حسین شریعتمداری-
۱- در مثنوی مولوی داستان عبرت انگیز و درس آموزی آمده است که شباهت بسیاری با چالش هستهای این روزهای کشورمان دارد. ماجرای «شترمجنون» که پیش از این نیز به مناسبتی از آن یاد کردهایم. مجنون در تب و تاب دیدار «لیلی» بر «ناقه»ای مینشیند و راهی دیار یار میشود. شتر اما، در شهر «کره»ای دارد که به غریزه مادری دل از آن برنمی دارد. مجنون در این اندیشه که به کوی لیلی برود و ناقه در اضطراب که از کره خود جدا نشود.
مجنون – به قول ملای رومی- چاره کار را در فرود آمدن از ناقه میبیند و اگرچه با تحمل سختی، ولی به پای خویش راه میپیماید و در کوی لیلی، به آرامش مینشیند.
۲- اوایل دهه ۸۰ و در گرماگرم نخستین سالهای چالش هستهای کشورمان با تروئیکای اروپایی- فرانسه، انگلیس و آلمان- و چند ماهی بعد از اجلاس اکتبر ۲۰۰۳ تهران، طی یادداشتی با اشاره مستند به کارشکنیها و قانون گریزیهای حریف، نتیجه گرفتیم که چالش هستهای غرب با ایران اسلامی فقط یک بهانه است و این چالش را با استناد به شواهد و قرائن موجود، ادامه جنگ تحمیلی دانستیم که با تغییر شکل- و نه ماهیت- در عرصهای دیگر کلید خورده و به جریان افتاده است. همان روزها نوشته بودیم، دست حریف از ارائه نمونههای قصور – FAILURE- یا تقصیر – BREACH- در فعالیت هستهای کشورمان خالی است و از سوی دیگر، تنها ملاک و معیار آژانس بین المللی انرژی اتمی در بررسی فعالیت هستهای کشورهای عضو NPT، موازین «فنی» و «حقوقی» است، و از این رهگذر پیش بینی کرده بودیم که آمریکا و متحدانش پرونده هستهای کشورمان را به شورای امنیت سازمان ملل میفرستند و درباره علت آن، آورده بودیم که، ارجاع پرونده از آژانس به شورای امنیت سازمان ملل، میدان بررسی پرونده را از بستر «حقوقی و فنی» که تعریف شناخته شده و قابل محاسبهای دارد به «بستر سیاسی» که معیار تعریف شدهای ندارد، منتقل میکند تا در این میدان تعریف نشده به حریف فرصت مانور بدهد.
آن روزها برخی از مسئولان محترم کشورمان، ابرو درهم کشیده و به کیهان اعتراض کردند که چرا «تخم بدبینی میافشاند!» و آقای «گری سیک» مشاور امنیتی رئیس جمهور آمریکا در مصاحبهای کیهان را به «تندروی»! و «سنگ اندازی»! در مسیر مذاکرات متهم کرد. ولی آن پیش بینی به حقیقت پیوست و آمریکا و متحدانش برخلاف بند «c» از ماده ۱۲ اساسنامه آژانس، پرونده هستهای کشورمان را به شورای امنیت سازمان ملل فرستادند و ابتدا یک بیانیه و سپس چند قطعنامه پی درپی علیه ایران اسلامی صادر کردند!
۳- اگرچه مذاکرات مسکو را به مفهوم رایج آن نمیتوان «شکست خورده» ارزیابی کرد ولی با جرأت میتوان گفت که اجلاس مسکو غیر از نمایش مقاومت و اقتدار ایران اسلامی و برخورد هوشمندانه و با صلابت تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان هیچ دستاورد قابل ملاحظه دیگری نداشته است و سخن این است که آیا همین اندازه از «دستاورد» میتواند توجیه کننده ادامه مذاکرات و یا ادامه آن در سطح و شرایط کنونی باشد؟! یادداشت پیش روی با استناد به دلایلی که در پی خواهد آمد، به این پرسش، پاسخ منفی میدهد و براین باور است که حریف در صلح آمیز بودن برنامه هستهای ایران کمترین تردیدی ندارد و مذاکره را فقط برای مذاکره میخواهد؛ چرا؟! اول آنکه؛ با ادامه مذاکرات، چالش هستهای علیه کشورمان را زنده نگاه میدارد و از آن به عنوان یک «دستاویز» برای به کارگیری اهرمهای فشار استفاده میکند.
دوم اینکه؛ حجم انبوهی از ظرفیت نظام را که میتواند و باید صرف مدیریت امور داخلی، برنامه ریزی در عرصههای مختلف، چاره اندیشی برای مقابله با برخی از ناهنجاری ها- نظیر مبارزه با گرانی- و هدایت انقلابهای اسلامی منطقه شود، به چالش هستهای اختصاص میدهد.
سوم آنکه؛ اگر حق قانونی و منطقی جمهوری اسلامی ایران در فعالیت صلح آمیز هستهای را بپذیرد، الگوی دیگری از پیروزی ناشی از مقاومت به دنیای بحران زده و در حال تغییر و تحول امروز، ارائه خواهد شد و این، یعنی اعتراف آمریکا و متحدانش به ناتوانی خود در باج خواهی و زورگویی. حالا تصور بفرمائید که این الگو چه نقش برجسته و مؤثری در شتاب بخشیدن به انقلابهای اسلامی در منطقه و موج بیداری ملتها در عرصه بین المللی خواهد داشت؟
و چهارم و پنجم و…
۴- اکنون به منظور اصلی این وجیزه نزدیک شدهایم و آن، اینکه، اگر میدانیم مذاکرات از نگاه حریف، فقط یک بهانه است، چرا، باید به حریف فرصت سوءاستفاده بدهیم؟! و چنانچه ادامه مذاکرات را بنا به دلایلی- که بعضا منطقی و عاقلانه نیز هست- ضروری میدانیم، چرا در سطح مقامات بلندپایه و در فاصلههای کوتاه به آن تن بدهیم؟! خوشبختانه تیم مذاکره کننده کشورمان با درک هوشمندانه از ترفند حریف، مذاکرات بعدی مقامات عالی را به مذاکره در سطح کارشناسان موکول کرده و ظاهرا منوط به نتیجه آن دانسته است. این اقدام اگرچه درخور تقدیر است ولی پاسخ پرسش یاد شده نیست؛ چرا باید در میدان «مذاکره برای مذاکره» که حریف با ترفند مورد اشاره پیش پای ما گسترده است تن بدهیم؟! آمریکا و متحدانش که میدانند این پرسش میتواند ایران را از ادامه مذاکرات باز دارد، برای پیشگیری به دو ترفند «تهدید نظامی»! و «تحریمهای سختتر»! متوسل شدهاند. بخوانید؛
۵- درباره «تهدید نظامی»! و توخالی بودن آن، پیش از این گزارشهای مستندی داشتهایم و در وجیزه پیش روی به همین اندازه بسنده میکنیم که امروزه آمریکا و متحدانش، مخصوصا رژیم جعلی اسرائیل به اعتراف استراتژیستهای بلندآوازه خود و به گواهی شواهد غیرقابل انکار موجود، ضعیفتر و حقیرتر – تاکید میشود حقیرتر- از آنند که به این حماقت محض دست بزنند. این روزها آمریکا و اروپا با بحران شکننده و بینظیر اقتصادی، جنبش فراگیر وال استریت که موجودیت نظام سرمایه داری را نشانه رفته است، تجربه شکستهای مفتضحانه در عراق، افغانستان، جنگ۳۳ روزه و ۲۲ روزه، از دست دادن عقبههای استراتژیک در منطقه و دهها بحران شکننده دیگر روبرو هستند. اسرائیلی که دو خط آبی روی پرچم خود را به نشانه سرزمین به اصطلاح موعود «از نیل تا فرات» جای داده بود، امروزه برای در امان ماندن از یورش مسلمانان فلسطینی، به دور خود دیوار بتونی کشیدهاند و… اکنون به آسانی میتوان حدس زد که حماقت حمله نظامی به ایران برای آمریکا و متحدانش چه فاجعهای در پی خواهد داشت؟ به قول «نیویورکر»، در حالی که ایران «موشک سفینه بر» به فضا میفرستد، اروپا نیز نمیتواند از تیررس دور باشد و به قول «دویچه وله»، وقتی آمریکا و اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه و ۲۲ روزه از گروههای مقاومت تحت حمایت ایران شکست میخورند، چگونه میتوانند در مقابله با ایران جنگ دیده و برخوردار از رزمندگان فداکار و مجهز به مدرنترین جنگ افزارها و حامیان فراگیر منطقهای، پیروز باشند؟!
۶- و اما، «تحریمهای سختتر»! اهرم دیگر آمریکا و متحدانش برای ادامه چالش هستهای در بستر «مذاکره برای مذاکره» و اعمال فشار بر ایران اسلامی است. در این باره ضمن آنکه به قول وزیر خزانه داری آمریکا، در دنیای اقتصاد آزاد، تحریم کشوری با گردش پولی سالانه نزدیک به ۲۰۰ میلیارد دلار و حضور رقبای غیراروپایی و غیرآمریکایی امکان پذیر نیست و علاوه بر اینکه ایران تاکنون با ۱۶۱ تحریم روبرو بوده و هست و کشورهای اروپایی و آمریکایی با وجود بحران بیسابقه اقتصادی، ضربه بیشتری از تحریم ایران دریافت میکنند و دهها گفتنی دیگر. باید به این نکته نیز توجه داشت که دست جمهوری اسلامی ایران برای مقابله به مثل بسته نیست و این مقابله به مثل که حق قانونی و به رسمیت شناخته شده ایران در حقوق بین المللی است میتواند حریف را با ضربه سخت و هولناک و پشیمان کنندهای روبرو کند. از این میان به یکی از راهکارها در مقابل تهدید به تحریم نفتی ایران که قرار است از اول ژوئیه- ۱۱ تیرماه عملیاتی شود اشاره میکنیم.
۷- در حقوق بین الملل فصلی با عنوان «حق مقابله به مثل-RETALIATION» آمده است. در این فصل به کشوری که حق قانونی آن از سوی یک یا چند کشور دیگر نقض گردیده اجازه مقابله به مثل داده شده است. جمهوری اسلامی ایران بر این اساس و با استناد به این فصل از حقوق بین الملل، میتواند در واکنش به قطعنامه اتحادیه اروپا از حق «مقابله به مثل» استفاده کند و تنگه هرمز را به روی نفتکشهایی که برای کشورهای اروپایی تحریم کننده محموله نفتی حمل میکنند، ببندد. توضیح آنکه کشورهای اروپایی یا هر کشور دیگری مجاز به خرید یا نخریدن نفت ایران است ولی قطعنامه اتحادیه اروپایی تاکید و تصریح دارد که این اقدام برای مقابله با جمهوری اسلامی و اعمال فشار بر این کشور تهیه و تصویب شده است بنابراین جمهوری اسلامی ایران نیز حق دارد در واکنش به این اقدام خصمانه از حق قانونی خود برای مقابله به مثل استفاده کند. باید توجه داشت که تنگه هرمز در آبهای سرزمینی ایران قرار گرفته است و مطابق «کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو» و «کنوانسیون ۱۹۸۲ جامائیکا» که موضوع آن نظام حقوقی آبراهههای بین المللی و حق عبور کشتی هاست حق دارد و میتواند در صورت محروم شدن از صدور نفت خود، تنگه هرمز را به روی تمامی کشتیهای نفتکش و حتی کشتیهای حامل کالای تجاری یا تسلیحاتی ببندد بنابراین چنانچه ایران از صدور نفت خود محروم شود دلیلی ندارد که دیگران از تنگهای که در آبهای سرزمینی کشورمان است اجازه صدور نفت برای دشمنان تابلودار و متخاصم ما را داشته باشند.
در «ماده ۱۴» از کنوانسیون بین المللی ۱۹۵۸ ژنو آمده است «کشتیهای تمامی کشورها اعم از کشورهای ساحلی یا غیر آن میتوانند از حق عبور و مرور بیضرر برخوردار باشند» و در بند ۴ از همان کنوانسیون تصریح شده «عبور و مرور کشتیها تا جایی بیضرر تلقی میشود که به آرامش، نظم یا امنیت کشور ساحلی آسیب نرساند» و در بند یک از ماده ۱۶ آمده است «کشور ساحلی میتواند اقدامات لازم را برای جلوگیری از عبور و مروری که بیضرر تشخیص نمیدهد، به عمل آورد» و…
همانگونه که ملاحظه میشود علاوه بر آنکه «مقابله به مثل» با تحریم اتحادیه اروپا حق قانونی و شناخته شده ایران است، جمهوری اسلامی میتواند از عبور و مرور کشتیهای نفتکش یا دارای محموله نظامی و تجاری که برای امنیت، نظم، آسایش و حقوق ملی کشورمان «بیضرر» تشخیص داده نشود، جلوگیری کند. در بند ۴ از ماده ۱۴ و بند یک از ماده ۱۶ کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو که در کنوانسیون ۱۹۸۲ جامائیکا نیز تکرار شده است، تصریح شده که تشخیص بیضرر بودن عبور کشتی ها- در اینجا تنگه هرمز- برعهده کشور ساحلی- در اینجا ایران اسلامی- است.
اکنون باید پرسید چرا نباید از این حق قانونی خود استفاده کنیم؟! و در صورت اصرار ۱+۵ بر باج خواهی و فرصت سوزی، بیاعتنا به تهدیدهای آنان از ادامه مذاکرات خودداری ورزیم و مذاکرات را تنها با این شرط که بر حق قانونی کشورمان تاکید کرده و پرونده هستهای ایران را مختومه کنند، ادامه دهیم؟
Sorry. No data so far.