شنبه 16 ژوئن 12 | 12:27

امروز روز غريب توست

عبدالرحيم سعيدي‌راد‌

اي هفتمين نشانه عشق!

كه كوچه‌هاي سبز باران مشتاق تنفس گام‌هاي تو هستند؛ تا دنيا دنياست نخل‌هاي پريشان عراق، شرمسار مهرباني تواند كه با چند دانه خرماي بي مقدار، تمام هستي را از رايحه حضور تو بي‌نصيب گذاشتند.


عبدالرحيم سعيدي‌راد‌– سلامِ موج‌هاي ناآرام تقديم تو باد كه صبر و آرامشت كرانه‌اي نداشت. تقديم تو كه به شكيبايي، معناي تازه‌اي بخشيدي.

مي‌گويند وقتي خورشيد باشي در پس هيچ ابري گرفتار نخواهي شد. وقتي عطر گل محمدي باشي در هيچ شيشه‌اي محصور نمي‌شوي. چقدر كور دل بودند آنهايي كه مي‌پنداشتند با تكيه بر سياهچال جلوي پرتوافشاني‌ات را گرفته‌اند. غافل از اين‌كه كلام آفتابي‌ات زندان به زندان منتشر مي‌شد و دل‌هاي در بند را رها مي‌كرد.

كاش آنهايي كه بويي از رويش سپيده نبرده‌اند، مي‌ديدند كه حلقه‌هاي زنجير، مريدان تو هستند كه مستانه به دست و پاي تو بوسه مي‌زنند.

حتي ديوارهاي بي‌روزنه زندان هم با تلاوت اشك‌هاي تو الفتي ديرينه داشتند.

به راستي چگونه مي‌شود كسي را كه زمين با سر انگشت او مي‌چرخد در اتاق كوچكي حبس كرد؟

يادمان باشد دستان كويري حقيرتر از آنند كه بتوانند واژه آب را از لب‌هاي اقيانوس پاك كنند.

اي هفتمين نشانه عشق!

كه كوچه‌هاي سبز باران مشتاق تنفس گام‌هاي تو هستند؛ تا دنيا دنياست نخل‌هاي پريشان عراق، شرمسار مهرباني تواند كه با چند دانه خرماي بي مقدار، تمام هستي را از رايحه حضور تو بي‌نصيب گذاشتند.

…و اما امروز روز غريب توست. فانوس‌هاي عزا در كوچه‌هاي شب زده سوسو مي‌زنند. ماه نوحه مي‌خواند و شانه‌هاي مشتاقانت همچون لانه‌هاي گنجشكان در مسير توفان مي‌لرزد.

باور كن ابرها از خاكسپاري آسمان، حرف‌هاي زيادي براي گفتن دارند. اما مگر بغض امانشان مي‌دهد؟

مي دانم!

رفتن تو، آينه طلوع خورشيدي ديگر بود. وگرنه مردم پيراهن سياهشان را از تن بيرون نمي‌آوردند.

اينك؛

اي كسي كه همچون خورشيد، سايه ات بر همه دشت‌ها گسترده است، شاخه‌هاي لرزاني را كه به سمت تو دراز شده است نااميد بر نگردان! همين.

ثبت نظر

نام:
رایانامه: (اختیاری)

متن:

پربازدیدترین

Sorry. No data so far.

پربحث‌ترین

Sorry. No data so far.