیست.

همه، دست­‌اندرکار تربیت هستند

قرار گرفتن آحاد جامعه در مسیر تربیت و رشد، تنها از طریق توصیه و نصیحت ممکن نخواهد بود. تربیت با همه اهمیت خود متولی مشخصی ندارد به این معنا که همه­ بخش­‌های اجتماع، باید نسبت و رابطه‌­ای معقول با رشد و تربیت برقرار نمایند. این آگاهی مهم است که همه ارکان اجتماع اعم از خانواده، روحانیت، نهادهای علمی، رسانه­ها و شرایط اقتصادی و سیاسی دست­‌اندرکار تربیت هستند.

بر این اساس، در تحقق اهداف تربیتی نظام اسلامی و ایجاد جامعه نمونه اسلامی، تنها نهادهای حکومتی نیستند که نقش ایفا می­‌کنند؛ بلکه سایر نهادهای اجتماعی نیز سهم و مسؤولیت دارند و دیگر اینکه در درون حکومت و نظام اسلامی نیز تنها بخش­‌های فرهنگی، علمی و آموزشی نیستند که بر سرنوشت تربیتی جامعه تأثیر گذارند؛ بلکه رویکردها و رفتارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی نظام نیز در شکل­‌دهی به روح و جان افراد و طرز فکر و رفتار انسان­‌ها دخالت دارد. به همین دلیل پذیرش نقش تربیتی نظام اسلامی، کیفیت عملکرد همه ارکان حکومت را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

عوامل مؤثر در تربیت – مثبت و منفی – آنچنان فراگیر و گسترده است که از نحوه سلوک مسؤولان نظام، تا نحوه برخورد کارمندان نهادهای وابسته به حاکمیت با مراجعین، از سلامت نهادهای اداری تا کارآمدی نهادهای آموزشی، از نحوه عملکرد رسانه­‌ها تا موقعیت روحانیت در جامعه، از بهبود شرایط اقتصادی تا رفع کاستی­‌های فرهنگ عمومی را در بر می‌­گیرد.

بنابراین همه آنچه از باب نمونه ذکر شد باید از منظر عملکرد و تأثیر تربیتی بر جامعه مورد نقد و ارزیابی قرار گیرند. هیچ جا را نمی­‌توان سراغ گرفت که از عنصر مسؤولیت در برابر سرنوشت اخلاقی و تربیتی افراد برکنار باشد. (کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته)

خط­‌کش آرمان‌خواهی

تربیت و انسان­‌سازی در موقعیت عالی­‌تری نسبت به دیگر اهداف و مأموریت­‌های حکومت اسلامی قرار دارد. نگرانی نسبت به سرنوشت معنوی و اخلاقی انسان­ها، اجازه نمی­‌دهد دیگر اهداف همچون آزادی­‌خواهی، طاغوت­‌ستیزی، تلاش برای محو فقر و فساد و تبعیض، از روش­‌های غیر اخلاقی پیگیری شوند. غایت تربیتی، هر کیفیتی را برای حکومت و اعمال قدرت اجازه نمی­‌دهد.

نتیجه اینکه پیگیری اهداف میانی اگر در راستای هدف تربیتی حکومت اسلامی نباشد با جوهره انقلاب اسلامی ناسازگار است.

وسیله تابع هدف است

از نتایج مهم باور به غایت تربیتی حکومت اسلامی، تفکیک هدف و وسیله است. وسایل در حکومت اسلامی از هر نوع که باشند، ساختارها، صاحبان مناصب، سیاست­‌ها و برنامه­‌ها، قداست و ضرورت خود را وامدار نقشی هستند که در تحقق اهداف ایفا می­‌کنند. به همین دلیل هر آنچه که از جنس وسیله است با معیار نحوه تأثیر بر سرنوشت معنوی اعضای جامعه اسلامی قابل نقد و ارزیابی است.

چالش آزادی و تربیت

یکی از چالش‌­های نظری مهم پیش روی اعتقاد به رسالت تربیتی حکومت که البته تبعات عملی نیز به همراه خواهد داشت موضوع آزادی است. تأکید بر نقش تربیتی حکومت همواره این احتمال را به دنبال دارد که سیاست‌گزاران و مدیران جامعه اسلامی برای انجام رسالت­‌های تربیتی که بر دوش خود احساس می­کنند، انتخاب­‌های مردم را به تصمیماتی که خود آن را صحیح می­‌دانند محدود سازند. به همیل دلیل همواره این امکان وجود دارد که حکومت به قصد تربیت مردم و با انگیزه­ای صادقانه، در مسیر تربیت اختلال ایجاد نماید. چرا که تربیت جز با وجود آزادی و امکان انتخاب، معنا نخواهد داشت. گام نهادن در مسیری که غیر از آن، مسیر دیگری وجود ندارد قابل تحسین نیست.

برای حل این معضل نظری و عملی لازم است در نظر داشته باشیم که آزادی در اسلام مطلق نیست و وجود ممنوعیت­‌ها و مجازات­‌ها دلیل کافی بر این ادعاست. و البته از سوی دیگر اختیارات حکومت در محدود کردن انتخاب­‌های مردم نیز محدود است. هم آزادی­‌های مردم محدود است و هم اختیارات حکومت. مهم، یافتن ضابطه­‌هایی است که ما را در تشخیص حدود آزادی مردم و اختیارات حکومت کمک نماید. این ضابطه را باید در مواجهه روشمند با آموزه­‌های اعتقادی و اخلاقی و فقهی اسلام جستجو کرد.

دعوت به یافتن ضابطه برای حل چالش یادشده، هر چند پاسخی ناکافی و اجمالی به نظر می­‌رسد، اما تأکید بر ضابطه­‌مندی، برای خارج کردن بسیاری پاسخ‌های نادرست کافی است.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.